به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 81    15 شهریور ماه 1388

 

وقتی جلادان می خواهند ناجی ملت شوند !

 

انتشار بیانیه شماره ۱۱  موسوی که در تبلیغات فریبکارانه "اصلاح طلبان" از آن به مثابه " راهکارهای ۹ گانه موسوی برای برون‌رفت از بحران" و یا به قول خود او "چه باید کرد؟" یاد شده بار دیگر ماهیت ضد انقلابی پروژه ای را به نمایش گذارد که از سوی برخی جناحهای ارتجاعی طبقه حاکم و قدرتهای امپریالیستی حامی آنها برای منحرف و خفه کردن موج سهمگین مبارزات قهرمانانه ضد رژیمی توده ها طراحی و به مورد اجرا گذارده شده است.

 

این بیانیه که به موازات تداوم سرکوب خونین و بلا وقفه جنبش توده های بپاخاسته توسط حکومت، از سوی اصلاح طلبان حکومتی منتشر شده نه تنها ماهیت موسوی و برنامه هایش را به نمایش گذارده، بلکه بسیاری از سازشکارترین عناصر و نیروها را که با فعالیت در جبهه او و به اصطلاح جنبش سبز، همگام با دستگاه های تبلیغاتی ارتجاع ضمن چپ ستیزی و عناد با نیروهای رادیکال جنبش کوشیده اند با پوشاندن ردای "رهبری جنبش" به قامت پوسیده او  و دارو دسته اش توده ها را به پیروی از "جنبش سبز" و اصلاحات گام به گام تشویق  کرده (و در این راه از "معجزات" موسوی و دار و دسته اش دم می زدند) را هم ناامید کرده است. در این بیانیه او حتی از شعار رفرمیستی و آبکی "ابطال انتخابات" که قبلا آن را برای همگامی با حداقل خواست های توده ها و متوقف کردن سیر پیشروی تظاهرات خرداد ماه مردم سرداده بود نیز دست می کشد؛ او در این بیانیه قسم می خورد که دلبسته "اسلام" است و به این خاطر "از نماد «سبز» استفاده کرده" تا "پرچم دلبستگی نسبت به اسلام" را "بلند" کند .او تاکید می کند که طرفدار اعمال "خشونت" (البته از سوی توده هایی که هر روزه در معرض وحشیانه ترین خشونت سیستماتیک حکومت می باشند) نیست و قسم می خورد که هدف فعالیتهایش "بهره گیری از ظرفیتهای مردمی نظام جمهوری اسلامی" (این نظام استثمارگرانه سراپا گندیده و ارتجاعی ضد مردمی و فاقد هر گونه ظرفیت مردمی) است. او در این بیانیه "امتناع" از  "هر اقدام تندروانه و خشن" را تبلیغ کرده و در کل مردم گرسنه و بجان آمده را برای تحقق خواستهایشان که سرنگونی جمهوری اسلامی اساس آن است به  "فعالیت های مدنی" (که در شرایط دیکتاتوری عنان گسیخته در جامعه تحت سلطه ما اسم رمزی "متمدنانه" از سوی مرتجعین برای تقبیح اقدامات مستقیم و رادیکال توده های گرسنه و سرکوب شده برای نجات از شرایط جهنمی که در آن زندگی می کنند می باشد) تشویق می کند. در این بیانیه او تصریح می کند که همه باید "راه سبز" را پیش گیرند و  یکبار نکند خوش خیالان به سرشان بزند و در این توهم باشند که موسوی و دارو دسته اش برای به اصطلاح "رهبری" و "هدایت" توده ها در صدد حتی ایجاد یک "حزب" و تشکیلات" هستند! و ...

 

در یک کلام موسوی و دار و دسته اصلاح طلبان حکومتی  در این بیانیه و در شرایطی که دستگاه سرکوب با کشتن و شکنجه و تجاوز و ارتکاب سبعانه ترین جنایات در صدد خفه کردن صدای توده هاست همچنان به تلاشهای ضد انقلابی شان به منظور متوقف کردن جنبش توده ای از مسیر پیشروی طبیعی اش به سمت شعارها و اقدامات هر چه رادیکالتر و انقلابی بر علیه دشمنان قسم خورده توده ها باز می دارد. به اصطلاح راه کارهای ۹  ماده ای  اشاره شده در خاتمه بیانیه موسوی نیز، بجز مساله "تشکیل گروه های حقیقت یاب" مورد قبول گروه های "ذی نفع" در انتخابات اخیر کلا معطوف به "اعمال" و "اجرای" اصول "قانون اساسی" ضد خلقی جمهوری اسلامی ست. قانونی که به شیوه ای ضد دمکراتیک و تماما بر علیه خواستها و منافع اکثریت مطلق توده های تحت ستم جامعه در سالهای اول حکومت جمهوری اسلامی توسط زمامداران این رژیم تصویب شد و با تحمیل اصل ضد خلقی "ولایت فقیه" به مثابه پایه این قانون در واقع مظهر پایمال کردن بدیهی ترین حقوق کارگران و زحمتکشان، زنان و جوانان و خلقهای تحت ستم در ۳  دهه گذشته بوده است. 

 

در یک کلام بیانیه موسوی و همپالگی هایش نشان می دهد که آنها چگونه  در تلاش برای جلوگیری از ارتقاء سطح جنبش مردمی و روی آوری مردم به جان آمده به اقداماتی هستند که ممکن است کل نظام استثمارگرانه حاکم (که او خود بخشی از آن است) را به خطر بیاندازد.  

 

 این "بیانیه" در شرایطی منتشر می شود که قریب به ۳ ماه از انفجار خشم توده های مردم بر علیه رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی که در فضای ناشی از اعتراض به نتایج انتخابات قلابی ریاست جمهوری فرصت فوران یافت، می گذرد. در طول این مدت رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی که به دنبال "اخطارها" و دستور مستقیم "ولی فقیه" - یعنی راس دیکتاتوری حاکم - با بستن شمشیر از رو کمر به قلع و قمع توده های معترض بسته است، از اعمال هیچ جنایتی برای سرکوب و ترساندن توده ها و بویژه نسل جوان شورشی و خفه کردن موج مبارزات حق طلبانه آنها خودداری نکرده است. در شرایطی که جمهوری اسلامی دیوانه وار و با نمایش سبعیتی کم سابقه بمنظور قلع و قمع توده های به پاخاسته با گشودن آتش به سوی تظاهرکنندگان بی دفاع ده ها نفر را کشته و صد ها تن را زخمی کرده، در شرایطی که دستگاه سرکوب این رژیم در طول این مدت هزاران نفر را دستگیر و مورد شکنجه های وحشتناک و از جمله تجاوزات دستجمعی شنیع در سیاهچالهای خود قرار داده، در شرایطی که این رژیم ضد خلقی با کمک دستگاه های تبلیغاتی اش بمنظور مقهور کردن جامعه به سازمان دادن "شوهای تلویزیونی" زیر نام "محاکمه عاملان اغتشاش" دست زده و از همه مهمتر در شرایطی که دیکتاتوری پوسیده حاکم برای ترساندن و مقهور کردن مردم به پاخاسته و بویژه زنان و جوانان مبارز به نمایش ارعاب آور جنایات خود هنگام  کشتار و شکنجه و تجاوز و سوزاندن جسد قربانیان خویش در جامعه پرداخته، اما هنوز موفق به منکوب کردن و خفه کردن صدای اعتراض مردم مبارز ما نشده است. به رغم همه این جنایات که با شدت تمام ادامه دارند، توده های به پاخاسته و دلیر از هر فرصتی برای بلند کردن صدای خود و سردادن شعارهایی از "مرگ بر جمهوری اسلامی" و "مرگ بر دیکتاتور" ، "موسوی بهانه ست کل رژیم نشانه ست" گرفته تا " توپ تانک شکنجه دیگر اثر ندارد"، "زندانی سیاسی آزاد باید گردد"، "آزادی، استقلال، جمهوری ایرانی" ، "مرگ بر دیکتاتور، چه شاه باشه چه دکتر"، "من رای نداده ام که رایم را پس بگیرم، من برای پس گرفتن میهنم آمده ام" و ... استفاده کرده و هرگونه تجمعی را به فرصتی برای نمایش خشم و اعلام تنفرشان نسبت به ۳٠ سال فقر و بیکاری و گرانی، دیکتاتوری و بی حقوقی و ظلم و ستم و سرکوب و شکنجه و سیستم و رژیم ضد خلقی بانی و عامل آن تبدیل کرده اند.  در چنین شرایطی یعنی تداوم جنبش توده ای و نشانه های امکان رشد و پیشروی آن است که تضادهای درونی بین جناحهای ارتجاعی تشکیل دهنده جمهوری اسلامی نیز لاجرم هر چه بیشتر رشد کرده و استثمارگران حاکم برای کسب اهرمهای قدرت به منظور حفظ کلیت نظام حاکم و چگونگی سرکوب توده ها هر چه بیشتر به جان یکدیگر افتاده اند و در ارتباط با مسئولیت و عواقب اعتراض توده ها و گذار آن به مرحله "ساختار شکنانه" به یکدیگر هشدار داده و یکدیگر را تهدید می کنند. بیانیه شماره  ۱۱ موسوی در چنین اوضاع و احوالی انتشار می یابد. 

 

اما به رغم تلاشهای شبانه روزی مرتجعین و سازشکاران برای تحمیل و قالب کردن "رهبری" دار و دسته موسوی بر جنبش اعتراضی توده ها، بیانیه اخیر موسوی و پیام آن یکبار دیگر و به روشنی نشان می دهد که در مبارزه برای نیل به آزادی و دمکراسی مردم ما نباید فریب تضادهای درونی جناح های حاکم را خورده و نسبت به ماهیت و مقاصد هیچ یک از آنان حتی برای لحظه ای هم دچار توهم شوند. چرا که تجربه  ۳٠ سال حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی نشان داده که  هدف و ماموریت همه بالاییها از "محافظه  کاران" گرفته تا به اصطلاح اصلاح طلبان جدا از هر اختلافی هم که این ها با همدیگر داشته باشند نهایتا حفظ نظام سرمایه داری حاکم یعنی نظامی ست که عامل اصلی تمامی بدبختی ها و ادبار و نابسامانیها در جامعه تحت سلطه ما ست.  با توجه به این تجربه عینی زندگی ست که مردم ما به هیچ وجه نباید ماهیت تضادهای جاری در بین هیات حاکمه جمهوری اسلامی را فراموش کنند. چرا که آنها نمی خواهند در مبارزاتشان برای رسیدن به آزادی و خواستهای دیگر خویش، تنها جای عده ای از چپاولگران و جلادان را با عده دیگری از استثمارگران و سرکوب کنندگان عوض کنند. در عوض  مردم باید با هشیاری تمام از این شکافها برای تسریع در هم شکستن سد دیکتاتوری حاکم و برانداختن نظام حاکم استفاده کنند و هرچه بیشتر هم استفاده کنند اما این هدف نیز تنها و تنها با تشدید مبارزات توده ای، تلاش برای تمرکز بروی  تقویت و رشد جنبش مستقل توده ها ، تشکل هر چه بیشتر آن در زیر شعارها و یک برنامه و رهبری انقلابی امکان پذیر است.

 

بیانیه موسوی نه پاسخی به "چه باید کرد" توده ها بلکه انعکاس اوضاع بحرانی ای می باشد که رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی در مقابله با یک غول عظیم یعنی جنبش توده ها که دوباره سر بر آورده و در صورت تشکل و برخورداری از یک رهبری انقلابی ممکن است بساط این حکومت را برای همیشه از جامعه تحت سلطه ما برکند، مواجه شده است. همین واقعیت است که حتی اصلاح طلبان حکومتی را (که به قول خود بجز حفظ "اسلام" و "نظام جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر" هدفی ندارند) به تکاپو انداخته تا با حمایت های بی دریغ مستقیم و غیر مستقیم قدرتهای امپریالیستی این دشمنان اصلی و قسم خورده کارگران خلقهای تحت ستم ما بکوشند تا برای مردم تشنه آزادی و دمکراسی برای جوانان شجاع و آگاهی  که در مقابل گلوله های دشمن سینه سپر کرده اند، به اصطلاح مانیفست های قلابی و فریبکارانه صادر کنند تا به این طریق جنبش توده  های به جان آمده را از مسیر اصلی برای رهایی و آزادی  منحرف سازند.