تظاهرات نيروهای آزاديخواه کانادا در روز شنبه ٢٦ جون 2010
در مرکز شهر تورنتو
تظاهرات روز شنبه ٢٦ جون بر عليه نشست جی- ٨ و جی- ٢٠ در تورنتو از ساعت ١١ و با تجمع در محوطه روبروی پارلمان استان اُنتاريو (که "کوئينز پارک" نام دارد) شروع شد. بيش از 30 هزار نفر از نيروهای کمونيست و مبارز و همچنين فعالين اجتماعی مترقی برای اعتراض به وضعيت ناگوار اقتصادی-سياسی-اجتماعی و استثمار شديدی که درنتيجه تسلط سيستم سرمايه داری بر جهان ايجاد شده، در اين تظاهرات شرکت داشتند.
باران شديدی می باريد اما لحظه به لحظه به تعداد تظاهرکنندگان افزوده ميشد. مردم و نيروهای چپ از پرچم ها و پلاکاردهای همديگر عکس مي گرفتند و برخوردها بسيار دوستانه و رفيقانه بود. به استثنای برخی از نيروهای وابسته به اتحاديه های کانادا (کنگره کارگران کانادا-CLC و فدراسيون کارگران انتاريو- OFL) که با مردم و نيروهای چپ برخوردی ارباب منشانه داشتند و حتی اجازه نمی دادند کسی به تريبون آن ها نزديک شود و يا از سکوی چوبی آن ها برای گرفتن عکس از جمعيت استفاده کند. دختر جوانی که می خواست روی سکو رفته و عکسی برای خود از تظاهرات بگيرد با مخالفت آن ها روبرو شد در نتيجه فرياد زد "پليس حداقل به قول خودش منطقه آزادی بيان مشخص کرده اما شما با اين همه ادعاهايی که داريد سکوی چوبی زهرماری اتان را هم با مردم تقسيم نمی کنيد!"
موضع گيری کنگره کارگران کانادا- CLC که کاملأ به نفع پليس و برعليه مردم بود، بار دیگر ماهيت و خصلت راست و ضدمردمی اين گونه نيروها و اتحاديه های زرد را به عینه در مقابل مردم به نمایش گذارد.
يکی از نکات چشمگير در اين تظاهرات حضور جوانان انقلابی نسل دوم ايرانيان ساکن کانادا بود. اين جوانان آگاه و مبارز که به نقش امپرياليست ها در استثمار مردم ايران و جهان واقف هستند به اين تظاهرات ضد امپرياليستی آمده و در صف مقدم آن قرار داشتند. جوانان آگاه افغانی نيز در اين تظاهرات شرکت داشتند. چند تن از دختران نوجوان افغانی با ديدن فعالين چپ ايرانی ميگفتند که "ما برای اعتراض به اشغال افغانستان توسط امپرياليست ها به اين تظاهرات آمده ايم و حضور فعال ايرانی های کمونيست در اين تظاهرات ما را خيلی خوشحال کرد. ياد صحنه های تظاهرات در ايران افتاديم که در تلويزيون ديده بوديم."
حضور فعالين چپ ايرانی در اين تظاهرات بسيار چشمگير بود و در اکثر خبرها نیز منعکس شد. بنر فعالين "چريکهای فدايی خلق ايران" که شعار های "مرگ بر سرمايه داری، زنده باد سوسياليسم" در آن درج شده بود مورد توجه جوانان انقلابی قرار مي گرفت که برخی از آنها با حمل اين بنر و عکس گرفتن با آن و تکرار شعار روی آن، اتحاد انقلابی اشان را با سر دهندگان اين شعار ها اعلام مي کردند.
يکی از رفقای چپ ايرانی سرود های انقلابی (به زبان انگليسی) را از بلندگو پخش مي کرد که تظاهر کنندگان را به شور و شوق در می آورد.
حدود ساعت ١ بعد از ظهر راه پيمايی به سمت جنوب در خيابان "يونيورسيتی" شروع شد. پليس از قبل به سازمان دهندگان تظاهرات گفته بود که "به محض اين که به خيابان "کوئين" برسيد با ديواری از پليس مسلح به باتوم و گاز اشک آور و اسپری فلفل مواجه خواهيد شد که مسير درست راه پيمايی را به شما يادآوری خواهند کرد." (خيابان کوئين ٤ بلوک با حصار های محل نشست جی- ۲٠ فاصله دارد.)
اتحاديه های زرد و گروه های راست و مذهبی مسير مشخصی را برای تظاهرات اعلام کرده و برای نشان دادن "حسن نيت خود" آن را از قبل به پليس نيز اطلاع داده بودند و از آن مسير هم خارج نشدند. اما نيرو های چپ و ديگر نيرو های معترض قصد داشتند که با عبور از نرده ها و ديوار های ايجاد شده به دور محوطه نشست، بر عليه عملکرد پليس برای سلب آزادي های دمکراتيک مردم اعتراض کنند. در نتيجه در وسط مسير راهپيمايی از اتحاديه ها جدا شده و در مسير جنوب در بلوار "يونيورسيتی" و در خيابان های اطراف محل نشست حرکت نموده و در نتيجه با مقابله پليس مواجه شده و پليس با آن ها درگير شد.
حوادثی که در اين مسير اتفاق افتاد حاوی تجارب فراوانی برای نيرو های سياسی و جوانان مبارز کانادايی می باشد که برای حفظ دستاوردهای سال ها مبارزات مردم اين کشور در طول تاريخ، به مقاومت و مبارزه بر عليه پليس و دولت سرمايه داری ادامه خواهند داد.
هر بار که تظاهر کنندگان می خواستند برای رسيدن به حصار های نشست از سد پليس در خيابان های فرعی و اصلی بگذرند، پليس آنها را هُل ميداد و با باتوم می زد و از آن جا دور مي کرد. چندين نفر در اثر اصابت باتوم به سرشان زخمی شدند. در مقطعی از تظاهرات، مردم شاهد کتک خوردن و زخمی شدن پسر جوانی بودند که سرش در اثر ضربه باتوم شکسته شده بود. دوستانش تلاش کردند سر او را باند پيچی کرده و وی را به يکی از بيمارستان های بلوار "يونيورسيتی" منتقل کنند. برخی از خبرنگاران که از نزديک شاهد خشونت پليس بودند تلاش مي کردند که از تظاهر کنندگان دفاع کنند. در يکی از سد هايی که پليس ايجاد کرده و راه را بسته بود، خبرنگاری به يکی از تظاهر کنندگان که رو در رو با پليس ايستاده بود و داشت از آن ها عکس می گرفت با ترس گفت "اين ها شوخی ندارند، می زنند و زخمی ات ميکنند. همين الان فرق سر دختری را شکافتند. بيا عقب و ازشان فاصله بگير و گرنه بهت رحم نميکنند." او در حين گفتن اين حرف ها خشمگينانه به پليس هايی که به سمت آن ها حرکت مي کردند اشاره مي کرد.
تظاهر کنندگان به سمت جنوب به حرکت و در واقع دويدن و فرار و گريز از دست پليس هار سرمايه داری ادامه دادند و در چهار راه خيابان "بی" ((Bay و "کينگ" با صفی از حدود ١٠٠ نفر پليس روبرو شدند که راه را به سمت جنوب بسته بودند. آن ها برای بستن راه چند تا از اتومبيل های خودشان را نيز در وسط چهار راه گذاشته بودند. بعد از چند دقيقه ديديم که اتومبيل های پليس آتش زده شدند. يکی از دختران جلودار تظاهرات در بلندگو خطاب به پليس فرياد ميزد "ما احمق نيستيم. ميدانيم خودتان ماشين هايتان را آتش زديد که سرکوب ما را توجيه کنيد. تظاهرات ما مسالمت آميز است. اما شما به خشونت دست می زنيد و می خواهيد با اين اعمالتان ما را به خشونت متهم کنيد..." در تمام طول تظاهرات مردم در مورد حرف های آن دختر و توطئه های پليس صحبت مي کردند.
پليس های ضد شورش از سمت جنوب و غرب تقاطع "بی" و "کينگ" به سمت تظاهر کنندگان رژه مي رفتند و صدای گوش خراش دستگاه صوتی پليس (سلاح جدید نیروهای پلیس که برای مقابله با تظاهر کنندگان تهیه شده بود و ميتواند به گوش انسان صدمه وارد کرده و حتی شخص را کر کند( از پشت سر شنيده می شد. بوی گاز اشک آور و چيزی که گفته می شد گاز فلفل است از خيابان های فرعی اطراف می آمد. همان موقع شايع شد که يک دسته از تظاهر گنندگان خودشان را به کنار حصار رسانده و پليس با آن ها درگير شده است. دسته ديگری در تقاطع خيابان های "کوئين" و "اسپاداينا" با پليس مواجه شدند که پليس ها با آن ها درگير شده بودند. واقعيت اين است که هيچ تظاهر کننده ای مستقيمأ به پليس حمله نکرد. و در واقع تظاهر کنندگان با دست خالی و زير باران شديد راه پيمائی می کردند اما پليس مسلح به باتوم و گاز اشک آور و غيره برای ترساندن و پراکنده کردن آن ها مرتبا به تظاهر کنندگان حمله مي کردند.
دسته ای که اکثر فعالين چپ ايرانی در ميان آن ها بودند راهی را به سمت شرق باز کرد و سپس در خيابان "يانگ" شعار گويان به سمت شمال به راه افتاد. شعارهای مختلفی در رابطه با محکوميت پايمال کردن حقوق دمکراتيک مردم و بر عليه سرکوب پليس داده ميشد. بسياری از شعارها همان موقع توسط تظاهر کننده ای ابداع ميشد و بقيه تکرار مي کردند. شعارهايی مانند:
"جابجايی جنايتکاران به يک ميليارد دلار نياز دارد" (Moving criminals around, needs one Billion dollers) ، (در اشاره به مخارج یک میلیارد دلاری برای حفاظت افراد شرکت کننده در نشست جی- ٨ و جی- ٢٠) و يا "ما صلح طلب هستيم، تو چی؟" (We are peaceful, How about you?) و يا "خيابان کیه؟ خیابان منه" (Whose street? My street)
اين امر خود انعکاسی از اين واقعيت بود که اساسأ اکثر شعارها و حرکت هايی که در خارج از ميدان "کوئينز پارک" و در خيابان ها و در درگيری با پليس انجام شد، حرکت های خودبخودی مردم آزاديخواه در برخورد با اعمال خشونت آميز پليس بود.
چند تن از افرادی که نقاب و لباس سياه پوشيده بودند (Black Block) به شکستن شیشه های بانک ها و اماکنی مانند "استار باکس" و فروشگاه "آديداس" و "مک دانالدز" و غيره پرداختند. هرچند که بخشی از تظاهر کنندگان اين کارها را قبول نداشتند اما اقدامات کسانی که در اثر افزايش فقر و فلاکت و بيکاری و بی خانمانی و هزاران رنج و بدبختی ديگر خشم خود از سيستم سرمايه داری موجود را اين چنين نشان می دادند، را درک می کردند و خشم آن ها را بر حق می دانستند.
مردم اکثرا به اشتباه تظاهر کنندگان موسوم به "بلوک سياه" (افرادی که با لباس و نقاب سياه در تظاهرات شرکت می کنند) را آنارشيست می نامند. اما "بلوک سياه" سازمان و يا گروه مشخصی نيست. اين گروه در هر تظاهرات و حرکتی فراخوان جمع شدن و تشکيل يک "بلوک سياه" می دهد. و افرادی با ديدگاه های مختلف (و هر بار افرادی متفاوت) جمع ميشوند و بلوک سياه را برای همان حرکت يا تظاهرات مشخص تشکيل می دهند. در ميان آن ها همه نوع ايدئولوژی و طرز فکر (از مارکسيست مترقی گرفته تا گروه های طرفدار حيوانات و محيط زيست و يا آنارشيست ها) وجود دارند. بنابر اين برخلاف تصور مردم، همه آن ها آنارشيست نيستند.
علاوه بر خشونت کور پليس، برخی ديگر از عملکرد های پليس نيز نشان دهنده ترس و غافلگير شدن آن ها بود. به عنوان مثال، پليس به هر دليلی نيروهای خود در خيابان "يانگ" را بدون وسيله نقليه رها کرده و به پاسداری از ديوار های حفاظتی يک ميليارد دلاری اش که سرمايه داران را پشت آن (از ترس مردم) پنهان کرده بود، رفته بود. در خيابان "يانگ" متوجه شديم که نيروی پليس پشت سر ما و در کنار حصار متمرکز شده و در نتيجه تعداد پليس باقی مانده در خيابان "يانگ" خيلی کمتر از ما بود و نمی توانست ما را متفرق کند. در نتيجه آن پلیس ها فرار را بر قرار ترجيح دادند. يک گروه چند نفره پليس (که بدون وسيله نقليه در خيابان "يانگ" رها شده بودند) خودشان را به خيابان "بی" رساندند و يک تاکسی را متوقف کرده و راننده آن را پياده کرده و خود با تاکسی فرار کردند!
يک گروه ديگر (حدود ١٠ نفر) از افراد پليس را ديديم که در تقاطع "يانگ" و "کالج" راننده ماشين مينی ون متعلق به تی-تی-سی (شرکت اتوبوس رانی) را پياده کرده و خود با آن فرار کردند. همه آن ها در داخل ون جا نشده و چند نفرشان از آن آويزان شده بودند و جمعيت نمی توانست با دیدن وضع رقت بار پلیس های در حال فرار، جلوی خنده خود را بگيرد.
تظاهر کنندگان عملا کاری به پليس نداشتند ، فقط می خواستند راه خود را باز کنند و به تظاهرات خود ادامه دهند. آن ها فقط مسير هايی را که توسط پليس بسته شده بود را باز مي کردند. در اين محل به دليل کم بودن تعداد پليس ها به محض اين که مردم معترض به ١٠ متری آن ها می رسيدند عقب نشينی کرده و فرار مي کردند.
در آن لحظه حدس زده می شد که به آن ها دستور داده اند که با تظاهر کنندگان درگير نشوند. اما بعدأ معلوم شد که نيروی پليسی که در خيابان "يانگ" مانده بود تعدادش کم بود و وسيله نقليه (برای خودشان و يا برای خارج کردن دستگير شدگان) نداشتند. در نتيجه نمی توانستند با ما درگير شده و دستگيرمان کنند. وقتی به پليس ها نزديک ميشديم صدای آن ها را می شنيديم که با بی سيم تقاضای کمک از مرکز می کردند. اما معلوم شداکثر نيروی پليس با گروهی از تظاهر کنندگان که خودش را به نزديکی حصار رسانده بود درگير شده و نمی تواند به کمک پليس محاصره شده در خيابان "يانگ" بيايد.
تاريکی شب نزديک مي شد. با اين که خيابان "يانگ" از پليس خالی شده بود و رهگذر هايی هم که در خيابان بودند به تظاهر کنندگان پيوسته و يا از آن ها حمايت می کردند، اما هيچکدام از تظاهر کنندگان نمی خواستند خيابان را خالی کرده و به خانه هایشان بروند.
هدف همه تظاهرکنندگان مترقی اين بود که به عملکرد خشونت آميز امپرياليست ها بر عليه مردم تحت ستم اعتراض کنند، يعنی بر عليه فقر و بيکاری و جنگ و هزار نوع بدبختی و ستمی که درنتيجه حکومت سرمايه داری ايجاد شده است. هدف اين بود که از حقوق دمکراتيک مردم دفاع کرده و به عنوان مثال نشان دهند که مردم حق تظاهرات آزادانه در خيابان ها را دارند و پليس نميتواند و نبايد با حضور نظامی خود مردم را از ابراز عقيده بترساند. اين هدف را با دادن شعارهای انقلابی بيان می کردند.
تظاهرات تا نيمه شب ادامه داشت و درگيری خشونت آميز پليس با تظاهر کنندگان در روز بعد نيز ادامه پيدا کرد و وحشیگری های اعمال شده از طرف پلیس سرمایه داری، نقاب از چهره کريه ضد خلقی به اصطلاح "دمکراسی" سرمايه داری برداشت. چندين نفر از فعالین راديکال و مبارز ايرانی نسل جديد نيز دستگير شدند. جوان هايی که تجارب و آگاهی های انقلابی که از نسل انقلاب ٥٧ به آن ها منتقل شده را وارد جامعه کانادا کرده و همراه با هم نسل های آگاه و مبارز خود در جامعه کانادا به فعاليت های اجتماعی انقلابی مشغولند، مورد حمله خشونت آميز پليس ضدخلقی حافظ منافع سرمايه داری قرار گرفتند.
فعالين چريکهای فدايی خلق ايران- تورنتو
يکشنبه 27 جون 2010