به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 100 ، شهریور و مهر ماه 1386 

 

 

توضيح: در نوزدهمين سالگرد قتل عام زندانيان سياسی در سال  67 مراسم بزرگداشتی در سيدنی استراليا برگزار گرديد. متن زير سخنرانی رفيق فريبرز سنجری در اين مراسم می باشد که " پيام فدائی" متن اين سخنرانی را از صورت گفتار به  نوشتار در آورده و بدين وسيله  آن را در اختيارخوانندگان  قرار می دهد .

 

 

اهداف جمهوری اسلامی از قتل عام سال 67 چه بود؟

 

با سلام به همه رفقا و دوستانی که در اين جلسه حضور دارند و با تشکر از برگزارگنندگان اين مراسم که اين فرصت را بوجود آوردند تا با شما به گفتگو بنشينم. همانطور که می بينيد فاصله دور سبب شده که بجای گفتگوی رودررو و به قولی "چهره به چهره"ما از طریق تلفن و بدون ديدن هم ،با هم سخن بگوئيم. شکی نيست که اين سبک کار ضعفهای خاص خود را دارد پس اميدوارم که در آينده اين امکان مهيا شود که با برگزاری جلسه ای حضوری بدون نارسائی های اين روش با هم به گفتگو بنشينيم.

 

همانطور که می دانيد جلسه امروز در نوزدهمين سالگرد قتل عام زندانيان سياسی در سال 67 و در گراميداشت خاطره آن عزيزانی برگزار گرديده که در مدتی کوتاه در آن تابستان سياه بدست جلادان جمهوری اسلامی به قتل رسيدند.

 

19 سال از تابستان خونين سال 67 می گذرد،از جنايت بزرگی که در تاريخ مشحون از قتل و جنايت جمهوری اسلامی جايگاه ويژه ای يافته است. در اين سالها جمهوری اسلامی به هر وسيله ای متوسل شده تا اين جنايت را از حافظه مردم ما پاک سازد و حتی چهره آمرين و عاملين مستقيم آنرا در پشت پرده مخفی نمايد. اما امروز خوشبختانه شاهديم که عليرغم همه اين تلاشها خانواده های زندانيان سياسی کشته شده در سال های 60 و در آن قتل عام فجيع، هر ساله در خاوران جمع می شوند و با خواندن سرودهای مبارزاتی، ياد آن عزيزان را زنده نگه ميدارند و هر سال با صدای بلند تری نسبت به سال پيش بر حق انکار ناپذير خود در شناخت و محاکمه مردمی آمرين و عاملين مستقيم اين جنايت پای می فشارند.

 

از سوی ديگر شاهديم که به همت کمونيستها و آزادیخواهانی که به دليل سلطه ديکتاتوری لجام گسيخته حاکم بر کشور در سراسر جهان پراکنده شده اند و رنج تبعيد و دوری از خانواده و جامعه خود را هر روز با خود حمل می کنند هر ساله گردهمائی هائی جهت گراميداشت خاطره آن جانباختگان و روشن کردن زوايای مختلف سياستهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی در زندانهای دهه 60 و اين جنايت بزرگ برگزار می شود که جلسه امشب خود يکی از جلوه های اين تلاش است.

 

قبل از پرداختن به هر بحثی مايلم توجه شما را به گردهمآئی امسال خانواده های جانباختگان سال 67 در خاوران جلب کنم . حتما خيلی از شما نيز مثل من فيلم گزارش مراسم امسال خاوران را در سايت های اينترنتی مشاهده کرده ايد و ديده ايد که چگونه شرکت کنندگان در اين مراسم با افشای فشارهای مختلف دستگاه امنيتی جمهوری اسلامی، جهت جلو گيری از تجمع در خاوران و برگزاری مراسم ياد بود جان باختگان سال 67 تاکيد می کنند که عليرغم همه اين فشارها تجمع در خاوران وحضور بر خاک عزيزانشان را ادامه داده و از اين بديهی ترين حق خود نخواهند گذاشت . در مراسم امسال، شرکت کنندگان از ضرورت هر چه بيشتر گفتن و نوشتن در باره خاوران و خاورانهای سراسر کشور- اين آرامگاههای انبوهی از کمونيستها و آزادیخواهانی که در سال های 60 بدستور مستقيم سردمداران جمهوری اسلامی به قتل رسيدند- سخن گفتند. و جالب اينکه امسال مراسم بزرگداشت خاطره آن عزيزان، با سر دادن انترناسيونال که بوسيله مادران و پدران آن شهدا نيز همراهی مي شد به پايان رسيد. به اين وسيله خانواده های حاضر در خاوران بر درستی و بر حق بودن آرمان آن شهدا تاکيد کرده و همچون بخشی از جان باختگان آن سال،انترناسيونال را راه نجات انسانها ذکر کردند. اين در شرايطی بود که از روزهای قبل از آغاز مراسم امسال، ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی که خمينی آنها را "سربازان گمنام امام زمان" می ناميدبارها و به کرات به خانه های برخی از خانواده ها مراجعه کرده و آنها را از شرکت در مراسم امسال بر حذر داشته بودند.

 

حال لحظه ای فکر کنيد که درشرایطی که خانواده های آن عزيزان و آزادی خواهان ايران، در زير سلطه آشکار سر نيزه و در شرايط بگير و ببند و بکشی که جمهوری اسلامی راه انداخته، بسر می برند؛ و در شرایطی که همانطور که شاهديم مزدوران رژیم به بهانه مبارزه با اراذل و اوباش،جوانان معترض را نيز به چوبه دار می آويزد، خانواده های آن جان باختگان اجازه نمی دهند خاطره آن عزيزان و آن جنايت بزرگ به فراموشی سپرده شود؛  ما که در خارج از کشور قرار داريم چه وظيفه سنگين تری بر عهده داريم. و چرا بايد با همه وسائل و امکانات بکوشيم تا اين جنايت بزرگ و همه جنايات سردمداران جمهوری اسلامی را افشاء ساخته و بگوش جهانيان برسانيم. و اجازه ندهيم که جمهوری اسلامی در مبارزه برای خاموش کردن صدای مخالفين خود با لبخند از صحنه خارج شود.

 

در همين راستا اجازه بدهيد که حال ببينيم که کشتار سال 67 در چه شرايطی و چرا رخ داد. به خصوص این که، اينجا و آنجا شنيده می شود که جنايات جمهوری اسلامی را به حساب پای بندی اين رژيم به اعتقادات مذهبی و يا خلق و خوی ددمنشانه جلادان حاکم می گذارند. اما بر عکس چنين دیدگاه های نادرستی بايد ديد که اين فاجعه در چه شرايطی رخ داد. و پاسخگوی چه نياز هائی بود.

 

میدانيم که در آن سالها رژيم وابسته به امپرياليسم جمهوری اسلامی در جهت پيشبرد منافع و مصالح امپرياليستها،ايران را به صحنه جنگی غير عادلانه با عراق تبديل کرده بود و بی مهابا بر طبل جنگ می کوبيد و دستگاه تبليغاتی رژيم لحظه ای از شعار "جنگ جنگ تا پيروزی"دست بر نمی داشت. اما سرانجام در سال 67رژيم عليرغم همه عربده های جنگ طلبانه اش مجبور شد قطعنامه 598 سازمان ملل را پذيرفته و در جهت قطع جنگ آنهم در شرايطی که بخشی از خاک ايران در اشغال عراق بود گام بر دارد.

 

نفس پذيرش خاتمه جنگ از سوی جمهوری اسلامی با توجه به ادعاهای قبلی او در مورد جنگ،از شکل گيری پارامترهای جدیدی حکات می کرد که در رابطه مردم با رژيم بوجود آمده بود. اين امر از رشد نارضايتی توده ها و احتمال خيزش های مردمی خبر می داد. و از آنجا که زندان همواره از شرايط مبارزه طبقاتی در سطح جامعه تاثير می گيرد و تابعی از آن است ما در آن سالهای حتی شاهد تغيير روحيه زندانيان بوديم و شاهد اعتراضات و اعتصابات آنها برای دستيابی به حقوق پايمال شده شان نيز بوديم که در خاطرات زندانيان ساسی بازمانده از آن سالها بروشنی ذکر شده و ديده می شود.

 

برای درک بهتر آن اوضاع می توان به نامه هائی استناد کرد که در همان زمان از سوی مسئولين سپاه پاسداران و مسئولين ستاد تبليغاتی جنگ يعنی محسن رضائی و سيد محمد خاتمی به خمينی نوشته شده بود ودر جريان دعواهای داخل هيئت حاکمه گوشه هائی از آنها به بيرون درز کرد. در آن نامه ها تاکيد شده است که مردم شديدا از جنگ خسته و بيزار شده اند و نه تنها امکان جمع آوری نيروهای تازه نفس برای جبهه ها کم شده بلکه فرار از جبهه ها نيز شدت گرفته است و دلائل مختلفی در زمينه های گوناگون که همگی بر ضرورت پايان جنگ حکم می کردندو در جای خود بايدبه آنها پرداخت. اين فاکتها نشان ميدهندکه خود مسئولين حکومتی هشدار می دادند که نارضايتی مردم بدليل جنگ می رود تا در جائی سرباز کند. اين عوامل ناتوانی رژيم در ادامه جنگ را نشان داده و ثابت می کند که جدا از همه پارامترهائی که با توجه به ماهيت امپرياليستی اين جنگ بايد در نظر گرفته شود فاکتور توده های ايران و رشد مبارزه در ميان آنان چاره ای جز پايان دادن به اين جنگ بی حاصل برای سردمداران جمهوری اسلامی عليرغم همه آن تبليغات گزاف، باقی نگذاشته بود. به همين دليل هم خمينی پذيرش آتش بس را با سر کشيدن "جام زهر" مقايسه نمود.

 

رژيم در شرايطی مجبور به تن دادن به آتش بس شد که زندانها پر از زندانيان سياسی بود . زندانيانی که طی سالها برخورد با ماموران امنيتی و ديدن روشها و شيوه های مختلف سرکوب تجربه اندوخته و آب ديده شده بودندو به مثابه ذخيره بزرگی از کادرهای جنبش انقلابی پس از کشتار های دهه 60 به حساب می آمدند.

 

با پايان يافتن جنگ بطور طبيعی خواستها و مطالبات مردم امکان طرح می يافت و آزادی زندانيان سياسی يکی از اين مطالبات بود که جمهوری اسلامی به هيچ وجه حاضر به تن دادن به آن نبود،چرا که تن دادن به اين امر يعنی قراردادن ذخيره ارزشمندی از کادرهای ارزنده در اختيار مردمی که اعتراضات پراکنده آنها می رفت با گستردگی هر چه بيشتری رژيم را به مصاف بطلبد. پس رژيم در حاليکه به پايان جنگ می انديشيد به اين هم فکر می کرد که چگونه با پايان بخشيدن به مسئله زندانيان سياسی آنطور که در خاطرات منتظری منعکس شده است از "شرشان " خلاص شود.و ديديم که به دنبال پذيرش آتش بس با حمله مجاهدين به غرب کشور که از آن به عنوان "فروغ جاويدان" نام می برند دستاويز لازم جهت کشتار زندانيان مهيا شد و سردمداران جمهوری اسلامی به آن بهانه با ايجاد "کميسيون های مرگ" به جان زندانيان سياسی افتاده و دسته دسته آنها را حلق آويز نمودند تا جائی که اساسا صورت مسئله زندانيان سياسی تغيير کرد.

 

در اين زمينه به خصوص بايد توجه داشت که يکی از کانالهای اصلی غارت و چپاول مردم در طول 8 سال جنگ امپرياليستی فروش سلاح ها و کالاهای مورد نياز جبهه های جنگ بود. يعنی هر آنچه که از فروش نفت به عنوان محصول اصلی صادراتی کشور نصيب خزانه مملکت می شد می بايست عمدتا صرف گرم کردن تنور جنگ شود. در حاليکه با پايان جنگ و به اصطلاح آغاز بازسازی خرابی های ناشی از جنگ،اين وضع الزاما تغيير می کرد. و يک تغيير ريل در سيستم غارت و چپاول الزامی ميشد. سردمداران جمهوری اسلامی اين بار می بايست در چارچوب سياستهای بانک جهانی و صندوق بين المللی  پول به اصطلاح به بازسازی کشور بپردازند و اين نسخه ای بود که خود صادرکنندگانش می دانستند که هر کجا اجرا شده به شورش و نارضايتی و طغيان انجاميده است.

بنابراين استراتژيست های جمهوری اسلامی که به خوبی می دانستند انبوه مطالبات پاسخ داده نشده مردمی که انقلابشان به وحشيانه ترين شکلی سرکوب شده با سياستهای دوران بازسازی يعنی با تشديد غارت و چپاول مردم ابعاد وسيع تری خواهد يافت و بالاخره در جائی سر باز می کند به هيچ وجه حاضر به پذيرش خطر آزاد کردن کادرهای ذخيره جنبش نمی شدند و کشتار سال 67 دقيقا راه حل جمهوری اسلامی برای خلاصی از "شر" همين مسئله بود. شورشهای مشهد،اراک،شيرازو....که چندی بعد در دوران رياست جمهوری رفسنجانی رخ داد تائيدی بر اين تحليل می باشد . بواقع سردمداران جمهوری اسلامی می بايست با "پاکسازی" زندانها راه را برای "بازسازی" يعنی غارت و چپاول مردم تسهيل نمايند که همين کار را هم کردند.

 

بنابراين جنايت بزرگ سال 67 و حمام خونی که سردمداران جمهوری اسلامی در فاصله کوتاهی در زندانهای خود براه انداختند،دلائلی کاملا مادی و زمينی داشت. می بايست آزادی خواهان و کمونيستها نابود شوند تا شرايط برای جولان هر چه بيشتر سرمايه های امپرياليستی مهيا شود. می بايست کادرهای ذخيره جنبش نابود شوند و نسل انقلابی دهه 60 بطور کامل از صحنه سياسی کشورخارج گردد تا اعتراضات و مبارزات مردم امکان هر چه کمتری جهت تبديل به يک جنبش انقلابی سراسری پيدا کند.

 

رفقا و دوستان عزيز!

19 سال است که جمهوری اسلامی می کوشد بدنبال قتل عام زندانيان سياسی و تغيير صورت مسئله زندانها و ضربات بزرگی که به اين وسيله به جنبش انقلابی مردم ما وارد ساخته است اين جنايت را لاپوشانی و به فراموشی سپرده و خاطره آنرا از ذهن جامعه پاک سازد. اين تلاش به خصوص با قدرت گيری اصلاح طلبان حکومتی تشديد شد و تلاش شد تا آن فضای وحشتی که زندانهای رژيم در دهه 60 در اذهان جامعه ايجاد نموده بود را پاک کنند آنها سعی کردند برخی از خودی های خودشان که بر اثر حدت يابی تضاد های درونی طبقه حاکمه به زندان می افتادند را به عنوان سمبل زندانی سياسی قرار دهند و شرايط زندان کشيدن آنها را به حساب کل زندانهای ايران بگذارند. همه اين تلاشها برای اين بود که هم روی جنايات دهه 60 پرده بکشند و هم تصويری که با خون عزيز ترين ياران ما در ذهن جامعه از زندان و شکنجه و اعدام يعنی اصلی ترين وسائل حاکميت جمهوری اسلامی در ذهن جامعه نقش بسته را تغيير دهند.

اين فريبکاری حتی تا آنجا پيش رفته که خود قوه قضائيه معلوم الحال جمهوری اسلامی چند روز پيش برای چندمين بار خبرنگاران را به زندان اوين دعوت نمود تا با نمايش امکانات موجود در اين زندان بقول خبرگزاری فارس اوين را بیشرمانه زندانی جلوه دهد که "زندانيان خاطر خواه آن هستند"! اين فريبکاری را بايد افشاءنمود و نبايد اجازه داد که هر روز يکی از خودشان را سمبل زندانی سياسی نشان دهند و سياهچالهای مخوفشان را هتل جا زده و چنين جلوه دهند که همه "خاطر خواه آن هستند". اين امر به خصوص از اين زاويه نيز اهميت دارد که اين روزها برخی از تفکرات منحط موجود در جنبش زندانيان عادی را به جای زندانيان سياسی جا زده و با تحريف معنا و مفهوم زندانی سياسی درست در آن خطی حرکت می کنند که تبليغات جمهوری اسلامی در تلاش است تا از زندان و زندانی سياسی در ايران ايجاد کند.

 

واقعيت اينستکه عليرغم تلاش جمهوری اسلامی در تغيير صورت مسئله زندان به اعتبار رشد روز افزون جنبشهای اجتماعی در ايران به اعتبار رشد جنبش کارگری ،گسترش جنبش زنان،اوج گيری جنبش دانشجوئی و تشديد مبارزات ملتهای تحت ستم،زندانهای کشور مملو از زندانيان رنج ديده ای است که امکان رساندن صدايشان به گوش همگان از آنها سلب شده است.

 

در سالگرد قتل عام ددمنشانه زندانيان سياسی در سال 67 در حاليکه نبايد اجازه داد که اين فاجعه به فراموشی سپرده شود در همان حال بايد پژواک گر صدای آن زندانيانی باشيم که هم اکنون در زندانهای سنندج،اهواز،زاهدان،تبريز،تهران و .......در غير انسانی ترين شرايط نگهداری می شوند و ليست اسامی تعدادی ازآنها اخيرا در خارج از کشور منتشر شده است. بايد بکوشيم تا خواست آزادی زندانيان سياسی را هر چه رساتر آواز دهيم.

 

در خاتمه با تاکيد بر اين واقعيت که آرمان بخشی از جان باختگان سال 67 و دهه 60 بر پائی جامعه ای بود که در آن از زندان و شکنجه و اعدام اثری نباشد بايد تاکيد کنم که دستيابی به چنين جامعه ای تنها در بستر نابودی رژيم سرکوبگر جمهوری اسلامی و نظام سرمايه داری وابسته حاکم بر ايران مهيا می گردد که خود اين امر به انقلابی بزرگ وابسته است که تنها در بستر آن امکان تحقق آرمانهای انقلابی آن عزيزان ميسر می گردد پس بکوشيم تا رهرو صديق اين انقلاب باشيم.

با سپاس از تک تک شما به خاطر حوصله ای که در گوش دادن به اين صحبت ها به خرج  داديد صحبتم را در اينجا تمام می کنم تا فرصت بيشتری برای قسمت پرسش و پاسخ باقی بماند. به اميد اينکه در اين قسمت با همکاری هم بتوانيم سوالات و نا روشنی های اين بحث را پاسخ گفته و بر طرف سازيم. شاد و پيروز باشيد.

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com