به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 100 ، شهریور و مهر ماه 1386 

 

(ستون آزاد)

 

فرشاد بهرنگی

 

نزدیکی فرانسه به آمریکا تا چه اندازه واقعی است؟

 

با عمیق تر شدن اختلاف نظر بین جناحهای مختلف امپریالیستی در رابطه با منافع اشان در ایران، بحث و جدل در رابطه با "برنامه هسته ای" ایران وارد مرحله جدیدی گشته است. از وجه مشخصه های این مرحله همانا بازتاب این اختلاف نظرها در رویکرد جدید فرانسه نسبت به مناقشات هسته ای ایران با غرب است. بعد از انتخابات فرانسه وروی کار آمدن دولت سارکوزی، اين تغييرات در رسانه های جهانی با موضعگیریهای نزديک دولت جدید فرانسه با دولت جورج بوش در رابطه با شدت بخشیدن به تحریمهای اقتصادی ایران – حتی خارج از چارچوب مصوبات شورای امنیت سازمان ملل -  نمود يافته است. در این میان هیأت حاکمه امریکا ضمن اینکه "همواره بر راه حل دیپلماتیک"، "تأکید" می ورزد اما هرگز از تأکيد بر اين امر که دولت آمريکا "هیچ گزینه ای" را رد نمی کند باز نمانده است. دولت آمريکا در حاليکه از موضع نزديک  دولت جدید فرانسه شادمان است و خود را برای ارائه پیش نویس قطعنامه سوم تحریم اقتصادی ایران از سوی شورای امنیت سازمان ملل آماده میسازد، همزمان خارج از چارچوب شورای امنيت به خاطر اعمال فشار اقتصادی بيشتر علیه جمهوری اسلامی به  وضع قوانین ریز و درشتی از سوی مجلس قانونگذاری خود اقدام نموده که عملاً رقبای اقتصادی وی را تحت فشار قرار می دهد.  در چنين اوضاعی ضرورت دارد تا با بررسی هرچند مختصر وقایع و رویدادهایی که تاکنون اتفاق افتاده است، ببینیم تا چه اندازه شکل گيری گرايشات جدید، صدای طبل جنگ را که از قبل نيز به گوش می رسيد بلندتر نموده است ؟

 

گوردون براون رهبر دولت جدید انگلیس که شاهد مخالفت بخش قابل ملاحظه ای از سیاستمداران و قانوگذاران انگلیس، و حتی بخش وسیعی از اعضای حزب "کارگر" و همچنين مردم،  با سیاستهای تونی بلر در رابطه با حمله به عراق و روابط نزدیکش به آمریکا و خصوصاً جرج بوش، بوده است، برای حفظ موقعیت خود و تضمین موقعیت برتر در انتخابات آینده، آهسته، اما پیوسته از سیاستهای آمریکا در رابطه با عراق و ایران فاصله گرفت. تا جائی که حجم نیروهای نظامی انگلیس در عراق را به 5000 نفر تقلیل داده و از شهر بصره به فرودگاه آن شهر عقب نشینی نمود و امور منطقه را به دولت عراق واگذار کرد. (تعداد نیروهای نظامی انگلیس در زمان حمله به عراق 45000 نفر بوده است) این در حالی است که دولت گوردون براون، در رابطه با جمهوری اسلامی، می کوشد تا از تشدید اختلافات موجود جلوگيری کند. این تغییر سیاست تنها منحصر به دولت فعلی انگلیس نیست. آنجلا مرکل، صدر اعظم آلمان، وقتی به قدرت رسید، سخنرانیهای تند و تیزی بر علیه جمهوری اسلامی ایراد می کرد و وزیر امور خارجه اش، فرانک والتر اشتاین مایر، مرتباً دولت ایران را به خاطر بلند پروازیهای هسته ای اش، سرزنش می نمود. اما هنگامی که شرکتهای تولیدی، تجاری و بانکهای آن، خصوصاً "دویچه بانک" که روابط اقتصادی حسنه و پر منفعتی با ایران داشته اند مورد فشار اقتصادی آمریکا قرار گرفتند، که نتایج حاصله از آن قطعاً میتوانست پیآمدهای ناخوش آیندی برای خانم مرکل و حزبش در عرصه سیاسی این کشور رقم بزند، دولت آلمان نیز کم کم با سیاستهای آمریکا در رابطه با ایران فاصله گرفت. از دیگر دولتهای قدرتمند اروپا، باید از ایتالیا و اسپانیا نام برد، که اولی با شکست حزب راستگرای سیلویو برلوسکونی، "فورزا ایتالیا"، در انتخابات آپریل سال 2006 و پیروزی ائتلاف چپ ميانه، موسوم به "اتحاد درخت زيتون" به رهبری رومانو پرودی، چرخش سیاسی دولت جدید بر علیه مواضع جنگ طلبانه آمریکا در خاورمیانه را آشکار ساخت. اسپانیا نیز بعد از پیروزی حزب "سوسیالیست" این کشور به رهبری "خوزه لوييز رودريگز زاپاترو" در انتخابات ماه مارس سال 2004، و شکست حزب محافظه کار آن کشور به رهبری "جوزه ماریا ازنار"، با اقدام به بیرون کشیدن کامل نیروهای نظامی اش از عراق، صراحتاً با سیاستهای جنگی آمریکا فاصله گرفت. بنابراین بی جهت نیست که "خاویر سولانا"، به عنوان رييس سياست خارجي اتحادیۀ اروپا با درخواست فرانسه برای اِعمال تحريم‌های تجاری جديد بر ضد ايران مخالفت می نماید. از آنجائیکه موضعگیری وی میبایست بازتاب موضعگیری اکثریت دولتهای (قدرتمند) این اتحادیه باشد، این موضعگیری، به روشنی بیانگر سیاست اکثر دول قدرتمندِ اروپا در قبال مواضع آمریکا به خصوص در رابطه با ایران می باشد.

 

امپریالیسم فرانسه همواره بخاطر اختلاف منافع اش  در اقصی نقاط دنیا خصوصاً افریقا، با آمریکا و انگلیس در تضاد بسر میبرد. اين واقعيت چه در  دوران صدارت میتران از حزب "سوسیالیستها" و چه در دوران ژاک شیراک که نسبت به دولت میتران، دولتی راست تر قلمداد می گردید، همواره شاخص روابط اين کشور با دو کشور ديگر بوده است. این اختلاف حتی اندکی قبل از حمله نظامی آمریکا، انگلیس و دیگر متحدان ریز و درشت به عراق در سال 2003، خود را بار دیگر در صحنه بین المللی نشان داد. در تلویزیونها شاهد آن بودیم که فروشگاههای آمریکا محصولات فرانسه بخصوص شرابهای آن را تحریم کرده و بطریهای شراب این کشور را از قفسه ها بیرون کشیده و در خیابانها خالی می کردند. امری که اگر فقط جنبه تبلیغی سیاسی آن را در نظر بگیریم، و نه حتی بُعد اقتصادی آنرا، بیانگر اختلاف واقعی و رشد یابنده آنها برای تأمین منافع اقتصادی اشان می باشد. این اختلافات بر سر منافع تنها به امور ایران و یا خاورمیانه خلاصه نمی شود. بلکه دست اندازی آمریکا به منافع فرانسه در کشورهای افریقایی و به چالش کشاندن آن، مبین اختلافات عمیقی است که با بروی کار آمدن دولت آقای سارکوزی، یکشبه حل نمی گردد. گرچه با رياست جمهوری سارکوزی خيلی از محافل سیاسی آشکارا از نزدیکی وی به دولت آمریکا خبر داده اند. سارکوزی با گذراندن تعطیلات سالانه اش در آمریکا که طی آن دو روزی هم مهمان خصوصی جرج دبلیو بوش و پدرش بود، و اضافه بر آن، ایراد سخنرانیهای غّرا بر علیه "ایران هسته ای"، و "عدم تحمل" اش برای دیدن ایرانی که صاحب "بمب اتمی" است، گمانه زنیهای فوق را تقویت و شدت بخشید. و متعاقباً تهدید برنارد کوشنر، وزیر امور خارجه دولت سارکوزی، مبنی بر این که جهان باید خود را برای بدترین حالت با ایران، که جنگ است آماده کند، همه مبین این است که انگار فرانسه در سیاست خارجی خود دچار چرخشی به سوی سياستهای نئو محافظه کاران آمریکائی شده است. و اين امر به اين تصور دامن زده که شاید فرانسه قصد دارد در جنگ احتمالی آمریکا علیه ایران، نقش انگلیس در حمله آمریکا به عراق را بازی کند. اما واقعیت اینست که در ایران بعد از آلمان،  فرانسه دومین کشوری  است که بالاترین سطح همکاریهای اقتصادی را با آن دارد. و فرانسه در ایران دارای منافعی است که حفظ آن برای دولت و نهادهای امپریالیستی فرانسوی حائز اهمیت بسيار است و به همين دليل هم به نظر می رسد که در راستای حفظ این منافع دولت فرانسه از هيچ تلاشی فرو گذاری نکند. بنابراين نزديکی فرانسه با آمريکا را با در نظر گرفتن مجموعه منافع اين کشور در منطقه بايد در نظر گرفت.

 

سیاست کنونی آمریکا در رابطه با ایران را باید با در نظر گرفتن مشکلاتی که دولت جورج بوش بطور کلی با آنها روبروست، مورد بررسی قرار داد: با در نظر گرفتن مشکلاتی که هم اکنون دولت آمریکا در عراق با آن دست به گریبان است، عدم محبوبیت چهرۀ آمریکا در انظار جهانی، اختلافات غير قابل کتمان با روسیه، عدم داشتن متحدی نیرومند که در عرصه بین المللی بتواند روی آن حساب کند و در صورت حمله نظامی به ایران از به انزوای سیاسی کشانده شدن دولت آمریکا جلوگیری کند (نقشی که در جریان حمله به عراق به عهده انگلیس بود)، و از همه مهمتر عدم داشتن یک رهبری نیرومند در داخل کشور، سیاستمداران آمریکائی را بدانجا کشانده است که فعلاً در این مرحله به محدود کردن بازارهای دیگر رقبای خود در ایران بسنده کنند. رقبایی که بارها به آمریکا در توسل جستنش به جنگ با ایران هشدار داده اند. و تلاش نمودند که به وی بفهمانند ايران با عراق "تفاوت" دارد. در چنین شرایطی است که دولت آمریکا فعلاً سیاستهای خود را با وضع قطعنامه از سوی شورای امنیت سازمان ملل و وضع قوانین از سوی مجلس قانونگذاری خود و تحریم و مجازات شرکتهایی که با ایران بیش از 20 میلیون دلار قرارداد تجاری می بندند، به پیش می برد. اگر در این راه فرانسه نیز می خواهد این جاده را برای آمریکا هموار کند، به این امید که منافع دراز مدت خود را در ایران در امان نگاه بدارد، آمریکا تا جائیکه بشود از فرانسه استفاده خواهد کرد تا شکاف میان دول اروپائی را افزایش دهد. اما اين امر واقعيت شکاف بیشتر روابط اروپا با آمریکا بر سر خاورمیانه و ایران را تغيير نمی دهد. شايد هراس ازعواقب  تشديد هر چه بيشتر اين شکاف و بالا گرفتن تب جنگ باعث شده  که وزير خارجه فرانسه  کوشنر متحدین اروپایی اش را به کوتاه آمدن در برابر منافع آمریکا در ایران فرا بخواند و هشدار دهد که در غیر اینصورت: "جهان باید خود را برای بدترین حالت با ایران، که جنگ است آماده کند". 

 

زیرنویس ها:

(1) در اینجا باید این نکته را نیز اذعان نمود که در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2008، این احتمال که نماینده ای از سوی حزب دمکرات متصدی پست ریاست جمهوری گردد، بسیار است و همين احتمال قوی باعث شده تا گوردون براون موقعیت خود و حزبش را فدای رابطه حسنه با جورج بوش و سیاستهای نئومحافظه کاران آمریکائی نکند. آنهم در شرایطی که همکاران نزدیک سیاسی جورج بوش در حال کناره گرفتن از مقامهای خود بوده و آقای "رئیس جمهور" را "تنها" گذاشته اند.

 

(2) هرچند که وی مدتی بعد تحت فشار افکار عمومی، مطبوعات و سیاستمداران قدیمی فرانسه، از موضع خود عقب نشینی کرده و مطبوعات را مقصر بدفهمی از گفته هایش کرد. اما، همچنان محافل سیاسی و مطبوعات، انکار کوشنر را جدی نگرفته اند. و موضع گیریهای بعدی وی، در راستای تحریمهای شدیدتر ایران و اینکه تحریمهای تاکنونی تأثیر چندانی نداشته است، محافل سیاسی را بیشتر متقاعد نمود که دولت سارکوزی گرایشات شدیدتری علیه ایران در همسوئی با دولت آمریکا به خرج می دهد.

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com