مبارزات دلاورانه کارگران اراک و درس های نهفته در آن ها!

رژیم جمهوری اسلامی و دولت تبهکار روحانی دیروز و امروز (28 و 29 شهریور) با حمله وحشیانه به تجمع کارگران "آذر آب" و "هپکو" در اراک ، کارگران این واحد های تولیدی را تنها به جرم درخواست دریافت حقوق و مزدهای معوقه و برخی دیگر از حقوق صنفی شان به خاک و خون کشیدند و به این ترتیب یک بار دیگر ماهیت ضد خلقی و کارگر ستیز خود را به نمایش گذاردند. در روزهای 28 و 29 شهریور ، هزاران تن از کارگران دلاور این دو واحد تولیدی در پیگیری مطالبات بر حق شان ، شهر اراک را به صحنه یکی از وسیع ترین حرکت های مبارزاتی علیه رژیم کارگر ستیز جمهوری اسلامی تبدیل کردند. کارگران شرکت آذر آب که ماه هاست حقوق خود را دریافت نکرده و هر بار مطالبات شان توسط کارفرمایان زالو صفت و دولت حامی آن ها سرکوب شده در تداوم تلاش های خود در روز 28 شهریور به خیابان آمدند و جاده اراک به تهران را به تصرف خود در آورده و  آن را بستند. با پخش خبر و تداوم حرکت مبارزاتی کارگران ، کارگران شرکت هپکو اراک نیز که وضعیت مشابهی داشته و مطالبات و حقوق شان از سال گذشته به آن ها پرداخت نشده ، برای رساندن صدای اعتراض خود به هم طبقه ای های خود پیوستند. در اثر حرکت گسترده و دلاورانه کارگران معترض ، بلوار خمینی در اراک و پل بختیاری و ریل های راه آهن در این منطقه اشغال و به محل تجمع کارگران معترض تبدیل شد.

مبادرت کارگران معترض آذر آب و هپکو به تجمع گسترده و اشغال بخش هایی از شهر در شرایطی صورت می گیرد که آن ها همه راه های به اصطلاح قانونی را طی کرده ولی شکایات شان به نهادهای دولتی به جایی نرسیده بود. این کارگران رنجدیده مورد ظلم واقع شده ، چند بار هم دست به تجمع و راه پیمائی زده بودند همان طور که در تاریخ 12 شهریور ماه نیز با یک راه پیمایی گسترده از محل کارخانه های شان به مرکز شهر ، فریادهای "ما گرسنه ایم" خود را به گوش افکار عمومی رساندند. اما با وجود تمام این اقدامات مقامات دولت کارگر ستیز روحانی ، در طول این مدت ، تنها با وعده و وعید و همچنین با تهدید و پیگرد کارگران را سر دوانده و گشایشی در کار کارگران صورت ندادند.  آن ها در شرایطی که هزاران کارگر و خانواده های نیازمند و محروم آن ها در یک شرایط اقتصادی اسف باری به سر می برند ، با پشتیبانی از سرمایه داران وضعیتی به وجود آورده اند که آن استثمارگران و غارت گران و انگل های اجتماعی تا به امروز نیز از پرداخت حقوق بخور و نمیر کارگران و تحقق دیگر خواست های صنفی شان که یکی از مهم ترین آن ها پرداخت حق بیمه آن ها به سازمان تامین اجتماعی می باشد ، خود داری کرده اند.

در چنین شرایطی ، کارگران آذر آب و هپکو برای حفاظت از شرافت ، انسانیت و زندگی خود و خانواده شان ناچار بودند به راه های دیگری از مبارزه که همانا آمدن به خیابان و بستن جاده بود ، دست بزنند. اما در شرایطی که رژیم به دلیل دفاع و حفظ منافع سرمایه داران جز سرکوب و فرستادن مأموران جنایتکار خود به سراغ کارگران ،  پاسخ دیگری برای آنان ندارد و در شرایطی که دیکتاتوری و خفقان وحشتناکی بر جامعه مستولی است ، گزینش این راه از مبارزه برای کارگران بسیار مخاطره آمیز بود.  کما این که پس از حضور کارگران در خیابان ، جمهوری اسلامی شهر اراک را به یک پادگان نظامی تبدیل کرد و مأموران مزدور برای متفرق کردن کارگران و پایان دادن به اعتراضات آنان به هر وحشی گری ، از حمله فیزیکی گرفته تا استفاده از گاز اشک آور و تیراندازی هوائی ، دست زدند.

کارگران رنجدیده و اما دلاور آذر آب و هپکو ، هنگامی که نیروهای سرکوب گر جمهوری اسلامی به ضرب و شتم کارگران پرداختند ، از میدان بدر نرفتند و مظلومانه فریاد زدند که: "کارگر بیچاره ، کتک زدن نداره" و وقتی آن نیروهای مزدور پس از مبادرت به قلع و قمع کارگران تعدادی از آنان را دستگیر نمودند ، باز کارگران ایستادند و شعار دادند: "کارگر بی گناه آزاد باید گردد". بالاخره با شدت گیری سرکوب ، کارگران شریف و مبارز با خشمی جان سوز یک صدا فریاد زدند: "مزدور برو گمشو ، مزدور برو گمشو" و هر فحش و ناسزائی که به ذهن شان می رسید نثار آن مزدوران کردند که "بی شرف" مؤدبانه ترین آن ها بود. باید باور کرد که همین شعارها در صحنه نبرد کارگران با سرمایه داران و رژیم حامی شان لرزه بر اندام آن استثمارگران و چپاول گران که انگل وار تماماً از دسترنج کارگران ارتزاق می کنند ، می اندازد - چرا که آن ها خوب می دانند که در پشت چنان شعارهای خشماگین مبارزاتی و ناسزاهای کارگران در واقع خواست قلبی کارگران یعنی زنده باد انقلاب و زنده باد سوسیالیسم خوابیده است.

تصاویری که از اعمال تبهکارانه و سرکوب گرانه مزدوران وحشی رژیم و صورت های خونین و پیکرهای در هم کوفته شده کارگران به نمایش درآمده و تصویری که نشان می دهد که کارگران تحت ستم و مورد سرکوب واقع شده با پرتاب سنگ و چوپ به سوی سرکوب گران شان به مقابله و مقاومت می پردازند ، یک بار دیگر چهره ضد کارگری جمهوری اسلامی و دیکتاتوری مطلق العنان حاکم بر جامعه را به نمایش گذارد و باز ثابت کرد که این رژیم در دفاع و حراست از نظام سرمایه داری حاکم و منافع سرمایه داران زالو صفت کوچک ترین صدای حق طلبانه را از سوی کارگران بر نمی تابد و  آن را با باطوم و گلوله و بگیر و ببند پاسخ می دهد.

نکات آموختنی از مبارزات کارگران اراک

باید دید که مجموعه حرکت های مبارزاتی کارگران آذر آب و هپکو حاوی چه درس های مبارزاتی است که کارگران پیشرو و طرفداران طبقه کارگر موظفند با دقت روی آن ها تأمل و تعمق کنند و از آن بیاموزند. تجربه اخیر کارگران دو واحد تولیدی در اراک ، همچون دیگر تجربه های مبارزاتی کارگران ایران که یکی از نزدیک ترین موارد آن مبارزه کارگران نیشکر هفت تپه بود (رجوع کنید به سرسخن ماهنامه کارگری چریکهای فدائی خلق شماره 43) ، مهر تأئید بر این واقعیت زد که به دلیل حاکمیت سیستم سرمایه داری وابسته در ایران که روبنای آن الزاما دیکتاتوری - و به طور واضح ، قدرت سیاسی مدافع و حافظ آن یک استبداد عنان گسیخته و مطلق العنان - می باشد ، پیگیری هر گونه خواست صنفی و مبارزه برای تأمین ابتدائی ترین حقوق کارگران به طور اجتناب ناپذیر آن ها را با قدرت سیاسی حافظ منافع سرمایه داران و قهر سازمان یافته این قدرت روبرو می سازد. معنی این واقعیت آن است که در جامعه سرمایه داری وابسته ایران قانونمندی معینی حکمرواست که باید آن را شناخت. این قانونمندی بیان گر آن است که مبارزه صنفی کارگران ما با این یا آن سرمایه دار خیلی زود به مبارزه سیاسی با دولت مدافع سرمایه داران تبدیل می شود و بلافاصله شکل قهر آمیز به خود می گیرد.

از طرف دیگر ، اگر در کشورهای غربی کارگران به دلیل برخورداری از تشکل های صنفی ای چون اتحادیه و سندیکا که وجود آن ها در قانون به رسمیت شناخته شده ، می توانند امیدوار باشند که از طریق مبارزه مسالمت آمیز صنفی شان به یک سری از خواست های خود برسند ، در ایران به دلیل وجود دیکتاتوری (که ماهیتا دیکتاتوری امپریالیستی است)، اساساً امکان ایجاد تشکل های مستقل کارگری از طریق مبارزه مسالمت آمیز وجود ندارد.  مسلما اعتراف به این واقعیت به معنی عدم دفاع از حق کارگران برای داشتن چنین تشکل هائی نیست. اما این واقعیت نیز اولا نشان می دهد که دیکتاتوری در جامعه ایران عاملی است که نمی توان بدون توجه به آن و مبارزه مستقیم با آن کارگران را به ایجاد تشکل های صنفی خود امیدوار ساخت و این تلقی را به وجود آورد که گویا مبارزه کارگران با سرمایه داران صرفاً محدود به تحقق خواست های صنفی آنان است و به همین خاطر کارگران تنها باید به ایجاد تشکل های مستقل صنفی خود بپردازند. ثانیاً اگر واقعیت این است که دیکتاتوری مانع بزرگی در مقابل رشد مبارزات کارگران و ایجاد ارتباط بین روشنفکران کمونیست با کارگران و مبارزات آن هاست ، پس مبارزه برای آزادی و دموکراسی که با مبارزه جهت سرنگونی رژیم دیکتاتور حاکم گره خورده ، ضرورتی است اجتناب ناپذیر ، ضرورتی که جز از طریق توسل به عالی ترین شکل مبارزه پاسخ نگرفته و راه به جائی نمی برد. بنابر این ، این عالی ترین شکل مبارزه (مبارزه مسلحانه) که محوری برای دیگر اشکال مبارزه است و به عبارت دیگر باید همزمان با انواع شکل های ممکن مبارزه  همراه شود ، پیش شرط فراهم نمودن شرایط جهت ایجاد تشکل های راستین کارگری و برقراری ارتباط روشنفکران کمونیست با طبقه خود یعنی طبقه کارگر ایران می باشد. همان طور که ملاحظه می شود چنین امری که خود از قانونمندی های جامعه تحت سلطه سرمایه داری وابسته ایران ناشی گشته ، تمایز و خط فاصل کاملاً روشنی را بین پروسه ای که کارگران ما باید برای رسیدن به آزادی و سوسیالیسم طی کنند با پروسه ای که به طور برجسته هم طبقه ای های آنان در برخی کشور ها جهت انجام انقلاب سوسیالیستی خود طی کردند را نشان داده و آشکار می سازد. این واقعیت را حتی می توان از زبان خود کارگران مبارز شنید که آن را گاه در شعارهای خود نیز آشکار می کنند. از جمله توجه به شعار پر مفهوم و پر محتوای کارگران هپکو که پس از بی نتیجه ماندن یک ماه مبارزه صنفی شان در خود کارخانه به خیابان آمده و آن شعار را در طی راه پیمائی در خیابان های اراک مرتب تکرار کردند (در 12 شهریور ماه سال جاری) این امر را آشکار می کند. آن ها شعار می دادند: "زیر بار ستم نمی کنیم زندگی ، جان فدا می کنیم در ره آزادگی ، وای از این وضع ، وای از این وضع!". این شعار، به حد کافی پیامی آموزنده برای هر روشنفکر کمونیستی که حقیقتا دلسوز کارگران بوده و قلبش با قلب کارگران رنجدیده ایران می تپد ، دارد. شدت ستمی که از طرف سرمایه داران به کارگران می شود در این شعار مشخص است و آن ها به خیابان آمده و می گویند که حاضرند جان فدا کنند. برای چه؟ پاسخ این است که در راه آزادگی. به راستی بین مبارزه برای خواست صنفی و آزادگی و آزاد زیستن چه رابطه ای وجود دارد؟ پاسخ این سئوال برای کارگرانی که تحت سلطه رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی زندگی می کنند و چنین شعاری را می دهند واضح است ، یعنی آن ها بین ظلم سرمایه دار و عدم آزادی یعنی حاکمیت دیکتاتوری در جامعه رابطه مشخصی را می بینند ؛ و نکته بسیار مهم ، نکته برجسته و چشمگیر و قابل تعمق دیگر این که اعلام می کنند که حاضرند با دیکتاتوری حاکم بجنگند و در این راه جان فدا کنند. آیا کارگران ما واضح تر از این می توانند ضرورت آن چه آن ها با گوشت و پوست خود لمس می کنند ، ضرورت مبارزه با دیکتاتوری را به آنانی که خود را مدافع طبقه کارگر می نامند منتقل سازند؟ مسلما نمی توان از کارگران انتظار داشت مسایل را به گونه ای بیان کنند که روشنفکران تئوریزه می کنند. اما این وظیفه پیشروان کارگری است که با تجزیه و تحلیل و شکافتن خواست ها و شعارهای آنان ، پیام کارگران را دریابند. مبارزه در راه آزادگی مستلزم مبارزه با دیکتاتوری حاکم در جهت سرنگونی رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی است ؛  مستلزم توسل به قهر انقلابی در مقابل قهر ضد انقلابی است.

از جنبه ای دیگر ، اگر این واقعیتی است که مبارزه صنفی نیازمند شرایط نسبتاً آزادی است که طی آن کارگران حداقل بتوانند تشکل های صنفی خود را به وجود آورند، اگر بر اساس تجربه انقلابات گذشته در سطح جهان، بردن آگاهی سوسیالیستی از طرف روشنفکران کمونیست به میان کارگران تنها در جریان مبارزات خود کارگران و در ارتباط با محافل و تشکل های کارگران امکان پذیر است، پس انجام چنین وظایفی در شرایط خفقان و دیکتاتوری ای که بر جامعه ایران حاکم است ضرورت طی کردن پروسه خاصی را می طلبد. متأسفانه صرف نظر از وجود جو رفرمیستی آشکار در میان بسیاری از افراد و نیرو هائی که مدعی دفاع از منافع طبقه کارگر هستند ، اکثر روشنفکرانی که سنگ کمونیسم را بر سینه می زنند چنین ضرورتی را درک نکرده و بالطبع پاسخ روشنی برای آن ندارند. آن پروسه ای هم که برخی تنها انتهای آن را در عبارات کلیشه ای "اعتصاب عمومی ، قیام توده ای و بعد دموکراسی شورائی" ذکر می کنند، پاسخگوی آن ضرورت نیست. چون کارگران زمانی می توانند به اعتصاب عمومی دست بزنند و بعد یک قیام توده ای را رهبری کنند تا قادر شوند که دموکراسی شورائی را در جامعه بنیان نهند که ابتدا پیوندی بین آنان با روشنفکران کمونیست شان به وجود آمده باشد. همه مسئله و معضل اصلی برای کمونیست های ایران این است که در شرایطی که دیکتاتوری حاکم کم ترین صدای حق طلبانه کارگران را با قهر ضد انقلابی پاسخ می دهد، چنین پیوندی چگونه و در چه پروسه ای می تواند به وجود آید. لذا عنوان کردن چنان پروسه ای که کلیشه وار از تجربه انقلاب روسیه گرفته شده در عمل جز تبلیغ به نفع رفرمیسم و اکونومیسم نیست. اما تئوری چریکهای فدائی خلق ایران درست در پاسخ به چنان ضرورتی تدوین گشته که در دو نوشته رفقا امیر پرویز پویان و مسعود احمدزاده مستتر است. این تئوری پروسه بردن آگاهی سوسیالیستی به میان کارگران ، تربیت و متشکل کردن آن ها و رهبری مبارزات کارگران تا رسیدن به سوسیالیسم را با روشنی ترسیم کرده است. در این تئوری گفته می شود که روشنفکران کمونیست تنها در جریان مبارزه برای آزادی و دموکراسی با جهت گیری رسیدن به سوسیالیسم که خود در شرایط دیکتاتوری حاکم بر جامعه تنها از طریق اعمال قهر انقلابی عملی است قادر به ایجاد محیط و شرایط لازم برای منظور فوق خواهند بود.

مبارزات دلاورانه کارگران آذر آب و هپکو علیه سرمایه داران و رژیم جمهوری اسلامی ، جلوه ای از مبارزات تمامی طبقه کارگران ایران علیه بی عدالتی می باشد ، همچنان که مطالبات بر حق آنان خواست های صنفی عمومی کارگران ما را بیان می کند. بر تمام انسان های با وجدان و نیروهای مبارز و مترقی ست که از این مبارزات پشتیبانی کرده و خواست قلبی کارگران ایران یعنی رسیدن به آزادی و دموکراسی و نابودی نظام استثمارگر حاکم و رژیم حافظ آن ، جمهوری اسلامی را با صدایی بلند در افکار عمومی منعکس کنند. باشد که نیرو های راستین مدافع طبقه کارگر بتوانند در جهت تسهیل راه پیوند با کارگران مبارز و انقلابی ایران به منظور یاری به تحقق خواست اصلی آنان که رسیدن به سوسیالیسم و جامعه ای عاری از هرگونه ظلم و استثمار است ، گام های هر چه مؤثر تری به پیش بردارند.

درود بر کارگران دلاور هپکو و آذر آب اراک!

نابود باد رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی! 

پیروز باد مبارزات وقفه ناپذیر کارگران مبارز ایران!

"زیر بار ستم نمی کنیم زندگی ، جان فدا می کنیم در ره آزادگی"!

 

چریکهای فدایی خلق ایران

 29 شهریور 1396