به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 137  ، آبان ماه 1389 

 

سارا نیکو

 

سه دهه از مضحکه "اشغال" سفارت آمريکا گذشت !

 

31 سال پیش در 13 آبان سال 1358 و در اوج مبارزات ضد امپریالیستی مردم ایران ، تعدادی از مهره های رژیم جمهوری  اسلامی که بعدا به نام "دانشجویان پیرو خط امام"  معروف شدند، وارد سفارت آمریکا در تهران شده تا به اصطلاح سفارت "شيطان بزرگ" را " اشغال" نمايند. در همان زمان، خمينی که خود 9 ماه قبل در سازش با ديپلماتهای همين "سفارت" به قدرت رسيده بود و افشای مذاکرات ايادی اش با آمريکا هر روز رسوائی جديدی برايش به بار می آورد اين اقدام را "انقلاب دوم" آنهم انقلابی که بزرگ تر از انقلاب اول بود(انقلاب سال 57) ناميد. خمينی و ايادی اش از همان زمان و البته به کمک رسانه های امپریالیستی  تلاش نمودند تا اشغال سفارت را  حرکت "خود جوش" تعدادی دانشجو  جلوه داده و به مردم ایران و جهان چنين وانمود کنند که اين دانشجويان جهت مبارزه با امپرياليسم سفارت آمريکا را اشغال کرده اند. اما سیر تاریخ نشان داد که کارگردانان این خیمه شب  بازی  کسانی جز حاکمین وقت و اربابان امپریالیستشان نبودند  که برای تضعیف و منحرف ساختن مبارزات واقعا ضد امپریالیستی توده ها و تحکیم موقعیت امپریالیسم آمريکا چنین مضحکه ای را سازماندهی کرده بودند.

 

واقعيت اين بود که با گذشت 9 ماه از سلطه رژيم جديد هر روز که می گذشت  ماهیت رژیم جمهوری اسلامی ، به مثابه رژیمی سرکوبگر  هر چه بيشتر برای مردم کوچه و خیابان آشکار میشد و مردم به عينه می ديدند که دارو دسته حاکم قصد ندارند در جهت مطالباتی که آنها برايشان به انقلاب برخاسته بودند گام بردارند. و هر کاری که می کنند در جهت حفظ مناسبات ضد خلقی و نظام استثمارگرانه به ارث رسیده از حکومت شاه می باشد.

 

در شرایطی که مزدوران رژیم خمینی با اسلحه های آمریکایی مبارزات خلق های ترکمن، عرب و کرد را به خاک و خون می کشاندند ، در شرایطی که عمال جمهوری اسلامی  به شکار نیروهای  کمونیست و آزادیخواه مشغول بودند ، در شرایطی که زمینه به بند کشیدن زنان ایران را  فراهم میکردند ، در شرایطی که ایادی تازه بدوران رسیده خمينی با کمک مزدوران ساواک که حال يکباره "مسلمان دو آتشه" شده بودند،  مشغول باز سازی فضای اختناق در  سطح جامعه بودند روشن بود که مبارزات ضد امپرياليستی توده ها اوج گيرد و اين امر سردمداران رژيم را به وحشت اندازد.  به همين دليل هم رژيم خمينی چنین مضحکه ای را تحت عنوان"مبارزه ضد امپریالیستی" به راه انداخت تا در پرتو آن  بتواند اعمال و مقاصد شوم خود را بر علیه مردم ایران سهل تر پيش ببرد. هدف اصلی رژیم خمینی این بود که با توجه به اوجگیری مبارزات ضد امپریالیستی توده ها ، در صفوف مبارزاتی مردم نفوذ کرده و برموج مبارزاتی آنها سوار شود تا  این مبارزات را از مسیر اصلی خود منحرف ساخته و شرایط را جهت سرکوب مطالبات و اعتراضات مردم و بقای سلطه امپریالیست ها در ایران فراهم سازد.

 

در اين چهارچوب تسخير سفارت آمريکا يکی از محيلانه ترين تاکتيک های رژيم جهت فريب توده ها بود که  در شرايطی رخ داد که متاسفانه هنوز بسیاری از نیروهای سیاسی بر روی ماهیت ارتجاعی و  وابسته به امپریالیسم خمینی دچار تردید بودند و  نه تنها با تحلیل  های غلط ، متوهمانه از مضحکه  "تصرف سفارت" به مثابه مبارزه ضد امپریالیستی استقبال نمودند ، بلکه خود به سیاهی لشکر تبلیغاتی رژیم خمینی تبدیل شدند . بسیاری از  نیروهای سیاسی در آنزمان نمی توانستند درک کنند که معیار شناخت ماهیت رژیم خمینی نه عربده کشی های "ضد آمریکایی " اش ، بلکه  عملکرد واقعی وی در رابطه باحفظ نظام اقتصادی حاکم که تا بن استخوان وابسته به امپرياليسم بود، می باشد. آنها توجه نداشتند که همه تلاش جمهوری اسلامی درجهت حفظ و گسترش سلطه امپریالیسم در ایران می باشد . و همه این  توهمات و مواضع بغایت ارتجاعی در زمانی انجام میپذیرفت  که خود کارگزاران رژیم از جمله بازرگان به صراحت طرح میکردند که "امام" با ادامه رابطه با امريکا و خريد اسلحه از امريکا و آوردن متخصصين امريکائی به ايران موافق بوده است ، بازرگان اعتراف میکرد که قبل از قيام نه تنها با هويزر بلکه  با سفيرآمریکا در اير ان و همچنين با سران ارتش شاهنشاهی مذاکره کرده است و نه تنها خودش، بلکه آیت الله بهشتی، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی و حتی خود "امام" و "یاران پاریس" در این مذاکرات شرکت داشته اند. حالب است که درست در تقابل با اين نوع سازمانهای سازشکار، چريکهای فدائی خلق ايران جريان کمونيستی بودند که از همان ابتدا به افشای اين امر پرداخته و آنرا "مضحکه" ناميدند.

 

چریکهای فدایی خلق در اول آذر سال پنجاه و هشت ، با آگاهی بر اهمیت مقابله با این ترفند رژیم، نیروهای انقلابی را این چنین  مورد خطاب قرار دادند:

 

"خطاب به نیروهای آگاه و روشنفکران انقلابی!

      هیئت حاکمه با ترتیب حمله به سفارت آمریکا، ژست ضدآمریکائی و ضدامپریالیستی به خود گرفته و قصد دارد یکبار دیگر انرژی توده ها را در جهت تأمین منافع حقیر خویش به کار گیرد.  اینان که از ابتدا سعی در سرکوب مبارزات ضدامپریالیستی خلق قهرمان ما داشتند، حال یکباره گویا به یاد "مبارزه ی ضدامپریالیستی" افتاده اند و در حالی که همچنان به حراست سرمایه های انحصاری مشغولند، می خواهند تا توده های زحمت کش ما، حمله به جاسوسخانه ی آمریکا را به عنوان مبارزه با امپریالیسم تلقی نمایند.  حاکمیت کنونی در طول 9 ماه حکومت خود، ماهیت واقعی اش را آشکار ساخته و در هر گامی که برداشته نشان داده که جُز به تحکیم روابط گذشته- روابطی که حاصل سال های طولانی سلطه ی امپریالیسم است- نمی اندیشد.  روابطی که تنها دستاورد آن، غارت و استثمار خلق توسط امپریالیسم و در رأس آن امپریالیسم آمریکا است." (اعلا عیه " مرگ بر امپریالیسم آمریکا، مرگ بر فریبکاران" به تاريخ اول آذر 58)

 

 امروز بعد از گذشت 31 سال از سلطه ننگین این رژیم بر جامعه ایران و با توجه برآنچه بر اکثریت مردم ایران  توسط این جانیان اعمال شده ، با توجه به نسل هایی که قربانی سلطه شوم این رژیم  شدند ، بیش از هر زمان دیگری باید متوجه اهمیت اتخاذ مواضع و تحلیل های نیروهای انقلابی بخصوص در بزنگاه های تاریخی شد . یکی از معیار های شناخت نیرو های انقلابی بررسی مواضع آنها درست در مقاطع حساس و مهم تاریخی است . این امر  از این رو حائز اهمیت می باشد که  مواضعی که نیروهای سیاسی اتخاذ میکنند مشخصا تاثیر مستقیم بر روی عملکرد آنها در روند مبارزه و گاه نقش اساسی در تعیین سرنوشت میلیون ها انسان را در بر دارد.

 

چریکهای فدایی خلق ایران با وجودیکه سازشکاران لانه کرده در سازمان فدائی آن زمان تنها سازمان انقلابی ای را که امید توده های وسیع ایران بود را به تصرف خود در آورده بودند و چهار نعل آنرا به سمت مواضع حزب خائن توده و در نتيجه پابوسی ارتجاع حاکم می بردند ، با تحلیل درست از ماهیت ارتجاعی رژیم خمینی تنها جریان انقلابی بودند که در آنزمان در مقابل توطئه رژیم ایستادند و با همه تهمت هایی که از سوی دیگر نیرو های سیاسی مبنی بر اینکه چریکها "آنارشيست" هستند و از تئوری "توطئه" پيروی می کنند (تهمت هایی که صرفا برای پوشاندن مواضع سازشکارانه و دنباله روانه خود این نیروها  با حاکمیت جدید نثار چریکهای فدایی خلق می شد) را  متحمل میشدند شفاف و صریح اعلام کردند که گروگان گیری نه مبارزه ای ضد امپریالیستی بلکه  وسیله ای برای فریب توده ها و در خدمت پیشبرد مقاصد و سیاست های شوم امپریالیستی در ایران و منطقه می باشد. چریکهای فدایی خلق در تقابل با آن سازشکارانی که اشغال سفارت آمريکا را مبارزه ضد امپرياليستی و گامی در جهت پرورش روحيه ضد امپرياليستی توده ها جا می زدند در اطلا عیه شماره یک خود در اين زمينه  به درستی مطرح کردند: "  آینده با وضوح تمام نشان خواهد داد که آقای خمینی و یارانش این بازی را به چه منظوری به راه انداخته اند.  آینده نشان خواهد داد که هدف آقای خمینی از این همه هیاهو، نه پرورش روحیه ی انقلابی و ضدامپریالیستی توده ها و نه برای پیشبرد مبارزه ی ضدامپریالیستی، بلکه برای جلب حمایت هرچه بیشتر و تحکیم رابطه  خود با امپریالیست ها است. "( اعلاميه "مرگ بر امپریالیسم آمریکا، مرگ بر فریبکاران" به تاريخ 17 آبان 58 )

 

و ديديم که چگونه سير رويداد ها صحت تحليل و ارزيابی انقلابی و علمی چريکهای فدائی خلق را به اثبات رساند و در اين فاصله هر رور اسناد و مدارک بيشتری در اين رابطه و در جهت افشای دست اندرکاران اين  مضحکه يعنی  اشغال سفارت آمريکا به مطبوعات درز کرد. تا آنجا که در خود آمريکا کسانی اعتراف کردند که "طرح گروگان گیری در آمریکا توسط کسینجر، راکفلر و خانم اشرف پهلوی ریخته و در ایران اجرا شد"  و اين امر امروز مورد تائيد بنی صدر نيز قرار گرفته است. اولين رئیس جمهور رژيم وابسه به امپرياليسم جمهوری اسلامی که در زمان گروگان گیری آنچنان از خود بی خود شده بود که از بالای دیوار سفارت از این عمل دفاع جانانه میکرد.

 

يکی از کسانی که در اين سالها در رابطه با مسائل پشت پرده اين مضحکه خيلی تحقيق کرده و زياد نوشته است خبرنگار آمریکایی روبرت  پاری  می باشد.  نامبرده با وجودی که از طرف مقاماتی چون کسینجر و راکفلر شدیدا  تحت فشار بوده است که کار تحقیقاتی خود را جهت افشای واقعیاتی که در پس پرده ماجرای ایران – کنترا  اتفاق افتاده بود را متوقف سازد در  تحقیقات وسیع خود پیرامون زد و بند محرمانه بر سر گروگان‌ها بین فرستادگان خمینی و ستاد تبلیغات ریاست جمهوری ریگان که در روزهای ۱۹ تا ۲۱ اکتبر ۱۹۸۰ در پاریس اتفاق افتاد اخیرا  در جواب به سوالات جمعی از فعالین دانشجویی در ایران  توضیح داده که: "به‌راحتی می‌توان گفت که انبوهی از شواهد نشان می‌دهند که در سال ۱۹۸۰ ستاد انتخاباتی ریگان - بوش به طور مسلم ارتباطات پشت پرده‌ای با ایران داشتند " پاری توضیح میدهد که "عليرغم این واقعیت که ثابت شد شهود کلیدی جمهوری‌خواهان که در مقالات نیوزویک و نیوری‌پابلیک از آنها نام برده شده بودند، دروغی بودند و این واقعیت که شواهد فزاینده‌ای دال بر اینکه در حقیقت در سال ۱۹۸۰ ستاد انتخاباتی ریگان - بوش با ایران یک معامله سری بستند، کمیته‌ی ویژه تحقیق کنگره‌ی آمریکا بسیاری از این مدارک را زیر قالی  مخفی کرد"

 

امروز با گذشت بیش از سه دهه از حکومت ننگین جمهوری اسلامی ، رژیمی که کارنامه سی ساله اش مملو از جنایت است منطقا بايدبر همگان آشکار شده باشد که تک تک سلول های این رژیم وابسته به امپرياليسم و د رخدمت به سرمایه جهانی است.  این رژیم در سازش و با توافق امپریالیست ها توانست برای غلبه بر بحران ها اقتصادی  و برای مهار کردن مبارزات انقلابی توده های در بند ایران  سوار بر موج مبارزات مردم  شده و تمام دستاوردهای مبارزاتی توده های تحت ستم ایران را به غارت ببرد. امروز هم کمتر کسی قادر است که کوچکترین وقعی به عربده کشی های "ضد امریکایی" احمدی نژاد این نماینده سیستم سرمایه داری گندیده ایران بگذارد . مردم ایران به خوبی بر این امر آگاهند که این رژیم تنها در پرتو  حمایت های دولتهای امپریالیستی است که توانسته بیش از سه دهه با اعمال وحشیانه ترین سرکوب ها و سیاه ترین دیکتاتوری های قرن حاضر چنین شرایط دهشتناکی را بر مردم ایران تحمیل کند . چریکهای فدایی خلق با اتکا بر این واقعیت که مادامیکه سلطه امپریالیسم پا برجاست و تا زمانیکه ماشین دولتی سرمایه داری وابسته در ایران منهدم نشده ، مادامیکه ارتش  دست نخورده باقی مانده است  هیچ توهمی بر ماهیت وابسته به امپریالیسم رژیم خمینی نمی توان داشت در همان زمان بدرستی مضحکه گروگان گیری را این چنین ارزیابی نمودند: "  روحانیت از دیرباز به توانائی شناخت روحیات توده ها معروف است.  در این جا نیز آنان وضعیت و روحیه ی مردم را صحیح ارزیابی نمودند.  جنبش ضدامپریالیستی توده ها در حال اوج گرفتن بود، پس تنها راهی که می توانست دوباره اینان را بر جنبش تود ه ای سوار کند تا از این نیروی لایزال در جهت اهداف خویش سود جویند، اتخاذ تاکتیک هائی مناسب با این فضا بود.  از این رو سفارت آمریکا می بایست "اِشغال" شود.  حال اگر این شرایط را با شرایط جامعه ی آمریکا ارتباط دهیم، مسئله بهتر درک می شود.  اگر توجه کنیم که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک است و همواره در آستانه ی انتخابات درگیری های گروه های مالی آمریکا تشدید می گردد، اگر به یاد آوریم که کارتر، این تجسم تمامی جنایت های امپریالیسم، محبوبیت خویش را هرچه بیشتر از دست داده بود و حال با استفاده از موضوع "تسخیر" سفارت آمریکا در ایران، در اوج محبوبیت به سر می بَرد، در خواهیم یافت که "اِشغال" سفارت را نباید تنها در محدوده ی ایران مورد بررسی قرارداد، بلکه باید آن را در ارتباط با تضادهای بین امپریالیست ها و انعکاس این تضادها در ایران دانست." (اعلاميه "مرگ بر امپریالیسم آمریکا، مرگ بر فریبکاران" به تاريخ اول آذر 58)

 

امروز آفتاب هر چه بيشتر از زير ابر دروغ و فريب و حماقت بيرون آمده و هر روز بيش از گذشته با مدارک غير قابل انکار ثابت می شود که چگونه سفارت آمريکا در تهران جهت نجات رژيم خمينی و در نتيجه سلطه آمريکا در ايران طرح ريزی شد و خيلی زود به وسيله ای برای تصفيه حسابهای جناح های درونی رژيم و اربابان امپرياليست اش تبديل گرديد تا آنجا که دارو دسته ريگان – بوش ضمن معامله با دارو دسته خمينی از آن جهت پيروزی انتخاباتی بر کارتر سود جستند.

 

آبان 1389