به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 139  ، دی ماه 1389 

 

 

آن چه در زير مي آيد متن سخنراني رفيق فريبرز سنجري در ارتباط با انتشار نوارهاي "گفتگو هاي في مابين دو سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران و بخش ماركسيست مجاهدين خلق" در دوره حكومت شاه مي باشد كه در تاريخ 15 ژانويه 2011 در اتاق پالتاكي "ايران: گفتمان سياسي- اجتماعي" انجام شد و مورد استقبال وسيع شركت كنندگان قرار گرفت. پيام فدايي، اين سخنراني را از حالت گفتار به نوشتار تبديل كرده و به اين وسيله در اختيار علاقه مندان قرار مي دهد.

 

 

نگاهی به گفتگو های درونی بين دو سازمان چريکهای فدائی خلق ايران

و مجاهدين خلق ايران - بخش مارکسيست!

با سلام به همه رفقائی که در این اتاق حضور دارن. امیدوارم که صدا خوب باشه و با تشکر از برگزارکنندگان این جلسه که چنین فرصتی رو فراهم کردن تا در مورد نوار هائی که منعکس کننده بخش هائی از تاریخ نهضت انقلابی مردم ما و هم چنین بخشی از تاریخ سازمان چریکهای فدائی خلق در دهه 50 است با هم بحث و گفتگو داشته باشیم . قبل از هر چیز اجازه بدید که خوشحالی خودم را از انتشار این نوار ها و علنی شدن این نوار ها اعلام کنم و تشکر کنم از کسانی که این نوار ها را در اختیار داشتند و سرانجام تصمیم گرفتند که پس از گذشت این همه سال ، این بخش از اسناد جنبش انقلابی مردم ما را به قول رفیق کبیر حمید اشرف از "زوایای انبار ها" خارج کرده و در اختیار همگان قرار دهند. واقعیت اینه که همه کسانی که به باور من قلبشان برای  آزادی و سوسیالیسم می تپه از این که این نوارها در اختیار همگان قرار گرفته خوشحالند . خوشحالند که می توانند بطور زنده در جریان مباحثات فی مابین دو جریان سیاسی که در صحنه عمل و در صحنه مبارزه بر علیه رژیم وابسته به امپریالیسم شاه فعال بودند قرار بگیرند و به حرف های رهبران آن ها گوش بدهند و صدای آن ها را بشنوند و ببیند که آن ها در مقابل مسائل مختلفی که در مقابل شان قرار گرفته و در مورد روابط خودشون با هم دیگه ، چگونه فکر می کنند و چگونه می اندیشند و چگونه برخورد می کنند.  اما همان قدر که همه از علنی شدن این نوار ها خوشحالند ، این ناخرسندی را هم کتمان نمی کنند که براستی چه ملاحظاتی رفیق تراب حق شناس رو که این نوار ها را در این سال ها در اختیار داشت را وا داشته بود که حدود 35 سال از علنی کردن آن ها جلوگیری کنه آن هم در شرایطی که همه کسانی که در این نوار ها سخن می گند سال هاست که یا بدست رژیم شاه کشته شدن مثل رفقا حمید اشرف و بهروز ارمغانی و یا بوسیله رژیم ددمنش جمهوری اسلامی اعدام شدن مثل رفقا تقی شهرام و جواد قائدی و هم چنین سازمان هائی هم که دو طرف این گفتگو هستند در این سیر پر شتاب مبارزه طبقاتی در این سال های طولانی آن چنان دچار تغییرات بزرگی شدند که گاه اساسا دیگه در صحنه مبارزه حضور شون دیده نمی شه. و براستی اگر چنین ملاحظاتی مبنائی برای توجیه این تاخیر طولانیه ، بعد باید پرسید پس امروز چه ملاحظاتی باعث علنی شدن و علنی کردن این اسناد شده؟ آیا منتشر کنندگان این اسناد قصد پاسخگوئی به این سئوالات را دارند؟  امیدوارم که داشته باشند. در همین جا لازم می دانم که تاکید کنم که خود من چند سال پیش ضمن دیداری با رفیق تراب حق شناس از وی خواستم که جهت بررسی تاریخ سازمان فدائی این نوار ها را در اختیارم بگذارد که وی متاسفانه با گفتن اینکه این نوار ها خراب شده و کیفیت ندارد و قابل استفاده نیست، از این امر سر باز زد. در حالی که امروز با علنی شدن نوار ها همه به عینه می ببینند که نوار ها کاملا قابل استفاده اند و قابل استفاده هم قبلا بودن.  و به خصوص این نکته هم باید روش تاکید بشه که در همان زمانی که این خواست مطرح شد برنامه های صوتی کامپیوتری آن قدر پیشرفت کرده بود که به کمک آن ها براحتی می شد کیفیت صدا ها را ارتقاء داد. به هرحال این نکته را به خصوص از این زاویه هم می گم که با انتشار این اسناد در تعدادی از سایت ها، در سایت هائی که به مراجعه کنندگان خودشان امکان اظهار نظر می دهند، شاهد سئوالاتی بودم مبنی بر این که چرا چریکهای فدائی  مبادرت به انتشار این نوار ها نکرده اند در حالی که چنین سئوال کنندگانی این واقعیت را در نظر نمی گیرند که اصولا چریکهای فدائی چنین نوار هائی را در اختیار نداشتند.

حال اجازه دهید که همین جا یک حاشیه بروم  و از همه کسانی که اسنادی از جنبش انقلابی  مردم ما در اختیار دارند که انتشار آن ها ملاحظات امنیتی نداره ، خواهش کنم که آن ها را در دسترس همگان قرار بدند.

به واقع یکی از ساده ترین دلائل این امر مقابله با تبلیغات دشمنه .برای نمونه حتما تک تک شما با کتاب هائی که وزارت اطلاعات چاپ کرده آشنائی دارید و آن ها را دیده اید. سال هاست که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی سم پاشی می کنه که مجاهدین مارکسیست شده با میکروفن گذاری مخفی گفتگو های خود شان با چریکهای فدائی را به قول وزارت اطلاعات "شنود" می کردند و حتی در کتابی که وزارت اطلاعات - یک کتاب 3 جلدی است - در رابطه با تاریخ سازمان مجاهدین منتشر کرده زیر همین تیتر "شنود" بر علیه بخش مارکسیست شده مجاهدین سم پاشی کرده. در حالی که هر کس امروز این نوار ها را گوش کرده باشه فورا متوجه می شه که مذاکرات دو سازمان با توافق هر دو طرف ضبط می شده و نوار ها هم در اختیار هر دو طرف قرار می گرفته. آیا انتشار اسناد واقعی جنبش خودش تو دهنی محکمی به چنین سم پاشی هائی نیست؟ و آیا این امر نشان نمی دهه که دیگرانی هم که از چنین اسنادی در اختیار دارند باید پا پیش گذاشته و از آن ها رو نمائی کنند؟

حال اجازه بدهید که برگردم به بحث خود نوارها برای این کار و قبل از هر بحثی لازمه که اشاره ای کنم به تاریخ این نوار ها. چون می دانید که در یک بحث تاریخی در بحثی که موضوع بر سر اسناد تاریخیه، تاریخ اهمیت اساسی پیدا می کنه. تراب حق شناس در توضیحی که برای این نوار ها نوشته مطرح کرده که آن ها مربوط میشن به پائیز سال 54. یعنی تاریخ پائیز سال 54 را برای این نوار ها اعلام کرده اما هر کس به این نوار ها گوش بده با گوش دادن به نوار ها ، قرائنی بر علیه این ادعا می ببینه و می شنوه. قرائنی که نشان می دهه که چنین ادعائی از دقت تاریخی بر خوردار نیست. چرا که آن طور که از خود این نوارها می شه به روشنی فهمید مذاکرات این دو سازمان یعنی سازمان فدائی و بخش مارکسیست شده مجاهدین خلق، نه در یک جلسه بلکه در جلسات متعددی  برگزار شده. اتفاقا در همین قسمتی هم که رفقای این اتاق از مذاکرات فی مابین دو سازمان پخش کردند ، اگر همین الان دقت کرده باشید، رفیق حمید اشرف میگه "من دفعه قبل هم گفتم" یعنی مذاکرات صرفا یک بار نبوده. برای این که متوجه این امر بشیم . مثلا در  نوار شماره چهار (قسمت دوم) آن جا که تقی شهرام به "جلسه تابستون" اشاره می کنه. یعنی در اون جلسه به جلسه ای اشاره می کنه که قبل از جلسه ای که داشته راجع به آن صحبت می کرده برگزار شده. و خود این امر هم نشان می دهه که پس جلسات دیگه ای هم بودن که طرفین در مورد مسائل مختلف با هم صحبت می کردن. یا اگر به دقت نوار ها را گوش کنیم ما چندین بار شاهد خواهیم بود که در طی صحبت ها طرفین به نوار هائی که به صحبت های خودشان که (قبلا) ضبط شده و نوار هاش موجوده اشاره می کنند. بنابراین روشنه که مذاکرات دو طرف در یک جلسه نبوده بلکه جلسات گوناگونی و به الطبع در تاریخ های مختلفی که این جلسات تشکیل شده انجام شده و به هیچ وجه نمیشه که یک تاریخ (پائیز 54) برای اون تعیین کرد و  فکر کرد که به موضوع پاسخ داده ایم. این نظر رو یعنی این واقعیت رو که چنین تعیین تاریخی نا درسته را نمونه زیر هم تائید می کنه.  در نوار شماره یک (قسمت اول) در جریان بحث، تقی شهرام برای اینکه نشان بده که زمینه های عضو گیری سازمانش از عناصر "بازاری" نبوده، چون حمید اشرف بش میگه که مثلا سازمان شما بیشتر از بازاری هاست، به اعدام 9 نفری از اعضای سازمان خودش اشاره می کنه و عدم اعدام فردی به نام غیوران. اما می دانیم که مهدی غیوران یکی از افرادیه که در دادگاهی که در پائیز سال 54 برای محاکمه بخش مارکسیست شده مجاهدین تشکیل شد دادگاهی شد. در این دادگاه  او به اعدام محکوم شده بود و بعد در دادگاه دوم است که محکومیتش به حبس ابد تقلیل پیدا می کنه.  و رژیم شاه هم در 4 بهمن سال 54 بقیه کسانی که با او محاکمه شدن یعنی 9 نفر رو  اعدام کرد. پس، از این نمونه هم می شه فهمید که این بحث منطقا باید بعد از دادگاه دوم غیوران باشه که در بحث اشاره میشه که غیوران اعدام نگرفته. البته در این نوار ها موارد دیگه ای هم هست که بر تاریخ های دیگری دلالت می کنه.  مثلا در نوار شماره پنج (قسمت سوم) تقی شهرام برای این که به نمایندگان سازمان فدائی نشان بده که سازمانش به جنبش مسلحانه تردید نداره؛ چون رفقا در بحث شون به نکاتی دست می گذارند که چنین تردید هائی را نشان میده ، میگه خوب "بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک سازمان محاهدین" داره برای چاپ دوم حاضر میشه و ما یعنی سازمان مجاهدین می توانیم چاپ اش را متوقف کنیم و در مقدمه ای به این مسائل پاسخ بدیم. که واقعا موضع و نظر مجاهدین مارکسیست شده در این مورد چیه. و مثلا نشان بدهیم که به جنبش مسلحانه تردید نداریم.  اما بیانیه ای که در اینجا به اون اشاره میشه و هم اکنون در اختیار منه ، تاریخ چاپ اولش مهر 54 و تاریخ چاپ دومش آبان 54 می باشه. بنابراین اگر همین حرف را هم معیار قرار دهیم منطقا این جلسه، این حلسه مشخص که این حرف توش زده شده، باید قبل از آبان 54 بوده باشد. اگر این تاریخ هائی که روی این کتاب گذاشتند همش صحت داشته باشه. بنابراین با توجه به این ملاحظات و این واقعیت که جلسات در زمان های مختلفی برگزار شده و مهم تر از اون تداخل هائی که در نوار ها پیش آمده ،که من در ادامه صحبت به اون اشاره خواهم کرد، "یک تاریخ مشخص" برای چنین جلساتی تعیین کردن از دقت تاریخی برخوردار نیست.

نکته دیگری که مایلم توجه رفقا رو به اون جلب کنم اینه که تراب حق شناس مدعی شده ، جمله خودش را می خوانم که: "نوارها را سازمان مجاهدین ضبط مى كرده و پس از خاتمهء نشست ها، نسخه اى از نوار ها را كه جمعاً حدود ۱۰ یا ۱۲ كاست مى شده، در اختیار رفقاى فدائى قرار مى داده است." روشن نیست که رفیق تراب این ادعا را بر چه اساسی طرح می کنه. چون اگر کسی همین نوار ها را گوش کنه جلسات متعدد است و تعداد نوارهای هر جلسه هم بدون شک با توجه به ساعت های جلسات زیاد خواهد بود، چرا باید محدود اش کرد به 10 یا 12 نوار. اما حالا از این نکته که بگذریم اگر به نوار هائی که فعلا در دسترس قرار گرفته گوش بدیم متوجه می شیم که در نوار شماره 8 (قسمت سوم) در یک جائی که تقی شهرام خواهان برداشته شدن اون پرده حائلی که  مابین هیات های مذاکره کننده دو سازمان وجود داره، چون همان طور که از نوار ها روشنه دو طرف همدیگر را نمی دیدند ، یک پرده ای آن ها را از هم جدا می کرده و پشت پرده با همدیگر صحبت می کردند تقی شهرام میگه این پرده را برداریم  و حمید اشرف مسائل امنیتی رو و دلائل و ضرورت کار رو و این شیوه کار را توضیح می دهه و حتی توضیح می دهه که در شورای عالی سازمان فدائی هم که برگزار میشه همین پرده ها وجود داره تا به دلائل امنیتی صورت هم را رفقا نبینند تو این جا و بعد از این که این بحث ها مطرح میشه ، تقی شهرام مطرح می کنه که خوب رفقا می توانند بیایند به خانه ما. همین نشان می دهد که این مذاکرات در پایگاه  فدائی ها بوده و برگزار شده و در نتیجه منطقا هم نوار ها بوسیله آن ها ضبط می شده بوسیله هیات میزبان باز هم ، به خصوص که در نوار شماره 5 (قسمت دوم) تقی شهرام سئوال می کنه که آیا صحبت ها دارد ضبط می شود و این حمید اشرفه که جواب میده که بله صحبت ها داره ضبط میشه. بنابراین چنین ادعائی که نوار ها را سازمان بخش مارکسیست شده مجاهدین ضبط می کرده و بعد هم بعد از اینکه جلسات تمام میشده در اختیار هیات فدائی می گذاشته با واقعیت ها انطباق نداره و البته کسی هم که چنین ادعائی کرده دلائل چنین ادعائی رو و استنادش به فاکت هائی که این ادعا رو کرده رو روشن نکرده است.

یکی دیگر از نکاتی که در رابطه با این نوار ها لازم می بینم که حتما توجه رفقا را به آن جلب بکنم اینه که به دلائل نا معلومی نوار شماره 2 قسمت سوم (C) با نوار شماره 3 قسمت اول (A) تقریبا یکیه، تقریبا مشابه است. نوار شماره 3 با صحبت حمید اشرف شروع می شود ولی بعد شنونده متوجه می شه که بیشتر نوار شماره 3 همان نوار شماره 2 است. و بعد از یک مدتی که گوش میکنه می بینه که این صحبت ها قطع شد. یعنی آن هائی که تو دو تا نوار مشترکه و بعد یک صحبت های جدیدی میشنوه ، به واقع تفاوت دو نوار یاد شده در اینه که نوار شماره سه قسمت اول یک کمی طولانی تره و در انتهاش مطالبی داره که در نوار شماره 2 دیده نمی شه و یا همین داستان در نوار شماره  2 قسمت چهارم(D) هم تکرار شده و این نوار تشابه داره با نوار شماره 3 قسمت دوم(B) که کاملا این ها با هم  همخوانی دارند و بخش بزرگی از دو تا نوار یکی اند . و همین واقعیت نشون می ده که قدمت عمر این نوار ها نه تنها بر کیفیت آن ها تاثیر گذاشته بلکه چنین تداخل هائی هم باعث شده! 

حالا با توجه به این ملاحظاتی که به نظر من لازمه که وقتی که به این نوار ها و این اسناد جنبش کمونیستی و سازمان چریکها گوش می کنیم ، بش توجه داشته باشیم به محتوای نوار هائی که تاکنون علنی شده بر گردیم، به این بحث برگردیم.  قبل از این که به بحث مذاکرات دو طرف این نوار ها برگردم مایلم به نکته ای که وقتی به نوارها گوش می کنی متوجه میشی را بش  اشاره بکنم. در این فاصله که نوار ها در سایت های اینترنتی مطرح شده ، من با خیلی ها در مورد این نوار ها صحبت کرده ام. چه از رفقای همفکر خودم که با هم ارتباط تشکیلاتی داریم و چه از آشنایانی که هیچ گونه ارتباط تشکیلاتی با هم نداریم ، جالبه که نقطه اشتراک اکثر آن ها تاکیدشان بر متانت رفتار رفیق حمید اشرف در این مذاکراته که بین دو سازمان بوده و آن ها گوش کردند.  متانتی که گاه برای نشان دادن آن از "کوهی از متانت" اسم برده می شه.  و واقعا هم تا حد زیادی واقعیت داره ، همه ما شاهد بوده ایم که در این سال ها دشمن در چهار چوب اون سیاست اش که تخطئه نیرو های انقلابی و خراب کردن شخصیت های انقلابیه ، برای تخطئه شخصیت حمید به چه تشبثاتی که متوسل نشد. یک جا اونو ورزشکاری با بدن ورزیده اما فاقد آگاهی سیاسی جلوه می داد و یک جای دیگر اون رو فرد قسی القلبی که کودک بی گناهی را به گلوله بسته نشون می داد!  در حالی که مطالعه این اسناد نشان می دهه که حمید اشرف کمونیست آگاهی است که چه با نظرات او  موافق باشیم و چه مخالف ، بر آن چه در جامعه اش می گذشته و در جنبش کمونیستی می گذشته آگاه و مسلط بوده. مبارز سیاسی نظامی ای بوده که هرگز ادعای تئوریسین بودن هم نداشته اما به هر چه که باور داشته قاطعانه و صمیمانه عمل می کرده.

با این تاکید که فکر می کنم خیلی از رفقائی که در اتاق حضور دارند با اون توافق دارند ، اجازه بدید که حالا برگردیم به مضمون نوارها. با گوش دادن به این نوار ها فورا متوجه می شویم که تم اصلی مذاکرات دو سازمان حول روابط فی مابین دو تشکیلات و حد و چشم انداز همکاری آن ها به خصوص با توجه به تغییر موضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین و اعلام مارکسیست شدن آن ها است که دور می زنه. اما خوب در حاشیه این تم محوری، این تم اصلی ، دو طرف به مسائل مختلف و گوناگونی اشاره می کنن که از تنوع و گوناگونی بسیاری برخور داره که بدون شک نظرات و مواضع ارائه شده از دو طرف تو این گفتگو ها گرچه مواضع آن زمان این سازمان ها را نشان می دهه ، برای کسی که پس از گذشت این همه سال به آن ها گوش می کنه و به آن ها می اندیشه ، نمی تواند عاری از نادرستی باشد که خوب باید در جای خودش هم مورد بحث قرار بگیره. در فرصتی که هست من به چند موضوع اشاره می کنم و بعد بقیه مسائلی رو که در نوار ها مطرح شده را می گذارم به فرصت پرسش تا به کمک رفقای حاضر در جلسه به آن ها بپردازیم.

از آن جا که بحث محوری مذاکرات، مسئله  تغییر موضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدینه ، خوب منطقا باید از همین شروع کرد.  

چون به واقع هم تغییر موضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین که در پروسه سال های 52 تا 54 انجام شد و بعد هم رسما در بیانیه اعلام مواضع این سازمان در مهر ماه 1354 اعلام شد و شیوه های اتخاذ شده از سوی رهبری این جریان در این مورد ، یکی از مهم ترین مسائل جنبش انقلابی در آن سال ها بود. مثلا من به یاد می آورم که در زندان چه ولوله ای واقعا این مسئله ایحاد کرده بود و چه تلاش هائی ساواک برای کوبیدن نیرو های انقلابی بر اساس اطلاعاتی که در این رابطه به دست اش رسیده بود راه انداخته بود. مثلا در اوین اگر اشتباه نکنم ، ما در بند 2 بودیم یک سری از آخوند ها تو بند یک بودند ، این بیانیه به آن ها داده شده بود و بعد اون فتوای معروف ازش بیرون اومد بر علیه کمونیست ها. به هر حال با گوش کردن به نوار ها روشن می شه که بر عکس، نظرات رهبران بخش مارکسیست شده مجاهدین که مدعی بودند با تصفیه عناصر مذهبی سازمان خود و فعالیت تحت نام سازمان مجاهدین، به اصطلاح "حقانیت تاریخی" مارکسیسم را ثابت کرده اند، همان طور که در همین قسمتی که از نوار ها، ادمین های اتاق پخش کردند اشاره شده بود، سازمان فدائی چنین ادعائی را نادرست و روش های اتخاذ شده را اتفاقا در تقابل با منافع جنبش و اتخاد نیرو های ضد امپریالیست ارزیابی می کرد.  تاریخ ثابت کرد که موضع چریکهای فدائی که با تکیه بر دانش مارکسیستی و تجربه مبارزاتی خود شون اعلام می کردند که درست این بود که عناصر مارکسیست شده سازمان مجاهدین، ضمن قطع پیوندهای خودشون با  گذشته، گذشته سازمان خودشان، یک سازمان جدیدی شکل بدهند و نرند با تصفیه بیش از 50 در صد از کادر های سازمان مجاهدین، این جریان شناخته شده مذهبی را تلاش کنند تحت کنترل خودشون  در بیاورند و عملا از صحنه خارج کنند و به این وسیله به  وحدت نیرو های ضد امپریالیست خدشه وارد کنند ، تا چه حد مارکسیستی و منطبق با واقعیت مبارزه طبقاتی بود و بر عکس مواضع اون کسانی که با تکیه بر ایده آلیستی ترین منطق ها فکر می کردند که با از بین بردن سازمان مجاهدین مذهبی "پدر خرده بورژوازی" را در آورده اند!  چقدر واقعا نادرست و چه قدر این افراد به بیراه می رفتن. 

درک موضع انقلابی و کمونیستی چریکهای فدائی خلق، با توجه به این واقعیت که همان کسانی که در این نوار ها با آویختن به هر توجیه ای تلاش می کنن تا ثابت کنن که همه عظمت کارشان در اینه که یک سازمان مذهبی را مارکسیست کرده اند به خصوص خیلی زود مجبور شدند البته بعد از ضرباتی که به خاطر روش های ناسالم و انحرافی شان به نهضت انقلابی مردم ما زدند ، نام سازمان مجاهدین را کنار بگذارند، منطقا دیگه امروز نباید دشوار باشه. یعنی دیگه امروز بعد از گذشت این همه سال و بعد از این که واقعیت ها جلو چشم تک تک ماست اون ادعا ها درستی و نادرستی اش خیلی ساده قابل فهمه. جالبه این نکته هم اجازه بدین که اشاره کنم که کسانی که در سال 54 در توجیه اون روش های ناسالم و غیر انقلابی خود مدعی بودند که  پدر خرده بورژوازی در اومده، ضربه خورده، کمرش رو نمی تونه راست کنه، و از نظر ایدئولوژیک داغون شده! چند سال بعد و در جریان انقلاب ، چون می دانید که این بحث ها مال سال 54 است و تقریبا از 56 و 57 ایران درگیر یک انقلاب بزرگ مردمی میشه بعد این هائی که می گفتند که خرده بورژوازی را داغون کردن کمرش رو شکستن چند سال بعد یعنی 2 سال بعد همین خرده بورژوازی رو که کمرش رو شکسته بودن رو در "رهبری انقلاب توده ای" تشخیص دادند!

خوب، توجه به ادعا های مجاهدین تازه مارکسیست شده در این نوار ها نشان می دهه که آن ها قادر به درک رابطه بین سازمان های سیاسی و احزاب با طبقات اجتماعی نبوده اند و متوجه نبوده اند که سازمان های سیاسی و از جمله مجاهدین خلق در واقع یک دستگاه هائی هستند که در عین این که در سیاست های خودشون در تحلیل نهائی به اقشار و طبقات وابسته اند ، اما از یک نوعی استقلال نسبت به این اقشار و طبقات هم برخور دارند. بنابراین نمی شه با تکیه بر مثلا تحولات فکری یک سازمان مشخص بدون تکیه بر فاکت های عینی از حیات طبقه ای که این سازمان خودش رو وابسته به آن می دونه و یا انعکاس گر منافع اون بوده  عینا این تحولات را به آن طبقه نسبت داد. به همین دلیل هم هست که ممکنه تشکیلاتی که در یک مرحله نماینده یک طبقه یا قشر مشخص باشد ، در مرحله دیگری در موضع دیگه و اساسا نماینده طبقه دیگه ای دیده بشه. مگر ما همین تجربه اکثریت خودمون رو نداریم ، خوب سازمان فدائی نماینده طبقه کارگر، جز جنبش کمونیستی، جز جنبش کارگری و بعد می ببینیم اکثریتی از اون سازمان بعدا به منجلاب ارتجاع غلطیدند و اصولا نماینده طبقات دیگه ای شدن ، نه تنها در ایران در کل جنبش کارگری هم ما شاهد یک چنین تحولاتی بودیم که چطوری احزاب کارگری، احزاب سوسیال دمکرات تغییر ماهیت دادند به هر حال، پس از این بحث این نتیجه را می گیریم که این  ایده آلیسم و متافیزیک صرفه که کسی فکر کنه که با مارکسیست شدن خودش و یارانش طبقه ای که قبلا حامی اون بوده و در این جا و در این مورد مشخص هم منظور خرده بورژوازیه از نظر ایدئولوژیک "داغون" می شه.  در حالی که با توجه به عینیت مادی طبقات که جدا از اراده افراد و سازمان ها و احزاب وجود دارند و زندگی می کنند به هیچ وجه یک چنین رابطه افلاطونی بین طبقه با دستگاه های سیاسی وجود نداشته و نداره و بدون تردید طبقه ، نمایندگان فکری و دستگاه های سیاسی خاص خودش را باز تولید می کنه، همان طور هم که کرد.

از آن جا که مجاهدین مارکسیست شده در این نوارها مدعی شده اند که با تغییر موضع ایدئولوژیک خودشون و رد مذهب و ایدئولوژی اسلامی مجاهدین و پذیرش مارکسیسم، خرده بورژوازی را از نظر ایدئولوژیک داغون کردند و کمرش را شکسته اند، اجازه بدهید که در اینجا کمی روی شیوه برخورد با خرده بورژوازی هم کمی مکث کنیم.

یکی از مهمترین مسائل استراتژیک، به خصوص این مکث از این زاویه هم لازمه که یکی از مهم ترین مسائل استراتژیک انقلاب ایران، مسئله تعیین متحدین پرولتاریا در این مرحله و بر قراری هژمونی پرولتاریا بر این متحدینه. بنابراین هر فعالیت پیگیرانه برای پیشبرد امر انقلاب در ایران می بایست متوجه حل این دو تا امر باشه. به همین خاطر، در شرایط جامعه ایران، اتخاذ شیوه های درست برخورد با خرده بورژوازی، اصلی ترین مسئله استراتژیک پرولتاریا یعنی یکی از اصلی ترین مسائل استراتژیک پرولتاریا  و به همین اعتبار هم کمونیست هاست. باید توجه داشت که گرچه خرده بورژواری در شرایط کنونی، تا حد زیادی زائیده رشد روابط سرمایه داری وابسته در ایرانه اما با این روابط ظالمانه، و لوازم الزامی سلطه این روابط یعنی سرکوب، دیکتاتوری یعنی اختناق بطور طبیعی در تعارضه. با نگاهی به صحنه جامعه می ببینیم که آن  حدود 20 میلیون نفری که در مراکز آموزشی به تحصیل مشغولند  و آن میلیون ها نفری که در هزار ها تعمیرگاه و فروشگاه کوچک فعالیت می کنند و اون میلیونی که، میلیون نفری که در بوروکراسی دستگاه بوروکراسی کار می کنن ، خوب اکثرا همین صفوف همین خرده بورژوازی ای را تشکیل می دهند که گر چه رشد مناسبات سرمایه داری وابسته است که آن ها را شکل داده  اما آن ها با اجحافات ذاتی این مناسبات در ستیز اند و خواهان به واقع رفع این اجحافات اند و خوب از تفکر خودشون و دید خودشون هم رفع این اجحافات ملزم به برقراری یک دولت دمکراتیکه ، اما تحلیل واقعیت های اجتماعی نشان میده که چنین مطالبه ای عملا بدون نابودی نظام سرمایه داری (صدای سخنران در این جا قطع می شود و بعد از لحظاتی دو باره ارتباط وصل می شود) من نمی دانم که از کجا بحثم قطع شد ولی به هر حال سعی می کنم که یک کم بروم عقب تر من داشتم در مورد این مسئله بحث می کردم این خرده بورژازی که زائیده مناسبات سرمایه داری حاکم در ایرانه اما با الزامات سلطه این سرمایه داری یعنی دیکتاتوری و اختناق و سرکوب در تعارضه و بطور طبیعی نابودی این ظلم، این سرکوب و این دیکتاتوری هم در دولت دمکراتیک می دونه. اما وقتی ما به واقعیت های جامعه خودمان بر می گردیم ، برقراری این دولت دمکراتیک اصولا وابسته است به نابودی نظام سرمایه داری یعنی تا نظام سرمایه داری ایران که ما بش می گیم سرمایه داری وابسته وجود داره ما نمی تونیم صحبت از این بکنیم که می تونیم یک دولت دمکراتیک داشته باشیم. به هر حال نمی دونم این حرف ها را زده بودم یا نه.  ولی فکر می کنم که همان طور که گفتم در نتیجه یکی از مسائل مهم که در مقابل کمونیست ها در کشور ما قرار داره اینه که بر عکس اون کسانی که فکر می کردند    کمر خرده بورژوازی را به دلیل قاطعیت مارکسیستی خودشون شکستن ، اتفاقا یکی از مسائل مهم پیدا کردن یک راه هائیه که ما بتوانیم ضمن مبارزه با اون تزلزلات خرده بورژوازی و مقابله با اون نظرات و دیدگاه ها و تفکرات نادرست اون که الزاما از همون تزلزلات طبقات اش هم ناشی میشه ، اون انرژی اش رو در مبارزه با سلطه حاکم به کار بگیریم ، شکل بدیم و بتوانیم اون را در جهت نابودی وضع ظالمانه موجود بکار ببریم ، بنابراین آن چه که مهمه برای کمونیست ها نه اخلال در اتحاد با این طبقه بلکه کوشش آگاهانه توام با مبارزه با خرده بورژوازی است که برخورد درست کمونیست ها را تعیین می کنه و به آن ها امکان میده که صفی گسترده تر بر علیه دشمن مشترک خودشون شکل بدهند. می بخشید که یک مقدار این بحث طولانی شد من می خواستم در مورد جبهه به خصوص که مجاهدین بخش مارکسیست شده از "جبهه واحد توده ای" هم سخن گفتند صحبت کنم و هم چنین در مورد نظر رفیق حمید اشرف در مورد گسترش فعالیت های حزب توده و خطر سوسیالیسم پلیسی ای که از نظر حمید اشرف حزب توده رو تعریف می کنه ولی فکر می کنم که خیلی حرف زدم برای همین هم بطور خلاصه یک اشاره ای به این مورد می کنم و بقیه بحث را می گذارم در قسمت  پرسش و پاسخ.

رفیق حمید اشرف در مذاکراتش با بخش مارکسیست شده مجاهدین در این نوار ها ضمن گفتن این نکته که حزب توده مسئله روزمره مهمی نیست ، یعنی واقعیت این حزب را در صحنه مبارزه نشان میدهه اما دچار خوش خیالی نشده و به طرف های گفتگویش با تاکید اعلام می کند که اما جریان کاملأ خطرناکیه.  خوب جریان کاملأ خطرناکیه ، همون حزب توده ای را حمید اشرف میگه جریان کاملأ خطرناکیه که بعد چند سال بعد دار و دسته فرخ نگهدار برای وحدت و ادغام با اون سر و دست می شکستند ، از نظر حمید اشرف این جریان آن قدر خطرناکه که حمید اشرف بر اساس تجربیات انقلابیش و اون چه که به عینه دیده در مورد حزب توده مطرح می کنه که این می تونه سوسیالیزم پلیسی را در ایران ایجاد بکنه، که در آینده خطرناکه.

حال از رفقا می خواهم که بیائید با همدیگر یک لحظه ای به آن چه که این حزب توده در همین دوره جمهوری اسلامی انجام داده فکر کنیم.  همه ما تقریبا حالا با کم و زیاد به جز آن هائی که خیلی جوانند اون سال های 57 تا 62 را به خاطر دارند.  آیا بررسی زندگی این حزب با روشنی حیرت انگیزی ارزیابی حمید اشرف را به اثبات نرساند؟  آیا یکی از فعالیت های همیشگی حزب توده خبر چینی از نیرو های انقلابی برای دستگاه های  اطلاعاتی جمهوری اسلامی نبود؟  آیا یکی از کارهای این حزب نفوذ در صفوف نیرو های چپ و اخلال در فعالیت های انقلابی آن ها نبود؟  آیا حزب توده رسما از نیرو های خودش نمی خواست که با سپاه پاسداران همکاری کنند؟  و آیا همه این ها زیر نام و پرچم دفاع از سوسیالیسم پیش نمی برد؟  و آیا آن ها از وحدت استراتژیک خودشون با اسلام خمینی و جمهوری اسلامی اش دم نمی زدند؟  و آیا همین "سوسیالیسم پلیسی" نبود که رفیق حمید اشرف به عنوان یکی از رهبران سازمان چریکهای فدائی خلق ایران نسبت به آن هشدار می داد؟

بنابراین ، این واقعیتی غیر قابل انکاره  که سیر مبارزه طبقاتی در کشور ما  ارزیابی فدائی ها و شخص حمید اشرف را نسبت به حزب توده به عینه به اثبات رسانده و طشت رسوائی "سوسیالیسم پلیسی" حزب توده را از بام انداخته ، اما متاسفانه این رو هم نمی شه انکار کرد که در بستر همین مبارزه ، بخش بزرگی از همان سازمانی که حمید اشرف زندگی خودش رو وقف رشد و تعالی آن کرده بود به منجلاب دیدگاه های حزب توده افتاد و در ورطه خطرناک "سوسیالیسم پلیسی" اش قرار گرفت. به این ترتیب از سازمانی که برای رهائی کارگران از مظالم نظام سرمایه داری شکل گرفته بود نغمه های شوم حمایت از جمهوری اسلامی و همکاری با سپاه پاسداران سر داده شد و تحت رهبری های داهیانه امثال فرخ نگهدار جریان ضد مردمی " اکثریت" شکل گرفت. تجربه ای که نشان داد نمی شه و نباید حزب توده را صرفا به "رهبری فاسد" آن تقلیل داد بلکه باید کل سیستم فکری و دیدگاه های این جریان رو شناخت و با اون جنگید.  اگر ما شدیدا بر علیه این رهبری سخن بگیم ، اما متوجه خطر "تفکر توده ای" نباشیم بدون شک راه نفوذ این تفکر ضد کمونیستی را نتونستیم ببندیم و ممکنه در حالی که ما داریم بر علیه رهبران فاسد حزب توده فریاد می زنیم ، این تفکر که علی الاصول کارش نفوذ در سازمان های انقلابی ایه به تدریج حضور خودش را در روابط انقلابی یک سازمان کمونیستی هم آشکار  کنه.

امیدوارم که زیاد خسته تان نکرده باشم به امید این که  این نوار ها در کارزاری که مخالفین خط مشی حمید اشرف و فدائی ها بر علیه آرمان های آن ها براه انداخته اند ، همه دوستداران حمید اشرف و راهی که وی با خونش مبلغ آن بود رو وا دارد تا به دفاع از آرمان های سرخ رزمندگانی برخیزند که در یکی از سیاه ترین دوران های تاریخ کشور ما جان بر کف بپا خاستند و با رزم دلاورانه شون نقبی به قدرت تاریخی توده ها زدند که در قیام بهمن شاهد اقبال وسیع توده ها از آن ها بودیم، با این امید صحبتم را تمام می کنم. امیدوارم که شاد و پیروز باشید و امیدوارم که بتونیم در بخش سئوالات با کمک هم دیگه بحثی واقعا پر محتوا  و عمیق داشته باشیم  و بر ناروشنی هائی که در این صحبت وجود داشت رو با کمک هم بر طرف کنیم.