به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 100 ، شهریور و مهر ماه 1386 

 

 

چنگیز قبادی

 

طرح بحث:

 

مبارزه بر علیه ستم ملی در "زندان ملل"!

 

رفقا!

 

با آرزوی موفقيت در برگزاری هر چه پر بار تر دومين سمينار يادمان قتل عام زندانيان سياسی و با ارج گذاری به اين ابتکار شما که قصد داريد در اين سميناربا دامن زدن به بحث زندانی سياسی و جنبش های ملی ياد صدها زندانی سياسی  و رفيق جان باخته راه برابری ملتها و رفع ستم ملی را پاس داريد . از آنجا که قرار است در رابطه با همين موضوع صحبت کنم در زير شمائی هر چند مختصر از صحبتم را به اطلاع تان می رسانم.   قصد دارم در اين بحث با تکيه بر واقعيت کثيرالمله بودن کشور آنهم در شرايط سلطه نظام سرمايه داری بر ايران نظامی که بطور ارگانيکی با نظام جهانی امپرياليستی در هم تنيده است بر واقعيت عدم برابری ملتها در اين سيستم و مبارزه بر حق خلقهای ستمديده جهت برابری و رفع ستم ملی که انعکاس طبيعی واقعيت فوق می باشد اشاره کنم . امری که با وضوح تمام در سرکوب مبارزه بر حق خلق کرد بوسيله جمهوری اسلامی خود را نشان داده و می دهد.  در اين بحث قصد دارم  با تکيه بر تجربه جنبش خلق کرد که خود از نزديک شاهد آن  بودم بر ضرورت برقراری دمکراسی جهت تحقق حق تعيين سرنوشت خلقها اشاره نموده و نشان دهم که چگونه در شرايط سلطه ديکتاتوری که روبنای ذاتی نظام سرمايه داری ايران است حل مسئله ملی وابسته است به انقلابی که نابودی اين ديکتاتوری  و مناسبات توليدی ای که همواره آن را باز توليد می کند را هدف خود قرار داده باشد. ديکتاتوری که تا پا برجاست خلقهای ايران و فرزندان مبارزشان جز زندان و شکنجه و اعدام پاسخی از آن نخواهند شنيد.

 

به اميد اينکه دومين سمينار با درس گيری از تجارب مثبت و نارسائی های سمينار قبلی بستری جهت ارائه بحثهای زنده و انعکاس هر چه گسترده تر آرمانهای صدها زندانی سياسی باشد که يا جان خود را در راه آرمانهايشان فدا کردند و يا با کوله باری از تجربه، همچنان بر آن آرمانها پای می فشارند.

 

 

 

چنگیز قبادی

 

مبارزه بر علیه ستم ملی در "زندان ملل"!

 

با سلام خدمت تمامی عزیزان حاضر در این سالن  و با سپاس از برگزار کنندگان این مراسم، اجازه بدهید که در ابتدا یاد و خاطره جاودان هزاران تن از زنان و مردان انقلابی و مبارزی را پاس دارم که  در مبارزه بر علیه رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی جان خودشون رو در راه تحقق آرمانهای آزادی بخش کارگران و خلقهای ستمدیده ایران نثار کردند و چه در عرصه مبارزه در خارج از زندان و چه در زمان اسارت در سیاهچالهای دشمن، با پایداری و استقامتشون پرچم سرخ پیکار برای برقراری نظامی عاری از بهره کشی و استثمار، ستم و نابرابری اقتصادی، سیاسی، جنسی و مذهبی و ملی  رو همچنان در اهتزاز نگه داشتند. بدون شک بدون مبارزات و پایداریهای تحسین برانگیز نسل دیروز، تاریخ سرزمین ما نه  فروغ مبارزاتی امروزین خودش رو داشت و نه افق و امید به فردای روشن این مبارزات رو.

 

همانطور که می دونید، صحبت امروز من با نام "مبارزه بر علیه ستم ملی در "زندان ملل"" روی تم آخر سمینار، یعنی مساله ملی در ایران هستش.

 

در این تردیدی نیست که هر زمان که بحث زندان و زندانی سیاسی در ایران پیش میاد، در هر دوره ای بسته به شرایط مبارزاتی، ما شاهد  این واقعیت بوده ایم که طیفی از زندانیان سیاسی رو مبارزین و انقلاییونی تشکیل داده اند که در راه مبارزه بر علیه ستمگری ملی و برای تحقق حقوق عادلانه و دمکراتیک خلقهای تحت ستم ایران، به میدان آمده اند و به پیکار بر علیه رژیمهای دیکتاتوری پهلوی و جمهوری اسلامی پرداخته ن و این رژیمها هم که اعمال دیکتاتوری عریان و قهر آمیز وجه مشترک اونها بوده  و ستمگری ملی جزء جدایی ناپذیر حکومت اونها رو تشکیل می داده، به وحشیانه ترین وجهی با جنبشهای ملی و مبارزین و روشنفکران خلق های تحت ستم برخورد کرده اند. از طرف دیگه اگر تاریخ 29 سال حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی رو بررسی کنیم، اگر لشکر کشی به کردستان سرزمینی که به خاطر دلاوریها و مقاومتهای  شگرف مردم مبارز اون در مقطعی به حق نام "سنگر آزادگان" و "انقلاب" نام گرفت  وقتل عامهای قارنا و هندر قاش و ... کشتار سنندج و مهاباد رو به یاد بیاریم، و یا اگر راه دوری نریم سرکوب و کشتار و بگیر و ببند وسیعی که چمهوری اسلامی در مقابله با خیزش صد ها هزار تن از مردم زحمتکش آذربایجان در سال گذشته راه انداخت رو درنظر بگیریم  اونوقت متوجه می شیم که جمهوری اسلامی به مثابه رژیم مدافع منافع طبقه حاکم یعنی سرمایه داران وابسته، در هیچ شرایطی کوچکترین فرصتی رو برای سرکوب خواستهای عادلانه و مبارزات حق طلبانه ملی خلقهای تحت ستم ایران از دست نداده و دستان این رژیم تا مرفق به  خون خلقهای تحت ستم ما آلوده ست. 

 

در نتیجه برخلاف برخی تحلیلهای بی پایه و بیمارگونه ای که در برخورد با مساله ملی بجای رجوع به واقعیات و یافتن پاسخی دمکراتیک برای اون،  صورت مساله رو پاک می کنن و ستم ملی رو "توهم" و "افسانه" معرفی می کنن باید تاکید کرد که  که مساله ملی و به تبع از اون جنبشهای توده ای که با پرچم ملی و خواست رفع ستم ملی به میدون میان ، نه اختراع و یا انتخاب من و شما و یا این و یا اون روشنفکر، بلکه یک واقعیت مادی و انعکاس ظلم و ستم ملی ای ست که هم اکنون خلقهای تحت ستم ما از کانال رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی با اون روبرو هستند. عدم تساوی حقوق خلقها و نابرابریهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که در قوانین ظالمانه این حکومت، نهادینه شده همه و همه واقعیاتی هستند که باعث شده علاوه بر ظلم و ستم وحشتناک طبقاتی، ایران به صورت "زندانی بزرگ" برای خلق های تحت ستم در آید.

 

 خب در این چارچوب شما بیایید مساله زبان را نگاه کنید؛ آموزش و پرورش را نگاه کنید ، نابرابریهای اقتصادی و سیاسی  و اجتماعی بخاطر ملیت رو نگاه کنید؛ سطح دستمزدها به خاطر تفاوت ملی رو نگاه کنید و.... بعد هم ابعاد حرکتهایی که با خواست رفع ستم ملی در تمام ابعاد خودش در کشور ما جریان داره رو ببینید اون موقع شاید تصویر کوچکی از بار سیاسی اجتماعی بسیار مهمی که مساله ملی در جامعه ما پیدا کرده و در نتیجه ضرورت وجود یک پاسخ دمکراتیک به این خواست بیشتر هویدا بشه.

 

بد نیست که در همین جای بحث در توضیح این واقعیت یعنی ستم ملی و تجلیات اون  من یک تجربه ای رو یاد آوری کنم . بسیاری از زندانیان سیاسی مبارز و رفقای حاضر  که تجربه اسارت یا در سیاه چالهای رژیم ستمشاهی و یا زندانهای جمهوری اسلامی رو دارن می دونن که حتی خانواده های برخی از رفقای غیر فارس و مثلا ترک گاها در زمان ملاقات با عزیزانشون برغم تحمل مصائب فراوان و منجمله مسافرت طولانی تنها بدلیل این که فارسی بلد نبودند و پاسبان و یا پاسدار مزدوری که می بایست مکالمات بین زندانی با بستگانش رو کنترل کنه هم ترکی بلد نبود از دیدار جگرگوشگانشون باز می مونده ن و این تنها یکی از تجلیات کوچک فشار و بی عدالتی ای بود که بدلیل تعلق ملی متفاوت  بر خانواده های زندانیان سیاسی غیر فارس اعمال می شد.  

 

بنابر این اگر وجود ستم ملی در ایران یک واقعیته ، وجود این واقعیت، از طرف دیگه بطور اجتناب ناپذیری نیروهای سیاسی و اجتماعی با خواستگاه و پایگاه طبقاتی مختلف رو به موضع گیری در مورد مساله ملی در ایران و چگونگی حل این معضل وادار کرده و به این اعتبار ما شاهد وجود راه حلهای مختلف در مورد حل مساله ملی در ایران هستیم.

 

در یک سوی این راه حل ها ما شاهد رشد "عظمت طلبی " و "شوینیسم امپریالیستی" هستیم که در خدمت به منافع طبقه حاکم یعنی بورژوازی وابسته به امپریالیسم و حفظ پایه های ستمگرانه نظام حاکم، اساسا هر گونه ستم ملی و هویت ملی خلق های تحت ستم را منکر می شود. بطور مثال در این رابطه می توان  گرایشات مختلف  طبقه حاکم و نیروهای وابسته به اون رو نام برد که یا در زیر نام "تمامیت ارضی" و یا زیر عناوین دیگری در طول چند دهه واقعیت وجود ملل مختلف و خواستهای ملی رو با اتکا کثیف ترین و ارتجاعی ترین توجیهات و ابزارها  منکر شده ن  و از اون مهمتر هر گونه جنبش ملی با خواست تامین حقوق خلقهای تحت ستم رو با زور  و گلوله و شکنجه و زندان پاسخ داده ن. اجازه بدید در این رابطه یادآوری کنم که گذشته از موج اعدام هایی که که در ماه های اخیر ، بر بستر وقوع خیزشهای توده ای و یا اعتراضات عمومی در خوزستان و آذربایجان و کردستان و... توسط رژیم سازمان یافت، آماری که اخیرا در مورد تعداد زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی منتشر شده حاکی از وجود تعداد زیادی زندانی اسیر در چنگال رژیم جمهوری اسلامی با اتهام انتساب به سازمانهای مسلح و غیر مسلح کرد و بلوچ و عرب و ترک می باشد.

 

"راه حل" دیگر در مورد مساله ملی، که  بویژه در سالهای اخیر ما شاهد رشد آن  بوده ایم ، مربوط می شه به وجود تبلیغاتی در صفوف اپوزیسیون؛ که در اون ادعا می شه که راه الغای ستم ملی و تامین  خواستهای عادلانه و دمکراتیک توده های تحت ستم  از طریق بازی در بساط  امپریالیستهایی می گذره که در سیاستهای ضد مردمی اونها و نقش تاریخی شون در سرکوب خواستهای ملی ملل تحت ستم ایران شکی نیست.

 

اما تا اونجایی که تجارب تاریخی موجود در حاکمیت دورژیم دیکتاتوری شاه و جمهوری اسلامی نشون داده ن،  الغای ستمگری ملی و تحقق خواستهای برحق خلق های تحت ستم در چارچوب نظام سرمایه داری وابسته حاکم بر ایران، نظامی که چه در دوره شاه و چه در زمان حیات جمهوری اسلامی نشون داده که ستمگری ملی از پایه های محکم بقای ضد خلقی اونه، در چارچوب این نظام به هیچ وجه امکان پذیر نیست و اساسا این نظام مانع اصلی تحقق برابری و برادری واقعی بین ملتهای تحت ستم ایران است. به همین ترتیب در رابطه با طرفداران باصطلاح حل مساله ملی با اتکا به این یا آن قدرت امپریالیستی نیز باید به عنوان یک نمونه روشن، اوضاع رو در همین همسایگی ما یعنی کردستان عراق دید که برغم وجود یک دولت به اصطلاح کردی و در حقیقت وابسته، که اساسا به اعتبار سیاستهای امپریالیسم آمریکا امکان ظهور و دوام را پیدا کرده، توده های ستمدیده خلق کرد عراق برغم تحقق برخی خواستها نظیر مطالبات فرهنگی، زبان و ... نه تنها به هیچ گونه استقلال ملی دست پیدا نکرده ن، بلکه در زیر سلطه امپریالیسم و قدرت دولتی وابسته به اون از بدیهی ترین حقوق اقتصادی و  اجتماعی خودشون محرومند و به همین دلیل هر جا فرصت می یابند برعلیه قدرت حاکم یعنی دولت حریم دست به شورش می زنن. واقعیتی که نتیجه "حل " مساله ملی از طریق توسل به سیاستها و قدرتهای امپریالیستی رو نشون می ده.

 

به این ترتیب عقیم بودن راه حلهای فوق، بطور برجسته ای بر ضرورت و اهمیت ارائه یک راه حل دمکراتیک در رابطه با چگونگی بر افکندن ستم ملی  درجامعه تحت سلطه ایران تاکید می ورزه. ولی سوال این جاست که یک راه حل دمکراتیک برای الغای ستم ملی و تحقق خواستهای ملل تحت ستم در ایران بر چه اصول و مبنای فکری باید استوار باشه.

 

در پاسخ  به این سول اجازه بدید تا تاکید کنم که رفع بنیادی ستم و نابرابری ملی مثل هر پدیده دیگه ای مشروط به تغییر شرایط مادی و  مناسباتی ست که ستم ملی رو تولید و باز تولید می کنن. واقعیت اینه که ستم ملی بطور کلی زاییده رشد و انکشاف مناسبات سرمایه داری یه که در تکامل خودش به امپریالیسم و نظام امپریالیستی رسیده.

 

در مورد مشخص ایران هم یک بررسی تاریخی و علمی در ارتباط با پیدایش و رشد مساله ملی در کشور ما نشون می ده که تقریبا از قبل از انقلاب مشروطه که یه انقلاب بورژوا-دمکراتیک با خصلتی ضد امپریالیستی بود ایران با رشد بورژوازی و در نتیجه پیدایش مساله ملی روبرو بوده. از طرف دیگه، این یه حقیقت تاریخی ست که روابط سرمایه داری در ایران با پروسه نفوذ و رشد امپریالیسم در کشور ما گره خورده و به شرایطی منجر شده که بورژوازی ایران در پیوند تنگاتنگ با حاکمیت امپریالیسم بسط و گسترش پیدا کرده و سرانجام به جزئی ارگانیک و وابسته به امپریالیسم بدل شده. طبیعتا مساله ملی هم در چنین جامعه تحت سلطه ای در بستر تاریخی فوق رشد و نمو پیدا کرد. مجموع این شرایط باعث شد که در پروسه رشد و تحکیم مناسبات امپریالیستی در ایرانف ما شاهد پدید آمدن یک دولت مرکزی واحد و قوی باشیم که به مثابه ارگان سیادت بورژوازی وابسته به امپریالیسم با اتکا به یک ارتش ضد خلقی و دست ساز امپریالیسم به مثابه ستون فقرات این نظام، به وحشیانه ترین شکلی دیکتاتوری طبقه حاکم رو بر طبقه کارگر و خلقهای ستمدیده اعمال کرده و هر گونه خواست دمکراتیک و ملی رو به طور قهر آمیز سرکوب ساخته و می سازد. درنتیجه بدون توجه به این پارامتر یعنی امپریالیسم در حقیقت هیچ تحلیل واقع بینانه و درستی در زمینه مساله ملی در ایران نمی تونه وجود داشته باشه. اگر عمیقا به چنین واقعیتی توجه نماییم می بینیم که تمامی خلقهای ایران در چنین پروسه ای زیر ستم بورژوازی وابسته و مناسبات امپریالیستی و خود امپریالیسم قرار داره ن هر چند که در این میان تنها خلق فارس از این مزیت برخورداره که زبان این خلق زبان رسمی ایران گشته است. بر این اساس خلقهای ما از خلق فارس گرفته تا دیگر خلقهایی که از ستم مضاعف ملی رنج می بره ن در امر استقلال از امپریالیسم مشترکند و از این نظر مساله ملی مشترکی دارند. این پیچیدگی مساله ملی در ایرانه. از یکطرف همه خلقهای ایران بدون استثنا در مقابل امپریالیسم مساله ملی دارند و از طرف دیگه حکومت مرکزی و دقت کنید (نه ملت فارس) به دیگر خلقهای ایران ستم ملی روا میداره و باعث می شه که خلقهای تحت ستم ما در شرایط حاکمیت نظام سرمایه داری وابسته حاکم بر ایران از  یک ستم مضاعف رنج ببرند.

 

در نتیجه در شرایط کشور ما این حاکمیت نظام سرمایه داری وابسته به امپریالیسمه که به مثابه مانع و رادع کوچکترین تحول دمکراتیک در ایران با اعمال یک دیکتاتوری عریان و با تشدید ستمگری ملی، زنجیرهای اسارت و سرکوب را بر پاهای خلق های تحت ستم هر چه محکمتر نموده است. همین واقعیت حل مساله ملی را به بخشی جدایی ناپذیر از یک انقلاب ضد امپریالیستی- دمکراتیک با رهبری طبقه کارگر تبدیل نموده که هدف آن نابودی قطعی نظام سرمایه داری در ایران و در هم شکستن مناسباتی باشد که ستمگری ملی، ذاتی آن می باشد.

 

در همین ارتباط وظیفه یک نیروی دمکرات و واقعا آزادیخواه که خواهان شرکت وسیعترین توده های تحت ستم برای تضمین پیروزی انقلاب می باشد، این است که  باید با تاکید بر شعار "حق ملل در تعیین سرنوشت" خویش و تضمین برابری حقوق ملتها، طبقه کارگر را به مثابه مدافع وسیعترین آزادی های دمکراتیک، از انرژی انقلابی وسیعترین توده های تحت ستم برخوردار نماید.

 

به اعتبار این واقعیات است که ما در ایران از شعار حق ملل در تعیین سرنوشت خویش دفاع می کنیم و این شعار رو با صراحت تمام و در وسیعترین جلوه خودش یعنی حق جدایی بر پرچم خود حک می کنیم. در این حال ما در رابطه با چگونگی تحقق این اصل کلی بر 2 نکته بسیار مهم تاکید می کنیم که از یک سو خط فاصل قاطعی بین کمونیستها  با ناسیونالیستهای افراطی ای می کشه که خواهان باصطلاح حل مساله ملی با اتکا به سیاستهای امپریالیستی و یا اعمال نفوذ آنها می باشند؛ و از سوی دیگر مرزبندی اصولی بین کمونیستها با شوینیسم امپریالیستی و تمامی طرفداران مرتجع رنگارنگ آن ترسیم می کند.

 

نخستین نکته این است که ما به عنوان مدافعین شعار حق ملل در تعیین سرنوشت خویش، صراحتا تاکید می کنیم که تامین حقوق ملتهای تحت ستم تنها در یک شرایط واقعا دمکراتیک، یعنی در یک محیط آزاد که در آن همه خلق های تحت ستم بتونن اراده و نظر خودشون رو راجع به سرنوشت خودشون بیان کنن امکان پذیر خواهد بود. در نتیجه در ایران تا دمکراسی برقرار نباشد از شرایط لازم برای حل عادلانه و قطعی مساله ملی در ایران حتی سخنی هم نمی توان به میان آورد. در نتیجه منافع عمومی تمامی خلق های تحت ستم و نیروهای انقلابی مدافع این شعار این است که با تمام قوا امر انقلاب و و جنبش انقلابی توده ها بر علیه رژیم جمهوری اسلامی را تقویت کنند.

 

دومین نکته : ما به عنوان اصل برنامه ای خود و یک پرنسیب کمونیستی، ضمن پذیرفتن شعار حق ملل در تعیین سرنوشت تا حد جدایی، به هیچ وجه مبلغ جدایی خلقها از یکدیگر نیستیم، برعکس ما در تبلیغات خود می کوشیم تا فواید الحاق داوطلبانه را برای تمامی خلقهای تحت ستم توضیح دهیم. ما می گوییم که منافع و مصالح تمامی ملتهای تحت ستم و بویژه طبقه کارگر این ملتها در این است که در چارچوب یک ایران آزاد و دمکراتیک، در شرایط حاکمیت یک نظام دمکراتیک و دولت بزرگ واحد با یک اقتصاد برنامه ریزی شده و در شرایطی که در چنین نظامی هیچ ملتی، هیچ زبانی، هیچ فرهنگی، بر ملت زبان و یا فرهنگ دیگر برتری حقوقی و غیر حقوقی ندارد در کنار یک دیگر زندگی کرده و در شرایط تضمین تساوی حقوق در تمام زمینه ها ، همه استعدادها، نیروها و قابلیتهای مادی و معنوی آحاد این ملل برای رشد و آبادانی و شکوفایی اقتصادی این کشور متمرکز بشه. بنابراین تا آنجا که به موضع ما برمی گردد، خواست الحاق داوطلبانه در نزد ما شعار آزادی جدایی را تکمیل می کنه. این تنها راه تضمین رفع قطعی ستمگری ملی و تحقق خواستها و مطالبات عادلانه ملی تمامی خلقهاب تحت ستم ایران است.         

 

در خاتمه اجازه بدید ضمن سپاس از شما عزیزان که با حوصله به حرفهای من گوش دادید و با تشکر مجدد از برگزار کنندگان زحمتکش این سمینار که به من وقت داده ن تا این بحث رو ارائه کنم؛ تاکید کنم که بدون شک یکی از آرمانهای سرخ نمامی انقلابیون و کمونیستهایی که در قتل عام سال 67 جان باختند، ایجاد نظام نوینی بود که در آن با الغای مناسبات استثمارگرانه طبقاتی به مثابه عامل اصلی وجود فقر و بیکاری و گرسنگی، ستم ملی و دینی و نژادی و جنسی؛ و سرکوب و زندان و شکنجه و اعدام در جامعه ، این تجلیات زشت نیز ازجامعه رخت بربندد. امیدوارم که تمامی نیروهای مبارز و انقلابی  با الهام از فداکاریهای آن عزیزان جانباخته و با تحکیم وحدتهای مبارزاتی  شون بر علیه دشمن مشترک بکوشند تا در جهت تحقق آرمانهای سترگ جانباختگان قتل عام سال 67 گامهای هر چه بزرگتری بردارند. 

                                    

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com