به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 105 ، اسفند ماه 1386 

 

محسن نوربخش

 

بیان اسرار هویدای تاریخ جمهوری اسلامی!

 

ماه گذشته در روز 22 بهمن و در واقع در بیست و نهمین سالگرد قیام بهمن 1357 ، ابراهیم یزدی در مصاحبه ای تحت عنوان "ماجرای اعدام ساختگی هویدا" که با سایت "میزان نیوز" ترتیب داده بود در مقابل دوربین فیلم برداری در مورد چگونگی کشته شدن امیر عباس هویدا ، آخرین وزیر دربار و نخست وزیر اسبق رژیم منفور پهلوی صحبت کرد (*).  در این مصاحبه یزدی اظهار میکند که آخوند خلخالی – که تا آن زمان هنوز به مقام حاکم شرع "انقلاب" هم منصوب نشده بود ، خواهان اعدام فوری هویدا ، خسروداد ، ناجی ، جهانبانی ، رحیمی و نصیری و حدود 20 تن دیگر از سران رژیم شاه بود ولی یزدی با وساطت خمینی و علیرغم مخالفت خلخالی ، توانسته بود که دادگاه به ظاهر علنی ای برای محاکمه هویدا ترتیب بدهد. وی میگوید: "...موقعی که محاکمه اش شروع شد ، این جوری که خبر به ما دادن این بود (یعنی که ایشان در جریان آن دادگاه حضور نداشته است !!) ، هنگامی هویدا شروع کرد که بگوید در دوران 14 ساله زمام داری او به عنوان نخست وزیر شاه چه اتفاقاتی افتاد ، خاطراتشو بیان بکند ، جلسه دادگاه که تنفس داده میشه، وقتی میاد توی راهرو در تنفس..." در راهروی دادگاهی که در زندان قصر ترتیب داده بودند ، هویدا بوسیله هفت تیر کمری آخوندی کشته میشود.  البته وی میگوید که او از افشای نام آن آخوند مسلح فعلا خودداری میکند ولی در برخی از گزارشات نام آن آخوند "هادی غفاری" عنوان شده که از اراذل و اوباش هائی بوده که در آن زمان به دور  خمینی گرد آمده بودند.  وی ادامه میدهد بعد هم با نشاندن جسد مرده هویدا بر روی صندلی و قرائت محکومیتش به اعدام ، و گرفتن عکس و باقی قضایا... برای هویدا اعدام ساختگی دست و پا کردند و در واقع وی با مرگ زود هنگام به جای اعدام به "قتل" رسیده بود !

 

هویدا ، که از قرار معلوم در روزهای قبل از قیام در پادگان جمشیدیه در بازداشت به سر میبرده ، بعد از قیام برای بازپرسی به همراه تعدادی از تیمساران و سپهبد های ارتش که دستگير شده بودند به مدرسه "رفاه" منتقل میشود.  یزدی اظهار میدارد که هویدا به او گفته بوده "... من ، فلانی ، حرف دارم ، حرف های زیادی دارم که میخوام بزنم !"  در نتیجه او هم برای حفظ جان هویدا ، کسی که  14 سال نخست وزیر بوده و اطلاعات زیادی در مورد فساد دربار شاه و قراردادهای ضد مردمی اش با بيگانگان داشته ، محل خواب وی را از بقیه اسراء جدا میکند که مبادا شبانه به دست سران رژیم شاه کشته شود.  آن چه که ایشان در این مصاحبه ، مذبوحانه سعی در تلویح آن دارد این است که کسانی وجود داشتند که خواهان هر چه سریعتر مختومه اعلام شدن پرونده هویدا بودند و با باز گذاشتن دست شخصی که بسیار احساسی و عصبی بوده و تعادل روحی هم نداشته (در واقع اشاره به همان آخوند مسلح -  هادی غفاری) ، به خواسته خود میرسند !

 

 اما ایشان با اشاره نکردن و مسکوت گذاشتن نقش واقعی خود در جریان حوادث آن روز ها ، امیدوارست که نسل جوانی که بعد از قیام به دنیا آمده و از حوادث آن زمان اطلاع دقيقی ندارد از این موضوع مطلع نشود که شخص ایشان و شرکاء یعنی صادق قطب زاده و ابوالحسن بنی صدر ، درست همچون سلف خود یعنی وزرای دربار پهلوی ، منوچهر اقبال ، اسداله علم و حسین اعلاء عمل میکردند و به عنوان پادو های دربار نو ساز "حضرت امام" اگر چیزی از آن ها بیشتر نداشتند ، کمتر هم نداشتند.  بیان نقش واقعی قطب زاده – بنی صدر – یزدی ها در ارتباط با سفیران و مقامات بالا رتبه کشور های امپریالیستی برای جابجائی قدرت از رژیم شاه به دار و دسته خمینی ، بیان اسرار هویدای جمهوری اسلامی است.  در این جا به جاست که اشاره ای هم به مقاله دیگری از ابراهیم یزدی به نام "انقلاب اسلامی و نشست گوادولوپ" و نقش "واسطه" و نماینده خمینی بودن ایشان در تماس و ملاقات هائی که در واشنگتن در دو ، سه هفته قبل از واقعه "نشست گوادلوپ" با کارمندان عالی رتبه وزارت خارجه کابینه "کارتر" داشته ، بشود که خود مبحث نوشته دیگری خواهد بود.

 

ولی این که چرا ایشان در مقام دبیر کل حزب "نهضت آزادی" این به اصطلاح افشاگری از قتل "هویدا" را الان بعد از گذشت نزدیک به سی سال بعد از آن حادثه انجام میدهد اساسا بی اهمیت است.  اگر رژیم جمهوری اسلامی بعد از به قدرت رسیدن و تثبیت خود ، قطب زاده یکی از پادو های درگاهش را تیر باران ، بنی صدر "ملعون" را مجبور به تبعید و ابراهیم یزدی را با بی لطفی ، دیگر به بازی نگرفت برای این بود که این واسطه ها و دلال های مذاکرات خمینی با امپریالیست ها یا همان "استکبار جهانی" که کراوات میزدند و آن زمانها صورت خود را با تیغ می تراشیدند ، آن قدر در نزد توده های مردم شناخته شده بودند که نمی شد ادعای "من توی دهن این آقای آمریکا میزنم..." را داشت و برای همیشه قطب زاده را در یک طرف و یزدی را در طرف دیگر خود نشاند و به ژست های "ضد آمریکائی" خود ادامه داد !   آن ها خوش خدمتی را برای سروران خارجی و داخلی خود انجام داده بودند و جمهوری اسلامی را بر مسند قدرت نشانده بودند.  از حالا به بعد این جور افراد "سرمایه انقلاب" محسوب نمیشدند بلکه حتی ممکن بود برای نظام جدید ضرر و بدهی به حساب آیند. 

 

آقای یزدی در این فیلم  می گوید "... اگر هویدا سخن می گفت به نفع چه کسی و به ضرر چه کسانی بود !؟  قطعا اگر هویدا مجال پیدا می کرد که سخن بگوید سخنانش به نفع شاه و اطرافیان حاکم او نبود.  بنابراین من این احتمال را مردود نمی دانم ، من این احتمال را روش تکیه می کنم که کسانی که نفوذ کرده بودند در آن جا ، برای این که هویدا حرفی نزند و سخنی نگوید به دست اون فرد او را کشتند تا در همین جا پرونده مختومه بشه.  بنابراین هویدا به این ترتیب کشته شد..."   او صحبتی از این موضوع نمی کند که وی در آن زمان به عنوان عضو برگزیده "شورای انقلاب" ، رئیس دادگاه نه تنها هویدا ، بلکه دیگر سران رژیم قبلی بوده است.   ایشان روز های قبل از آن حادثه ، ساعت ها هویدا را تخلیه اطلاعاتی کرده بودند و به فاش شدن اسرار مگوی "کائنات و الارض" هم رسیده بودند !   در واقع مطالبی که هویدا و دیگران در رابطه با روحانیت "شریف" بیان کرده بودند بود که ایشان و شرکاء را خواهان پخش علنی آن در سطح عام ، جهت تضعیف "رقبای سیاسی" و تقویت جناح خود نمود.  آقای یزدی به خوبی میداند که آن چه باعث مرگ زود رس هویدا شد نه اطلاعات او در مورد فساد دربار شاه ، بلکه افشای رابطه روحانیت با دربار و برملا کردن قرارداد های امپریالیست ها با روحانیت بود که باعث بهم خوردن آن تئاتر که نام دادگاه علنی به آن داده بودند  و رو شدن نقش خود ایشان به عنوان رئیس دادگاه با نقاب کوکلاس کلانی شد. در جریان آن تئاتر بعد از آن که هویدا صدای ایشان را شناخته بوده ، به عنوان اعتراض گفته بود  "آقای دکتر یزدی ، من که قبلا همه این چیز ها را برای شما گفته ام !"

 

در سرتاسر این فیلم ایشان اصرار دارد که به بیننده به قبولاند که "...من واقعا اعتقاد داشتم که هویدا رو میبایستی اجازه می دادن خاطراتش رو ، مطالبش رو بنویسه و بگه ، بخشی از تاریخ کشورمون بود و متاسفانه کسانی که اون تصمیمات رو گرفتن و اون جور عمل کردن ، تاریخ ملت ما را از یکی سری از این حقایق محروم کردن." !!!  زهی بیشرمی !   ایشان خود مدت مدیدی است در "محروم کردن تاریخ ملت ما از یک سری حقایق" دست در دست آن افراد گذاشته اند.  اما بدون شک با سکوت ایشان ، دست ایشان در کشتار زندانیان سیاسی ، در قتل عام های سال های 60 تا 67 ، در شکنجه و اعدام بهترین زنان و مردان مبارز کشورمان ، همچون جانیان اصلی ، تا به مفرق به خون آلوده است.

 

آقای یزدی باید بداند که دیر یا زود با سرنگونی رژیم مرتجع جمهوری اسلامی ، آفتاب حقیقت بر اسرار این پدیده ننگین تاریخ بشریت خواهد تابید و نقش ایشان و دیگر همپالگی های شان در به وجود آمدن و حفظ این رژیم هر چه بيشتر بر ملا خواهد شد.

 

8 مارچ 2008 – 17 اسفند 1386

 

 

(*) ویدئو مصاحبه با ابراهیم یزدی :

 

www.youtube.com/watch?v=Qn7EoeJSzUo

 

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com