به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی -  خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 83    15 آبان ماه 1388

 

"شکاف" بین خواسته های توده ها و خود "رهبر" خوانده ها

 تداوم خیزش بزرگ توده ای در شهر های مختلف و محو شدن آشکار شعارهائی نظیر "رأی من چی شد" و وسعت یابی شعارهای رادیکال در آن ، که بیانگر شدت یابی تضاد آشتی ناپذیر اکثریت قریب به اتفاق توده های تحت ستم  ایران با استبداد ونظام استثمارگرانه حاکم می باشد ؛ خشم و ترس  اصلاح طلبان حکومتی و مرتجعین طرفدار آنان را بر انگیخته است. در این چارچوب روزی نیست که ماشاهد انتشار ده ها مقاله و نوشته و مصاحبه و گفتگو از سوی طیف وسیعی از "اصلاح طلبان" حکومتی و غیر حکومتی گرفته تا نیروهای سازشکار و متزلزل نباشیم که در هر یک از آنها با حرارت تمام سعی می شود که ضمن تقبیح شعارهای مبارزاتی توده های به پاخاسته نسبت به رادیکالیزه شدن حرکات اعتراضی خود بخودی مردم و عبور آنها از چهارچوب نظام حاکم هشدار داده شود. البته معلوم است که هدف این فعالیتها و تلاش ها لگام زدن به جنبش توده ها و مهار پتانسیل انقلابی آن است.  چرا که سازمان دهندگان و مروجان این ایده ها که اتفاقا فضای بسیار زیادی را برای تبلیغ نظرات انحرافیشان دارند می دانند که تداوم و انفجار این پتانسیل در صورتی که مهار نشود می رود تا کل نظام سرکوب و ستم حاکم  را به همراه تمامی جیره خواران و مدافعانش به گورستان تاریخ بسپرد.

یکی از نکات مربوط به این کارزار اظهارات و رفتار نیروهای وابسته به موسوی و کروبی و شرکاء است که با آن که در همه جا می کوشند خود را از پیش از انتخابات"مهندسی شده" ریاست جمهوری، باصطلاح "رهبر" اعتراضات مردمی و مورد قبول و احترام اکثريت توده های بجان آمده جا بزنند، و اعتراضات ضد رژیمی جاری را به نام خودساخته "راه سبز" و "جنبش سبز" به نفع اهداف ضد انقلابیشان مصادره کنند، و این البته در شرایطی است که همین به اصطلاح رهبران بلامنازع پس از هر تظاهرات توده ای مجبور می شوند به میدان آمده و با صدور اعلامیه و اطلاعیه و ویدئو کلیپ، فریاد برآورند که مردم نباید شعارهای "ساختار شکنانه" سردهند و از شعار و خواست "جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر" تخطی کنند و با جدا کردن "صفوف" خود از "اخلال گران" نگذارند تا "ضد انقلاب" (بخوان میلیون ها تن از توده های تشنه آزادی و عاصی و بجان آمده از 30 سال مصائب رژیم) به صفوف آنها نفوذ کنند.

همان طور که می دانیم اینها "رهنمود" هائی هستند که هر روز بیشتر از سوی جوانان و زنان و توده های به پاخاسته ما زیر پا گذارده شده و ناکامی بیشتری را نصیب این رهبران ادعایی می کند. البته این ها در طول ماه های اخیر خودشان نیز بارها با استیصال اعلام کرده اند که مردم معترض و بجان آمده به رغم درخواست آنها به خيابان می آيند و در اوایل نیز در شرايطی که آنها حداکثر خواهان راهپیمایی با "سکوت"، بودند معترضين وقعی به رهنمودهای آنان نگذاشته و در هر تجمعی به محض پیدا کردن کوچکترین فرصتی  با صدای بلند و رسا فریاد "مرگ بر دیکتاتور" و "مرگ بر رهبر" و "مرگ بر خامنه ای"، و مرگ بر دیکتاتوری و ... را سر  داده و می دهند و عليرغم رهنمود آنها با مزدوران سرکوبگر جمهوری اسلامی درگیر می شوند. اعترافی که خود بیش از هر ادعائی نشان می دهد که جنبش توده های بپا خاسته ایران یک جنبش خودبخودی فاقد رهبری بوده و اینان هرگز رهبر آن نبوده و نیستند.  

واقعیت فوق که بطور مشخص انعکاس خود را در راهپیمایی روز قدس و سپس به طور برجسته تری در تظاهرات 13 آبان در چند شهر نشان داد باعث شده که در چارچوب تضادهای موجود در بین محافل امپریالیستی حول چگونگی برخورد به بحران در ایران، برخی از رسانه های امپریالیستی نیز مجبور به اعتراف به واقعیت عدم موفقیت و ورشکستگی رهبری "اصلاح طلبان" بر جنبش توده ای جاری که در حقیقت فاقد رهبری ست بشوند و بر "شکاف" بین خواستهای توده های به پاخاسته با  دارو دسته موسوی و کروبی تاکید کنند. در همین رابطه اخیرا نشریه "فارین پالیسی " که در آمریکا منتشر می شود در تحلیلی راجع به وقایع جاری در ایران در حالی که سعی کرده است از خاتمی،موسوی و کروبی به عنوان رهبر نام ببرد ولی آشکارا اعتراف کرده که "مردم معترض خواست هایی به مراتب رادیکال تر از خواست های موسوی و کروبی دارند" نشریه "فارین پالیسی" در ادامه تحليل خود از اوضاع ايران می نويسد که "واقعیت این است که هیچ کدام از آقایان موسوی، خاتمی و کروبی قبل از انتخابات فکر این را هم  نمی کردند که پس از انتخابات 22 خرداد وارث یک جنبش عظیم اعتراضی داخلی علیه دولت احمدی نژاد خواهند شد . بنابراین این 3 رهبر جنبش سبز کمترین میزان نقش را در سازماندهی و هدایت جنبش اعتراضی موجود در ایران دارند" .