به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره  107 ، اردیبهشت ماه 1387 

 

بخش هشتم

 

 

مصاحبه پیام فدائی با رفیق محمود خلیلی،

از بازماندگان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67

 

پیام فدائی: چرا و کی شما را به زندان  گوهر دشت منتقل کردند؟

پاسخ: در اواخر بهار 65 تصمیم بر این گرفته شده بود که واحد یک و 3 زندان قزل حصار را از زندانیان سیاسی تخلیه نمایند و در اختیار زندانیان عادی قرار دهند. ظاهرا" کمبود جا وحجم بالای جرائم اجتماعی باعث این گردیده بود که واحد 2 زندان قزل حصار به تنهائی جواب گوی تعداد زیاد مجرمین عادی نباشد و نیاز به فضای بیشتر برای مجرمان این جرایم که روبه ازدیاد بود داشتند.

 

پیام فدائی:آيا شما را بطور فردی و یا به همراه دیگر زندانیان سیاسی بطورجمعی به زندان گوهردشت منتقل کردند؟

پاسخ: ما را بصورت جمعی به گوهر دشت منتقل کردند . تقریبا" 193نفر باهم بودیم که از بند یک واحد یک با چند اتوبوس به زندان گوهردشت منتقل شدیم البته وسائلمان را با یک کامیون کانتین دار سبز رنگ حمل کردند.

 

پیام فدائی: لطفا در ابتدا کمی در باره موقعيت ساختمانی اين زندان توضیح دهید. اين زندان از چند بند يا قسمت تشکيل شده بود؟

پاسخ: کلا" این زندان از 8 بلوک 3 طبقه ساخته شده بود. سالنها در دو طرف یک راهرو اصلی بزرگ قرار داشتند . البته 5 سالن 1 و 3 و 5 و 6 و 8 در یک ردیف (یک طرف راهرو) و سالنهای 2 و 4 و 7 در ردیف دیگر و یا سمت دیگر راهرو قرار داشتند. 3 سالن اول یعنی سالن یک و سالن 2 و سالن 3 دارای سلولهای بزرگتر بود. یعنی در بند 1 و 2 و 3 تیغه بین 28سلول انفرادی را برداشته بودند (2 سلول را تبدیل به یک سلول نسبتا"بزرگتر تبدیل کرده بودند) و 14 سلول بزرگتر بوجود آورده بودند و در انتهای هر یک از این سه سالن و در هر طرف تیغه بین 3 سلول را برداشته و 2 سلول بزرگتر (از سلولهای داخل این سالن ها) درست کرده بودند.  ولی سالن های دیگر فقط از سلولهای کوچک تشکیل شده بود. سالن های 4 و 7 فاقد حسینیه بودند ولی 6 سالن دیگر دارای حسینیه بودند. هر بلوک از سه طبقه تشکیل می شد که غالبا" طبقه اول تمام این بلوک ها خالی بود. البته گاهی مواقع افرادی را به صورت انفرادی در آنجا برای چند ساعت یا چند روز نگهداری می کردند. آنجا را به این خاطر خالی نگاه می داشتند چون می شد از حیاط و هواخوری به راحتی با افراد داخل این سلولها تماس گرفت. بطور مثال در یک زمان ما توانستیم با 2 پزشکی که در اعتراضات نسبت به انتخابات نظام پزشکی شرکت داشتند در طبقه اول سالن 2 تماس بگیریم.  همچنین توانستیم با بعضی از زندانیانی که در بهداری بستری بودند، صحبت کنیم.  من البته درانتها شرحی از ساختمانهای زندان گوهردشت همراه با تصویر ماهواره ای از این زندان را به طور مفصل ارائه خواهم داد. 

 

پیام فدائی:آيا در بدو ورود ، شما را به انفرادی بردند يا عمومی؟

پاسخ: همه ما (193نفر) را به سالن 2 گوهر دشت که خالی و عمومی بود فرستادند. البته در آبان ماه 65 تعداد 20 نفر از زندانیان را به سالن 13 که در طبقه زیر خودمان قرار داشت منتقل کردند. این سالن چند روزی بود که با انتقال تعدادی از زندانیان باقی مانده در قزل حصار پر شده بود.

 

پیام فدائی:در سال 65 که شما را به گوهر داشت منتقل کردند چه کسی مسئول اين زندان بود؟

پاسخ: مرتضوی رئیس زندان بود وناصریان دادیار زندان.

 

پیام فدائی:شما کلا چه مدت در اين زندان بوديد؟

پاسخ: من از اواخر بهار 65 تا 25 بهمن 67 در زندان گوهر دشت بودم.

 

پیام فدائی: آيا در اين زندان در زمانی که شما در آنجا بودید، تواب ها قدرت داشتند؟

پاسخ: بعد از اوین سال 62 این زندان تنها زندانی بود که هیچ تواب علنی و رسمی دربند وجود نداشت و در اصل بند در دست خود زندانیان بود.

 

پیام فدائی: چه ترکیبی در سلول ها وجود داشت و روابط زندانيان با هم چگونه بود؟

پاسخ:  در سالن 2 و در سال 65 ما این ترکیب را داشتیم و سلول ها بدین شکل تقسیم شده بودند: سلول 15 (سلول بزرگ 18 نفر) و 13 و 11 و 9 و 3 و 1 متعلق به زندانیان مجاهد بود که جمعا" 74 نفر بودند. سه سلول 7 و 6 و 4 متعلق به توده ای - اکثریتی ها بود که 34 نفر بودند و 7 سلول دیگر شامل 83 نفر از زندانیان چپ (جریانات مختلف) و 1 نفر از فرقان و یک نفر از بچه های آرمان مستضعفین که این 2 در اتاق 16 با ما (بچه های چپ زندگی می کردند).

در اصل سه تر کیب وجود داشت. مجاهدین ، توده ای -  اکثریتی ها و زندانیان سیاسی طیف های مختلف چپ. این سه ترکیب هر کدام در چهار چوب ها و معیار های خود زندگی می کردند و در رابطه با برخوردهای داخل سالنها (چه سالن 1 و چه سالن 2) تلاش بر این بود که از بوجود آمدن تنش جلو گیری شود. از این رو در رابطه با برخورد با زندانبان مجبور بودیم درحداقل ها به تفاهم برسیم و از بوجود آمدن برخوردهای داخلی خود داری کنیم . در مجموع می توان گفت با تمام ایرادات موجود و عدم اعتمادی که چپ ها و مجاهدین بهم داشتند، بین آنها در مجموع، روابط نزدیکتری وجود داشت تا با توده ای - اکثریتی ها.

 

پیام فدائی: همه می دانیم که در فاصله بین سالهای 67- 65 با رشد اعتراضات و مبارزات توده ها بر علیه جنگ و مصایب مختلف زندگی در زیر سلطه رژیم جمهوری اسلامی، یک جو مبارزاتی در جامعه حکفرما شده بود که مبارزه و مقاومت زندانیان سیاسی هم از آن تأثیر گرفته و روی آن تأثیر می گذاشتند. در نتیجه کاملاً  منطقی بنظر می رسد که بند در این دوره در دست خود زندانیان بوده باشد. در این مورد بیشتر صحبت می کنیم. اکنون لطفاً توضیح دهید که موقعيت زندگی عمومی زندانيان در دوره ای که شما در زندان گوهر دشت بودید چگونه بود، از نظر جا، غذا، هواخوری و بهداری و .......؟

پاسخ: ما فضای نسبتا" مناسبی داشتیم، چرا که بر اساس تقسیم بندی، 2سلول انتها هریک 18 نفر را اسما" در خود جا داده بود و 12 سلول دیگر 11 نفر و 2سلول هم هر کدام 12 نفر را در خود جا داده بود. البته گفتم اسما"، چرا که شبها تعداد زیادی از زندانیان سلولهای مختلف در حسینیه سالن می خوابیدند. در نتیجه کمبود جا نداشتیم و فضا برای خوابیدن به اندازه کافی وجود داشت. در رابطه با غذا یک یا دو ماه اول نسبت به قزل حصار خیلی بهتر بود ولی رفته رفته جیره غذائی (بویژه قند ، پنیر ، مرغ  و....) کم شد. این مواد غذائی واضح دزدیده می شدند. از آنجا که من مدتی مسئول بند بودم، از کم و کیف دقیق این دزدی از طریق پاسدار دانشجویانی، مطلع و مطمئن شدم. بخشی از جیره ما را تعدادی از پاسداران با خود می بردند. مثلا" در ابتدا به هر 8 نفر یک مرغ درسته می رسید، بعد از مدتی ما متوجه شدیم مرغ ها را خرد کرده و روی دیگ برنج می ریزند (که تعداد آن معلوم نشود). یا در خصوص پنیر، جیره هفتگی هر زندانی 100 گرم بود که به 60 تا 70 گرم رسید.

از نظر هوا خوری تقریبا" موقعیت بدی نداشتیم. شاید مثل قزل حصار اواخر63 تا زمان انتقال (65) تمام روز نبود، ولی در کل شرایط قابل تحملی بود. تا زمانی که طبقه زیر ما خالی بود اغلب صبحها از ساعت 8 تا یک هواخوری داشتیم و یا بعضی مواقع که فراموش می کردند (پاسداران ) بعد از ظهر ها از 12، یک تا 5 و 6 بعد از ظهر هوا خوری داشتیم. ولی زمانی که زندانیان سالن 13 (طبقه زیرین ما) آمدند یک نوبت ما هوا خوری داشتیم و یک نوبت آنها (صبح یا بعد از ظهر) به هوا خوری می رفتند.

در رابطه با بهداری: ما هفته ای یکبار نوبت بهداری داشتیم که در این نوبت 5 تا 7 نفر می توانستند به بهداری بروند. این امر البته بستگی به پاسدار شیفت داشت. اگر او از جمع ارازل و اوباش بود همان 5 نفر هم با مشکلات فراوان به بهداری می رفتند ولی اگر از طیف سواد دار پاسداران بود می شد تا 7 یا 8 نفر را به بهداری فرستاد.

سا لن 2 زندان گوهر دشت شاید تنها سالنی باشد که تک افتاده بود. یعنی یک طرف آن به فضای سبز و محوطه میدان مانند و گلخانه زندان با درب ورودی منتهی می شد وسمت دیگرش بهداری زندان قرار داشت. این سالن هیچ ارتباطی با دیگر سالن ها نداشت و کاملا" محدود بود ولی این سالن از طریق حسینیه مشرف به محوطه خارج و سالن ملاقات بود. گفتنی است که زندانیان این سالن توانسته بودند با خم کردن نرده های حسینیه کاملا" تردد ها را کنترل کنند و برای استتار نور شب (که از بیرون کسی متوجه این تغییرات نشود) هم از تخته های جعبه میوه (که با طناب بالا و پائین می رفت) استفاده کرده بودند. البته بعد از چند ماه در اثر سهل انگاری یکی از زندانیان که فراموش کرده بود تخته را سر جایش بگذارد این امکان لو رفت ومنجر به بسته شدن 2 هفته ای حسینیه و نصب یک ورقه فلزی جدید جلو پنجره مذکور گردید.

 

پیام فدائی: از اولین برخورد هایی که در این زندان با زندانبانان داشتید، چه خاطره ای را بیاد دارید؟

پاسخ: از ابتدا که وارد سالن 2 گوهر دشت شدیم درگیری ما با زندانبان (پاسداران) بر سر این بود که ما کارگر روز را مسئول برخورد با بیرون می دانستیم ولی آنها تاکید بر این داشتند که باید مسئول بند انتخاب کنیم. در این رابطه بحث ما (بین خود زندانیان) بر سر این بود که زندانبان می تواند یک نفر مسئول بند را به راحتی زیر ضرب ببرد و مسئول بند همیشه باید آماده زیر فشار رفتن توسط زندانبان باشد. در حالی که اگر زندانبان با کارگری روز طرف شود اولا" او کارگر روز یک سلول است (در مجموع حداقل 11نفر )، دوما" چون گردشی است همه در خطرات و پیامد های آن دخیل هستند. این شروع درگیری با زندانبان بود. در این رابطه آنها (زندانبانان) هواخوری، بهداری و خرید از فروشگاه را قطع کردند. بعد از تقریبا" یک ماه بحث وجدل داخل بند با رای گیری به این نتیجه رسیدیم که یکنفر مسئول بند شود.

بعد از کلی بحث وتبادل نظر بخاطر اینکه بچه های مجاهد از یک انسجام واحد تری برخوردار بودند، قرار شد اولین مسئول بند از مجاهدین با رای عمومی انتخاب شود و سه ماه این مسئولیت را داشته باشد وبعد از سه ماه یکی از بچه های چپ کاندید شود و با انتخاب عمومی مسئول بند گردد. دور اول انتخابات با مساعدت وهم نظری منجر به انتخاب «حسن – ر) یکی از مجاهدینی که روابط عمومی خیلی خوبی داشت وبر خلاف بعضی از مجاهدین با بچه های چپ بیشتر رابطه داشت، گردید. پی آمد آن، در اواخر مهر، بچه های چپ من را کاندید کردند. البته من از اقبال خوبی در بین توده ای - اکثریتی ها برخوردار نبودم. همچنین تعدادی از بچه های مجاهد هم به خاطر چپ ستیزی موافق مسئول بند شدن من نبودند. در هر حال در این زمان من در مجموع به خواست زندانیان به مسئولیت بند انتخاب شدم. این مسئولیت باعث شد که از نزدیک درگیر یک سری از برخورد ها با پاسداران بویژه بر سر نفت و بهداری گردم.

 

پیام فدائی: کلاً فضای زندان از نظر سرکوبگری و مقاومت زندانی در بدو ورود شما چگونه بود؟

پاسخ: شرایط نسبت به زندان قزل حصار بهتر بود. در اینجا در ابتدا ما با دو طیف پاسدار مواجه شدیم. یکی پاسداران قدیمی زندانها که همان لمپن های کمیته ها بودند و دیگری دانشجویان تحکیم وحدتی بودند که پاسدار- دانشجو بودند. برخورد با این دو طیف یک برخورد دوگانه بود. هر چند پاسدار- دانشجویان بیش از 6 یا 7 ماه دوام نیاوردند و از زندان رفتند.

 

ادامه دارد...

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com