به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 137  ، آبان ماه 1389 

 

اشرف دهقانی

 

سیاست خفه کردن با عسل ! *

 

(هشدار نسبت به فعاليتهای بخش فرهنگی وزارت اطلاعات و امنيت جمهوری اسلامی!)

 

پس از گذشت بیش از دو دهه از حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی و در شرایطی که مبارزه مردم ما بر علیه این رژیم از همان بدو استقرارش تا کنون، هرگز خاموش نگشته و به اشکال مختلف جریان داشته است، امروز ما با نسلی در ایران روبرو هستیم- نسلی از جوانان مبارز- که با اعتراضات و مبارزات جوشان خویش، رژیم را با معضل بزرگی مواجه ساخته اند. این معضل همانا چگونگی کنترل و جلوگیری از رشد مبارزات آنان از طرف سردمداران رژیم جمهوری اسلامی می باشد. از مشخصات برجسته جوانان مبارز امروز ما، توجه و برخورد پویا و جستجوگر آنان به مبارزه انقلابی جاری در جامعه در دهه 50 می باشد. آنها جهت رهائی از شرايط ظالـمانه و نکبت‌بار کنونی وسيعاً و با اشتياق فراوان به گذشته و مبارزات پر افتخار دهه 50 روی آورده و می کوشند تا با دستیابی به تجارب انقلابی و درس آموزی از آنان، هر چه بیشتر وظایف انقلابی خود را در یافته و به آن عمل نمایند. چنین نیازی ایجاب می کند که جوانان مبارز ما سعی درمطالعه کتاب ها و آثار به جا مانده از آن دوره انقلابی نموده و خود مقالات و مطالبی را در پرتو تجربیات گذشته به رشته تحریر در آورند و آن ها را به صورتی - علنی و یا غیرعلنی- منتشر نمایند. در چنین شرایطی و درست با مشاهده اشتیاق و خواست شدید جوانان مبارز برای دانستن در مورد گذشته مبارزاتی نه چندان دور است که امروز بخش فرهنگی وزارت اطلاعات و امنیت به طور فعال دست به کار شده تا به هر صورت که می تواند مانع از دستیابی آنها به تجارب واقعاً انقلابی گردد. در چنین اوضاعی است که ما شاهد انتشار مقالات و کتاب هائی در ایران هستیم که چاپ آنها در رژيم جمهوری اسلامی با توجه به سابقه عملکردهای این رژیم ظاهراً منطقی به نظر نمی رسد. در توجیه امر فوق، این ادعای سرشار از تزویر عنوان می شود که اگر جلوی سخن گفتن را بگيرند، جوانان به اسلحه روی خواهند آورد. اين را ظاهراً بخشی از هیأت حاکمه گویا برای بستن دهان مخالفينی از خود رژيم مطرح می‌کند. اما با در نظر گرفتن این واقعیت که این، همه جناح های رژیم هستند که با قاطعیت، جلوی سخن گفتن نیروهای مردمی را گرفته اند، باید توجه کنیم که چنان ادعائی، ریاکارانه بوده و مسأله بر سر پیش برد سیاست خاصی می باشد که بخش فرهنگی وزارت اطلاعات و امنیت رژیم با توجه به فاکتور مهم فوق الذکر جهت مقابله با مردم مبارز و به خصوص جوانان انقلابی در حوزه نظر و سرکوب اید ئولوژیکی آنان تعقیب می کند. در این رابطه است که  باید متوجه سیاستی شد که می توان ازآن به عنوان  " سیاست خفه کردن با عسل "نام برد. یعنی سیاستی که از طریق آن دشمنان مردم می کوشند باسوء استفاده از حسن نظر مردم و جوانان انقلابی ما نسبت مبارزین انقلابی دهه 50، در هر شکلی که امکان پذیر است به اشاعه ایده های انحرافی و درست مغایر و متضاد با ایده ها و نظرات آن انقلابیون بپردازند. آنچه مسلم است این است که دست اندر کاران جمهوری اسلامی که قادر به خفه کردن فضای جدید ایجاد شده نمی باشند، به اتخاذ تاکتیک های جدیدی مبادرت ورزیده اند. آنها در جهت ايجاد سردرگمی در بين جوانان و نفوذ اندیشه های انحرافی برای باز داشتن آنها  از کسب تجربيات مثبت گذشته، به طور فعال مشوق نشر کتاب و مقالات و غیره در جهت تحقق هدف کلـی خود شده اند.( شنیدم که حتی مأموران وزارت اطلاعات به در خانه بعضی از فعالین سیاسی در دوره رژیم شاه رفته و از آنها خواسته اند که به نوشتن خاطره یا هر مطلب دیگری در رابطه با سال های 50 بپردازند و در مقابل بعضی ابراز امتناع ها  گفته اند که شما دست به کار شوید و ما به شما خواهیم گفت که چگونه بنویسید و مطالب را چگونه ساخت و پرداخت  کنید!) واضح است که  با توجه به الزامی که دست اندر کاران رژیم جهت نشر کتاب و مقاله و غیره در رابطه با پیشبرد سیاست فوق الذکر خود می بینند، امروزامکانی برای انتشار بعضی از نوشتجاتی بوجود آمده است که پیش از این وجود نداشت. از این روست که توهم " وجود آزادی بيان" در رژيم جمهوری اسلامی هم به شکلـی دامن زده شده و تبليغ می‌گردد. اما نگاهی هشیارانه به هدف رژیم و الزام و شرایطی که تشریح شد و همچنین دقت در مطالبی که در خیلی از آن نوشتجات طرح و اشاعه داده می شوند، می تواند دید ما را هر چه بیشتر نسبت به این پدیده، واقعی سازد.

 

 نوشته‌هائی که در يکی دو سال اخير در رابطه با چريکهای فدائی خلق و ديگر مبارزين مسلح انقلابی و مترقی سالهای ۵۰ در ايران منتشر شده‌اند، گوناگون می باشند. بعضی از آنها را وزارت اطلاعات و امنيت، علناً و رسماً با نام خود به چاپ رسانده است. بعضی ديگر با کوشش عناصر خائن و رسوای شناخته‌شده در ميان مردم نظیر "توده ای" هائی چون عموئی، مهدی پرتوی و .... يا " ناکسان" ديگری که "نان آلوده"، "طاعون" را پذيرفته‌اند، انتشار يافته اند. بعضی‌ها نيز صرف نظر از اينکه ماهيت نويسنده و مولف‌اش چيست، به اين دليل که آن نوشته‌ها با سياست کنونی رژيم در جهت مقابله با نظرات کمونيستی و مترقی در جامعه انطباق دارند، اجازه نشر يافته‌اند. واضح است که در چنين فضائی ضمن رواج نظرات انحرافی در جامعه، بالاجبار حقايقی نيز در مورد مبارزين انقلابی دهه ۵۰ مطرح شوند؛ در این میان،حتی ممکن است نوشته‌هائی امکان چاپ يابند که نويسندگان آنها افراد مستقل و مترقی می‌باشند که در این رابطه، به خصوص بايد از افراد متعهد و دلسوزی در ایران  ياد نمود که سعی می کنند با استفاده از فضای موجود، به نگارش مطالبی بپردازند که به ارتقاء آگاهی و کسب تجربه از گذشته کمک می نمایند؛ هر چند که متأسفانه این نوشته ها هم به دلیل شرایط  دیکتاتوری، پیشاپیش مهر محدودیت های "ممیزی" و خود سانسوری های اجباری را روی خود دارند. اما ضمن تصديق چنان کوشش هائی باید دانست که امروز، در شرايط فقدان مطلق آزادی بيان برای نیروهای واقعاً مترقی و پیشرو جامعه، در فضای بگیر و ببندی که تنها افراد محدود و معینی، امکان سخن گفتن دارند، دور با کسانی است که در حوزه ایدئولوژی به کمک بخش فرهنگی وزارت اطلاعات و امنیت رژیم شتافته و در راستای سیاست های " فرهنگی" آن، به کار تبلیغ و ترویج مشغولند. کسانی که با هر خاستگاه طبقاتی و با هر سابقه مبارزاتی، درحال حاضر از منافع و مصالح مرتجع ترین طبقات استثمارگر دفاع نموده و مروج و مبلغ ایده های راست می باشند. بخشی از افراد فوق الذکر را کسانی از میان اکثریتی ها و توده ای های سابق و کنونی تشکیل می دهند. همانطور که می دانیم در شرایط مبارزاتی خاصی که در سال های 60 در ایران حاکم بود، رژیم جمهوری اسلامی حتی وجود خدمتکاران سینه چاکی چون اکثریتی ها و توده ای ها را نیز تحمل نکرد. دیدیم که چگونه پس از سرکوب نیروهای مردمی با کمک آن خائنین، از سال 62 به بعد به سراغ خود این نیروهای به اصطلاح اپوزیسیون نیز رفت و عده ای از آن ها را دستگیر نمود و بقیه نیز مجبور شدند که به شوروی سابق پناهنده شوند. طبیعتاً، عملکرد ضد خلقی توده ای – اکثریتی ها، ازایده ها و تفکرات آنان ناشی می شد که همانطور که می دانیم در اواخر سال های 50 ضربات جبران ناپذیری به جنبش انقلابی مردم ما وارد نمود. امروز در شرایط جدید، در راستای سياست بخش فرهنگی وزارت اطلاعات و امنيت جمهوری اسلامی که لازم می‌بيند جوانان مبارز جامعه را با رواج انديشه‌های ارتجاعی و نظرات منحط ضدانقلابی بمباران ايدئولوژيکی نموده و از رشد مبارزات ثمربخش آنان جلوگیری کند، فضائی برای خودنمائی مجدد چنان نیروهائی بوجود آمده است. در این رابطه به خصوص باید توجه داشت که برای رژیم بسیار مناسب است که سیاست های خود را از طریق کسانی پیش ببرد که به هر حال در گذشته در مقطعی به جنبش چپ تعلق داشتند.(1) امروز، این افراد به همراه دیگر نیروهای راست، مجدداً به صحنه آمده اند تا با قلم و زبان خود نام و ياد انقلابيون گذشته را ملوث سازند و جوانان تشنه آگاهی و تشنه فهم و درک واقعيت ها و تجارب گذشته را با ايده‌ها و انديشه‌هائی که از آن طبقات استثمارگر و ارتجاعی می‌باشد، به اصطلاح "سيراب" و خفه کنند. خدشه‌دار کردن باورهای مبارزاتی مردم و قلب حقايق مربوط به مبارزين و مبارزات پر ارج سالهای ۵۰، کوششی است که از طریق آنها درجهت درهم‌شکستن روحيه های مبارزاتی و غالب کردن روحيه ياس و دلسردی از مبارزه در ميان توده‌های رنجديده ايران، دنبال می شود.

 

 به‌طور کلـی، بازداشتن جوانان از مبارزه و "حفظ  وضع موجود" (امری که اساس سياستهای رژيم مرتجع جمهوری اسلامی بر آن مبنا قرار گرفته است) هدف بلاواسطه همه نیروهای راست در جامعه کنونی ایران است. برخورد به این واقعیت و نقد بعضی از ایده های انحرفی راست، کوشش این فصل از کتاب حاضر خواهد بود

 

1- منظور کسانی هستند که قبل از قیام بهمن، چپ شناخته می شدند. اما با روی کارآمدن رژیم جمهوری اسلامی به دلیل انجام عملکردهائی به نفع این رژیم به راست غلطیدند. در اواخر سال های 50 در مورد دلیل تغییر به راست آنها- علاوه بر هر علت یا علت های پایه ای- این واقعیت مطرح بود که همه کسانی که به نحوی در جريان مبارزات درخشان سال های 50  قرار گرفته وحتی در آن شرکت کردند، الزاماً از آگاهی و خصوصيات کمونيستی و انقلابی مبارزين برجسته آن دوره بهره‌مند نبودند، برخی از آنها صرفاً تحت تاثير جو مبارزاتی موجود در جامعه، به ‌طرقی پايشان به مجامع مبارزاتی و يا حتی به زندان کشيده شده بود. دوم، بايد از کسانی صحبت کرد که اگر هم در ابتدا با برخورداری از حدی از آگاهی سياسی و صداقت انقلابی وارد صحنه مبارزه شده بودند، پس از مدتی- به خصوص اگر در زندان بودند- به دلائل مختلف، از جمله به دليل پائين بودن سطح آگاهی انقلابيشان و تغيير شرايط مبارزاتی- چه از نظر سخت‌تر شدن شرايط و چه از جنبه کم‌رنگ شدن چشم‌اندازهای مبارزاتی- تغيير کردند. از ميان اين طيف بود که خيلـی‌ها در سالهای اوليه پس ازقیام بهمن، در حاليکه سعی می‌کردند خود را همانند انقلابيون سابق جلوه دهند، به اشاعه ايده‌ها و نظراتی در جامعه پرداختند که دقيقاً بر عليه توده‌های ستمديده ايران بوده و به نفع ارتجاع حاکم (رژيم جمهوری اسلامی) و در خدمت تقويت آن قرار داشتند.

 

 

*: نوشته بالا بخشی از پيشگفتار فصل دوم کتاب "بذر های ماندگار" نوشته رفيق اشرف دهقانی می باشد که اولين بار در آوريل 2005 منتشر شد. در این پیشگفتار به تشریح سیاست هائی پرداخته شده که مدتی بود که از طرف بخش فرهنگی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بر علیه جنبش انقلابی مردم ایران در پیش گرفته شده بود. با توجه به این که امروز هم شاهد هستيم که چگونه دشمنان مردم در حال اجرای همان سياستی هستند که به روشنی در اين کتاب افشاء گشته است، پيام فدائی لازم می بیند که در اینجا به چاپ مجدد بخشی از آن مبادرت کند.