به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره  106 ، فروردین ماه 1387 

 

روناک مدائن

نپال: ضرورت انقلابی دیگر!

 

انتخابات 10 آوريل مجلس موسسان نپال که وظيفه تهيه  قانون اساسی جديد کشور و انجام وظايف قوه مقننه تا پايان تدوين قانون اساسی و انتخابات دولت را بر عهده دارد سرانجام  پايان يافت و نتيجه رسمی آن اعلام شد.  به اين ترتيب مجلسی که قرار است سرنوشت رژيم سلطنتی را بزودی و رسما تعيين سازد بزودی شکل خواهد گرفت. اين مجلس در اولين جلسه خود می تواند با اکثريت آرا (نصف  به علاوه يک)، انقراض رژيم سلطنت را اعلام کند.

 

 در انتخابات مذکور،حدود 60 درصد از واجدين شرايط شرکت کردند و  نشان داده شدن برتری حزب کمونيست (مائوئيست)، يکی از نتايج آشکار و اوليه اين انتخابات بود. این حزب مجموعأ 217 کرسی از 601 کرسی مجلس موسسان نپال  را به خود اختصاص داد (120کرسی  از 240 کرسی مرحله اول و 97 نماينده از 335 نماينده مرحله دوم انتخابات). (1)    

 

تصميم به برگزاری انتخابات مجلس موسسان برای تدوين قانون اساسی جديد نپال، به دنبال توافق حزب کمونيست نپال(م) با دولت نپال  بوجود آمد. در واقع این تصمیم در نتيجه دخالتهای آشکار امپرياليستها (به عنوان مثال وساطت جيمی کارتر)که از اوج گيری انقلاب نپال واهمه داشتند و می خواستند به هر طريق ممکن آتش انقلاب در اين کشور را خاموش سازند، اتخاذ شد. پیش از آن دو طرف بین خود مذاکراتی را شروع نموده و سر انجام پس از فراز و نشیبهای متعدد بر مبنای توافقی به سازش رسيدند.  برا ثر اين توافق بود که حزب کمونيست مبارزه مسلحانه بر عليه رژيم حاکم را که از سال 1996 آغاز کرده و در طی آن توانسته بود مناطق وسيعی از کشور را از سلطه دشمن آزاد سازد متوقف نمود و متعهد شد که به نتيجه انتخابات و شرکت در مبارزه سياسی جاری در کشور جهت رسيدن به خواستهای خود گردن نهد.

 

مرور کوتاهی به تاريخ مبارزات توده های تحت ستم نپال ، پروسه رشد مبارزات قهرآميز توده های ستمديده این کشور را نسبت به کل سيستم سياسی و دولت اين کشور نشان می دهد. در شورشها و تظاهرات گسترده اپريل 2006 جمعيت زيادی هر روز به خيابانها ريخته و شعار "سلطنت ملغی بايد گردد" را سر ميدادند در حاليکه  امپرياليستها و از جمله دولت امريکا با فرستادن اسلحه و مهمات و کمکهای مالی از شاه و ارتش او در جنگ 12 ساله عليه زحمتکشان نپال حمايت می کردند. در اپريل 2006  شاه جديد "گيانيندرا" در مواجهه با خشم و کينه طبقات تحت ستم اين کشور که اکیداً خواهان الغای سلطنت بودند، مجبور شد که قدرت سياسی را به دولت موقت متشکل از 7 حزب  عمده نپال (که دو حزب "کنگره نپال" و "حزب کمونیست نپال(یو ام ال)" (NCP- UML) اکثريت را در آن داشتند) منتقل کند.

 

 واقعيت اين است که بحرانهای سياسی- اجتماعی طولانی ای که از دیر باز اين کشور را در بر گرفته است، خود حاصل شرايط دهشتناکی است که رژيم سلطنت به مثابه رژيمی ضد مردمی و وابسته به امپریالیستها در جهت تداوم قدرت خود و مناسبات پوسيده اقتصادی- اجتماعی حاکم بر نپال در این کشور بوجود آورده است . در حاليکه طبقه حاکمه در میان ثروت های غارت شدخ هر چه غنی تر شده و در ناز و رفاه به سر می برند، بيش از 31 درصد جمعيت 30 ميليونی نپال در زير خط فقر زندگی می کنند تا آنجا که آن کشور به عنوان دوازدهمين کشور فقير دنياشناخته شده است. اکثريت جمعيت اين کشور در مناطق روستايی زندگی می کنند و فاقد امکانات اوليه زندگی مثل آب آشاميدنی و بهداشت و درمان و تحصيل و ... هستند. بر اساس گزارشات خبرگزاريها درآمد متوسط سرانه نپال 280 دلار، نرخ تورم 7 درصد و نرخ رشد سالانه 3.8 درصد می باشد. درحال حاضر نيز رشد بی سابقه قيمت مواد غذايی در سطح دنيا، تأثيرمخربی بر  روی زندگی مردم فقير اين کشور گذاشته است. افزايش قيمت مواد غذايی تا حدود 50 درصد، تعداد فقرای اين کشور را بطرز بی سابقه ای افزايش داده است. بر اساس گزارش سازمان ملل بيش از 4 ميليون نفر "الترا- فقير" در نپال زندگی می کنند که مجبورند بيش از 75 درصد از درآمدشان را به خريد مواد غذايی اختصاص دهند.

 

 

پس از اينکه در نوامبر 2006 حزب کمونيست نپال (مائوئيست) طی قرارداد صلحی که با دولت امضاء کرد، مبارز مسلحانه را کنار گذاشته و وارد صحنه سياست "رسمی" نپال شد و اعلام کرد که در انتخابات مجلس موسسان نيز شرکت خواهد کرد تا زمان برگزاری انتخابات و پيروزی اين حزب، نپال شاهد رويدادهای گوناگونی بود. انتخابات، عملا 2 بار به تعويق افتاد. بارها حزب کمونيست (مائوئیست) نپال، يا از دولت خارج شد و يا تهديد به عدم شرکت در انتخابات در صورت اجرا نشدن خواسته هايش نمود. اين حزب به خاطر تضمين موفقيت خود پيش از انتخابات، افزايش تعداد نمايندگان مرحله دوم انتخابات را به عنوان يکی از شروط بازگشت خود به پروسه انتخابات اعلام کرد و از آنجا که می دانست نفرت توده ها از رژيم سلطنتی اصلی ترين فاکتور تعيين کننده در اين انتخابات خواهد بود، اعلام رسمی الغای سلطنت را به عنوان يکی ديگر از شروط خود برای شرکت در انتخابات اعلام کرد. هر چند واضح است که الغای سلطنت به عنوان شکلی از حکومت، به معنی محو سیستم اقتصادی- اجتماعی حاکم بر نپال نیست، ولی طرح این خواست می توانست توده ها را در پشت حزب کمونيست (مائوئیست) نپال بسیج نماید. به خصوص این در شرایطی است که توده های نپال در اثر تجربياتی که در طول سالها مبارزه با رژيم سلطنتی کسب کرده اند، به خوبی می دانند که احزاب دولتی (بخصوص دو حزب عمده "کنگره نپال" و "حزب کمونيست" (NCP- UML)) که در طی سالهای مبارزه مسلحانه  حزب کمونيست (مائوئيست ) در کنارشاه و بر عليه رزم مسلحانه توده ها بودند هيچگاه قادر به حل بحرانهای سياسی- اجتماعی کشور نخواهند بود. بنابراین، از آنجا که مبارزه مسلحانه حزب کمونيست(م) مورد حمايت بخش بزرگی از مردم بود و پايگاه وسيعی برای وی در نزد تودها ايجاد کرده بود، در انتخابات انجام شده، اکثر رأی دهندگان از حزب کمونيست نپال (م) حمايت کردند. در واقع، سابقه مبارزه مسلحانه حزب کمونيست (مائوئیست) نپال این اميد را در توده ها بوجود آورده است که اين حزب پس از کسب پيروزی، همچون دورانی که بر عليه رژيم حاکم بر نپال می جنگيد در جهت خواستهای آنها و برقراری  رفاه و آزادی و دمکراسی واقعی گام بردارد.

 

حزب کمونيست (م) در برنامه سياسی خود هدف استراتژيک اش را انقلاب دمکراتيک نوين برای رسيدن به سوسياليسم اعلام کرده است.  این حزب در طول همه سالهای مبارزاتی خود،  همواره تبليغ  کرده که طبقه کارگر با کسب قدرت سياسی، ضمن از ميان برداشتن بقايای سيستم اقتصادی فئودالي و رژيم سلطنت، سلطه امپرياليستی را نابود کرده و  راه را برای پيشروی بسوی سوسياليسم آماده می کند. اما با توجه به عملکرد اخیر این حزب، یک سوال اساسی در اینجا مطرح است. آیا حزب کمونيست (م) نپال از طریق شرکت در دستگاه دولتی که در جهت تأمین منافع سرمایه داران و دیگر نیروهای استثمارگر در نپال قرار دارد، قادر به تحقق چنان هدفی می باشد و یا با مشارکت در چنین دولتی می تواند حتی یک قدم در آن جهت گام بردارد؟ تجربه تاریخی مبارزات توده ها نشان داده است که تحقق اين هدف ملزم به کسب قدرت سياسی ازسوی طبقه کارگر و هژمونی اين طبقه  است. واضح است که این امر با  شرکت در دولتهای بورژوائی و حفظ وابستگی به امپرياليستها همخوانی ندارد!

 

 

واقعيت فوق را تبليغات  بعد از پيروزی انتخاباتی حزب کمونيست (م) روشن تر می سازد. می بینیم که بلافاصله پس از پيروزی اين حزب در انتخابات اخير، "پراچاندا" و ديگر رهبران حزب کمونيست نپال (م) در مصاحبه ها و سخنرانی های متعدد خود، به سرمايه داران داخلی و خارجی اطمينان دادند که با به قدرت رسيدن اين حزب، منافع آنها نه تنها به خطر نخواهد افتاد، بلکه "خیلی بهتر از گذشته" خواهد شد! به عنوان مثال "پراچاندا" در مصاحبه ای در روز يکشنبه 13 اپريل گفت:"در قرن بيست و يکم، ما به همکاری همه برای رشد و ترقی نياز داريم… ما خواهان روابط دوستانه با همسايه هايمان، چين و هندوستان و ديگر کشورها هستيم… ما به همه اطمينان می دهيم که وقتی به قدرت برسيم، شرايط برای سرمايه گذاری خيلی بهتر از گذشته خواهد شد" (از روزنامه تايمز نپال.) همچنین می توانیم توجه کنیم که عليرغم ادعاهای اعلام شده مبنی بر ضد امپرياليستی بودن حزب مزبور، اما پس از مذاکرات صلح، پراچاندا و ديگر رهبران حزب کمونيست نپال (م) همواره مالزی و کره جنوبی را به عنوان الگوهای خود در حمايت از سرمايه های خارجی مثال زده اند. روشن است که چنين الگوهائی هيچ گونه انطباقی با الگوی دمکراسی نوين مائو ندارد.  در روز چهارشنبه 16 اپريل نيز پراچاندا در نشستی با مقامات دفتر صنايع و بازرگانی نپال و سرمايه داران و تجار اين کشور، ضمن تأکيد بر اين موضوع گفت:"... بيائيد در طی ده سال آينده، جادويی در انقلاب اقتصادی کرده و تمام دنيا را بهت زده کنيم... ما سرمايه گذاری های خصوصی را آزاد خواهيم گذاشت و ورود سرمايه های خارجی را تشويق خواهيم کرد. اطمينان خود را از دست ندهيد، ما به همکاری های شما برای رشد اقتصادی نياز داريم... ما مائوئيستهای قرن 21 هستيم... به کمک بخش خصوصی در بازسازی اقتصاد کشور خواهيم کوشيد... وقتی دولت را بازسازی کنيم و بخش خصوصی را شرکت دهيم، آنوقت رشد سريع اقتصادی امکان پذير خواهد شد."

 

سخنان پراچاندا در نشست فوق برای سرمايه داران داخلی و خارجی و دولتهايشان آنچنان اميدوار کننده بود که سايتهای خبری نپال و هندوستان و ديگر کشورها به نشر وسيع گزارشاتی در مورد آن و ارائه تحليلهای اميدوار کننده برای سرمايه داران پرداختند. به عنوان مثال در يکی از اين گزارشات (در سايت DNAIndia ) آمده: "با اينکه اين نشست با برخوردهای عصبی و شکايت سرمايه داران از قساوتهای مائوئيستها آغاز شد، اما با پيامهای کاپيتاليستی پراچاندا در ميان دست زدنهای ممتد و تشويقها و شادی های سرمايه داران خاتمه يافت..."

 

اين تبليغات که آشکارا با مواضع سابق اين حزب در تناقض است، در واقع خطوط اساسی برنامه حزب کمونيست نپال (م) و تحول این حزب را در دوره جديد مشخص می کند. برنامه ای که هيچ جهت گیری و حتی نشانی از قطع سلطه امپرياليسم و سازماندهی اقتصاد ملی در آن ديده نمی شود- که البته همه این امور تنها با رهبری طبقه کارگر که از منافع اکثریت آحاد جامعه یعنی همه ستمدیدگان دفاع می کند، می تواند عملی گردد.  همانطور که دیده می شود، انقلاب برای بر انداختن سلطه امپرياليسم و طبقات مرتجع وابسته در آن، در تفکر و عملکرد حزب کمونيست نپال (م) هر روز بیشتر از روز قبل کمرنگ تر می شود.

 

پس از مشخص شدن نتيجه انتخابات و پيروزی حزب کمونيست (م)، سيل تبريکات ديپلماتيک از سوی کشورهای مختلف به سوی اين حزب جاری شد و مذاکرات علنی و غيرعلنی متعددی ميان مقامات کشورهای مختلف و پراچاندا رهبر حزب برای اطمينان حاصل کردن از روابط آينده صورت گرفت. از آنجا که برای درک روندهای جاری در نپال درک مواضع قدرتهای بزرگی که با اين کشور همسايه هستند و يا در سياستهای اين کشور دخالت دارند از اهميت مهمی برخوردار می باشد، بهتر است که در پايان نگاهی هم به مواضع سه قدرت دخيل در اين کشور بيندازيم.

 

عکس العمل دولت امريکا به این صورت بود. اين دولت در حاليکه هنوز نام حزب کمونيست نپال (م)  در ليست تروريستی اش قرار دارد، انتخابات نپال را "دمکراتيک" قلمداد می کند. این، از زبان مقامات وابسته به طبقه حاکمه امريکا، مانند جيمی کارتر، از روسای جمهورسابق اين کشور اعلام می شود. از زبان رسانه ها نیز چنين اشاعه می شود که حزب کمونيست نپال (م) صلح و آرامش را در زمان انتخابات حفظ نکرده و با ايجاد درگيری در برخی مناطق بر نتيجه انتخابات تأثير گذاشته است. به عنوان مثال در شماره 14 اپريل "وال استريت ژورنال" چنين ادعائی شده و  سپس روزنامه مزبور با ارائه به اصطلاح تحلیلی سعی کرده است که مردم ستمدیده نپال را مخالف مبارزه مسلحانه بر علیه دشمنانشان در آن کشور جا بزند. به همین خاطر نوشته است که مردم نپال به خاطر اينکه مائوئيستها به مبارزه مسلحانه برنگردند، به آنها رأی داده اند!!

 

آنچه که مسلم است، امريکا در کشور نپال که در آسيای مرکزی ميان چين و هندوستان محصور شده، منافع بسيار زيادی دارد که براحتی از آنها چشم پوشی نخواهد کرد. بنابراين برای حزب کمونيست نپال (م) در چارچوبی که هم اکنون خود را قرار داده است عادی سازی روابط با امريکا بسيار حياتی است. از اين جهت است که می بينيم پراچاندا روزهای 12 و 13 اپريل را در جلسات متعدد طولانی با جيمی کارتر گذراند.

 

چين که هميشه در سالهای جنگ داخلی از ارتش دولتی حمايت کرده و بر عليه حزب کمونيست (م) بوده است ، اين روزها درصدد تعديل سياستهايش در قبال اين حزب برآمده است. در هفته گذشته علاوه بر ملاقاتهای متعدد ميان مقامات دولتی چين و پراچاندا، مذاکراتی نيز ميان پراچاندا و سرمايه داران بزرگ چين صورت گرفت. يکی از قراردادهای مهم اقتصادی ای که اين سرمايه داران به دنبالش هستند، گرفتن امتياز و حق بهره برداری از رودخانه های نپال که از يخچالهای هيماليا سرچشمه می گيرند، برای توليد برق است.

 

کشور هندوستان نيز به عنوان يکی از نیروهای منطقه، منافع مهمی در کشور نپال دارد. نپال به دليل موقعيت جغرافيايی اش، متکی به واردات مواد غذايی و اجناس ضروری از هندوستان بوده و حفظ معاهده تجاری سال 1950 که بر اساس آن تبادل کالا (و رفت و آمد) ميان اين دو کشور آزاد شد، برای دولت آينده نپال بسيار حياتی می باشد. در سال 1988 دولت نپال به دليل تصميم خريد سلاح از چين، هدف محاصره اقتصادی دولت هند و تورم گسترده ناشی از آن قرار گرفت. ترس از تکرار چنين وقايعی است که پراچاندا را به مذاکرات طولانی با سران دولت هند در روز سه شنبه 15 اپريل فرستاد. پراچاندا در يکی از مصاحبه های خود در روزهای بعد ضمن فاش کردن اين ملاقاتها تهديد کرد که: "اگر ورود مواد مصرفی مورد نياز مردم در اين لحظات حساس قطع شود، تأثيرات وخيم و طولانی ای بر روابط اين دو کشور خواهد گذاشت."   

 

بنابراين پيروزی حزب کمونيست نپال (م) در انتخابات اخير به معنی پيروزی آن در تحقق بخشيدن به اهداف استراتژيک توده های تحت ستم این کشور نيست بلکه این امر تنها بیانگر موفقيت این حزب در وارد شدن به عرصه سياست رسمی و شرکت آن در دولت بورژوايی (حقی که امپرياليستها و دولت نپال در عوض کناره گيری اين حزب از مبارزه مسلحانه به آن داده اند) می باشد. به هر حال وارد عرصه سياست رسمی بورژوايی شدن، اصول و مقرراتی دارد  که اين حزب بايد رعايت ميکرد. یکی از اصلی ترین اصلی که حزب کمونيست نپال (م) برای وارد شدن به عرصه سیاست رسمی رعایت نمود همانا خلع سلاح کردن ارتش خلق بود. امری که با خون مبارزترین مردم ستمدیده این دیار حاصل گشته بود. همانطور که گفته شد ورود به عرصه سیاست بورژوائی قوانینی دارد،بازی ها و مسابقه هايی دارد (مانند انتخابات) که اين حزب بايد در آنها شرکت ميکرد و شایسته بودن خود برای رهبری دولت يک سيستم بورژوايی را نشان میداد که داد.  آينده بروشنی نشان خواهد داد که توده های ستمديده نپال برای رسيدن به آزادی و سوسياليسم راهی جز سازمان دادن انقلاب نوينی در پيش ندارند.      

 

 

زيرنويس:

1) در اولين مرحله انتخابات، کشور به 240 منطقه انتخاباتی تقسيم شده بودو هر فرد می توانست از طرف يکی از احزاب و يا بطور مستقل کانديد شود. 240 نفر از 601 نفر نماينده مجلس در اين مرحله انتخاب شدند، کانديدائی که بيشترين آرا را در حوزه انتخاباتی خود بدست می آورد، انتخاب می شد. از آنجا که اکثر جمعيت نپال بی سواد هستند، بر روی برگه های انتخاباتی عکس و يا آرم احزاب (و نه اسامی کانديداها) چاپ شده بود.  در مرحله دوم انتخابات، بقيه نمايندگان مجلس يعنی 335 نفر باقی مانده انتخاب شدند. در اين مرحله کانديداها فقط می توانستند از طرف احزاب معرفی شوند و افراد منفرد حق کانديد شدن نداشتند. هر حزب می بايست تا 20 فوريه 2008 ليست کانديداهايش را به دفتر انتخابات تحويل داده باشد تا بتواند در انتخابات شرکت کند. در اين مرحله سهميه هايی برای مليتها و اقليتهای اجتماعی و زنان در نظر گرفته شده بود که بايد در ليست کانديداهای احزاب نيز رعايت می شدند. در اين مرحله رأی دهندگان به احزاب رأی می دادند (نه به افراد). و تعداد نمايندگانی که هر حزب به مجلس می فرستد بستگی به درصد آرايی دارد که در سراسر کشور کسب کرده است. به عنوان مثال اگر حزبی 20 درصد از کل آرای کشور را بدست آورده باشد می تواند 20 درصد از نمايندگان مرحله دوم (يعنی 67 نفر از 335 نفر) را از ميان ليستی که قبلأ ارائه داده (بدون هيچ ترتيب خاصی) انتخاب کرده و به مجلس بفرستد.

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com