به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی -  خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 99 – 15 فروردین ماه 1390

 

درسهایی از خیزشهای انقلابی خاورمیانه

طوفان انقلابی ای که در قالب جنبشهای توده ای وسیع، در ماه های اخیر کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه را درنوردیده، چه به لحاظ وسعت و دامنه شان و چه به لحاظ  چشم انداز محتمل و تاثیرات این جنبش ها بر حال و آینده نظام سرمایه داری جهانی، همچنان در صدر اخبار و گزارشات بین المللی قرار دارد.

در بررسی تحولات عظیم جاری در تونس، مصر، یمن، بحرین، سوریه، اردن و لیبی و... آن چه باید در آغاز بر آن تاکید نمود، این است که بحران کنونی، قبل ازهرچیز انعکاس تشدید تضادهای طبقاتی بین امپریالیسم و رژیمهای وابسته  به آن، با کارگران و خلقهای تحت ستم منطقه می باشد.

رویدادهای جاری همچنین از شدت و عمق فزاینده بحرانهای ذاتی نظام ارتجاعی امپریالیستی در کلیت خود پرده برداشته است. تا جایی که بر بستر انفجار خشم توده های تحت ستم و فریاد های آنان برای نان و آزادی، برخی از حکومتهای دیکتاتوری وابسته (نظیر رژیمهای تونس و مصر) در زیر گام های سهمگین جنبش مردمی، مجبور به عقب نشينی های بزرگ شده و دیکتاتوریهای امپریالیستی در یمن، بحرین، سوریه، اردن و لیبی و... در معرض تغییرات بزرگ و تاریخی هستند. شدت بحران جاری به درجه ای ست که قدرتهای امپریالیستی در هراس از متزلزل شدن موقعیت کنونی و آتی خود در این منطقه، و به خطر افتادن منافعشان، با بیشرمی تمام مجبور به دخالت نظامی در لیبی و استفاده از نیروهای نظامی خود برای کنترل اوضاع  و پیشبرد سیاستهایشان گشته اند. اما همین کوشش برای کنترل اوضاع و حفظ منافع، به زمینه ای برای تشدید تضادهای غارتگرانه فی مابین خود امپریالیستها بدل شده و بحران جاری را تشدید و ماهیت ارتجاعی و ضد خلقی تمامی قدرت های امپریالیستی را با برجستگی بیشتر در مقابل افکار عمومی به نمایش گذارده است.

نکته مهم دیگر این که، در بستر تکوین این بحران، افسانه "پایان تاریخ"، و "جاودانی" بودن عمر "سرمایه"- که در چند دهه اخیر به ترجیع بند ارتجاعی تبلیغات مدافعان نظام سرمایه داری بدل شده بود-  در مقابل طوفان مبارزات توده ای، با برجستگی بیشتری رنگ باخته است. در عوض، روحیه مبارزاتی جدیدی در میان خلق های تحت ستم منطقه تکوین یافته است. مشاهده این طوفان، آن هم در کشورهایی که در طول چند دهه اخیر به مثابه سنگرهای امن و حتی تسخیر ناپذیر سلطه امپریالیستی جلوه داده می شدند، و تاثیر گذاری طبیعی هر یک از این جنبش ها در تقویت مادی و معنوی مبارزات توده های منطقه، شادی و شعف تمامی نیروهای مبارز و آزادیخواه را بر می انگیزد و بر وظیفه مرکزی آنان در دفاع بی قید و شرط و قاطعانه از مطالبات انقلابی کارگران و زحمتکشان این کشورها در بحران جاری تاکید می کند.

در مواجهه با این اوضاع بحرانی در سطح منطقه، قدرت های امپریالیستی به تکاپو افتاده و برای کنترل و محدود ساختن دامنه جنبش توده ای و بازسازی ضربات وارده بر نظام های ارتجاعی موجود و تامین منافع دراز مدت خود، به اقدامات ضد خلقی روشنی دست زده اند. مثلا در مصر  و تونس جایی که تعرضات توده های بجان آمده، راهی جز سقوط مهره هائی چون بن علی و مبارک (این نوکران حلقه بگوش سرمایه در "جهان عرب") باقی نگذارد، قدرتهای امپریالیستی، نهایتا  به این تغییرات اجتناب ناپذیر تن داده و در عوض کوشیده اند تا پروسه انتقال قدرت و بحران جاری را به قول خودشان "مدیریت" کنند. در واقع، آنها به عقب نشینی های تاکتیکی برای سازمان دادن تعرضات استراتژیک به جنبشهای رشد یابنده ضد امپریالیستی دمکراتیک کارگران و خلقهای تحت ستم منطقه، دست زده اند. در مصر – جایی که امپریالیستها مکارانه از "پیروزی" انقلاب توده ها دم می زنند - اکنون این ارتش ضد انقلابی دست ساز امپریالیسم است که مستقیما قدرت سیاسی را  بدست گرفته و با وظیفه "حفظ آرامش"، در واقع به سرکوب توده های انقلابی برخاسته بر علیه سلطه امپریالیسم و دیکتاتوری حاکم بر این کشور پرداخته است. ارتشی که بنا به گزارشات منتشره کنترل حدود 30 درصد از کل اقتصاد مصر را در دست دارد و تا آخرین لحظه سقوط مبارک، قیام کارگران، جوانان و توده های محروم به پاخاسته بر علیه نظام حاکم و دولت مبارک را وحشیانه سرکوب کرد. در تونس، بورژوازی وابسته به امپریالیسم حاکم، با تلاش برای تغییر آرایش سیاسی در مقابل تعرض توده ها، ضمن خارج کردن بن علی از صحنه، در تلاش است با بخش تازه نفسی از همان وزیر و وزرا و نیروهای شناخته شده ماشین دولتی سابق _ این عامل اصلی تداوم سلطه نکبت بار امپریالیستی - قدرت جانشين را شکل داده و به اين وسيله مردم به جان آمده را فريب دهد. 

کمی آن طرفتر و در جبهه ای دیگر، اوج یابی خطر انفجار نارضایتی توده ای در عربستان، باعث شده تا دولت وابسته و فاسد عربستان، برای خفه کردن صدای مردم در میان آنها پول پخش کند و به توده های بجان آمده خود وعده برقراری "دمکراسی" و "اصلاحات" و باصطلاح تغییرات دمکراتیک دهد؛ اما درست در همان حال، همین رژیم ضد خلقی، سربازانش را به اشارت اربابان جهانی اش، برای سرکوب مطالبات ضد امپریالیستی-دمکراتیک توده های بحرینی به قتل عام آن ها بفرستد و خواست نان و آزادی و دمکراسی در کشور همسایه را با برپا کردن حمام خون و حمایت از دیکتاتوری وابسته حاکم بر بحرین جواب دهد.

سیلی که در خاورمیانه با طغیان خشم توده های مردم، براه افتاده، نتیجه اجتناب ناپذیر چندین دهه تشدید سلطه جنایتکارانه امپریالیسم بر حیات و هستی توده ها و بویژه کارگران و زحمتکشان این کشورها می باشد. نگاهی گذرا به اوضاع اقتصادی اجتماعی در خاور میانه نشان می دهد که چگونه در سالهای اخیر، امپریالیست های غارتگر با کمک رژیمهای وابسته منطقه، به تحمیل برنامه های اقتصادی چپاول گرانه خویش بر زندگی میلیونها تن از کارگران و خلقهای تحت ستم پرداخته و زیر نام گسترش "بازار آزاد" و "خصوصی سازی"، زندگی بخور و نمیر توده های را به عرصه تاخت و تاز هر چه بیشتر سرمایه های امپریالیستی بدل کرده اند. تعرضی که لاجرم زندگی زحمتکشان را به طور فزاینده به زیر خط فقر سوق داده و همزمان، با اعمال وحشیانه ترین دیکتاتوری، هرگونه ندای مخالف را سرکوب و اعتراضات کارگران و زحمتکشان را به خاک و خون کشیده است. این شرایط، زمینه بروز و ریشه مادی امواج انقلابی میلیونی جاری در خاورمیانه هستند. موج انقلابی ای  که امپریالیستها و عمالشان را شدیدا به وحشت انداخته است.

در مواجهه با این اوضاع، قدرتهای امپریالیستی شدیدا به تکاپو افتاده اند و همانطور که اشاره شد، برای جلوگیری از تعمیق و رادیکالیزه شدن جنبش های مردمی به برخی عقب نشینی های آشکار و از جمله قربانی کردن تعدادی از مزدوران رسوای خویش دست زده اند. اما واقعیت این است که چنین عقب نشینی های کوچکی به منظور خرید زمان و آماده شدن برای سازماندهی یک تعرض بزرگ تر و وحشیانه تر به جنبش کارگران و زحمتکشان در کشورهای خاورمیانه (همان گونه که در انقلاب سالهای 56-57 ایران دیدیم) است که صورت می گیرند.

روشنفکران انقلابی و بویژه کمونیست های خاورمیانه باید با درک حقیقت فوق، این آگاهی را به میان مردم ببرند که اولا تحقق مطالبات اساسی توده ها  قبل از هر چیز به نابودی عامل اساسی وضع اسارت بار آن ها یعنی، نظام  اقتصادی حاکم که به وسيله رژيم های موجود حفاظت می شود، گره خورده است. و ثانیا برای نیل به چنین هدفی،گسترش تشکل توده ها- بویژه تشکلات طبقه کارگر- برای ایجاد یک رهبری انقلابی،شرطی اساسی ست که بدون آن، پیروزی مبارزات مردمی و شکست دشمنان خلق امکان ناپذیر خواهد بود.