در روز يکشنبه ۱۶ آگوست ۲۰۰۹ "شورای پشتيبانی از مبارزات مردم در ايران- کانادا"در حمايت از مبارزات خلق کرد مراسمی در تورنتو برگزار نمود. در اين مراسم که در سی امين سالگرد اعلام جهاد خمينی مزدور بر عليه خلق کرد و حمله نظامی جمهوری اسلامی در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ به کردستان سازمان يافته بود؛ رفيق سهيلا دهماسی يکی از سخنرانان آن برنامه بود که آنچه در زير ملاحظه می کنيد متن سخنرانی مزبور می باشد که جهت چاپ به شکل فعلی آماده شده است.

 

 

سهیلا دهماسی

 

زنان در جنبش خلق کرد !

 

با درود به توده های مبارز ايران ، با درود به خلق قهرمان کرد و با سلام به شما که در حمايت از مبارزات خلق کرد در اين مراسم شرکت کرده ايد. شک ندارم که خيلی از شما ها فراموش نکرده ايد که خمينی مزدور که هرگز حاضر نشد بر عليه ديکتاتوری شاه اعلام جهاد کند در مرداد سال ۵۸ بر عليه خلق کرد چنين کرد و به دنبال آن ارتش شاهنشاهی که بعد از قدرت گيری خمينی يک روزه ارتش اسلام شده بود حملات ددمنشانه خود را به کردستان تشديد نمود. در گرامی داشت مبارزات و رشادت های اين مردم ستمديده اما دلير که با مقاومت شان پوزه خمينی و رژيم تازه به قدرت رسيده را به خاک ماليدند و وی را مجبور کردند در آبان همان سال دم از آشتی زند ، امروز می خواهم به بخشی از تاريخ جنبش انقلابی خلق کرد يعنی دلاوري ها و مبارزات زنان کرد اشاره کنم که همگام با مقاومت و مبارزات مسلحانه خلق کرد عليه رژيم جمهوری اسلامی (در سال ۵۸) در کردستان شکل گرفت و صفحه فراموش نشدنی ای از تاريخ مبارزات زنان ايران برای رسيدن به آزادی است.

 

زنان ايران (منجمله زنان کردستان) مانند زنان ديگر نقاط جهان، در تلاش برای کسب آزادی و برابری، از فراز و نشيب های بسياری عبور کرده اند. اما تاريخ به روشنی نشان ميدهد که زنان هيچگاه نمی توانند جدا از جنبشهای انقلابی- اجتماعی ديگری که جهت نابودی نظام ظالمانه موجود بپا خاسته اند، به خواسته های اساسی خود برسند. زنان در طول تاريخ تنها زمانی توانسته اند قدم های سترگی در پيشبرد خواسته هايشان و حل مسائلشان بردارند که در راستای مبارزه برای نابودی سيستم ظالمانه موجود بوده است. تاريخچه جنبش انقلابی زنان ايران و تجربه زنان کرد نيز چنين واقعيت هايی را ثابت ميکند.

 

اجازه بدهيد که قبل از پرداختن به تجربه مبارزات زنان در کردستان اشاره ای بکنم به مبارزات زنان برای رسيدن به آزادی در کل ايران. با توجه به کمی وقت از دهه چهل شروع می کنم که فراز بزرگی در مبارزات زنان ايران می باشد.

 

در اواخر دهه ۴۰ و با آغاز جنبش مسلحانه عليه رژيم شاه، زنان پا به پای مردان به پا خاستند و نسلی از زنان انقلابی در ارتباط با جنبش مسلحانه شکل گرفت که در تاريخ مبارزات خلق ما بيسابقه بود. نقش آنها شکستن همه دگم ها و ديدگاه های ارتجاعی مردسالارانه (که توسط  نظام اجتماعی عقب مانده که رژيم سلطنت حافظ آن بود به جامعه تحميل شده بود) و معرفی زن مبارز انقلابی به جامعه بود، زنی که به عنوان زن و با شخصيت و هويت واقعی خودش وارد مبارزه با دشمنانش شده بود.  آنها با پيوستن به مبارزه انقلابی مسلحانه با رژيم شاه (و نشان دادن سطح بالای آگاهی انقلابی و شهامت مبارزاتی اشان) خود را به عنوان نمونه ای از زنان انقلابی و آگاه ايران به جامعه (و جهانيان و بخصوص توده های انقلابی خاورميانه) شناساندند. ما (دختران کمونيستی که در انقلاب ۵۷ شرکت کرديم) با نگاه کردن به آنها بود که می فهميديم به عنوان يک دختر، کمتر از پسرها نيستيم. و می فهميديم که ما هم می توانيم و بايد برای تغيير جامعه ظالمانه موجود مبارزه کنيم. و اگر می خواهيم به عنوان زن، شهروند درجه دو به حساب نيائيم، اگر می خواهيم در تمام جنبه های زندگی شخصی و اجتماعی مان مانند پسرها حق انتخاب و تصميم گيری داشته باشيم، تنها راهش اين است که همراه با پسرهای انقلابی در مبارزه طبقاتی شرکت کرده و سيستم طبقاتی را از ريشه برکنيم و بر ويرانه های آن جامعه ای کاملأ آزاد و برابر، يعنی يک جامعه واقعأ انسانی بنا کنيم. به عنوان دختران کمونيست آموخته بوديم که مردها دشمنان زنان نيستند. مردها و زنهای فرودست جامعه يک دشمن مشترک دارند، يعنی جامعه طبقاتی، سيستم سرمايه داری. و زن و مرد طبقات فرودست بايد با کمک هم و در طی يک انقلاب اجتماعی اين بساط را بطور ريشه ای تغيير دهند. به عنوان دختران کمونيست فهميده بوديم که تغيير قوانين و تغيير فرهنگ مبتذل و ارتجاعی فقط و فقط با يک انقلاب اجتماعی امکان پذير است. يعنی نمی توان بدون خراب کردن سيستم قبلی يک سيستم جديد ايجاد کرد.

 

بعد از زنان مبارز اواخر دهه ۴۰ و اوايل دهه ۵۰ که برای هميشه مهر خود را بر تاريخ انقلابی مردم ما زدند، دختران کمونيست و مبارز و انقلابی با تاثير گرفتن از آنها  در ابعادی وسيع در انقلاب شرکت کردند. به واقع ابعاد شرکت زنان در انقلاب سال ۵۷ آنقدر وسيع بود که شگفتی جهانيان را برانگيخت. با اين توصيف روشن است که با سرکوب انقلاب، زنان چه بار بزرگی از دهشت های اين سرکوب را بر دوش کشيدند. با شروع سرکوب انقلاب، زندانهای جمهوری اسلامی به صحنه نمايش مقاومت زنان بر عليه ظلم و بيداد تبديل شد.  دختران مبارزی که با مقاومتهای خود در سياهچالهای رژيم جمهوری اسلامی در دوره نخست وزيری موسوی (اين ضحاک فريبکار) حماسه ها آفريدند، به نوبه خود بر گنجينه تجارب انقلابی و حماسه های تاريخی جنبش انقلابی خلق ما و جنبش انقلابی زنان ايران، افزودند. در همين سالها بود که زنان مبارز کرد در صفوف جنبش انقلابی خلق کرد در کردستان جلوه هائی از استقامت و پايداری نشان دادند که هرگز از ياد ها نخواهد رفت. دختران کمونيست کرد که در مبارزه مسلحانه عليه رژيم جمهوری اسلامی شرکت کردند، نمونه تاريخی ديگری را برای جنبش انقلابی زنان ايران آفريدند.

 

اين نمونه ها از زنان مبارز ايران و درسهايی که به جا گذاشته اند، تاريخ جنبش زنان ما را آنقدر پربار و سرشار از تجربه انقلابی کرده که اگر مورد سرمشق دختران جوان نسل کنونی قرار بگيرد، خطر بزرگی برای رژيم خواهد بود. به همين دليل است که تمام تلاش رژيم جمهوری اسلامی و ديگر دشمنان جنبش برابری خواهی زنان ايران اين است که (با استفاده از خفقان و سرکوب) اين تاريخ پربار را از نسل جوان انقلابی امروز پنهان نگاه دارند و به جای آن، حرکتهای رفرميستی و بورژوا - فمنيستی را به اسم "جنبش زنان" به دختران جوان اين نسل معرفی کنند.

 

اجازه بدهيد که پس از اين مقدمه طولانی، باز گردم به تجربه مبارزات زنان در کردستان که همگام با مقاومت و مبارزات مسلحانه خلق کرد عليه رژيم جمهوری اسلامی (از سال ۵۸) در کردستان به ظهور رسيد.

 

پس از انقلاب و در طول سال ۵۸ با اينکه رژيم جديد هر جا که توانسته بود نيرو هايش را در چهارچوب يگان های ارتشی و واحدهای تازه تاسيس سپاه پاسداران در منطقه نگه داشت، اما عملأ کنترل اکثر شهرهای کردستان در دست توده های انقلابی و نيرو های سياسی بود. در نتيجه کردستان حدود ۶ ماه به مرکز فعاليت آزاد سازمان ها و احزاب سياسى تبديل شد. مقرها و دفاتر سازمانهاى سياسى مختلف در شهرهای کردستان ايجاد شده و در ارتباط نزديک با مردم قرار گرفتند. سخنرانى ها و سمينارهاى سياسى در فضای آزاد و دمکراتيک برگزار ميشدند و کتب و نشريات مارکسيستی و اشعار و ادبيات انقلابی (به زبان فارسی و کردی) منتشر و توزيع می شدند. اين فعاليتها وضعيت خاصی را در کردستان ايجاد کرد (که با اينکه متأسفانه استفاده کامل از آن نشد) تأثيرات مهمی در رشد آگاهی جوانان کردستان و ديگر شهرهای ايران (که دسته دسته به کردستان می آمدند و از نزديک با چنين فضای انقلابی و آزادی آشنا ميشدند) داشت. در واقع ايجاد چنين فضايی و رشد مبارزه و تشکل در کردستان از دستاورد هاى قيام بهمن بود و بخشی از دستاورد های با ارزش انقلاب ، بخصوص برای جنبش زنان محسوب ميشد..

 

شکست قيام بهمن به دليل فقدان رهبری طبقه کارگر باعث شد تا ارتش و دستگاه سرکوب شاه دست نخورده به دست جمهوری اسلامی بيافتد. جمهوری اسلامی از دستگاه سرکوب شاه و از نيرو های مرتجع مانند مفتى زاده و "قیاده موقت" (حزب دمکرات کردستان عراق) و فئودالهای محلی (که توسط جمهوری اسلامی مسلح شده بودند) در سرکوب مردم کردستان استفاده کرد. حمله به کردستان بخشى از سرکوب سراسری انقلاب برای ادامه سلطه سيستم سرمايه داری وابسته بود. خائنينی مانند حزب توده نيز کشتار خلق کرد را با "آمریکائى" و طرفداران "پالیزبان" خواندن آنها، تأئيد کردند.

 

در آخر مرداد ماه ٥٨ جمهوری اسلامی در حالی حمله نظامی گسترده به کردستان را انجام داد که هجوم رژيم علیه نیرو هاى چپ و بستن دفاتر و مراکز سازمانهاى آنها در ديگر نقاط ايران نيز شروع شده بود.
روز ٢٧ مرداد ٥٨ ، شهر پاوه توسط رژيم بمباران شد و همان شب صدا و سیماى جمهورى اسلامى برای فريب افکار عمومی اعلام کرد که "سالار جاف و پالیزبان" علیه نیروهاى مسلح جمهورى اسلامى در پاوه به جنگ پرداخته اند. خمینى، شیخ عزالدین حسینى (از شخصيت های پر نفوذ خلق کرد) را فاسد خواند و فرداى آن روز در تهران و بسیارى از شهرستان ها اوباشان رژيم تظاهراتهائى را علیه مردم کردستان ترتیب دادند. طالقانى در خطبه هاى نماز جمعه تهران به مردم کردستان (به اسم تجزیه طلبان و جوجه کمونیست ها) هشدار داد.

 

مردم در کردستان تعطیل عمومى اعلام کردند و از شیخ عزالدین حسینى و سازمانهاى سیاسى کردستان در مقابل رژيم پشتیبانى کردند.   سرانجام برای سرکوب کامل انقلاب، در ٢٨ مرداد ماه ١٣٥٨ خمینى بر عليه خلق کرد اعلام جهاد داد و فرمان حمله به کردستان را صادر کرد. حمله هوايی و بمباران شهرهای کردستان شروع شد. روز ١١ شهریور ماه ٥٨، مزدوران رژيم در حمايت دو تانک به روستاى "قارنا" (در جاده پیرانشهر-  نقده) حمله کردند. مردم بى خبر از اوضاع مشغول کشت و زرع بودند.  جنایتکاران در اطراف روستا سنگر گرفتند و در کوچه و پس کوچه هاى روستا، مردم و خانه هاى آنها را به گلوله بستند و مردم بى دفاع این روستا را وحشیانه قتل عام کردند. در این روز ٦٨ نفر از کودک و زن و مرد این روستا قتل عام شدند.

در حالي که برخی از نيرو ها در فکر سازش با رژيم بودند، مبارزان انقلابی تلاش کردند که مقاومت های توده ای در مقابل یورش رژيم به مردم کردستان را سازماندهی کنند. با اينکه نيرو های پيشمرگه و مردم مبارز کردستان شديدأ مقاومت کردند، شهرها یکى پس از دیگرى بدست نیروهاى رژيم افتاد.

 

در همان زمان که رژيم در پوشش مذاکره در حال خريد زمان بود و برخی از گروه ها به اين مذاکرات دل خوش کرده بودند چريکهای فدايی خلق به چنين ساده انديشانی هشدار می دادند.  به عنوان مثال رفيق اشرف دهقانی در سخنرانی خود در مهاباد به افشای فريبکاری های رژيم پرداخت و به عنوان مثال در اين رابطه گفت: اگر قرار است اين خلق به خواست های خود برسد، هم خود خلق کرد و هم کسانی که اين خلق را در حال حاضر رهبری می‌کنند، نبايد به مذاکره دل خوش کنند و اجازه دهند ارتجاع آنها را فريب دهد.

 

با ورود مزدوران رژيم به شهرهاى کردستان، نيروهای سازمان هاى سیاسى از شهر ها خارج شدند و به سمت شهرهاى مرزى عقب نشينی کردند. جنايتکاران رژيم (مانند خلخالی) در هر شهری که اشغال می کردند، بلافاصله جوخه های اعدام های صحرايی بدون محاکمه را برپا ميکردند.  جنگ سه ماهه و مقاومت مسلحانه پیشمرگه ها همراه با اعتراض توده های شهر و روستا عليه تجاوز مسلحانه رژيم به کردستان ادامه يافت. زنان انقلابی هم در جنگ مسلحانه شرکت داشتند و هم در مقاومت در شهر و روستا.

 

همه جا تظاهرات و زد و خورد با نيرو های اشغال گر ادامه داشت. اگر کارگران اعتصاب ميکردند، دانشجويان، زنان، محصلان، ديپلمه های بيکار و ... به حمايت از آنها به اعتصاب و تظاهرات می پرداختند و در همه اين تظاهرات با پاسدارها درگير می شدند. حتی برخی از نيرو های نظامی (سربازان و افسران آگاه غير محلی) به عنوان اعتراض به جنگ و کشتار در کردستان، دست از کار کشيده و در مسجد پادگان سنندج تحصن کردند. اغلب اين نظاميان اعتصاب کننده، در هنگام بازگشت به شهرهای خودشان دستگير شدند و برخی از آنها به دست رژيم جنايتکار اعدام شدند.

 

مردم (در همه شهرهای کردستان، و بخصوص در سنندج) به مناسبت کشته شدن پيشمرگه ها و مردم غير مسلحی که در حملات رژيم کشته شده بودند، تظاهرات و راهپيمايی های چند هزار نفری برگزار ميکردند.   جنگ و مبارزه مردم کردستان با نيروهای رژيم دائمأ در جريان بود. در کوه ها و جاده ها، نيرو های پيشمرگه با رژيم درگير می شدند و در داخل شهرها نيز مردم به مقر هاى پاسداران حمله ميکردند. شنيدن صدای تيراندازی ها که هر شب از کوه های دور و نزديک به گوش می رسيد، به مردم اميد ميداد. آن ها ميدانستند که پيشمرگه هايشان هنوز با رژيم جنايتکاری که خانه آنها را ويران کرده، می جنگند. جوان های کردستان شهامت بسياری از خود نشان می دادند. به عنوان مثال، دانش آموزان بوکان بيش از ۱۰ روز با اسلحه کمرى و کوکتل مولوتف با نيروهای رژيم در جنگ و گريز خيابانی بودند. (صحنه های خيزشهای اخير نيز اين خاطرات را در ياد ها زنده ميکند).  در شهرهاى بوکان و مهاباد مردم به کمک پيشمرگه ها آمده و با هم به ستونهای نظامی رژيم (که از مياندوآب داشتند به اين دو شهر می آمدند) حمله کردند. و سرانجام حمايت توده ها از نيروهای پيشمرگه موجب شد که تناسب قوا به نفع مردم و پيشمرگه ها تغيير کند و کنترل اين دو شهر در ١٢ آبانماه ٥٨ از دست رژيم خارج شد. ١٤ آبان ماه نيز شهر بانه بدست مردم و پیشمرگه ها افتاد. بدين ترتيب شهرها يکی پس از ديگری از دست رژيم درمی آمدند و سرانجام همه شهرهای کردستان بدست نیروى پیشمرگه و مردم افتاد. در آن روزها، پیشمرگه ها در میان استقبال پر شور مردم وارد شهرها ميشدند.

 

درنتيجه، با مقاومت و مبارزه پيشمرگه ها، همراه با حمايت بيدريغ مردم، حمله رژيم به مردم کردستان با شکست مواجه شد و در ٢٦ آبانماه ٥٨ خمینى مجبور شد پیام "صلح" بدهد و "هیئت حسن نیت" به کردستان اعزام کند و خواهان مذاکره با "هيئت نمايندگی خلق کرد" گردد. و اين در حالى بود که رژيم هنوز وحشیانه به بمباران شهرها و روستاها ادامه میداد و همه می دانستند که هدف رژيم فقط اين بود که برای خود وقت بخرد و نيرو های نظامی خود را برای حمله مجدد به کردستان آماده کند.

 

در دوره ای که کنترل شهرها در دست مردم بود، مردم برای برقراری امنیت در محله ها اقدام به ایجاد نیروهای مسلح انقلابی نمودند. اين نيرو های مسلح خلقی پس از مدتی به ایجاد بنکه های محل (به خصوص در سنندج) منجر شد. بنکه ها را ميتوان نوعی از انجمنهای انقلابی محلی دانست، با اين تفاوت که بازوی مسلح خلقی نيز بودند و وظيفه اوليه و اصلی اشان (که از ابتدا نيز هدف وجودی شان بود) کنترل امنیت محله بود. اما این بنکه ها با توجه به احتیاجات محله نيز وظايف مختلف ديگری نيز برای خود قائل می شدند. دخترها و پسرهای برخی از بنکه ها اقدام به داير کردن کلاسهای مختلف (مانند کلاس نقاشی و موسيقی) برای کودکان محل کردند. و يا سخنرانی های مختلف (از سخنرانی های سياسی -  آموزشی گرفته تا سخنرانی ها و کلاسهای آموزشی که توسط دختران پرستار در مورد مشکلات و نياز های پزشکی زنان محل تشکيل ميشد، و يا کلاسهای کمکهای اوليه و امداد رسانی، و حتی ايجاد امکاناتی برای ترک مواد مخدر) و بحثهای آزاد برگزار ميکردند. همه بنکه ها توسط اهالی محل و بخصوص جوانان انقلابی محل اداره میشدند.

 

دخترهای بنکه بخصوص ابتکارات بسيار جالبی از خود نشان ميدادند. دخترهايی که از ما بزرگتر بودند و دانشجو بودند در زمينه های مختلف به زن های محل کمک ميکردند و جلسات بحث و گفتگو در رابطه با مسائل خانوادگی برگزار می کردند و در مورد درمان بيماريها، و يا واکسن زدن به بچه ها و مسائل مختلفی که زنها درگير آن بودند به مردم محل کمک ميکردند.  من در بنکه ای در جورآباد که يکی از فقير نشين ترين محلات سنندج بود و احتياجات بسيار متفاوتی با مردم محلات ديگر داشتند، فعاليت می کردم. فضای آزاد و دمکراتيک مجددأ در شهر برقرار شده بود. دختران بيشتری داوطلب پيوستن به صف مبارزه نظامی شدند.

 

حضور پيشمرگه های زن که در سازمانهای انقلابی تعليمات نظامی ديده بودند، در دسته های نظامی چشمگير بود. بسياری از دخترها در زمان جنگ ۲۴ روزه سنندج مسلحانه به دفاع از مردم پرداختند. دخترهای پرستاری که در بنکه ها فعال بودند و گروه امداد محله تشکيل داده بودند نيز نقش مهمی در مداوای پيشمرگه ها و مردمی که زخمی شدند داشتند. جنايتکاران رژيم جمهوری اسلامی پس از اشغال کردستان، اين دختران شجاع را به جرم نگهداری از زخمی ها دستگير کرده و به طرز فجيعی کشتند. اين دختران مبارز مقاومت زيادی در زندان ها از خود نشان دادند و سرود خوان و در حال دشنام دادن به مزدوران رژيم پای جوخه های اعدام رفتند.

 

فضای آزاد سال ۵۸ در سنندج (در زمانی که پيشمرگه ها پس از مقاومت قهرمانانه خلق کرد در مقابل نيروهای رژيم و عقب نشاندن آنها ، موفق شدند به شهر برگردند) برای نسل ما پنجره ای بود به آن دنيای آزادی که برای ايجاد آن انقلاب کرده بوديم.  آنچه که در کردستان می گذشت در واقع تداوم انقلاب ۵۷ ، و نتيجه مقاومت توده ها در مقابل رژيم و تلاش برای ادامه انقلاب و حفظ دستاوردهای انقلاب بود. توده ها خواهان آزادى و برابری و عدالت و رفاه اقتصادی- اجتماعى و رفع انواع ظلم و ستم منجمله ستم طبقاتی و ملی و جنسيتی و غيره بودند. در طول اين مدت درحاليکه در ديگر شهرهای ايران جمهوری اسلامی سيستم آموزشی را به همان سبک بورژوايی زمان شاه حفظ کرده و محتوای آن را هرچه ارتجاعی تر نيز کرده بود، اما معلمين آگاه و انقلابی کردستان سريعأ تغييراتی انقلابی در سيستم آموزشی مدارس ايجاد کردند. خط و زبان نوشتاری کردی در مدارس آموزش داده ميشد، کتابهايی مانند اصول فلسفه و نقش کار در تکامل انسان و ... در دبيرستان ها تدريس شد. کلاسهای شعر و داستان نويسی و نقاشی (مجانأ) برگزار ميشد. تشکلهای دمکراتيک انقلابی، تشکلات زنان، تشکلات کارگری، انجمنهای فرهنگی زنان و ... تشکيل شدند. و روز جهانی زن، اول ماه مه و سالروز رويداد های انقلابی ديگر جشن گرفته ميشد و مطالبات و خواسته های مردم در آنجا مطرح ميگشت و اهداف انقلاب که برآوردن آن خواسته ها بود توضيح داده ميشد. توده های مردم که تشنه آموختن بودند در اين مراسم ها شرکت ميکردند و آگاهی هرچه سريعتر در جامعه افزايش می يافت. در نتيجه رشد آگاهی انقلابی در اين دوره بود که به عنوان مثال، عاملین مفتی زاده ایزوله شده بودند و مردم برایشان تره هم خرد نمیکردند. فعاليتهای سياسی- اجتماعی دختران انقلابی کرد در اين دوره (که هرچند از نظر زمان کوتاه، اما از نظر محتوا بسيار پربار بود) بخش مهمی از تجربيات جنبش زنان ايران است. به عنوان مثال ميتوان به برگزاری مراسم روز جهانی زن در شهر سنندج توسط دختران کمونيست و اعتراض به اجباری شدن حجاب، به عنوان يک تجربه انقلابی جنبش زنان اشاره کرد. و يا ميتوان به ايجاد تيم های جديد ورزشی دختران در شهر سنندج (در زمانی که رژيم در شهرهای ديگر ايران موفق شده بود دخترها را به زور از صحنه ورزش خارج کند) به عنوان موفقيت جنبش انقلابی زنان در مبارزه با فرهنگ زن ستيز رژيم (که در واقع به دليل رشد مبارزات انقلابی مردم، و به دليل رشد مبارزه و مقاومت مسلحانه توده ها و عقب راندن ارتجاع، امکان پذير شده بود) اشاره کرد. بطور مشخص شکل گيری "بنکه" ها نيز يکی از مهمترين تجارب انقلابی اين دوره بود که زنان در آن فعال بودند. نمونه های چنين تشکيلات محلی فقط در انقلابات پيروزمند مانند انقلاب اکتبر شوروی و انقلاب کوبا ديده شده است.

 

متاسفانه سازمانهای سياسی کردستان که توده های مردم آنها را به رهبری خود پذيرفته و از آنها تا پای جان حمايت می کردند، به دليل ندانم کاری و پراکندگی و ... نتوانستند نيروی عظيم خلق مبارز کرد را که به جنبش مسلحانه پيوسته بودند، به سمت پيروزی و درهم شکستن سرمايه داری وابسته به پيش برده و رهبری کنند. به دليل فقدان يک رهبری دور انديش انقلابی، جمهوری اسلامی بتدريج سلطه شوم خود را بر سراسر کردستان گستراند. اما تا آن روز زنان رزمنده خلق کرد دوشادوش برادرانشان با رژيم جنگيدند و يا به اشکال مختلف به پيشمرگان قهرمان خلق کرد ياری رساندند. تجربه زنان در جنبش خلق کرد بار ديگر نشان داد که زنان از چه پتانسيل مبارزاتی بالائی جهت رسيدن به خواستهايشان برخوردارند و چگونه امر رهائی آنها وابسته است به نابودی کل سيستم سرمايه داری وابسته حاکم که جز از طريق انقلابی توده ای نابود نمی شود، انقلابی که بدون شرکت زنان انقلابی، توده ای نخواهد بود.

 

امروز برای جلوگيری از اشتباه بايد از گذشته درس بگيريم. بايد خطاها را افشاء و نقد کنيم، نبايد به سازشکاران امکان دهيم که روند آگاهی و مبارزات انقلابی توده ها را از اين هم که هست کندتر کنند.

تحربه خلق کرد بار ديگر نشان داد که اگر نيروی زنان در بستر خيزش توده ها  آزاد شود و آنها به مبارزه برای درهم شکستن زنجير های اسارت برخيزند چه نمونه هائی از فداکاری و جسارت به همگان نشان می دهند. شرکت زنان در جنبش مسلحانه خلق کرد چه در صفوف پيشمرگان و چه در ديگر صحنه های مبارزه بار ديگر ثابت کرد چگونه انرژی انقلابی زنان در بستر خيزش ها و جنبش هائی که فضای مبارزاتی را دگرگون می کند بالاترين امکان بروز را می يابد. اين مبارزان همچون مبارزات زنان سراسر ايران در 30 سال سلطه جمهوری اسلامی نشان داد که زنان دلائل بيشتری برای نابودی نظم ظالمانه حاکم دارند.

 

امروز برخی (که خود را چپ هم می نامند) به همکاری با موسوی مرتجع پرداخته و به اسم "جلوگيری از خشونت" زنان مبارز ما را که خواهان نابود کردن جلادان حاکم هستند، به حرکتهای مسالمت آميز و مثلأ در چهارچوب ارگانهای امپرياليستی سازمان ملل و مثلأ حقوق بشری سوق ميدهند و آب بر آتش کينه انقلابی آنها می ريزند و تلاش ميکنند که انگيزه مبارزه و انقلاب را در صفوف زنان و جامعه از بين ببرند.

 

اما تجربه ثابت نموده که امروز زنان و دختران جوان ايران بايد آن انرژی انقلابی را که در خيزشهای اخير از خود نشان دادند و با شهامت روز افزون در صف مقدم نبردهای خيابانی با مزدوران رژيم قرار گرفتند را هر چه آگاهانه تر در مبارزه ای مشترک و همراه با همه انسانهای آزاديخواه و مبارز کشورمان، در راه انقلاب و برای سرنگونی رژيم با هر جناح و دسته آن به کار گيرند.

 

از آنجا که تجربه شرکت زنان در جنبش خلق کرد جنبه های مختلف و وسيعی دارد اميدوارم که در فرصت ديگری جهت کامل کردن اين بحث به جنبه های ديگری از اين تجربه بپردازيم.