به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 100 ، شهریور و مهر ماه 1386 

 

 

سارا نیکو

 

طرح بحث:

 

به کمیته برگزار کننده دومین سمینار سراسری یاد واره قتل عام سیاسی

(گروه کاری «زندانیان سیاسی و جنبش زنان»)

 

رفقا! با درود  های رفيقانه!

 

از آنجا که می دانم سخت مشغول تدارک برگزاری دومين سمينار هستيد و با در نظر گرفتن کمبود وقت در زير تلاش می کنم به مختصر ترين شکل ممکن  خلاصه ای از آنچه قرار است در سمينار به بحث بگذارم را در اختيار شما رفقای عزيز قرار دهم. بدون شک با توجه به گستردگی موضوع زندانيان سياسی و جنبش زنان و نقش مهمی که زنان زندانی  در افشای چهره رژيم های ديکتاتوری حاکم بر ايران به خصوص  در دهه 50 و  60 ايفا نمودند و تاثير انکار ناپذيری که در افشای استبداد و آگاه کردن جامعه و زنان داشتند قصد دارم با نگاهی تاريخی به اين واقعيت بطور گذرا و تا آنجا که زمان اجازه می دهد اين تاثير  را مورد تاکيد قرار داده و نشان دهم که با در نظر گرفتن نقش رشد عينی مناسبات سرمايه داری در ايران در کشیدن هر چه بيشتر زنان به صحنه اجتماعی، گستردگی جنبش زنان در زمان حاضر تحت تاثير مبارزات زنان آگاه و پیشرو دهه های گذشته در سطح جامعه می باشد. با قاطعیت باید گفت که اگر مقاومت ها و ايستادگی های  زنان پيشرو گذشته که خيلی از آنها به دليل سلطه ديکتاتور ی بر کشور زندان و شکنجه را شخصا تجربه کرده اند نبود ما امروز شاهد اين صدای بلند جنبش زنان نبوديم . و از اين نتيجه بگيرم که امروز نيز بايد بکوشيم با توجه به دستاوردهای مبارزات زنان پيشرو کشورمان که در زندان و جامعه فرياد گر تساوی مرد و زن بودند، اجازه ندهيم که جناح های درونی رژيم و رفرميستها جنبش زنان ما را به بيراهه برده و حاصل مبارزات صدها زن انقلابی که برخاً سالهای زيادی از عمر خود را به خاطر آزادی زنان در زندانها گذراندند از بين ببرند. این واقعیت ضرورت مبارزه با رفورمیسم و اشاعه رادیکالیسم را در مقابل جنبش زنان قرار می دهد و اميد وارم که سمينار امسال بتواند منعکس کننده اين صدای مبارزاتی بوده وضرورت مبارزه برای زندانيان سياسی که نتيجه طبيعی مبارزه در شرايط ديکتاتوری برای برابری و رهائی است را هر چه وسيع تر منعکس سازد.

 

با آرزوی  موفقیت برای همه شما عزیزان!                 

 

 

 

سارا نیکو

 

جنبش زنان ، سرکوب ، زندان و چشم انداز آینده !

 

با گرامیداشت خاطره تمامی  زنان و مردانی که در راه آزادی و سوسیالیسم جان خود را فدا کردند و با درود به بازماندگان کشتار های دهه 60 ، و به همه زنان و مردانی که در برابر شکنجه های قرون وسطائی زندان های جمهوری اسلامی نشکستند و علیرغم تحمل دردها و رنج های بسیار در مقابل دژخیمان خم نشدند.  همچنین با تشکر از برگزارکنندگان اين گردهمائی که در تلاش اند تا ياد و خاطره جان باختگان دهه 60 را زنده نگهدارند.

 

همانطور که می دانيم در شرايط ديکتاتوری ، همه جنبش های اجتماعی جهان با سرکوب مواجه شده و فعالين اين جنبش ها اغلب کارشان به زندان کشیده می شود.  در ايران نیز اين فعالين همواره با شکنجه و آزار جسمی و روحی مواجه می گردند.  امروزه اگر نگاهی به شرايط ايران بيندازيم می بينيم که چگونه باز ديکتاتوری امپرياليستی حاکم ، یورش خود را به این جنبش ها تشدید کرده و از جمله در تلاش است تا با محکم کردن زنجير های اسارت زنان ، کل جامعه را کنترل کند. می بینیم که چگونه باز هم به بهانه رعايت پوشش اسلامی و حجاب به جان زنان افتاده و به خاطر بيرون بودن يک حلقه مو از زير روسری ، آنها را تحقير ، دستگير و دادگاهی می کند.  در جریان همین یورش های اخیر ، خود مسئولين دولتی اعتراف می کنند که به حداقل 200 هزار زن در رابطه با رعايت حجاب اسلامی تذکر داده اند!   همه شما از وحشيگريهای نيروهای سرکوب در خيابانها بر عليه زنان واقف هستید.  بواقع بیش از 28 سال است که رژیم جمهوری اسلامی به مثابه رژیم حافظ منافع نظام سرمایه داری در ایران ، با اتکا به ارتجاعی ترین سنت های مذهبی ، سلطه شوم خود را بر جامعه ما گسترده است . اين رژيم از همان اوان به قدرت رسیدنش برای خاموش کردن مبارزات مردمی که تازه تجربه قیام شکوهمند بهمن را پشت سر گذاشته و در عمل آموخته بودند که می شود با مبارزه ای بی امان حتی یکی از دیکتاتورترین رژیم های جهان و يکی از سرسپردگان امپرياليسم را به زانو در آورد ، به وحشيانه ترين شکلی به سرکوب مردم ما برخاست .

 

فراموش نکرده ايم که اولین یورش رژیم به زنان با  تصفیه زنان از  ادارات و طرح حجاب اجباری شروع شد. اما در همان زمان دیدیم که چگونه زنان کمونیست و آزادیخواه ، علیرغم فضای سنگینی که به دلیل غلبه جو فریب و ریا در مورد ماهیت رژیم تازه روی کار آمده خمینی بر کل جامعه سایه افکنده بود، با شهامت ، در مقابل شعار حزب الله که میگفت "یا روسری یا تو سری" فریاد زدند "ما انقلاب نکردیم تا به عقب بر گردیم" و یا وقتی تعریف مسخره ارتجاع را از واژه "آزادی" شنیدند که معنائی جز تمکين به مقررات ارتجاعی حکومت نداشت  باز فریاد زدند که " آزادی نه شرقی است ، نه غربی است ، جهانیست" ! و حقیقتا چگونه میشد اين توده عظيم در جامعه ای که  زنان انقلابيش  دوشادوش مردان برای سرنگونی رژیم  شاه جنگیده بودند را به سادگی به گوشه های خانه های شان فرستاد؟

 

رژیم در ادامه سرکوب هایش به وضع قوانینی پرداخت که تماماً برعلیه زنان تنظیم شده اند. در این قوانین ابتدائی ترین حقوق آنان زیر پا گذاشته شده و عرصه برای زنان که از دید مرتجعین  نه انسان کامل و برابر با مرد بلکه نیمه انسان شمرده می شوند ، هر چه بیشتر تنگ تر شده است.  بی شک نسل کنونی دختران و زنان جوان حکایت های زیادی از جنایاتی که این رژیم در آن زمان در حق زنان جامعه ما اعمال کرد را از زبان مادران و خواهران بزرگتر خود شنیده اند...  شنیده اند که رژیم چگونه گشت های خواهران زینب خود را در خیابانها به جان زنان می انداخت  و چگونه آنها با امر و نهی های چندش آورشان و توسل به خشونت و حتی کشیدن تیغ بر صورت زنان نهایت قساوت این رژیم را به نمایش می گذاشتند؛ و یا چگونه کسانی چون گنجی ها که امروز ژست دمکراسی و آزادی خواهی به خود می گیرند ، در آن ایام سیاه ، پونز بر سر زنانی که روسری شان عقب رفته بود می کوبیدند.  ولی از آنجا که هر جا ستم هست مبارزه هم هست ، و از آنجا که سابقه پر بار مبارزاتی زنان انقلابی در جنبش مسلحانه در دهه 50 و شرکت وسيع زنان مبارز در رويدادهای انقلابی سال های 57- 56 پشتوانه محکمی برای زنان ستمديده جامعه ما بود این سرکوب ها و ستمی که بر زنان اعمال شد نه تنها باعث عقب راندن آنها از صحنه مبارزه نشد بلکه باعث روی آوری هر چه بيشتر آنها به اشکال مختلف مبارزه برای رهائی خود گرديد.  با تداوم مبارزه زنان از همان آغاز بر علیه رژیم جمهوری اسلامی است که ما امروزه شاهد رشد و گسترش جنبش زنان در ایران برای دست یابی به حقوق دموکراتیک  برابر با مردان و رهائی خود ، هستیم.

 

من در بحث خود از وضعیت کنونی این جنبش و تلاشی که برای نفوذ اندیشه های رفرمیستی در آن می شود ، تا آنجا که وقت اجازه دهد صحبت خواهم کرد ، اما در ابتدا لازم است از زنان زندانی سیاسی در دهه 60 یاد کنم.

 

در آن سال ها جمهوری اسلامی به پیروی از سیاست یورش به توده های مبارز ، انبوهی از زنان را دستگیر و زندانی نمود.  با توجه به حضور گسترده زنان در مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم ، در آن زمان بخش قابل توجهی از زندانیان سیاسی کشور را زنان تشکیل می دادند که با شرایط بسیار وحشیانه ای روبرو بودند.  در سالهای اخیر ، به همت برخی از زنان مبارز از بازماندگان کشتارهای دهه 60 ، شرایط دشوار زندان زنان بازگو شده تا از اوضاع بسیار طاقت فرسای آن زندان ها پرده بر داشته شود.  اوضاع اسفناکی که در عین حال ، رذالت و پلیدی رژیم جمهوری اسلامی را عیان تر میکند.  زنانی که شرایط وحشتناک آن زندان ها را از سر گذرانده اند شرح میدهند که در چنان محیط خشونت باری ، چگونه افرادی از خود زندانیان به خدمت رژیم در آمده بودند و زندانبانان جمهوری اسلامی از آنها برای پلیسی کردن هر چه بیشتر جو بندها و سلول ها استفاده می کردند.  اینها که همان توابین بودند ، به خصوص در سال های اول دهه 60 ، نه تنها با خبر چینی و جاسوسی عرصه را بر زندانیان سیاسی تنگ میکردند بلکه آشکارا به عنوان بخشی از نیروی سرکوب جمهوری اسلامی در زندان بر علیه زندانیان سیاسی عمل می نمودند. به طور کلی وظیفه توابین به مثابه پاسداران بی مزد خمينی در زندان ، سرکوب مبارزین و مبارزه در زندان و هر چه بیشتر خفقان آور تر کردن فضای زندان بود. و اگر روی سخن زنان تواب باشد، این دقیقا همان چیزی بود که "خواهران زینب" در سطح جامعه و در بیرون از زندان به موازات آن توابین انجام می دادند ، یعنی کمک به سرکوب خونين انقلابی که پشت نظام حاکم را به لرزه انداخته بود.

 

اما ، از طرف دیگر علیرغم بوجود آمدن پدیده نو ظهور تواب در زندان های دهه 60 و علیرغم وا دادن ها و منفعل شدن برخی ، می دانیم که بیشمارند زنان زندانی سیاسی که در زندانهای مخوف جمهوری اسلامی با مقاومت های خود ، خواری و زبونی دشمن را برای در هم شکستن روحیه و نفس مقاومت به او نشان دادند.   و همانطور که میدانیم  در آن دهه خون زنان زیادی توسط رژیم بر زمین ریخته شد ولی علیرغم آن زنان زندانی سیاسی دیگر با وجود شکنجه های روحی و جسمی که متحمل شده بودند ، در زندان مصممانه بر روی باورهای مبارزاتی خود ایستادند.  برخی از آن زنان هر زمان امکان می یافتند مبارزاتی را بر علیه رژیم در همان فضای تنگ زندان سازمان می دادند که اعتراض زنان مبارز چپ بر علیه اجباری کردن چادر مشکی در سال 65 در زندان قزل حصار یکی از آن مبارزات به شمار میرود.

 

بدون شک نسلی که در دهه 60 در مقابل شکنجه های رایج در زندان های جمهوری اسلامی حماسه ها آفرید ، زنان مبارزی که در زندان در زیر چنگال دژخیمان نیز دست از مبارزه نکشیدند ، از این موهبت برخوردار بودند که مبارزات دهه 50 را به عنوان پشتوانه در پشت سر خود داشته باشند. آنها از مبارزین صدیق و قهرمانی الهام می گرفتند که به آنها درس رزمندگی آموخته بودند. برای زندانیان سیاسی زن آشنائی با مبارزات و مقاومت زنان مبارز دهه 50 که خود نقش بزرگی در شکستن فرهنگ مردسالاری در جامعه و هموار کردن راه برای حضور هر چه بیشتر زنان در صحنه مبارزه داشتند ، درشکل گیری و  تداوم مبارزات آنان کاملاً نقش داشته و  تأثیر بزرگ و غیر قابل انکار خود را در تقویت روحیه مبارزاتی آنان داشته است.

 

پس اجازه بدهيد که در همين جا اشاره کوتاهی به همین دوره از تاریخ مبارزاتی مردم مان نیز داشته باشم.

 

آغاز مبارزه مسلحانه در سال 1349 ، یکی از فراز های تاریخی در جنبش مبارزاتی مردم ما و از جمله زنان ایران  است. زنان انقلابی در این دوره با زير پا گذاشتن قيد و بند های فرهنگ حاکم و با شرکت در مبارزه و جنبش بر پا خاسته و با قبول مسئولیت های انقلابی در این جنبش  صفحات درخشانی را به  تاریخ مبارزاتی زنان ایران افزودند.  یکی از اهداف کمونیست هائی که در این جنبش با همه وجود مبارزه می کردند ، پاره کردن زنجیر های اسارت از دست و پای  زنان جامعه ما بوده است که رفقای زن در این میان نقش بسیار مهمی داشتند.  به طور کلی زنان با شرکت در جنبش مسلحانه ، در شکستن فرهنگ مردسالاری در جامعه نقش بزرگی ایفا نمودند. پخش اخبار مبارزاتی این زنان در زندان ها و مقاومت قهرمانه شان در مقابل شکنجه گران ، پخش درگیری مسلحانه آنان با مأمورین امنیتی شاه در کوچه ها و خیابان ها به راستی نه فقط در ایجاد جو انقلابی در کل جامعه تأثیر گذار بود بلکه تأثیر کاملاً آگاه گرانه روی دختران جوان و کل زنان جامعه به جای می گذاشت و آنها را هر چه بیشتر تشویق می کرد که به صحنه مبارزه آمده و نه فقط در مبارزه مسلحانه شرکت نمایند بلکه به هر ترتیب که می توانند و در هر حوزه ای که برایشان امکان پذیر است وظیفه ای را در جنبش انقلابی بر عهده بگیرند. در آن زمان نام زنان مبارزی چون اشرف دهقانی ، مهرنوش ابراهیمی ، فاطمه امینی ، مرضیه اسکوئی ورد زبان زنان آگاه و مبارز جامعه بود و در همان زمان رژیم پهلوی شایعه پخش می کرد که زنان چریک ، مردانی هستند که لباس زنانه به تن کرده اند.  یعنی در تفکر ارتجاعی آنان نمی گنجید که یک زن می تواند به آن درجه از رشد و آگاهی سیاسی رسیده باشد و آن قدر به راهی که پیش گرفته باور داشته باشد که بتواند قاطعانه در راه آرمان هایش مبارزه نماید.  به هر صورت این انقلابیون جاده مبارزه را برای سایر زنان جامعه ما هموار کردند. از این رو به میدان آمدن نیروی عظیم زنان و نقش آن ها در پروسه قیام 57 به هیچوجه امری اتفاقی و خود بخودی نبود.  بلکه این امر دقیقاً تحت تاثیر مبارزات انقلابی زنان دهه 50 بوجود آمد.  در واقع ، یکی از نمونه های بارز تاثیرات جنبش مسلحانه آزاد کردن انرژی زنان برای مبارزه جهت از بین بردن ریشه های ستم بر زنان بود.   در همین رابطه مسلماً هیچکس نمی تواند تأثیری که مطالعه کتاب "حماسه مقاومت" روی زنان مبارز جامعه چه در دهه 50 و چه در دهه 60 داشته است را انکار نماید و پژواک آن را به طور هر چه گسترده تری در حماسه های مقاومتی که در زندان های رژیم ددمنش جمهوری اسلامی توسط انقلابیون دهه 60 آفریده شدند را نبیند مگر این که صرفا بر مبنای پذیرش یا رد این یا آن خط فکری و سیاسی به  طور کاملاً تنگ نظرانه ای چشم بر  واقعیت های تاریخی بسته و آن ها را تحریف نماید.

 

 گاهی اوقات کسانی فرصت طلبانه از عدم آگاهی نسل جوان استفاده می کنند و این گونه تبلیغ میکنند که گویا مبارزات زنان در جنبش مسلحانه رابطه ای با مبارزات برابری طلبانه زنان نداشته !   و یا این که گویا زنان چریک تحت "فرمان" مردان ، مبارزه ای "مردانه" را به پیش می بردند!  در نادرستی اين نظر همين اشاره کافی است که گفته شود که اتفاقا  از همان آغاز ، در صفوف چریکهای فدائی خلق رفقای زن در  بالاترين سطوح تصميم گيری و در کمیته مرکزی سازمان به اجرای وظايف انقلابی خود می پرداختند.  در میان آنان از رفقای شهيد شیرین فضلیت کلام ، نسترن آل آقا ، صبا بیژن زاده نام می برم که  از جمله زنانی هستند که در رهبری سازمان نقش مبارزاتی خود را ایفا کردند.  به پشتوانه مبارزات چنان زنانی بود که ما در دهه 60 با صف گسترده ای از زنان انقلابی مواجه بودیم.  این زنان که بعضی از آنها زندان رژیم شاه را تجربه کرده بودند و همچنین زنان مبارز زندانی سیاسی در دهه 60 ، با مبارزات خود و با مقاومت هایشان در زندان ، جنبش زنان در ایران را با گام های بزرگی به پیش بردند.  به همین خاطر ما باید اذعان کنیم که آنچه که ما امروز داريم کاملا وابسته و تحت تاثیر از آنچه که آنها ، همه آن زنان انقلابی در مبارزات ديروز خود کردند می باشد.  ما باید به این واقعیت اذعان کنیم که اگر زنان مبارز و انقلابی ایران در دهه های 50 و 60 چنان مبارزاتی را چه در زندان و چه در بیرون از زندان پیش نبرده بودند ، اگر آن مبارزات ، مقاومت ها و ایستادگی های زنان پیشرو گذشته و خیلی از زنان مبارز جامعه در آن سال ها نبود ، ما امروز شاهد این صدای بلند و توانمند جنبش زنان بر علیه رژیم جمهوری اسلامی نمی بودیم.

 

واقعيت اين است که امروزه جنبش زنان در ایران رشد قابل ملاحظه ای کرده است. این جنبشی است که در سطح میلیونی به صورت آشکار و نهان جریان دارد و رژیم علیرغم همه ترفند های سرکوبگرانه اش قادر به از بین بردن آن نشده است.  اما اگر این جنبش از بین رفتنی نیست چند سالی است که در جهت جا انداختن خط رفرمیستی در جنبش زنان کوشش می شود.  این رفرمیسم در حالی که رژیم جمهوری اسلامی را اصلاح پذیر جلوه می دهد ، خواستار تغییر و یا لغو همه و یا بخشی از قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی در چهار چوب همین رژیم می باشد. بنابراین کسانی که از این خط پیروی می کنند تلاش دارند تا جنبش زنان را از مسیر انقلابی خود منحرف ساخته و اجازه ندهند تا این جنبش در جهت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و سیستم سرمایه داری حاکم بر ایران پیش برود.  درست با درک این امر است که باید گفت ، مبارزه در جهت افشای ماهیت و اهداف جریانات رفرمیستی در جنبش زنان ، در شرایطی که تمام بلندگو های داخلی و خارجی در اختیار این سازشکاران گذاشته شده است ، از وظائف عاجل جنبش کنونی زنان انقلابی می باشد.

 

چشم انداز مبارزات زنان ایران نیز از موضوع فوق جدا نیست که من در اینجا مختصراً  آن را در ارتباط با ضرورت وجود ایده های کمونیستی بر جنبش زنان توضیح می دهم.   در شرایطی که نیروهای امپریالیستی و بعضی نیروها در درون خود رژیم جمهوری اسلامی با تبلیغ ایده های رفرمیستی ، جنبش انقلابی مردم ما را آماج حملات خود قرار داده اند ، جنبش زنان به عنوان بخشی از جنبش های اجتماعی به هیچوجه قادر نیست بدون برخورد جدی و همه جانبه با تفکرات رفرمیستی و مقابله با نیرو های رفرمیستی و سازشکاران راه پر پیچ و خم خود را به سوی مقصد به درستی طی نماید.  امروزه بیش از هر زمان دیگر ، نمی شود در حرف از مارکسیسم و رادیکالیسم صحبت کرد ولی در عمل دنباله روی از سیاست های رفرمیستی را پیشه نمود.  نمی توان در برنامه های سیاسی – تشکیلاتی بر روی کاغذ از مارکسیسم دم زد و از ضرورت پیاده کردن آن در جنبش زنان به مثابه بخشی از جنبش دموکراتیک گفت ولی وقتی قرار است عملاً به جنبش  های دمکراتیک برخورد کرد، سطح برنامه ها را تا حد برنامه های رفرمیستی تنزل داد ،  تا آنجا که حتی در خارج از کشور نیز شعار سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی را به عنوان شعار حوری حرکت مبارزاتی جنبش زنان نپذیرفت.  شرکت یا حمایت از جنبش های دمکراتیک رایج در جامعه ، برای روشنفکران انقلابی به هیچ وجه به معنای دنباله روی یا جاده صاف کردن برای رفرمیست ها نیست. کمونیست ها به عنوان پرچم داران مبارزات دمکراتیک با شرکت فعال و آگاهانه خود در درون جنبش های دمکراتیک و از جمله جنبش زنان قدم در راه بسیج خلق در راه آزادی بشریت میگذارند ، زیرا مارکسیسم چیزی جز علم رهایی بشریت از چنگال ستمگران نیست و زنان نیمی از بشریت را تشکیل میدهند. کسانی هستند که بین مبارزه برای رهایی طبقه کارگر و رهایی زنان دیوار چین میکشند.  کسانی هستند که واژه کارگر یا کمونیسم را فقط متعارف با مرد می پندارند.  چندین سال است که حمله به کمونیسم وسیعاً رواج یافته است. در چنین جوی است که فرصت طلبان این گونه به نسل جدید وانمود می کنند که گویا کمونیست ها مبارزه برای برابری و آزادی زنان را قبول ندارند!  آنها به این وسیله قصد دارند که تمامی مبارزات تاریخی کمونیست ها درجهت رهایی بشریت را منکر شوند.  آنها کتمان می کنند که  مارکس همواره روی این سخن داهیانه تأکید می کرد که: "در هر جامعه ای ، میزان آزادی زنان ، قیاس طبیعی آزادی عمومی است" و یا نمی خواهند اعتراف کنند که این لنین بود که گفت "هیچ جنبش توده ای واقعی بدون شرکت زنان نمی تواند وجود داشته باشد".  بسیار روشن است که از دید هر فردی که خود را کمونیست می نامد ، رهایی تمامی توده های تحت ستم در گرو پیروزی طبقه کارگر می باشد.  اگر می خواهیم که هیچ کودکی برای سیر کردن شکم خود مجبور به بیگاری نشود ، اگر میخواهیم که دانشجویان ، هنرمندان ، نویسندگان در فضایی آزاد بتوانند خلاقیت های خود را رشد دهند و همینطور اگر به راستی خواهان تحقق حقوق پایمال شده زنان ستمدیده جامعه خود و رهائی کامل آنها از قید همه مظالم اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی هستیم ، باید مبارزه ای بی امان را برای از بین بردن نظام سرمایه داری موجود سازمان دهیم که این نیز بدون رهبری طبقه کارگر و غالب شدن ایده های کمونیستی در این جنبش امکان پذیر نیست.  جنبش زنان بخشی از جنبشهای اجتماعی در جامعه تحت سلطه ماست.  این جنبش تنها در پیوند با جنبش های اجتماعی دیگر می تواند راه تعالی و پیشرفت را طی نماید.  ما گاه در پلاکاردهای زنان مترقی و مبارز ایران شعار "جنبش زنان، متحد جنبش کارگری" را می بینیم.  باشد که در فردای رشد و گسترش هر چه بیشتر مبارزه زنان در ایران ، این آگاهی که "رهائی زنان از قید هر گونه ستم و از قید و بندهای فرهنگ مردسالارانه ، در مبارزه متحدانه همه طبقات و اقشار تحت ستم بر علیه امپریالیسم و رِژیم حاکم تحت رهبری انقلابی طبقه کارگر امکان پذیر است" ، همه گیر شده و در این مسیر به پیش برود.  با امید به این که بتوانیم در مبارزه ای پیگیر و متحدانه ، منعکس کننده این صدای انقلابی در درون جنبش زنان باشیم.   ییروز باشید!

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com