به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 130 ، فروردین ماه 1389 

 

در قرقيزستان چه مي گذرد؟

رويدادهای سياسی و درگيری های ميان توده های مخالف رژيم و نيروهای دولتی قرقيزستان در اوايل ماه اپريل، پس از خيزش انقلابی مردم ايران در خرداد ماه يکی از مهمترين رويدادهايی بود که توجه مردم دنيا را به خود جلب کرد. (۱)   اما آنچه که در رسانه های رسمی جهان در رابطه با رويدادهای اپريل ماه قرقيزستان منتشر شد، چيزی جز وارونه نشان دادن واقعيتها نبود. در رسانه های امپرياليستی اينطور وانمود شد که دولت جديد (موقت) قرقيزستان دولتی مردمی است که درنتيجه مبارزات مردم با دولت فاسد قبلی به قدرت رسيده و از حمايت وسيع توده ها برخوردار است. اما واقعيت اين است که مردم زحمتکش قرقيزستان که پس از انقلاب مخملين امپرياليستی در سال 2005 در کشورشان ، روز به روز بدبخت تر شده اند و در تمام اين سالها تلاش کرده اند که با دولتی که روابط نزديکی با آمريکا دارد مبارزه کرده و آن را سرنگون کنند و در ماه اپريل نيز برای سرنگون کردن رژيم فاسد و سرکوبگر حاکم برخاستند. اما اين بار نيز توده های مقاوم قرقيزستان به دلايل مختلفی (منجمله فقدان سازماندهی و رهبری انقلابی و ...) از امپرياليستها و رژيم مورد حمايت آنها (که دولت فاسد و ضدمردمی جديدی را جانشين دولت مشابه قبلی کرد) موقتا شکست خوردند.       

پس از فروپاشی شوروی در ۱۹۹۱ و به اصطلاح "استقلال" قرقيزستان، رهبر حزب کمونيست اين کشور "عسگر آقايف" به رياست جمهوری و "قربان بيگ باقی اوف" به نخست وزيری قرقيزستان رسيدند و تا سال ۲۰۰۵ در اين مقام باقی ماندند. از يکطرف ديکتاتوری بی حد "عسگر آقايف" که قصد داشت رياست جمهوری را در خانواده خود موروثی کند، و از طرف ديگر رشد تضادهای منافع روسيه و امريکا و چين و رقابتهای آنان بر سر کنترل قرقيزستان که دارای اهميتی استراتژيک در آسيای ميانه است، و مهمتر از همه افزايش ظلم و ستم و فقر و بيکاری و فساد و جنايات ناشی از حکومت گروهی از مافيای وابسته به امپرياليزم موجب رشد بحرانهای سياسی اجتماعی در اين کشور شد. توده های ستمديده  که از فرط فقر و بدبختی جانشان به لب رسيده بود،  به مبارزه و اعتراض و تظاهرات گسترده پرداختند. اما شرايط داخلی و جهانی موجب شد که امپرياليستها بتوانند طی سالها برنامه ريزی "اپوزيسيون" دست ساز خود را در صحنه سياسی قرقيزستان رشد داده و به قدرت برسانند.

اپوزيسيون دست ساز امپرياليستها در دوران رياست جمهوری "عسگر آقايف" از کسانی مانند "قربان بيگ باقی اوف" (رئيس جمهور سابق که در ۷ اپريل سقوط کرد) و "رزا آتونبايوا" (رئيس جمهور جديد که جايگزين "باقی اوف" شد) تشکيل ميشد. اين اپوزيسيون امپرياليستی به رهبری "باقی اوف" (و حمايت "رزا آتونبايوا" از او) با بهره برداری از مبارزات توده ها و به انحراف کشاندن آنها، با کودتايی دولتی با حمايت امپرياليست ها که نام "انقلاب لاله" به آن داده شد، در مارس ۲۰۰۵ به قدرت رسيد و "عسگر آقايف" به روسيه پناهنده شد.

يکی از شرط های دولت امريکا در "انقلاب لاله" برای به قدرت رساندن "باقی اوف" ايجاد پايگاه نظامی امريکايی در منطقه "ماناس" در حومه پايتخت قرقيزستان بود. اين پايگاه مهمترين پايگاه برای اعزام نيرو و رساندن مهمات به اشغالگران امريکا و ناتو در افغانستان است. بيشتر نيروهای نظامی ناتو و امريکا و بيش از ۲۰ درصد مهمات آنها از طريق پايگاه "ماناس" به افغانستان فرستاده ميشود. يعنی هر روز چند صد  سرباز نيروهای اشغالگر در افغانستان از اين پايگاه عبور ميکنند.

مردم قرقيزستان که نفرت شديدی از امپرياليست ها دارند و با جنگ و اشغال افغانستان مخالف هستند، بارها در اعتراض به وجود پايگاه "ماناس" در کشورشان دست به اعتراض و تظاهرات زدند. و يکی از مهمترين شعارها و خواسته های مردم در تظاهرات و شورشهای ماه اپريل نيز بسته شدن پايگاه "ماناس" بود. رسانه های امپرياليستی همانطور که در رابطه با خيزش انقلابی توده ها در ايران تلاش ميکردند اخباری را منتشر کنند که با منافع خودشان و اصلاح طلبان و حفظ کليت رژيم وفق داشته باشد، در رابطه با شورشهای اپريل قرقيزستان نيز تلاش ميکردند که صحنه های مربوط به شعارها و خواسته های ضدامپرياليستی و ضدامريکايی مردم را سانسور کنند. 

فقر و بدبختی ناشی از "انقلاب لاله" و غارت دسترنج زحمتکشان قرقيزستان بدست طبقه سرمايه دار حاکم و حاميان امپرياليست آنها، عملا يک سوم جمعيت قرقيزستان را به زير خط فقر کشانده و بسياری از بقيه خانواده ها نيز وابسته به کمکهای مالی دريافتی از اعضای فاميل خود شدند که برای کارگری به روسيه می رفتند. اين کمکهای مالی نيز در اثر بحرانهای اقتصاد جهانی کاهش يافته و يا عملا قطع شده اند.

پايگاه امريکايی "ماناس" در قرقيزستان

رژيم ديکتاتور و ضدخلقی حاکم بر قرقيزستان يکی از متحدين مهم دولت امريکا در به اصطلاح جنگ با تروريسم است. و از آنجا که پايگاه نظامی "ماناس" نقش بسيار مهمی در ادامه جنگ و اشغال افغانستان دارد، يکی از مهمترين اهدافی که دولت امريکا با دخالتهای خود در جريان خيزشهای اخير مردم قرقيزستان دنبال ميکند، حفظ پايگاه "ماناس" است.

اين پايگاه در دسامبر ۲۰۰۱ برای کمک به تداوم اشغال نظامی افغانستان، در کنار فرودگاه بين الملل "ماناس" در حومه "بيشکک" پايتخت قرقيزستان ايجاد شد. روابط دولتهای روسيه و چين با دولت وقت قرقيزستان در اثر ايجاد اين پايگاه تيره شد. اهميت اين پايگاه برای امريکا جدا از جا پائی که در اين کشور برايش ايجاد می کند در اين است که کم خرج ترين و سريعترين مسير اعزام نيرو به افغانستان محسوب ميشود. و تا کنون هزاران نفر از  نيروهای ناتو از اين طريق به افغانستان اعزام شده اند.

مردم قرقيزستان از همان ابتدا در مخالفت با همکاری دولت قرقيزستان با ارتش امريکا در افغانستان و ايجاد پايگاه "ماناس" به اعتراضات و راهپيمايی ها و شورشهای پراکنده دست زدند. اخبار مربوط به درگيری های ميان سربازان امريکايی و مردم محلی که غالبأ به زير پا گذاشته شدن حق مردم محلی تمام ميشد، بر خشم و نفرت توده ها از نيروهای امپرياليستی می افزود. به عنوان مثال در ۶ دسامبر ۲۰۰۶ يکی از افسران امريکايی در ايستگاه بازرسی نزديک به پايگاه "ماناس" به يک راننده کاميون به نام "الکساندر ايوانف" شليک کرد و او را به قتل رساند. اين حادثه موجب تظاهرات و درگيری مردم محل با مأمورين دولتی شد. اما خانواده مقتول از يکطرف به دليل ترس از دولت و از طرف ديگر در اثر فقر شديد اقتصادی، تسليم تهديدها و تطميع های مقامات قرقيز و امريکايی را شدند و پس از مدتی از دنبال کردن ماجرا دست کشيدند.

اينگونه بی عدالتی ها و همچنين آگاهی مردم نسبت به اين واقعيت که امپرياليست ها حافظ دولتهای ديکتاتور و منشأ ستم بر زحمتکشان هستند، نفرت ضدامپرياليستی توده ها را افزايش ميداد.

در ۳ فوريه ۲۰۰۹ "باقی اوف" دولت امريکا را تهديد به بستن پايگاه "ماناس" کرد. دولت روسيه نيز که در ظاهر ادعا ميکرد که تصميم گيری در رابطه با پايگاه "ماناس" فقط مربوط به مردم قرقيزستان است، به دولت "باقی اوف" قول  ۲ ميليارد دلار وام و ۱۵۰ ميليون دلار کمکهای بلاعوض در ازای بستن پايگاه "ماناس" را داد.

دولت برای خاموش کردن مبارزات ضدامپرياليستی توده ها، از يکطرف جنگ زرگری با امريکا بر سر بستن پايگاه "ماناس" راه می انداخت و از طرف ديگر پارلمان اين دولت با بستن پايگاه "ماناس" مخالفت ميکرد و فقط تقاضای افزايش اجاره پايگاه را برای دولت امريکا می فرستاد. ناگفته نماند که مردم قرقيزستان که ميدانند دولت امريکا باعث و بانی قدرت گيری دارو دسته های مافيايی و جنايتکار در کشورشان است، به خوبی ميدانند که درآمد حاصله از اجاره پايگاه "ماناس" نيز به جيب دارو دسته حاکم سرازير ميشود. در ۱۹ فوريه ۲۰۰۹ دولت امريکا با افزايش اجاره بهای محل مخالفت کرد و پارلمان قرقيزستان در نمايشی ظاهری به بستن پايگاه رأی مثبت داد و روز بعد نيز اخطاريه ای برای تخليه محل به پايگاه ماناس فرستاد. عليرغم اين بازی های عوامفريبانه، مذاکرات پشت پرده ميان دو دولت ادامه يافت و قرارداد جديدی در ۲۳ ژوئن  ۲۰۰۹ ميان دو دولت امريکا و قرقيزستان برای ادامه فعاليت پايگاه "ماناس" منعقد شد. طبق قرارداد مزبور، اجاره بهای پايگاه به ۶۰ ميليون دلار (سه برابر مقدار قبلی) افزايش پيدا کرد و اسم پايگاه نيز به "مرکز ترانزیت ماناس" تبديل شد. اين تغيير اسم که منتهای فريبکاری بی شرمانه برعليه خواست توده ها و ناديده گرفتن و تمسخر فهم و شعور توده ها بود، و ادامه فعاليت پايگاه ماناس موجب برافروختن هرچه بيشتر خشم مردم بر عليه دولت "باقی اوف" و حاميان امپرياليست آن شد. قرارداد فوق در ژوئن ۲۰۱۰ به اتمام خواهد رسيد و دولت موقت ناگزير است که خود را برای مواجهه با فوران مجدد خشم توده ها آماده کند.

اما اولين اقدام دولت موقت برای دادن اطمينان به قدرتهای امپرياليستی و جلب حمايت آنها، انتشار اطلاعيه ای بود مبنی بر اينکه دولت موقت تعهدات خود به دولتهای خارجی (منجمله حفظ پايگاه های نظامی امريکا و روسيه) را کماکان اجرا خواهد کرد.

مجموعه عوامل مختلف، تشديد بحران اقتصادی و افزايش فقر و استثمار و نفرت توده ها برعليه رژيم ارتجاعی حاکم آن منجر به ادامه و تشديد تظاهرات و راهپيمايی ها و درگيری مردم و کل نيروهای ضدمردمی رژيم  شد. دولت با اعلام حکومت نظامی در شهرهای "بيشکک" (پايتخت قرقيزستان) و دو شهر بزرگ "تالاس" و "نارين" و سانسور رسانه های غيردولتی و بستن اينترنت به روی مردم قرقيزستان، تلاش کرد که از ارتباط گيری توده ها و ارتقای مبارزات آنها جلوگيری کند. چندين کانال تلويزيونی و روزنامه غيردولتی توسط دولت بسته شده و دهها خبرنگار و روزنامه نگار منتقد و مخالف دولت کشته و يا ناپديد شدند. تظاهرکنندگان وسيعا دستگير شده و در زندانها مورد شکنجه قرار گرفتند و بسياری از آنها به مناطق دور افتاده تبعيد شدند. يکی از خبرنگارانی که در مورد فساد مالی مقامات دولتی افشاگری کرده بود در ماه فوريه توسط عوامل دولتی از بالای يک ساختمان شش طبقه به پائين پرتاب شده و به قتل رسيد.   

شديدترين و مرگبارترين درگيريهای ميان مردم و نيروهای دولتی در ۷ اپريل در ساختمان دادگستری به وقوع پيوست. بيش از هزار نفر از تظاهر کنندگان به دفتر دادستان حمله کرده و آن را به تصرف خود در آوردند. پليس به سمت مردم شليک کرد و تعداد زيادی را کشت. طبق آمار دولتی ۷۵ نفر کشته و ۱۰۰۰ نفر زخمی شدند. کارکنان يکی از بيمارستانهای "بيشکک" گزارش دادند که ده ها نفر از تظاهرکنندگان به دليل شليک گلوله به سرشان کشته شدند. 

در روزهای ۷ و ۸ اپريل شرکت های متعلق به سرمايه داران و  دولت و فروشگاه های زنجيره ای "نارودنی" (مردم) که متعلق به مافيای دولتی است آتش زده شد.

درنتيجه، در ۸ اپريل ۲۰۱۰ بدنبال نا آرامی ها و تظاهرات گسترده مردم در اعتراض به فساد مالی و زورگويی های مقامات دولتی و افزايش فقر و بيکاری و افزايش قيمت آب و برق و گاز و ديگر مايحتاج عمومی (که درنتيجه خصوصی سازی ها تشديد شد) دولت اين کشور به رياست جمهوری "قربان بيگ باقی اوف" سقوط کرد و "رزا آتونبايوا" به قدرت رسيد و دولت موقت را تشکيل داد.

برخلاف تبليغات رسانه های امپرياليستی که تلاش کرده اند "رزا آتونبايوا" را رهبر توده های ناراضی اين کشور معرفی کنند، دولت موقت "رزا آتونبايوا" نيز مانند دولتهای پيش از او ("عسگر آقايف" و "قربان بيگ باقی اوف") دولتی مردمی نيست و تنها در اثر خلأ سياسی ايجاد شده پس از سقوط "باقی اوف" و با حمايت امپرياليست ها به قدرت رسيده است، و نه برای تحقق مطالبات توده ها. واقعيت اين است که توده های ناراضی قرقيزستان سالهاست که بطور خودبخودی و بدون رهبری بر عليه ظلم و ستم و غارت دولتهای ارتجاعی برخاسته اند. اما هر بار امپرياليست ها توانسته اند با استفاده از خلأ سياسی و عدم وجود رهبری انقلابی در مبارزات توده ها، اپوزيسيون دلخواه خود را به قدرت برسانند. و از آنجا که همه اين دولتهای وابسته فاقد حمايت توده ای بوده و ظلم و ستم و استثمار را همچنان گسترش داده اند، آتش ناآرامی های سياسی- اجتماعی همچنان در قرقيزستان شعله ور است.

توده های آگاه قرقيزستان بر اساس تجربيات عملی زندگی روزمره خود اعتمادی به هيچکدام از "اپوزيسيون" های دست ساز امپرياليست ها، منجمله اپوزيسيون فعلی به رهبری "رزا آتونبايوا" شياد، ندارند. در واقع توده های آگاه قرقيزستان به عينه شاهدند که سالهاست که فساد مالی و سرکوب و جنايت جزو ذاتی دولتهای ارتجاعی است.

رشد مبارزات مردم قرقيزستان موجب ضررهای مالی زيادی برای سرمايه های امپرياليستی نيز شده است. از اين روست که بورژوازی حاکم بر کشورهای ديگر نيز که دارای منافع اقتصادی فراوانی در قرقيزستان هستند، از هيچگونه دخالت در درگيری های اخير بر عليه مردم قرقيزستان خودداری نکردند. به عنوان مثال ميتوان به شرکت "سنترا" که وابسته به شرکت کانادايی صنايع معادن "کامکو" می باشد، اشاره کرد. سهام اين شرکت در دو روز اول مبارزات اخير مردم قرقيزستان حدود ۱۶ درصد سقوط کرد. (در سال ۱۹۹۸ مسموميت و آلودگی ناشی از سم cyanide  "ساياناد" (سيانور) در معدن طلای "کامتور" متعلق به اين شرکت موجب تشديد مخالفتهای مردم برعليه سرمايه های خارجی شده بود.)

خارج کردن "باقی اوف" از کشور

در ابتدای گسترش تظاهرات و نا آرامی های اجتماعی اخير، "باقی اوف" و نزديکانش پايتخت را ترک کرده و به جنوب کشور رفتند. وی با اعلام اينکه هرنوع تلاش برای دستگيری اش با مقاومت مسلحانه نيروهای طرفدار او مواجه خواهد شد، مخالفين و رقبای خود را تهديد به برانگيختن جنگ داخلی کرد.

پس از فرار "باقی اوف" ناآرامی های اجتماعی شدت بيشتری يافت. دولت موقت اعلام کرد که بيش از اين نميتواند امنيت جانی "باقی اوف" را تضمين کند و از او خواست که خود را تسليم قانون کند.

طرفداران "باقی اوف" برای نشان دادن قدرت خود به رقبايشان در ۱۴ اپريل تظاهرات و ميتينگی را در شهر جنوبی "اوش" برگزار کردند. "باقی اوف" که در اين مراسم حضور داشت، برای ايراد سخنرانی در پشت تريبون قرار گرفت. اما هنوز سخنان خود را شروع نکرده بود که ناگهان هرج و مرج و درگيری در ميان جمعيت نزديک به تريبون رخ داد. نيروهای مسلح محافظ او برای ترساندن مخالفين او که قصد حمله به تريبون را داشتند، به تيراندازی هوايی پرداختند و "باقی اوف" سريعأ محل را ترک کرد و پس از مدت کوتاهی از کشور خارج شد.

برخی گزارشات حاکی از آن است که خروج "باقی اوف" از قرقيزستان با دخالت دولتهای امريکا و روسيه و قزاقستان و سازمان ملل و اتحاديه اروپا و بخصوص "سازمان امنيت و همکاری در اروپا" و با هدف پيشگيری از رشد مبارزات توده ها و وقوع جنگ داخلی برنامه ريزی شده بود. با اين حال هنوز مشخص نيست که چه توافقاتی ميان قدرتهای امپرياليستی و "باقی اوف" در رابطه با خروج او از کشور صورت گرفته است. اما آنچه که مسلم است اين است که دولتهای امريکا و روسيه دقيقأ برای خاموش کردن آتش خشم توده های ستمديده قرقيزستان (که در صورت رشد و گسترش هرچه بيشتر گريبان قدرتهای امپرياليستی و سلطه دولتهای منطقه را ميگرفت) و برای حفظ منافع امپرياليستی خود در منطقه، "باقی اوف" را وادار به خروج از کشور کردند. در روز دوشنبه ۱۹ آوريل "باقی اوف" و خانواده اش وارد پايتخت "بلوروس" شدند. "الکساندر لوکاشنکو" رئيس جمهور بلوروس امنيت او و خانواده اش را (ظاهرأ بنا بر توصيه روسيه) تضمين کرده است. بلوروس و قرقيزستان دارای روابط نزديک اقتصادی- نظامی هستند. دولت جديد قرقيزستان تلاش ميکند اختلافاتی را که با " لوکاشنکو" بر سر پناه دادن به "باقی اوف" ايجاد شده را بی اهميت جلوه دهد. اما هنوز سرنوشت "باقی اوف" مشخص نيست و دولت قرقيزستان تقاضای استرداد "باقی اوف" را کرده است.

در روز  ۱۹ آوريل که "باقی اوف" وارد "بلوروس" شد، بيش از هزار نفر از طرفداران او در شهر جلال آباد در اعتراض به اقدامات دولت موقت برای دستگيری و دادگاهی کردن "باقی اوف" و خانواده اش به جرم فساد مالی و نقض حقوق بشر و قتل و اعدام مخالفين دولت، به تظاهرات پرداختند. گروه های مسلح طرفدار "باقی اوف" ساختمانهای دولتی و مراکز پليس شهر جلال آباد را به تصرف خود در آوردند و يکی از افراد خود را به رياست پليس اين شهر گماردند. واقعيتی که نشان می دهد که دولت موقت و ضدمردمی "رزا آتونبايوا" هنوز نتوانسته آرامش را به کشور بازگرداند و پاسخی برای مقابله با بحران سياسی- اجتماعی موجود در قرقيزستان ارائه دهد.

در روزهای اخير درگيری های مسلحانه ای ميان "قرقيزها" که اکثريت جامعه را تشکيل ميدهد و "روس ها" و "ترک ها" که اقليتهای نژادی اين کشور را تشکيل ميدهند، رخ داد. گفته ميشود که بيش از ۵ نفر ترک ساکن روستای "ماياوکا" (حومه شهر "بيشکک" پايتخت قرقيزستان) توسط گروهی از جوانان قرقيز به قتل رسيدند. دولت موقت با متهم کردن طرفداران "باقی اوف" به اين قتل ها و اعزام ۵۰۰ سرباز مسلح به جنوب کشور برای سرکوب آنان، اعلام کرد که اين رويدادها نتيجه تلاش "باقی اوف" و هوادارانش برای گسترش اختلافات نژادی و تضعيف دولت جديد است.

"ديميتری مدويدو" رئيس جمهور روسيه نيز در کنفرانس مطبوعاتی اخير خود از دولت قرقيزستان خواست که مبارزه خود با طرفداران "باقی اوف" را هرچه شديدتر کرده و از تلاشهای  آنها برای رشد درگيری های قومی جلوگيری کند. دولت روسيه در تلاش برای خاموش کردن ناآرامی های سياسی- اجتماعی قرقيزستان و حفظ منافع اقتصادی و سياسی خود در اين کشور که دارای منابع طبيعی فراوانی است، در ۸ اپريل ۱۵۰ نفر از نيروهای نظامی خود را برای تقويت پايگاه هوايی خود در قرقيزستان به آنجا فرستاد. دولت روسيه اخيرأ نيز اعلام کرده است که ۵۰ ميليون دلار کمک بلاعوض نيز برای کنترل ناآرامی ها به دولت قرقيزستان پرداخت خواهد کرد. از طرف ديگر، رئيس جمهور روسيه در تلاش برای جلوگيری از رشد مبارزات آزاديخواهانه و ضدامپرياليستی مردم قرقيزستان، آنها را از بروز جنگ داخلی و "جدا شدن ايالات جنوبی و چند تکه شدن قرقيزستان و تبديل آن به افغانستانی دوم و بهشتی برای مسلمان های تندروی آسيای مرکزی" ترساند.

دولت امريکا نيز اعلام کرده است که درصورتيکه دولت موقت قرقيزستان بتواند ناآرامی های سياسی موجود در اين کشور را کنترل کرده و به پيشبرد برنامه های نظامی امريکا در منطقه کمک کند، ميليونها دلار کمک مالی از امريکا دريافت خواهد کرد.

واقعيت اين است که دولت روسيه و ديگر قدرتهای ذينفع در منطقه که ميدانند دولت "باقی اوف" تحت تأثير مبارزات توده های فرودست جامعه  سقوط کرده و دولت موقت جديد نيز از هيچگونه حمايت توده ای برخوردار نيست، نگران نتايج سياسی اين اوضاع نا آرام  هستند. به عنوان مثال، آنچه که "اسلام کريموف" ديکتاتور ازبکستان در يک کنفرانس مطبوعاتی در سفر اخير خود به مسکو ابراز کرد نشان دهنده نگرانی های قدرتها و دولتهای ارتجاعی منطقه از شورش انقلابی مردم قرقيزستان است. "اسلام کريموف" با گفتن اين که "رويدادهای اخير در قرقيزستان اين توهم را ايجاد کرده که گويا خيلی آسان و راحت ميتوان رهبرها و دولتهای قانونی را سرنگون کرد." وحشت خود را از افزايش آگاهی و شهامت مردم منطقه و رشد مبارزات آنها برای سرنگون کردن رژيمهای ديکتاتور و سرکوبگر را ابراز کرد.

منشأ نارضايتی های توده های مردم در قرقيزستان، فساد مالی و رشد تورم و گرانی و فقر شديدی ست که نتيجه مناسبات استثمارگرانه حاکم بر این کشور و مخالفت آنها با جنگ در افغانستان بود. درنتيجه، دولت جديد "آتونبايوا" که همان قراردها و روابط اقتصادی اسارت بار با امپرياليست ها را حفظ کرده، نه تنها قادر به رفع بحرانهای سياسی- اجتماعی موجود نيست، بلکه به تعميق هرچه بيشتر آنها کمک ميکند. "آتونبايوا" در مصاحبه با "واشنگتن پست" در ۱۶ اپريل در پاسخ به سوال خبرنگار که پرسيد "آيا فساد مالی در رابطه با روابط با امريکا وجود دارد؟" با گفتن اينکه "الان نميتوانم جواب اين سوال را بدهم" از دادن پاسخ صريح خودداری کرد. 

واقعيت اين است که ادامه و رشد مبارزات خودبخودی توده های مردم فقير قرقيزستان بيش از تلاش احتمالی "باقی اوف" برای سرنگون کردن دولت موقت، منافع امپرياليست ها را تهديد ميکند. درنتيجه، دولت موقت برای خاموش کردن آتش خشم مردم به انواع فريبکاری ها دست زده است. دولت موقت که هيچگونه تغييری در قراردادهای اسارت بار امپرياليستی نداده و نميتواند فساد مالی و گرانی و بیکاری و فقر را از ميان بردارد، وانمود ميکند که قصد دارد عوامل دولت پيشين که را به عنوان مسئول همه بدبختی های مردم محاکمه نمايد.    

دولت موقت تلاش ميکند که از مبارزات مردم برعليه دولت سرکوبگر قبلی ، به سود خود استفاده کند. درحاليکه نفرت و مبارزه مردم برعليه دولت قبلی ، قبل از هر چيز نتيجه عملکرد اين دولت در جهت حفظ سلطه طبقه سرمايه دار حاکم و حاميان امپرياليست آن بود امری که  دولت موقت قرار است آنرا ادامه دهد. دولت موقت که فاقد حمايت توده ای است، برای جلب حمايت امريکا قرار داد پايگاه "ماناس" را عليرغم مخالفت مردم، ادامه داده  است. و اين خود يکی از عواملی است که دولت موقت را در مقابل مردم قرار خواهد داد. از طرف ديگر، دولت موقت ادعا ميکند که قيمت برق را کاهش خواهد داد. اما بحران های اقتصادی موجود و اين واقعيت که صاحبان سرمايه (منجمله مالکان شرکتهای برق) جزو طبقه سرمايه دار حاکم و مورد حمايت دولت هستند، عاملی است که موجب ميشود که اين دولت نيز مانند دولت گذشته نه قادر به کاهش قيمت ها باشد و نه خواهان انجام آن.      

با آنچه که در رابطه با منافع و نقش قدرتهای خارجی و همچنين در رابطه با دولت پيشين و دولت کنونی قرقيزستان گفته شد، می توان نتيجه گرفت که مردم اين کشور نيز مانند توده های محروم ايران،  برای حل مشکلات اقتصادی- سياسی- اجتماعی خود چاره ای جز اتکا به نيروی خود و ادامه مبارزه با تماميت طبقه حاکم و رژيم  حافظ منافع آنها و قدرتهای امپرياليستی ندارند. 

 

زيرنويس:

(۱) قرقيزستان کشوری است در شمال شرقی آسيای مرکزی که پايتخت آن شهر "بيشکک" است. اين کشور با ۵ ميليون جمعيت و ۱۹۸۵۰۰ کيلومتر مربع مساحت شامل ۷ ايالت به نامهای چوی، ايسيق کول، نازين، تالاس، باتکن، اوش، و جلال آباد است. شهر "بيشکک" که بيش از دو ميليون نفر جمعيت دارد بطور مستقل اداره ميشود و جزو هيچکدام از اين ايالتها محسوب نميشود. قرقيزستان در شرق و جنوب شرقی با چين، در شمال با قزاقستان، در جنوب با تاجيکستان، و در غرب با جمهوری ازبکستان همسايه است. پيش از انقلاب شوروی، قرقيزستان بخشی از ترکستان روسيه بود. اما پس از انقلاب در سال ۱۹۲۶ به يکی از جمهوری های اتحاد جماهير شوروی تبديل شد. جمعيت قرقيزستان شامل ۶۵ درصد ترک های قرقيز، ۵/۱۲ درصد روس، ۸/۱۳ درصد ازبک و بقيه نيز اوکرائينی و تاتار و آلمانی و ترکهای "اويغور" و ديگر اقليت ها هستند.