به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره  107 ، اردیبهشت ماه 1387 

 

آزادی گمشده !

 

در بخش نگهداری اجساد بیمارستان شهر سلیمانیه کردستان عراق، روی میز درازی که سطح آن با کاشی های سفید ساخته شده است، آنها را در کنار هم قرار داده اند. برخی از آنان با گلوله به قتل رسیده بودند، و برخی هم بر اثر ضربات ناشی از کتک مرده اند، تعداد زیادی از جنازه ها هم سوخته اند. دختری که حلقه ای از موهایش چشمان نیمه بازش را پوشانده است، انگار که به خواب رفته است. در کنارش زن جوان دیگری قرار دارد که بر اثر سوختگی، چهره اش بطرز وحشتناکی تغییر یافته است. این زنان قربانیان جنگ نیستند، علت مرگ را در خیلی از موارد حادثه ذکر می کنند. خیلی از این اجساد در اين بخش بیمارستان برای مدتهای مدید باقی می مانند، بدون آنکه خانواده ای تقاضای تحویلشان را بکند.

 

خانم "راحیم لطیف"، مسئول "آسودا" می باشد که یکی از سازمانهای مدافع حقوق زنان عراقی است که در کردستان مستقر بوده و در برابر خشونت علیه زنان مبارزه می کنند. وی می گوید: "بدتر از همه آتش زدن است. تنها در سلیمانیه، در طی سال جاری بیش از چهارصد مورد مشاهده شده، که زنان را سوزانده اند." باید توجه داشت که به علت وضع بد برق رسانی، هرکس در خانه مقدار زیادی نفت ذخیره کرده است. و بر این اساس خانم راحیم می پذیرد که در بعضی موارد، حادثه میتواند بوقوع پیوسته باشد، اما نوع و میزان سوختگی در اکثر موارد بیانگر این واقعیت است که آتش زدن زنان، حادثه نبوده وعمدی بوده است.

 

انگیزه قتل زنان را در خیلی از موارد به خیانت در امر زناشوئی و یا رابطه جنسی پیش از ازدواج، نسبت داده و معتقدند که برای خانواده نام نیکی به همراه ندارد. خانم راحیم می گوید: "بعد شوهر، برادر یا آنکه یکی از اقوام، زن را به قتل می رساند تا شرف ناموسی خود را دوباره بدست آورد. اگر قاتل فقیر باشد، میشود او را زندانی کرد، اما اگر دارای پول و نفوذ است که نه. موارد بسیاری وجود دارند که بر روی قتل زن سرپوش گذاشته اند، بدین ترتیب که جنازه را کیلومترها دورتر از محل زندگی مقتول، دفن می کنند. وقتی هم که جسد پیدا شد، خانواده داشتن چنین دختری را کلا حاشا می کند. در موارد دیگر، دعواها در مورد قتل زن بین اقوام با پرداخت پول و یا دادن زن جدیدی به عنوان هدیه، حل و فصل می شود. مسئولین معتقدند: "این گونه قواعد برای استحکام جامعه ضروری است تا از انتقام گیری جلوگیری شود."

 

در سال 2004 رئیس جمهور آمریکا، جرج بوش، اعلام کرد تجاوز مداوم به حقوق زنان و بی احترامی به حقوق خانواده توسط رژیم صدام حسین به پایان رسیده است. و تاکيد نمود که "نخستین گامهای آزادی در خاورمیانه به زنان حق و امیدی تازه داده است." این واژه ها می توانست دلچسب بوده و توجیه گر حمله نظامی آمریکا و انگلیس به عراق باشد. اما عملا کجا توانستند وضع زندگی زنان را در عراق بهتر کنند. چرا که آزادی زنان هدف آنها نبود.

 

حتی در دوران صدام حسین بودند زنانی در عراق، به اضافه کردستان نیمه خودمختار، که آزادی بیشتری نسبت به دیگر همجنسان خود در خاورمیانه داشتند. آنها مقام های حساسی در زندگی اجتماعی از آنجمله اقتصاد، آموزش و پرورش در اختیار داشتند. حقوق آنان در پرتو قانون خانواده، حمایت می شد، آنچنان که در مقایسه با کشورهای همسایه برای زنان حسادت برانگیز بود. اما پس از اشغال عراق در سال 2003، آنچه حاصل قدمهای برداشته شده در طول پنجاه سال اخیر بود، آهسته ناپدید میشود. در بخش هائی از عراق زنان تنها در کنار و با حفاظت مردان می توانند به بیرون از خانه رفت و آمد کنند. تجاوز به حقوق زنان توسط گروههای مسلح به امری روتین تبدیل گشته است، حتی از جانب گروههایی که خودشان وابسته به دولت هستند. در عراق زنان بیشماری به قتل رسیده اند.

 

در ماه اکتبر کمیته دفاع سازمان ملل در عراق (UNAMI)، از قتل زنان در کردستان عراق، در رابطه با مسائل زناشوئی اظهار نگرانی کرده و تأکید نمود، در نخستین شش ماه سال 2007، در مجموع 255 زن به قتل رسیده اند. یک چهارم از این قتل ها بدلیل سوختگی بوده است. مقامی دیگر از UNAMI خبر داد که در طی سال 2006، در فرمانداری داهوک، 366 مورد سوزاندن زنان صورت گرفته است. این در حالی است که در طی سال 2005 در فرمانداری فوق، این رقم 289 مورد گزارش شده است. حتی اگر بیشتر این آتش زدنها به مرگ منجر نگردد، چیزی از بار این جنایتها کم نخواهد کرد. در فرمانداری اربیل، پزشکی خبر از 576 سوختگی از سال 2003 به بعد می دهد. از این تعداد 358 نفر بدلیل شدت سوختگی جان خود را از دست داده اند.

 

هنگامی که مأمور تحقیق سازمان ملل از پزشکان عراقی راجع به آتش زدن زنان سؤال کرد، پاسخها چنین بودند: "خیلی از زنان دست به خودکشی زده اند. بیش از نیمی از زنان تا هفتاد درصد پوستشان سوخته است." در گزارش چنین آمده: "بر اساس اظهار نظر پزشکان زنان خود مسئول آتش زدن خویش هستند." یک مقام سازمان ملل می گوید: "آنچه مأمور تحقیق در اربیل بیان داشته حاکی از بدبختی زن است. زن از شوهرش کتک می خورد، اما فامیل گوش شنوائی ندارد. بنابراین زن برای جلب نظر دست به عمل میزند." این ادعا که زنان به عمد دست به خودسوزی می زنند، از منابع دیگری نیز در عراق بگوش می رسد. در کردستان وزیر حقوق بشر "یوسف عزیز" می گوید: "آتش زدن همه روزه صورت می گیرد. برخی زنان به قتل می رسند. برخی خود را بعمد آتش می زنند." فعالین جنبش زنان این ادعا که زنان خود اقدام به خودسوزی می نمایند را، باور ندارند. آنها معتقدند که می توانند آنها را مجبور به چنین کاری کرده باشند.

 

در قانون مجازات عراق که توسط قانونگذاران نوشته شده، اینچنین جنایاتی ناشی از ازدواجهای غلط ارزیابی شده است. و بر این اساس برخی از مردان که دست در جنایت داشته اند، تنها به جریمه نقدی محکوم می شوند، در حالی که زن جان خود را از دست داده است. مسئولین کرد همانند یوسف عزیز در این خصوص می گویند: "این قاعده ها خارج از حوزه قوانین هستند. شدت عمل قانون در این گونه موارد می تواند به افزایش تعداد قتلها منجر گردد." سیاستمداران می گویند: "خطری برای وضعیت زنان در رابطه با قانون اساسی جدید در کردستان وجود ندارد." اما خانم راحیم که سازمانش حوادث ناشی از خشونت بر عليه زنان  در عراق را دنبال می کند،  معتقد است که: "در آینده اوضاع بدتر هم خواهد شد."

 

خانم راحيم لطیف دربارۀ مردی از اهالی کرکوک صحبت می کند که خواهرش را به دلیل طلاق گناهکار می دانست. وقتی از او سئوال کردیم، چرا قصد کشتن خواهرش را دارد؟ گفت: "برای اینکه الان در عراق دمکراسی هست." وی فکر می کرده، دمکراسی بدین مفهوم است که او هر کاری را که در گذشته نمی توانسته انجام دهد، حالا می تواند. در پسِ افکار احمقانه آدمی، نقشه های مخرب زیادی وجود دارند. از زمانی که رژیم جدید در عراق به روی کار آمده است، از حجم بررسی اختلافات خانوادگی در دادگاههای مربوطه روز به روز کاسته شده و اینگونه اختلافات بیشتر در چهارچوب سنتهای قومی و مذهبی مورد بررسی قرار گرفته اند. خانم راحیم لطیف می گوید:  "این تنها مذهب نیست که به خودش اجازه سوء استفاده از این اوضاع  را می دهد، ریشه این تجاوز در فرهنگ نهفته است."  و ادامه می دهد که "ما وقایع زیادی را از همه مذاهب، همچنین مسیحییان شاهد هستیم. جدا از منطقه کردستان، اوضاع در مناطق دیگر عراق وخیم است."

 

یک سخنگوی سازمان حقوق زنان در عراق می گوید: "در سال 2006، تنها در طول یک ماه، در بخش نگهداری اجساد بیمارستان بغداد، اجساد صد و سی زن شمارش شدند. هیچ خانواده ای هم تقاضای تحویل اجساد را نکرد." خانمی دیگر از مدافعان حقوق زنان توضیح می دهد که چرا وی با رسانه های گروهی مصاحبه نمی کند؟: "کار ما باید مخفی باشد. در کردستان این امکان وجود دارد که خانه حمایت از زنان تأسیس گردد، اما در بغداد سریع به ما حمله میشود."

 

در خیابانی پر رفت و آمد، در خانه ای که کمتر جلب توجه می کند، از یک خانه امن علنی برای زنان عراقی که از خشونت می گریزند، دیداری میکنم. درِ خانه از پشت با دسته جارو بسته شده است. در پشت پله هائی که به یک آپارتمان دو اطاقه راه پیدا می کند، نور خورشید صبح از میان پنجره ها بدرون می تابد و صدای رفت و آمد ماشین ها بگوش می رسد. تشک های نازک ابری که روی هم انباشته شده، حکایت از آن دارد که در اینجا تا بیست زن همزمان بسر میبرند. آخرین تازه وارد این خانه خانمی است بنام زینب، همراه با بچه هایش، می خواهد از شوهرش طلاق بگیرد. شوهر او مشروب می خورد و وی را کتک می زند. در ابتدا زینب نزد مادرش می رود اما از آنجائیکه شوهر خواهان جدائی نیست او را تعقیب نموده و تهدید کرده است. زینب می گوید که خانواده اش اصرار دارد او دوباره ازدواج کند، اما او که میخواهد با بچه هایش زندگی کند، قصد ازدواج مجدد را هرگز به فکر خود راه نمی دهد. در همین حال زینب دستش را به حالت اشاره به سمت اطاق دیگر دراز کرده و دختر هشت ساله و پسر هفت ساله اش را که مشغول بازی هستند به من نشان میدهد.

 

در این خانه خانمی تنها به این دلیل که به کسی کمک کرده است بسر می برد. ماجرا از این قرار است که در نزدیکی خانه خانم نور در جیالا، صدای ناله مردی از پشت سیمهای خاردار شنیده می شود. خانم نور به او کمک می کند تا خود را نجات دهد. ماجرای شکنجه شدن مرد ناشناس توسط کمیته محل فاش شده و بدنبال آن قضیه کمک کردن خانم نور به مرد رهانیده شده، برملا می گردد. خانم نور می گوید: "پدرم مرده است، برادری ندارم، تنها مادر و یک خواهر کوچک دارم که نمی توانند از من محافظت کنند." نتیجتا خانم نور به شهر کرکوک در شمال عراق فرار کرده  و سر از خانه حمایت زنان در می آورد.

 

زولف، خانم جوانی است که مسئولیت خانه مزبور را به عهده دارد، و به تهدیدهائی که به او به خاطر مسئولیتش می شود عادت کرده است. از آنجا که زنان جای دیگری را ندارند تا به آن پناه ببرند، خانم زولف سعی می کند تا با خانواده های زنان مذاکره کرده و پی ببرد که آیا امکانی برای آشتی وجود دارد یا نه. در همین رابطه برخی مواقع از سوی بعضی از خانواده ها مورد تهدید قرار گرفته که او را به دادگاه می کشانند. خانم زولف معتقد است که فعالین حقوق زن بیشتر به حقوق بشر مشغولند تا اطلاع از فرهنگ مردسالارانۀ حاکم: "زنان در این میان بیشتر در مورد حقوق بشر می دانند، اما از مردان و فرهنگ حاکم نمی خواهند اطلاع پیدا کنند".فرهنگی که بر اساس آن  گاهی اوقات خانواده دختر را در سن کم، در 12 سالگی شوهر می دهد. و يا وقتی زن برای خرید به خارج از خانه می رود و خريدش طول می کشد . فامیل می گوید: "این زن خوبی نیست".

 

در مورد آتش زدنها می پرسم، خانم زولف می گوید: "گاهی اوقات، خانواده خود دختر و گاهی مواقع هم خانواده شوهر اقدام به آتش زدن زن می کنند. هیچکس هم از آن اطلاع پیدا نمی کند. در بیمارستان می گویند: "حادثه آتش سوزی تصادفی بوده است." بعضی مواقع هم زنان خودشان دست به خودکشی می زنند. اما برای من دشوار است که باور کنم کسی زیر فشار اقدام به خودسوزی نماید. شما می بایست مجسم کنید که خانواده خیلی راحت می تواند دختر را محبوس کند، تا دختر به خواسته آنان تن دهد. شاید هم در پیش او چاقوئی بگذارند تا زن خود را با چاقو به قتل رساند. باور اینکه زن اقدام به خودسوزی نماید دشوار است. به وضوح آتش زدن راه حل ساده ای است."

 

در بغداد که پارلمان در آنجا واقع شده است ،نمايندگان  زن و مرد با هم در حالی که لبخند به لب دارند وارد پارلمان می شوند. بعضی از نمایندگان زن روسری رنگی به سر داشته، برخی لباس بلند عربی (عباجا) در بر داشته و برخی دیگر نیز با چادر ایرانی خود را پوشانده اند. تنها تعداد کمی حجاب اسلامی نداشته و یا اینکه سر خود را نپوشانیده اند. در قانون اساسی جدید عراق، یک چهارم از 275 کرسی پارلمان را زنان بدست آورده اند که از این نظر بالاترین رقم تعداد نماینده زن در مجلس یک کشور منطقه را به خود اختصاص داده اند. نماینده ای یادآور می شود که: "آمدنش به پارلمان تا چه اندازه خطرناک است. مردم مراقب هستند چه کسی به پارلمان رفت و آمد می کند." در سال 2005 یک نماینده زن بنام "لیما عبدخادوری" را با گلوله در مقابل خانه اش به قتل رساندند.

 

خانمی از استادان دانشگاه بغداد که در طی سال گذشته از یک ترور نافرجام جان سالم بدر برده است، و به همین خاطر نمی خواهد نامش فاش گردد می گوید: "اگر وضع امنیت در عراق بهتر شود، ما می توانیم امیدوار باشیم. سه سال زمان کوتاهی است، تا زنان موقعیت سیاسی خود را مستحکم کنند." با این سئوال از او که آیا اعتقاد دارد در دراز مدت اوضاع بهتر خواهد شد؟ خوشبینی او از بین می رود. "گروههای مختلفی که در دولت هستند، علاقه ای ندارند که امنیت برقرار شود. سرجنبانان احزاب مذهبی نظر خیلی بدی نسبت به زنان داشته و از ناامنی عمومی موجود خرسند هستند."

 

با اينکه در قانون اساسی به نقش زنان در جامعه تأکید شده بر تقویت آن تاکيد شده است اما خانم استاد دانشگاه ترس از آن دارد که زنان در خانواده زیر فشار بیشتر قرار گیرند. در همین رابطه کمیته ای پارلمانی موظف گشت که تا پایان سال 2007 تغییرات پیشنهادی خود را در رابطه با قانون اساسی ارائه نماید. اتحادی از گروههای مختلف جنبش زنان بر این مسئله پافشاری دارد تا ماده قانونی 41 از قانون اساسی حذف شده و به جای آن قانون قدیمی خانواده دوباره احیا گردد. ماده 41 قانون اساسی جدید بررسی مسئله ازدواج، طلاق، سرپرستی کودکان و ارث را به چهارچوب سنتهای مذهبی و قومی محول می کند. ماده 41 دلیل موجهی برای وحشت زنان است زیرا که آنان را بیشتر تحت انقیاد گروههای مذهبی و بنیانهای قضائی آنان قرار می دهد. جنبش زنان از ادامه خشونت و بازگشت قانون سنتی قبیله ای، واهمه دارد.  این در حالی است که از کمیته 27 نفری برای بررسی ماده قانونی 41، تنها دو نفر زن هستند. نمایندگان زن در حالی که برخی از آنان همواره از جانب شوهرانشان همراهی می شوند، در عمل بازیچه احزاب اسلامی محافظه کار هستند.

 

یک عضو کابینه عراق به من می گوید: "اسلامی شدن عراق از زمان صدام حسین آغاز گردید. امروز اسلامی های ما خیلی قوی شده اند." وی ادامه می دهد: "روزی پسر کوچکم از مدرسه خندان پیش من  آمد، و کتاب درسی اش را نشانم داد. در کتاب آیه ای از قرآن بود که به مردی می گفت: "اگر صاحب پسری شدی، تو آدم خوشبختی هستی. اگر صاحب دختری شدی، زندگی ات سیاه خواهد شد." اسلامیان اینگونه عمل می کنند."

 

خیلی از نمایندگان پارلمان عراق در خارج زندگی کرده اند. سال گذشته با گروهی از نمایندگان زن که برای شرکت در اجتماع سازمان ملل برای حقوق زن در عمان به سر می برده اند، دیدار کردم. در موقع غذا که از گوشت گوسفند با ماست بز (غذائی سنتی اردن) بود، با سمیرا موسوی عضو مجلس اعلای اسلامی و نماینده یکی از کمیته های زنان در پارلمان عراق گفتگوئی داشتم. او می گوید: "ما قدمهائی برداشته ایم. ما حالا دمکراسی داریم و می توانیم در مورد مشکلات صحبت کنیم." و در حالیکه سرش را بیشتر در چادر پنهان می کرد، ادامه داد که: "تنها دو زن از کمیته او خواهان تغییر ماده قانونی 41 هستند." وقتی او دستش را برای برداشتن سالاد دراز می کند و چون دست اش ديده می شود می گويد:"این سبب تحریک جنسی می شود."

 

در طرف دیگر یک نماینده سنی عرب نظر کاملا متفاوتی در مورد ماده قانونی 41 دارد و می گويد : "ما و کردها خواهان بازگشت قانون قدیمی هستیم. اما شیعیان مانع آن هستند. می خواهید بدانید در این زمان وضع زنان تا چه اندازه وخیم شده است؟ تا چه میزان زن بیوه وجود دارد؟" توضیحات مظلومانه آنان با درخواستی از نخست وزیر فعلی عراق، نوری الملکی، همراه است. در آغاز هفته جاری از سه تن از مأموران امنیتی وزارت کشور شکایت شده، آنها به یک زن سنی که او را به بیمارستان منطقه سبز بغداد برده بودند، تجاوز کرده اند. دو روز بعد نوری الملکی، رسما اعلام کرد به حرفهای زن اعتماد ندارد. سپس دستور داد تا از سه مأمور امنیتی اعاده حیثیت شود. چگونه ملکی می تواند بگوید مأموران او به زن تجاوز نکرده اند و زن دروغ می گوید؟ پیش از اینکه تحقیقاتی انجام گرفته باشد، ملکی از مأموران خود فرشته عدالت می سازد.

 

خانمی که از مدافعان حقوق زنان در بغداد می باشد و نمی خواهد شناخته شود می گوید: "خیلی از گروهها با ربودن و تجاوز به زنان می خواهند خانواده را تضعیف کنند. دختری مورد تجاوز قرار می گیرد، سپس او را به نزد خانواده اش برگردانده، او خودکشی را به زنده ماندن ترجیح میدهد تا سرافکنده زندگی نکند. صدام حسین یک دیکتاتور بود، اما حداقل ما این آزادی را داشتیم بیرون از خانه برویم. در گذشته تنها یک جنایتکار وجود داشت، اما حالا جنایتکار خیلی زیاد شده است. هیچکس هم نمی داند از چه کسی باید بترسد."

 

تجاوز به زنان در جنگ، به منظور گناهکار کردن، خرد کردن انسان و ترساندن او به عنوان یک سلاح دائمی بکار برده شده است. در این جا نیز گروه های متخاصم دائما دست به تجاوز می زنند و این امر تنها منحصر به عراقی ها نمی شود. از سال 2003 نیروهای آمریکائی همواره اتهامات تجاوز مبنی بر این که سربازان آمریکائی به اسیران زن تجاوز کرده و از آنان به عنوان اهرم فشار بر خانواده های وابسته به مبارزین مقاومت استفاده کرده اند، را رد کرده اند. در گزارش تابوگا از پنتاگون که در مورد جرائم در زندان ابوغریب تنظیم شده است، تاکید شده که مأموران زندان عکس ویدئوی لخت از زنان زندانی تهیه می کرده اند. و حتی نگهبانانی که با زنان زندانی رابطه جنسی داشته اند، مورد مؤاخذه قرار می گیرند. در طی سال گذشته چهار سرباز آمریکائی به اتهام تجاوز و قتل مجرم شناخته شدند. در محله محمودیه، واقع در جنوب بغداد، دختری بنام عاجر قسم حمزه، چهارده ساله، مورد تجاوز قرار گرفته و پس از تجاوز به همراه سه دختر دیگر به قتل رسانده می شوند. سپس جسد عاجر را آتش زده اند. ارتش آمریکا در آغاز مبارزان سنی را مسئول این جنایت معرفی کرد. قاتل تصور می کرد با آتش زدن جسد عاجر می تواند گناه جنایت خود را در شعله های آتش محو سازد.

 

افشای تجاوز و شکنجه های وحشیانه در زندان ابوغریب از قرار توجیه گر تجاوزات خیلی از مبارزان جنبش مقاومت شده است. اما آنچه که ظاهراً توجیه گر خشونت بر علیه زنان شده و به آن ظاهری مورد پسند می دهد همانا نفرت از یک اقلیت قوی در عراق است. برای نمونه قتل وحشتناک دختر 17 ساله ای بنام دعا خلیل اسرد از نینوا است. او از جانب صدها مرد سنگسار شد حتی چند تن از این مردان از سنگسار شدن دختر با تلفنهای همراه فیلم گرفتند.

 

دعا به اقلیت مذهبی یزیدیان تعلق داشت. مذهبی بسیار قدیمی که خیلی پیشتر از اسلام و مسیحیت وجود داشته است. آئین آنها شامل پرستش فرشته ای است که به زمین افتاده و سپس به شکل طاووس آبی رنگی در آمده است. یزیدیان به خاطر اعتقادشان در عراق مورد تنفر و آزار هستند.

 

پس از مرگ دعا، رسانه های گروهی و جهانی به نقل از یک خبر اینترنتی گسترده از سوی اسلامگرایان به انتشار خبری پرداختند که گویا دختر را به قتل رسانیده اند، چرا که او به اسلام گرویده بود. اما گزارشهای محلی حکایت دیگری از این جنایت دارد. برخی می گویند: "او با دوست پسر مسلمان خود فرار کرده است. در جلوی یک پست نگهبانی خارج از شهر موصول آنها را متوقف کرده اند." گروهی دیگر می گویند: "پدر و عموی دختر ، آنها را در ملاء عام دیده اند که با هم صحبت می کرده اند." برخی می گویند: "دعا از ترس خانواده به یک پاسگاه پناه برده است."

 

اما جدا از اينکه مقدمه داستان چه بوده است ، پلیس محل، دعا را تحویل شیخ یزیدیان داده. زنی برایم تعریف می کند که چگونه جسد دعا را پس از سنگسار کردن به پشت ماشین بسته و در خیابانها به روی زمین کشیده اند. از وقتی که ویدئو سنگسار شدن، نخست بر روی تلفنهای همراه و بعد در اینترنت پخش شد، آرزوی قاتل برای تماشاچی بیشتر، تب تازه ای به خود می گیرد. اسلامگرایان خواهان انتقام از یزیدیان شدند. در این گیر و دار جسد دعا را از قبر در آورده و به پزشکی قانونی شهر موصول فرستادند تا در آنجا بررسی کنند که آیا دعا باکره بوده است یا خیر.

بعد از ظهر 22 آپریل 2007، دقایقی کوتاه بعد از ساعت سه، اتوبوسی که کارگران کارخانه پارچه بافی موصول را به بشیکا می برد را در مقابل پست نگهبانی متوقف کردند. مردان مسلح، مسیحییان و مسلمانان را از اتوبوس پیاده کرده و باقی مسافران را که از یزیدیان تشکیل یافته بودند را با خود به سمت شرقی شهر بردند. آنجا کارگران را از اتوبوس پائین کشیده و ضمن اینکه آنها را در یک خط ردیف کرده بودند با فریاد: "الله، لعنت بر شیطان"، آنها را به گلوله بستند. بعد هم یک گروه متعصب سنی مسئولیت این کشتار را به عهده گرفت. در این واقعه در مجموع 24 مرد یزیدی کشته شدند.

 

سه روز بعد، هنگامی که من اولین خبرهای محلی را درباره این قتل ها چاپ کرده بودم، مدیر طراح ساختمان مرکز خرید اربیل، در خصوص وقایع فوق با من صحبتی داشت. او پرسید: "درباره این قتل ها چه میدانید؟" من فوری از او پرسیدم: "در این باره شما چه فکر می کنید؟" او از عصبانیت بر روی میز کوبید و با انگشت به تیتر روزنامه ها اشاره کرد: "نگاه کنید، چه اتفاقاتی باید بخاطر این دختر به راه بیفتاد، دعا دختر خیلی بدی بود."

 

برگردان به فارسی از مجله: نئون (NEON) ماه مارس 2008

چاپ نخست: گاردین نیوز، 2007

برگردان آزاد به فارسی: آذر

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com