به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 122 ،مرداد ماه 1388 

30.07.09 01:28 Alter: 50 min

 

Kategorie: Meldungen Links

پاسخ ع - شفق به سئوالات طرح شده توسط سایت گزارشگران

1ـ هم اینک مطرح می شود که "عبور از موسوی اجتناب ناپذیر است"، با توجه به رویدادهای اخیر، نظر شما در این مورد چیست؟

پاسخ: واقعيت اين است که برای مردم ما و خيلی از جوانان، موسوی و انتخابات از همان ابتدا بهانه بود. به همین خاطر آنها خیلی زود او را پشت سر گذاشته یا به قول معروف از وی عبور کردند. بارزترین نشانه این امر آن است که مردم در همان جریان خيزش عظيم خود بدون اعتنا به خواست و نظر موسوی چندین روز خیابانهای تهران و شهرهای دیگر را به صحنه تظاهرات خود برعلیه رژیم تبدیل کردند و در حالی که او از مردم می خواست که در مقابل" برادران" ارتشی و پاسدار و بیسیج شان، مسیح وار تسلیم شوند مردمی که در واقع از موسوی عبور کرده بودند رهنمود او را بکار نبسته و در مقابل حملات وحشیانه آن نیروهای سرکوبگر، به دفاع از خود برخاستند. این واقعیات به معنی آنست که مردم ما "اجتناب ناپذيری " عبور از موسوی را در عمل نشان دادند. شايد در آغاز شکل گيری خيزش بزرگ توده ها بحث در مورد "اجتناب ناپذير"ی اين عبور  مسئله برحسته روز بود، اما امروز و پس از اين همه رويداد هائی که شاهد اش هستیم از جمله تظاهرات 18 تیر، فکر نمی کنم که بتوان در اين عبور ترديد کرد. البته تلاش اصلاح طلبان حکومتی و محافل و قدرتهای امپریالیستی جهت محصور کردن مبارزات مردم در چهارچوب اختلافات جناح های درونی طبقه حاکمه واقعیتی است و آنها هنوز هم می کوشند همه مسأله مردم و حتی درگیری های آنان با نیروهای سرکوبگر را به خاطر گویا اعتراض به تقلب در انتخابات جا بزنند. اما واقعیت این است که مردم مبارز و جوانان جسور ما، تماميت جمهوری اسلامی و کل نظام حاکم را آماج ضربات خود قرار داده اند.

2ـ  با در نظر گرفتن اینکه موسوی همواره تأکید بر حفظ نظام داشته و دارد، آیا ایشان دارای این ظرفیت هست که بتواند با رهبری جنبش سبز، ایران را به آزادی برساند؟

پاسخ: به هيچ وجه. موسوی یکی از مهره ها و گردانندگان جمهوری  اسلامی است که به عنوان یک رژیم وابسته به امپریالیسم، حافظ نظام سرمايه داری وابسته حاکم بر ايران است. تجربه مبارزات مردم ما چه در 30 سال گذشته و چه در دوران شاه ثابت نموده که با حفظ این نظام امکان دستيابی به آزادی وجود ندارد. مردم ما به عينه ديدند که عليرغم سرنگونی سلطنت چون سیستم سرمایه داری وابسته به امپریالیسم که در زمان شاه هم در ایران حاکم بود، تغيير نکرد آزادی و دمکراسی هم بر قرار نشد. بنابراین با وجود رژيم جمهوری اسلامی  و حفظ سیستم سرمایه داری حاکم بر ایران، آزادی و دمکراسی هرگز متحقق نمی شوند و به همين دليل هم هست که ما برای رسين به آزادی همواره بر ضرورت سرنگونی جمهوری اسلامی و نابودی نظام حاکم تاکيد کرده ايم. بنابراين نيازی به تاکيد نيست که که نه موسوی با بيرق سبز اش و نه هيچ اصلاح طلب حکومتی ديگری قادر به برقراری آزادی در ايران نبوده و نيستند. برعکس آنها برای حفظ و گسترش همین نظام استثمارگرانه کار می کنند. در ضمن فراموش نکنيم که اين موسوی که حالا از آزادی دم می زند 8 سال نخست وزير اين رژيم بود و هزاران کمونيست و آزاديخواه در زندانهای سراسر کشور در سالهای نخست وزيری او به قتل رسيدند. کشتار فجیع زندانيان سياسی در سال 67 هم يکی از آخرين شاهکار های ضد خلقی ايشان می باشد.

 3ـ چه راهکارهایی را برای تشکیل شورای حمایت از جنبش خونین مردم و یا هر نهاد هدایت گر دیگر پیشنهاد می­کنید؟ فکر می کنید در عین حال واکنش نیروهای مختلف شرکت کننده در این خیزش ها ، نسبت به این راهکارها چیست؟ 

پاسخ: روشن نيست که آیا منظور شما تشکيل چنين نهادی در خارج  از کشور است و يا در داخل ايران! با توجه به این که به نظر می رسد که منظورتان خارج از کشور است، بايد بگويم که هر تلاشی جهت هماهنگ کردن مبارزات و اعتراضات موجود در خارج از کشور که باعث گسترش اين مبارزات و کمک به رساندن صدای مردم رنجديده در ابعاد هر چه وسيع تر به جهانيان شود امری مثبت بوده و لازم و ضروری است. اما بايد ديد که در خود واقعيت چقدر زمينه و کشش برای چنين امری موجود است. با توجه به این که مخالفین جمهوری اسلامی در خارج از کشور طيف رنگارنگی را تشکیل می دهند که هر يک با تحلیل ها و افق های مختلفی به رويداد ها می نگرند، امکان ساختن ظرفی که همه را در بر بگيرد در لحظه حاضر خيلی بعيد بنظر می رسد. اگر به اعتراضات تاکنونی در خارج کشور نگاه کنيد می بينيد که" سبز ها"(متشکل از اکثريتی ها ، توده ای ها و رفرميستها)  از همان اول که تجمعات توده ای بوجود می آمد کسانی که شعار سرنگونی می دادند را با توسل به  پليس از آن تجمعات بيرون می کردند و بعد هم صفشان را از همه کسانی که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند جدا کردند. آنها حتی قبل از اينکه موسوی رهنمود جدائی ازمخالفين "نظام مقدس جمهوری اسلامی" را برای آنها بدهد، خود اين کار را کرده بودند (معلوم است که موسوی حتی در اين زمينه نيز دنباله روئی بيش نبود). در مورد نیروهای دیگر نیز با توجه به این که در بین آنها یگانگی برخورد نسبت به رژیم جمهوری اسلامی و مبارزات مردم وجود ندارد، همه را نمی توان در زیر یک سقف جمع نمود.  اما، حقیقتاً جای چنين نهادی خالی است و من نیز به شخصه بر ضرورت آن تأکید دارم.

 4ـ با توجه به سرکوب­های اخیر و حضور احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور، چه راهکارهایی را برای مردم و به ویژه خارج از کشوری ها ارائه می­دهید که مانع حضور وی بر مسند ریاست جمهوری باشد؟ لطفا این راه کارها در مورد مردم ایران و خیل گسترده تبعیدیان و مهاجران ایرانی بیان کنید.

پاسخ: برای مردم تحت ستم ایران امروز رئیس جمهور شدن احمدی نژاد یا کس دیگری مطرح نیست. مردم ما امروز خواهان سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی هستند. با توجه به بحران سياسی موجود در کشور و حدت تضاد های جناح های مختلف هيئت حاکمه، مردم تنها با گسترش اعتراضات و مبارزات خود می توانند اين بحران را تشديد  و عملا زمين را زير پای جلادان حاکم گرم کنند. ببينيد حدت تضاد های درونی هيئت حاکمه به کجا رسيده که با اينکه تنها  ده روز به پايان کابينه احمدی نژاد مانده، وی مجبور به اخراج برخی از وزرای خود شده و برخی از آنها نيز استعفاء داده اند. در چنين شرايطی هر چه مبارزات و اعتراضات مردم تداوم يابد و هر چه اين مبارزات راديکاليزه تر شود، امکان گذار بحران سياسی موجود به يک بحران انقلابی بيشتر می شود. اگر جنبش مردم به این حد رشد کند، آنگاه چشم اندازهای روشنی جهت خلاصی از وضع نکبت بار کنونی در مقابل مردم ما بوجود می آید. خارج از کشور در واقع نقش پشت حبهه مبارزات داخل را ايفا می کند. بنابراین نیروهای مبارز در خارج بايد با قدرت  هر چه بيشتری ار مبارزات مردم  برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی پشتیبانی کرده و افکار عمومی مردم آزادیخواه در محیط کار و فعالیت خود را بر عليه تماميت جمهوری اسلامی بر انگیزند. در شرايطی که مردم ستمديده ما زير رگبار مسلسل جلادان حاکم فرياد "مرگ بر ديکتاتور" و "مرگ بر جمهوری اسلامی" شان فرو نخوابيده است، ننگ بررگی است که در محيط امن خارج پژواک گر صدای مظلوميت مردم ستمديده خود نباشيم.

5ـ چرا تا کنون اپوزیسیون داخل و خارج کشور نتوانسته­اند یک شورای حمایت از خیزش­های مردمی و جنبش اجتماعی ایران تشکیل دهند تا بتوانند این جنبش را هدایت کنند؟

پاسخ: در داخل کشور که سرکوب و خفقان اجازه شکل گيری به چنين تشکلی نداده است. يکی از اهداف30 سال سرکوب وحشيانه هر حرکت اعتراضی توده ها توسط دیکتاتوری حاکم برای اين بود که امکان متشکل شدن و ایجاد تشکل های مردمی را از مردم ما سلب کند. دشمنان مردم ما به اعتبار وحشيگری که در اين زمينه کرده اند تا حد زيادی در اين مورد موفق بوده اند. از سوی ديگر در شرايط پراکندگی مبارزات مردم در داخل و فقدان سازمانهای انقلابی ای که در پيوند با مردم بر عليه رژيم بحنگند، و در شرايط تاثيرات انکارناپديرشکستهای گذشته نمی توان در شرایط فعلی شاهد يک پارچگی یکباره صفوف اپوزيسيون در خارج بود.

6- بصورت عمومی نظر و طرز برخورد نیروهای شرکت کننده در این خیزش ها نسبت به یکدیگر را چگونه ارزیابی می کنید؟

پاسخ: واقعيت اين است که اين يک خيزش عمومی و خود بخودی بود که مثل هر حرکت از اين دست  اقشار و طبقات مختلف با انگيزه  ها و اهداف گوناگون در آن شرکت داشتند.صحنه هائی که شاهد بوديم از همکاری و هم دلی مردم با یکدیگرحکايت می کرد و مبارزين قديمی را ياد شور و شوق سال 57 می انداخت .   همکاری مردم در باز گذاشتن درب خانه های خود برای فرار تظاهرکنندگان از دست نيرو های سرکوب نیز فراموش نشدنی است، همان طور که ددمنشی نيروهای سرکوب جمهوری اسلامی در ارتکاب به جنايت در حق مردم که به نظر من با تأیید و حمایت پشت پرده امپریالیست ها و به خصوص امپریالیسم امریکا انجام می شود، هرگز فراموش نخواهد شد. اما اگر در مورد خارج از کشور صحبت کنیم که البته تفاوت بزرگی بين داخل و خارج هست، برخورد های شديدا غير دمکراتيک اصلاح طلبان حکومتی و غير حکومتی با نیروهای مبارز سرنگونی طلب در خارج برجستگی داشت.

7- آیا فکر می کنید، جناح های مختلف حکومتی در پی آمد راهکارهای مختلف نیروهای شرکت کننده در خیزش ها ، عکس العمل های مختلفی ارائه خواهند داد و یا اینکه همانند گذشته سعی خواهند کرد که به یک پارچه گی نسبی دست یابند؟ در این میان آیا نیروهای سرکوب گر متصل به جناحهای مختلف حکومتی ، به روش های مختلفی دست خواهند زد ؟

پاسخ: روشن است که در شرايط حدت يابی تضاد های درونی طبقه حاکمه (که خود اساسا انعکاس تلاش برای کسب سهم بیشتری از غارت دسترنج توده ها و همچنین چگونگی سرکوب جنبش توده و نحوه تحت سلطه نگاه داشتن آنهاست) ، هر جناحی بکوشد خط خود را پيش ببرد . مثلا در حاليکه خامنه ای با توسل به سرکوب عريان می کوشد خيزش مردم را سرکوب و با باز گرداندن به اصطلاح آرامش به کشور، "خودی" های معترض را با خيال راحت از صحنه خارج سازد، جناح ديگر هم در تلاش است با توسل به اعتراضات مردم ونشان دادن قدرت خود در کنترل اوضاع، خواست های خود را پيش ببرد. اختلافات دسته بنديهای جمهوری اسلامی جدی است.اما مثل هميشه خط قرمز آنها  حفظ کليت رژيم می باشد و همه آنها هم می دانند که این امر بدون  سرکوب توده ها غير ممکن است و روی آن با هم توافق کامل دارند. آنچه آنها را از هم جدا می کند چگونگی روشهائی است که هر کدام برای تحت سلطه نگاه داشتن توده ها در جهت تأمین منافع بیکران امپریالیست ها در ایران و حفظ سیستم سرمایه داری حاکم مطرح می کنند. در ضمن بر عکس نظر برخی، نيروهای سرکوب اين رژيم بين دسته بنديهای داخلی آن تقسيم نشده و همگی ار ارتش گرفته تا سپاه پاسداران و بسیج و غیره زير نظر ولی فقيه می باشند، گرچه هر جناحی هم عناصر خود را در نهاد های گوناگون سرکوب دارد. اما وحدت فرماندهی در نيروی سرکوب انکار ناپذير می باشد. در شرايط کنونی، با توجه به اين حد از رشد بحران، " نیروهای سرکوب گر متصل به جناحهای مختلف حکومتی" اين وحدت را نقض نمی کنند.  بنابراين مبارزه مردم ما بايد نابودی اين نيرو که عامل اصلی بقاء جمهوری اسلامی حافظ نظام سرمایه داری حاکم بر ایران است را هدف حملات خود قرار دهد.

با سپاس

e.shafagh@yahoo.com