عبداله باوی

افغانی ستيزی جلوه ای از سياستهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی!

تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، این جرثومه فساد، استثمار و ستمی که بر توده های زحمتکش روا می شود هر روز ابعاد وسيع تر و شديد تری به خود می گيرد. و در اين ميان ظلم و ستم اعمال شده بر پناهندگان و مهاجرين افغانی که اجبارا کشور خود را ترک کرده و به ايران آمده اند آنچنان شديدتر و دهشتناک تر است که زبان از بيان آن قاصر است.  جدا از همه اجحافاتی که بر کارگر افغانی اعمال می شود و عملا آنها را به کارگر ارزان تبديل نموده اند ، پناهندگان افغانی با برخورد های تحقير آميز رژيم سرکوبگر جمهوری اسلامی و حق کشی های آشکار آنها نيز مواجه اند. برای نمونه در روز سيزده بدر امسال "کمیته انتظامی ستاد تسهيلات سفر شهر اصفهان " از ورود افغانها به پارک "صفه" اين شهر جلوگيری نمود! اين تحقير ها و اجحافات ضد انسانی در شرايطی بر زحمتکشان افغانی تحميل می شود که دولت هر از چند گاهی آنها را تحت فشار قرار می دهد تا ايران را ترک کنند. برای نمونه همين چندی پيش بود که  مدیر کل اتباع خارجی استانداری تهران  اعلام نمود که بیش از نیم میلیون افغانی بدلیل سکونت غیرمجاز در خطر دستگیری و اخراج قرار دارند. (1)

جمهوری اسلامی در شرايطی مهاجران و پناهندگان افغانی را مجبور به ترک ايران می کند که هنوز کشورشان صحنه جنگ بوده و هر روز بر اثر تهاجمات نيروهای آمريکا و متحدينش تعدادی از مردم اين کشور از جمله کودکان کشته می شوند. بر کسی پوشيده نيست که افغانستان سالهاست که به صحنه جنگی امپرياليستی و تجاوز و اشغال نيروهای خارجی تبديل شده است و به همين دليل هم هست که تعداد کثيری از مردم اين کشور برای نجات جان خود مجبور به ترک کشورشان شده اند. و اين امر تازه ای نيست واقعيتی است که سالهاست همه جهانيان شاهد اش  بوده و هستند.  بعد از لشکر کشی تجاوزگرانه روسيه و جنگی که به دنبال داشت مردم اين کشور شاهد درگيری هائی بودند که به قدرت گيری دولت بسیار ارتجاعی طالبان انجاميد  و به دنبال آن مردم ستمديده اين کشور شاهد  لشکرکشی آمريکا و ناتو به  افغانستان شدند ، جنگی که تاکنون ادامه داشته و افغانستان را به ویرانی کشانده است. بر اثر اين جنگهاست که هزاران زحمتکش افغانی مجبور به ترک وطن شده و به کشورهای همسایه  منجمله ایران پناه بردند. اما جمهوری اسلامی به جای اينکه خاک ايران را پناهگاه آنها سازد آنها را در شرایط بسیار دردآور و غیرانسانی ای قرار داده است.  از آنها نه تنها به عنوان کارگر خيلی ارزان برای پایین نگهداشتن حقوق کارگران استفاده کرده و میکنند بلکه به هنگام کار نیز بطرز وحشيانه ای آنها را  مورد استثمار قرار میدهند. برای آن که این تبهکاری آسان گردد تحقیر مدام این زحمتکشان توسط دولت و گماشتگان آن و گاه نیز بطور تاسف آوری توسط مردمی که تحت تاثير تبليغات مسموم رژيم قرار گرفته اند،  انجام میشود. سیاست تحقیر این زحمتکشان در حاليکه شرايط را برای اينکه توده های زحمتکش افغانی به هر شرایط سخت کاری تن بدهند آماده می کند در همان حال باعث می شود تا بين این توده ها با سایر توده های زحمتکش ايرانی فاصله انداخته و از اتحاد مبارزاتی آنها جلوگيری نمايد. يکی از نتايج تحقیر و اهانت مدام اين است که آنها را از اندیشه مبارزه جمعی و طبقاتی بدور نگه داشته و باعث بروز و رشد نفرت نسبت به سایر زحمتکشان شده و اگر چنين روندی پيش رود در نهایت این تنها استثمار کنندگان هستند که برنده این دشمنی هستند.

سرمایه داران بیشرم که میدانند زحمتکشان افغانی از پرکارترین و شریفترین کارگران هستند با توسل به چنين سیاست نژادپرستانه ای آنها را تحقیر میکنند تا این استثمار وحشیانه بدون مقاومتی کار ساز انجام شود. بر اساس اين سياست ضد مردمی  یک افغانی نه به خطر تحصیلات، ذکاوت و هوش اش، بلکه به خاطر مليت اش مورد قضاوت قرار می گيرد. او از هر گونه حقوق انسانی محروم شده و او را وادار میکنند تا بدور از جامعه و تنها با هموطنان خودش معاشرت کند امری که آنها را مجبور به زندگی گروهی کرده و دیواری نامرئی بین آنها و جامعه کشيده است. واقعيت اين است که از تمام جنایات بر علیه این زحمتکشان نه تنها دولت پشتیبانی میکند بلکه خود جمهوری اسلامی باعث و بانی این جنایات است، و به فرهنگی ارتجاعی در جامعه دامن زده است که تنها حاصل آن نفرت در بین زحمتکشان است.

اين فرهنگ ارتجاعی بخشی از فرهنگ حاکم بر کشور است و می دانيم که فرهنگ حاکم در جامعه همواره فرهنگ طبقه حاکم می باشد. و نگاهی به اين فرهنگ سازيها نشان از فساد این طبقه دارد طبقه ای که نه تنها حقوق انسانی پذيرفته شده توسط بورژوازی را با اعمالش انکار میکند بلکه برای تعریف خود به قوانین 14 قرن قبل تکیه میکند زیرا میداند که در شرایط کنونی جهانی هیچ وسيله ای بهتر از مذهب نمی تواند این جنایات را تایید کند. 

تا جمهوری اسلامی در قدرت است توده های افغانی همچون سایر زحمتکشان احساس آسودگی نخواهند کرد، و در حقیقت باید گفت تا بورژوازی، با هر شکل و نامی در حاکمیت است آنها احساس آسودگی نخواهند کرد، زندگی این زحمتکشان و وضعیت آنها طوری است که شرایط تحمیل شده بر آنها باعث شده است که نتوانند آنچنان که شایسته است فکر، احساس و زندگی کنند، آنها نیز از این شرایط وحشتناک میخواهند رهایی یابند ولی این رهایی بدون حمله به منافع سرمایه داران و در کل یک مبارزه طبقاتی ممکن نیست. برای زحمتکشان افغانی همچون سایر توده های تحت ستم برای بچنگ آوردن مقامشان همچون یک انسان هیچ چاره ای جز مخالفت و مبارزه با تمام شرایط تحمیل شده ندارند و از آنجا که سخت ترین شرایط به آنها تحمیل شده است درست در مخالفت و مبارزه با اين شرايط ، آنها امکان می يابند هم رزم هائی قابل اتکا و شایسته بیشترین همدردی باشند.

آوریل 2012

 

زیرنویس ها:

1ـ طبق گفته عیسی موسوی نسب مدیر کل اتباع خارجی استانداری تهران در 23 فروردین 1391