به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی -  خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره  97    15 بهمن ماه 1389

 

"زنگ ها" برای که به صدا درآمده اند!

نگاهی به تحولات خاورمیانه

در هفته های اخیر موج گسترده ای از اعتراضات توده ای ، کشورهای خاورمیانه و برخی از ممالک شمال آفریقا را در نوردیده است. حکومت های دیکتاتور و تا مغز استخوان وابسته، در تونس، مصر، اردن، یمن و ... که در طول نه سال ها، بلکه دهه های متمادی دژهای تسخیر ناپذیر امپریالیسم و بهشت های برین سرمایه داران غارتگر جلوه داده می شدند، اکنون با انعکاس سهمگین صدای مارش ارتش توده های گرسنه و خشمگین به لرزه درآمده اند. مشاهده خفت و حقارت دیکتاتورهای قدر قدرت نمایی نظیر "بن علی" و "مبارک" و شرکا، در مقابل طوفان قدرت تاریخی مردم رنجدیده منطقه، قلب هر انسان آزادیخواه و با وجدانی را شاد کرده و در مقابل خواب خوش را از چشم مرتجعین وحشت زده ای که کابوس سرنگونی رهبران  مادام العمر را نظاره گرند، ربوده است. تاریخ یکبار دیگر بر این درس بزرگ مبارزاتی که حتی قوی ترین و سرکوبگرترین حکومتهای ضد خلقی در مقابل قدرت توده ها، "ببر های کاغذی ای" بیش نیستند مهر تایید زده است. این ندا را بیش از هر کس امپریالیست هایی شنیده اند که سالهای متمادی با حمایت از مزدورانی نظیر بن علی و مبارک و ... عامل اصلی فقر و فلاکت و گرسنگی و سرکوب میلیون ها تن از توده های ستمدیده خاورمیانه می باشند. آن ها اکنون با دیدن سیل غیر قابل سد مبارزات توده ای، از زبان باراک اوباما با فریبکاری به جوانان مصر پیغام می دهند که : "صدای شما را شنیدیم"؛ و بیشرمانه از مردم می خواهند که "خشونت" به خرج ندهند. از آن ها می خواهند که به رفتن مهره هایی نظیر بن علی مزدور – که با شنیدن خبر حرکت مردم برای آتش زدن کاخ ریاست جمهوری تونس _ فرار را بر قرار ترجیح داد، رضایت داده و مبارزاتشان را "پیروز" و "تمام" شده تلقی کنند. بالاخره امپریالیست ها به هر تاکتیکی (حتی رضایت به سقوط نوکران خود نظیر بن علی و مبارک) متوسل می گردند تا از پیشروی و تعمیق جنبش توده ای جلوگیری کرده و نظام استثمارگرانه حاکم و ارتش و نیروهای سرکوب به مثابه عامل اصلی بقای سلطه خود بر حیات توده ها را از گزند مبارزات و خشم توده ها حفظ کنند.

رویدادهای عظیمی که اکنون در خاورمیانه شاهد آن هستیم، حوادثی ناگهانی و به قول معروف "غرش رعد در آسمان بی ابر" نبوده اند. سیل و طوفانی که با انفجار توده ها در تونس، مصر، اردن، یمن و ... درگرفته است، قبل از هر چیز نتیجه اجتناب ناپذیر شدت یابی تضادهای طبقاتی در جامعه و محصول مستقیم سال های مدید سلطه وحشیانه امپریالیسم و دیکتاتوری سرمایه داران وابسته در این کشورهاست. سلطه ای که با تجهیز تا بن دندان یک ماشین نظامی ضد خلقی و اتکا به سرکوب عریان هر صدای دمکراتیک مخالف در سایه حمایت های آشکار قدرت های جهانی، تسمه از گرده توده های تحت ستم عرب کشیده و با پیشبرد برنامه های اقتصادی دیکته شده توسط قدرتهای امپریالیست، که گام آخر آن حذف سوبسیدها بود، چنگال غارتگران جهانی را هر چه بیشتر بر گلوی کارگران و توده های زحمتکش و گرسنه این کشورها فشرده است. نگاهی به اوضاع وخیم اقتصادی تونس و مصر (و سایر کشورهای وابسته در منطقه) نشان می دهد که تحت برنامه های اقتصادی ضد خلقی حکومت های فاسد و مزدور در این کشورها چگونه سرمایه های جهانی قادر شده اند تا بویژه در سالهای اخیر با تشدید غارت و چپاول توده های منطقه جیب های خود را هر چه بیشتر پر کرده و در عوض میلیون ها تن از مردم زحمتکش را به تدریج در مرداب فقر و گرسنگی و بیکاری غرق کنند.  روند فوق بدنبال موج جدید بحران اقتصادی مرگباری که نظام سرمایه داری را در سطح بین المللی و در نوک هرم آن یعنی در به اصطلاح پیشرفته ترین و "قوی ترین" کشورهای آمریکایی و اروپایی در برگرفت، هر چه گسترده تر و سریعتر شد. تلاش امپریالیست های آمریکایی و اروپایی به منظور انتقال بار بحران های اقتصادی خود بر دوش کارگران و خلق های تحت ستم در جوامع وابسته از طریق افزايش مافوق سود حاصل از غارت و چپاول ثروت های ملی و منابع انرژی این کشورها و استثمار شدیدتر نیروی کار، سرانجام کاسه صبر و تحمل رنجبران را لبریز کرد. مردم برای نان و کار و آزادی به خیابان ها ریختند، چندین تن از محرومین از شدت خشم و استیصال در تونس و بعد در کشورهای دیگر خود را آتش زدند و به این ترتیب شورش گرسنگان به خاطر نان و کار، ماشه انفجار بزرگ ولی اجتناب ناپذیر خشم توده های منطقه را چکاند. این ها زمینه های مادی تراکم تدریجی ابرهای سیاهی در منطقه خاور میانه بود که سرانجام طوفان حاصل از آن، سد دیکتاتوری امپریالیست ها و حکومت های دست نشانده شان را شکافته و سلطه آهنین حکومت های فوق را به لرزه انداخته است. با فرار بن علی و تشدید فشار بر سایر رژیم های دیکتاتوری توسط توده های به جان آمده، اکنون فضای جدیدی در خاورمیانه ایجاد گشته که در آن لیستی از دیکتاتور های ظاهرا مادام العمر در انتظار نوبت رفتن خود هستند! زمانی لنین کبیر، این آموزگار و یار بزرگ توده های زحمتکش با بررسی بحران های ذاتی نظام امپریالیستی و مشاهده رویدادهای جاری بانگ بر آورد که "بحران های اقتصادی" اجتناب ناپذیر نظام امپریالیستی زمینه ساز "انقلاب" های توده ای هستند. فضای ملتهب سیاسی کنونی در منطقه خاورمیانه بار دیگر بر آموزشهای مارکسیستی آن انديشمند بزرگ مهر تایید کوبیده است.  تشدید بحران های مرگبار اقتصادی نظام سرمایه داری و انتقال بار آن به کشورهای وابسته توسط غارتگران بین المللی شبح انقلاب را بر فراز دژهای امپریالیسم در این منطقه استراتژیک به حرکت درآورده است. آن هم درست در شرایطی که هنوز زوزه های چند سال پیش مدافعین نظام سرمایه داری که با مشاهده سقوط رویزیونیستهای حاکم بر شوروی سابق و فروپاشی اردوگاه دروغین سوسیالیزم، "پایان" عصر انقلابات و "جاودانگی" نظام محتضر سرمایه داری را به خیال خود جشن می گرفتند فراموش نشده است. اکنون بر بستر تحولات خاورمیانه بسیاری از نظریه پردازان خادم بورژوازی نیز بجای استفاده از ترجیع بند پوچ "پایان تاریخ" و "انقلاب" مجبور شده اند تا به "پایان دوره نئو لیبرالیسم" اعتراف کنند. دوره ای که قرار بود در آن سرمایه داری با ایجاد ظرفیتهای جدید در خود، اقتصادی پویا و شکوفا و دمکراسی و برابری برای تمام  جهان تحت سلطه خویش به ارمغان بیاورد! (چه خیال باطلی!)

از سوی دیگر با وقایع اخیر، امپریالیست ها، پیش از هر نیروی دیگری درک کرده اند که با لرزان شدن پایه دیکتاتوری های وابسته به خود در اثر خیزش های انقلابی توده ای، منافع استراتژیک آن ها در خاورمیانه در خطر افتاده است. در نتیجه آن ها به تکاپو افتاده اند. با بصدا درآمدن "زنگها"ی خطر، اکنون صدای بسیار بلند و قوی ای در میان نظریه پردازان و استراتژیست های بورژوازی بگوش می رسد که از "ضرورت" رفتن دیکتاتوری های فاسد موجود در منطقه و پاسخ به "خواست" توده های خاورمیانه برای ایجاد "دمکراسی" دم می زنند! همان هایی که تا زمانی نه چندان دور بیشرمانه رژیم های ضد خلقی و سرکوبگر تونس و مصر را از مصادیق "دمکراسی" در خاورمیانه می نامیدند و ارتش ها و نیروی سرکوب آنان را تا بن دندان به سلاح و جنگ افزار های مهلک تسلیح می کردند و بالاخره تمام سرکوبگری و اعمال ضد خلقی آنان که در خدمتگزاری به امپریالیستها انجام می گرفت را عین "دمکراسی" می خواندند. امروز همین ها هستند که از قول تونی بلر نخست وزیر سابق و منفور انگلستان از چگونگی "انتقال مسالمت آمیز" قدرت از حسنی مبارک (که مرتبا عربده می کشد که تا انتخابات بعدی قصد ترک مسند ریاست جمهوری را ندارد) به زمامداران بعدی داد سخن می دهند.

در نتیجه، وقایع جاری در خاورمیانه بر درس مبارزاتی دیگری برای توده های آگاه تاکید می کند و آن این که امپریالیست ها هیچگاه سرنوشت خود را با سرنوشت سگان زنجیریشان پیوند نمی دهند و هر گاه که مصالح آن ها در مقابل جنبش مردمی ایجاب کند، براحتی چتر حمایتی خود را از روی سر نوکرانی نظیر بن علی و مبارک و شرکا برداشته و برای حفظ منافع دراز مدت خویش به سقوط آن ها رضایت می دهند.

امپریالیست ها با اتخاذ چنین تاکتیکی امروز می کوشند بر موج نارضایتی و جنبش توده ها سوار شده و آن را از مسیر سرنگونی کلیت نظام اقتصادی- اجتماعی که آفریننده و حافظ چنين ديکتاتور هائی است ، منحرف کنند.

امروز، منطقه خاورمیانه با توجه به بحران اقتصادی عمیقی که نظام سرمایه داری را فرا گرفته و به برکت خیزش توده ای عظیمی که در آن جریان یافته، آبستن تحولات بسیار بزرگی ست. بدون شک این که جنبش های توده ای خلق های تحت ستم عرب که با شعار و هدف نابودی ظلم و ستم به خیابانهای تونس و مصر و یمن و اردن و ... ریخته اند چه سمت و سویی پیدا کنند و تا چه حد از مرز صرف سرنگونی حکومت های فاسد و وابسته کنونی عبور کنند امری ست که با جریان روند این جنبش ها و پتانسیل تداوم و تعمیق آن در زیر یک رهبری ضد امپریالیستی و کمونيستی گره خورده است. اما در پیکاری که با جریان مبارزه توده ای، هم اکنون در کشورهای منطقه بر پا شده وظیفه قاطع نیروهای انقلابی و آگاه تلاش برای ایجاد این رهبری انقلابی و گسترش و تقویت صفوف آن است. بکوشیم از هر طریق ممکن و از جمله با اشاعه نظرات و تحلیل های درست کمونیستی در میان توده های دست اندر کار مبارزه انقلابی به این امر یاری برسانیم.