به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 80    15 مرداد ماه 1388

 

سکولار های اسلامیزه شده !

 

بدنبال خیزش عظیم انقلابی توده های به پاخاسته بر علیه سه دهه حاکمیت ظالمانه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، در ماه های اخیر موج وسیعی از حرکات اعتراضی در حمایت از این مبارزات حق طلبانه توسط نیروهای سیاسی مختلف در خارج کشور شکل گرفت. در اين اعتراضات کلا 4 طيف را می شد تشخيص داد: کمونيستها و نیروهای دمکرات، مجاهدين ، سلطنت طلبان و طرفداران موسوی که به سبز ها معروف شده اند. مسلم است که این دسته ها دارای تفاوت های بنیادی با یکدیگر هستند. در این میان اگر طیف به اصطلاح سبز ها را مورد توجه قرار دهیم، به نکات و مسایلی بر می خوریم که لازم است در این نوشته به آنها پرداخته شود.

 

همانطور که می دانیم، توده ای- اکثریتی ها به همراه عناصری از خود دم و دستگاه رژیم از جمله اطلاعاتی ها، سازماندهندگان اصلی سبز های اسلامی هستند. اما علاوه بر اینها نکته قابل توجه در حرکات اين طيف، مشاهده برخی عناصر در میان آنهاست که زمانی در میان نیروهای "چپ" و "کمونیست" بودند و اکنون فعالانه در متشکل کردن و پیشبرد اهداف و خطوط این جریان مشارکت می کنند. افراد و نیروهای مورد اشاره، اغلب کسانی هستند که در پروسه هائی استحاله پیدا کرده و از آنچه بودند به آنچه اکنون هستند تبدیل شده اند. همان کسانی که عمدتاً در پرتو تاثيرات حاصل از فرو ریختن اردوگاه به اصطلاح سوسیالیزم و تشدید تعرض سیاسی – ایدئولوژیک بورژوازی در سطح جهانی به کمونیستها، تاب نیاورده، اغلب ابتدا سوسیال دمکرات  شده و بعد به تدریج  از میان جمهوریخواهان سر درآوردند. اينها مدتی هم با اصلاحات دوره خاتمی "فعال جنبش مدنی" شده بودند و حالا با وقوع جنبش عظیم توده ها به "سبز های" اسلامی طرفدار موسوی  پیوسته اند. این افراد کسانی هستند که در یکایک مراحل پروسه استحاله شان هر بار با شدت بیشتری در خدمت مستقیم و غیر مستقیم ارتجاع قرار گرفته و در کارزار کوبیدن مارکسیسم، کمونیسم و چپ های انقلابی توشه فراهم نموده اند.

 

امروزه، اعمال غیر انقلابی طیف مورد بحث و دلبستگی شان به "سبز" اسلامی موسوی، بشدت و با شور زیادی "تئوریزه" می شود و با سخنان دهان پر کنی نظیر اکنون زمان "اتحاد" است و باید از "تضادهای درونی" حکومت برای ساقط کردن جناح "هار و  وحشی" حکومت یعنی دار و دسته خامنه ای و احمدی نژاد (گویا اصلاح طلبان در زمان زمامداری خویش در نظام جمهوری اسلامی کمتر از این دارو دسته  جنایت کرده اند) استفاده کرد، توجیه می گردد.

 

شکی نیست که حرکت دارو دسته موسوی و پرچم "سبز" اسلامی شان که رسما خواهان "جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر" می باشند، یک واقعیت عینی غیر قابل انکار است. این حرکت توسط یک جناح از هیات حاکمه ضد خلقی و دشمنان قسم خورده مردم ما به وجود آمده، به همین خاطر هم آشکارا توسط بلندگو های تبلیغاتی قدرتهای امپریالیستی حمایت و تبلیغ می شوند. در نتیجه بررسی هر چند اجمالی برخی توجیهات دهان پر کنی که در رابطه با ضرورت "تقویت" (بخوان دنباله روی) از موسوی و حرکت سبز اش عنوان می شود و چگونگی و علل سر در آوردن افراد مورد بحث از سبز های اسلامی که زمانی نه چندان دور خود را در صف "اپوزیسیون" قرار داده و خود را سکولار خوانده و برخا حتی طرفدار سينه چاک سرنگونی رژيم بودند، موضوعی قابل تامل و حاوی تجارب آگاه گرانه مبارزاتی است. در نتیجه در این نوشته سعی می شود به طور خلاصه گوشه ای از تئوری پردازی های مهمل و موعظه سرایی های دل باختگان "سبز" موسوی در خارج کشور بررسی و بی پایه بودن توجیهات آنان برای این عمل غیر انقلابی نشان داده شود.

 

اولا خود چپ خوانده های دیروز که امروز وظیفه تطهیر و جاده صاف کنی برای طرفداران موسوی و کروبی در خارج کشور را بر عهده گرفته اند برای توجیه تقویت صفوف سبزها (یعنی اصلاح طلبان حکومتی و زایده هایشان)، ضمن مخالفت با شعارهای انقلابی نیروهای چپ و رادیکال واقعی، ادعا می کنند که چون توده های تحت ستم ما در داخل ایران با "هشیاری" و "آگاهانه" به زیر پرچم دار و دسته موسوی و "سبز ها"ی اسلامی رفته اند تا با استفاده از "تضادهای درونی" بین طبقه حاکم "مرحله" به "مرحله" مبارزات خود را به پیش ببرند،به همین خاطر باید در خارج کشور هم نیروهای مخالف و مبارز ضمن "اتحاد" و "تقویت" حرکت موسوی همین "تاکتیک" توده ها را بکار ببرند!

 

سخنان بالا که اساساً از طرف آنان در مخالفت با شعار "مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته" عنوان می شود، اولاً کاملاً تحریف آمیز می باشد. این واقعیتی ست که بخشی از توده های به جان آمده ما در روزهای نخستین خیزش توده ای از فرصت ناشی از رسوایی تقلب انتخاباتی استفاده کرده و زیر سایه سهمگین دیکتاتوری حاکم با توجیه "اعتراض به نتایج انتخابات" به خیابانها ریخته و نفرت خود را از 30 سال حکومت فقر و شکنجه و سرکوب نشان دادند؛ اما همه می دانند که وسعت و عظمت جنبش توده ای اخیر و شدت تضاد آنها با کل حکومت دار و شکنجه جمهوری اسلامی به حدی بود که این حرکت (بویژه در مناطق جنوب شهر تهران)همچون سیلی از همان لحظات اولیه از سد شیادان و عوام فریبانی همچون موسوی و شعار های اسلامی شان عبور کرد و در کنار شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر جمهوری اسلامی شعار انقلابی "موسوی بهانه ست، کل رژیم نشانه ست" را بر سنگ فرش خیابانها حک کرد. 

 

در نتیجه طرح این ادعا در خارج کشور که جنبش مردم به جان آمده در داخل کشور پشت سر جنایتکارانی نظیر "موسوی" و اعوان و انصارش و در زیر شعارها و "رهبری" آنان به صف شده اند، یک ادعای کاملا دروغ است. ادعایی که بارها حتی توسط خود موسوی و اعوان انصارش نیز تکذیب شده و آنها با فضاحت تمام تاکید کرده اند که "نفوذ"ی بر توده های بجان آمده نداشته و هر بار هم که رسما و علنا از مردم خواستند که در خانه های شان بمانند و تظاهرات نکنند، مردم اهمیتی نداده و در صفوفی گسترده تر به میدان مبارزه با دیکتاتوری حاکم به خيابان ها سرازیر شده اند.

 

از سوی دیگر این دسته از دلباختگان موسوی و پرچم"سبز" اش در خارج کشور در حالی که فریبکارانه می خواهند خود را "همگام" با توده های انقلابی در داخل کشور جا بزنند، بشدت مواظبند که مبادا حتی یکی از شعارهای مردم (نظیر مرگ بر جمهوری اسلامی،آزادی استقلال جمهوری ايرانی، ما زن و مرد جنگیم بجنگ تا بجنگیم، مرگ بر دیکتاتور و ...) که توده های به پاخاسته در زیر سرکوب وحشیانه مزدوران رژیم در ایران سر می دهند را تکرار نکنند، در عوض شعارهای بی مایه خویش را به عنوان شعارهای مردم سر می دهند. بارها هم مشاهده شده است که وقتی شعارهای فوق الذکر مردم ایران، توسط یکی از شرکت کنندگان در تظاهرات آنها تکرار می شد، همين کاسه های داغ تر از آش او را از تظاهرات خود بیرون می انداختند! واقعیتی که به نوبه خود کذب ادعا ها و توحيهات اين افراد را بار ديگر آشکار ساخته و نشان می دهد که آنها نه برای استفاده از تضادهای بین دشمن بلکه به دليل پیش بردن برنامه های يک جناح حکومت به "سبز" های اسلامی پیوسته اند، و این درجه دنباله روی آنها از رهبری مرتجعین یعنی موسوی را به نمایش می گذارد.

 

اگر معیار راستین برای شناخت جریانات اجتماعی، رجوع به برنامه و شعارها و مهمتر از آن عملکرد آنهاست، آنگاه می توان در پرتو رویدادهای اخیر در ارتباط با ماهیت واقعی جریان موسوی گفت که:

 

پراتیک حرکت موسوی چی هایی که پرچم "سبز" در دست آنان برای سرپوش گذاشتن بر جنایات دولت موسوی در دهه 60 و  فریب بیشتر و موثر تر مردم بکار می رود، در تجربه عینی به روشنی نشان داده که تمامی شعار ها، اعمال و اهداف این حرکت همانا منحرف کردن جنبش اعتراضی کنونی بر علیه کلیت رژیم سرکوب گر جمهوری اسلامی از مسیر انقلابی (یعنی مسیری که مقصد آن سرنگونی این رژیم ضد خلقی است) و کانالیزه کردن آن در زیر پرچم و خواستهای بخشی از طبقه حاکم یعنی دار و دسته "اصلاح طلبان" است؛ اصلاح طلبانی که دستان شان تا مرفق به خون مردم ما آغشته است و همان قدر دشمن کارگران و زحمتکشان و دیگر توده های تحت ستم ایران هستند که جناح خامنه ای – احمدی نژاد. اصلاح طلبان دار و دسته ای هستند که اکنون بر بستر تعمیق تضادهای طبقاتی در جامعه تحت سلطه ما و رشد تضادهای قدرت طلبانه شان با جناح رقیب می کوشند تا با سوار شدن بر موج عظیم مخالفت و تنفر توده های تحت ستم با نظام حاکم، جناح حاکم را تحت فشار قرار داده و امتیازات و اهرمهای قدرت هر چه بیشتری را بدست آورند و در این راه سودایی جز طولانی تر کردن عمر منحوس نظام استثمارگرانه حاکم و رژیم جمهوری اسلامی بر گرده کارگران و زحمتکشان ما ندارند. آنها بارها و بارها با "صداقت" اعلام کرده اند که دعوایشان با "رهبر" و "دولت" یک دعوای "خانوادگی "ست و به هواداران خویش قاطعانه هشدار داده اند که به هیچ وجه اجازه ندهند تا نیروهای "ساختار شکن" با استفاده از شرایط بحرانی کنونی،در خارج کشور در صفوف آنها نفوذ کنند. 

 

رهبران "سبز" همچنین بار ها اعلام کرده اند که مساله آنها رساندن کوچکترین گزند و آسیبی به نظام استثمارگرانه حاکم، به ولایت فقیه (اصلی که دیکتاتوری امپریالیستی را بر زندگی مردم تحت ستم ما توجیه می کند) نیست و شعار آنها "جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر" می باشد. آنها خواهان دراز تر کردن عمر منحوس رژیم جمهوری اسلامی و نظامی هستند که عامل اصلی تمامی بدبختی ها و رنجهای کارگران و زحمتکشان، توده های محروم، زنان، جوانان و خلق های تحت ستم ماست.

 

و بالاخره آنکه انسان باید کور باشد تا نبیند که  سازمان دهندگان اصلی حرکت "سبز" در خارج کشور خود فروختگانی هستند (با هر سابقه و نیتی) که در عمل توسط مرتجعین شناخته شده ای نظیر مخملباف و گنجی ،دار و دسته عطاءالله مهاجرانی، نمایندگان کمپین کروبی جنایتکار و بالاخره مزدوران همیشه در صحنه جمهوری اسلامی یعنی دار و دسته فرخ نگهدار و جریان منحط اکثریت، اداره شده و تغذیه مادی و معنوی می شوند.

 

اینها برخی از حقایقی ست که باید در مورد "سبز ها" در خارج کشور در نظر گرفت. شرکت و تقویت حرکت سبز های اسلامی در خارج کشور اساسا تعظیم به قدرت و دهان کجی به جنبش میلیون ها تن از زجر کشیده ترین و ستمدیده ترین انسانهای کارگر و زحمتکش در داخل ایران است که در زیر شمشیر خونین دیکتاتوری به پا خاسته و با تمام وجود خواهان نابودی رژیم جمهوری اسلامی و تمامی مرتجعین رنگارنگ تشکیل دهنده آن هستند.

 

جاری شدن سیل مبارزات توده ای و عروج ارتجاع در قالب حرکت موسوی فرصت دیگری ست که در پرتو آن می توان مرحله جدیدی از پروسه استحاله این طیف و تمکین آن به قدرت بورژوازی را هر چه روشن تر مشاهده کرد.