به نقل
از : 19 بهمن ، نشریه
سیاسی - خبری
چريکهای
فدايي خلق
ايران
شماره 78 – 15
اردیبهشت ماه
1388
وزارت
اطلاعات نیز
وارد
فعالیتهای
انتخاباتی شد!
مدتی ست
که با
فرارسیدن دور
دیگری از نمایشات
انتخاباتی
جمهوری
اسلامی تحت
نام انتخابات ریاست
جمهوری، از
یکسو شاهد
تلاشهای
مشترک تمامی
جناحها و
باندهای ضد خلقی
درونی
دیکتاتوری
حاکم به منظور
"آزاد"
نشان دادن
انتخابات و فريب دادن
و کشاندن توده
های تحت ستم
به پای صندوقهای
رای هستیم و
از سوی دیگر می
بینیم که
چگونه بی
اعتمادی
فزاینده توده
ها به این خیمه
شب بازیهای
انتخاباتی هر
چه بیشتر به
معضلی برای
سران رژیم جمهوری
اسلامی و
دستگاه های تبليغاتی
آن بدل شده
است. تاجایی
که پای وزارت
اطلاعات نیز
علنا
به عرصه
انتخاباتی
رژیم باز شده
و وزیر
اطلاعات حکومت
یعنی محسنی
اژه ای در
ارتباط با افزايش
"برخي تخريبها
در آستانه
انتخابات رياست
جمهوري" در
"سایت ها و
پیامک ها" تهدید
کرد که "
سربازان
گمنام امام
زمان"از كسانی
كه "فضاي آرام
كشور" را "به
هم بريزند" نخواهند
گذشت. وزير
اطلاعات با
تاکید بر این
که
"وزارت
اطلاعات
فعاليت همه
سايتها،
وبلاگها و
پيامكهاي
تخريبي را رصد
ميكند" اضافه
کرد"پيامكهاي
تخريبي كاملا
قابل پيگيري و
رديابي است و با
توجه به تسلط
وزارت
اطلاعات، با
كساني كه از
طريق پيامك به
دنبال تخريب
بروند" نيز
"برخوردهاي
سنگين و قاطع"
خواهد شد.
به این
ترتیب در
حالیکه
گردانندگان نمایشات
انتخاباتی
رژیم می کوشند
تا با باصطلاح
معرفی چهره هایی نظیر
موسوی و کروبی
زیر نام "مستقل"
و "اصلاح طلب"و
یا رضایی زیر
نام "اصولگرا"
برای دهمین
دوره نمایشات
انتخاباتی
رژیم،
مشروعیت و
مقبولیت
عمومی بخرند،
درست در همان
حال توده های
آگاهی که تجربه
9 دوره "انتخابات"
قبلی را در
یاد دارند،
کمترین علاقه
ای را به
تبلیغات عوامفریبانه
رژیم و
کاندیداهای
آن در مورد
شرکت در
انتخابات باهدف
ایجاد تغییری
اساسی در روند
ظالمانه و اسارتبار
جاری نشان نمی
دهند و درست
به همین خاطر
است که ما
شاهد پخش بسیار
وسیع جوک
ها و مطالب
تحقیر امیز
در میان مردم
و بویژه
جوانان در ارتباط
با مسخره کردن
انتخاباتهای
جمهوری
اسلامی و
کاندیداهای
آن در وبلاگها و بویژه
در پیامک
های تلفنی (تکست)
موبایل هستیم.
بطوری که مثلا
در استهزای
ادعاهای
"اصلاح طلبی" و ایجاد
"تغییر"
در زندگی توده
ها که از سوی میر
حسین موسوی سرداده می
شود، از او در
میان مردم با
لقب "مومیایی دوم" (با
اشاره به
خاتمی و فيلمی
که به همين
نام ساخته شده
بود.) نام برده
می شود.
بر بستر
چنین اوضاع و
احوالی ست که ندای نشانه های"عدم مشارکت"
عمومی و سردی
تنور "انتخابات"
حتی در میان
برخی از
روزنامه ها و
مقامات حکومتی
نیز طنین
انداز شده
است. و ما
شاهد آن هستیم
توده های تحت
ستم و آگاه،
جوانان زنان و
بویژه
کارگران و
زحمتکشانی که
کمرشان در زیر
بار گرسنگی،
بیکاری و فقر
و فلاکت و
سرکوب
استبداد حاکم
خم شده با خشم
و تنفر و مسخره
به نمایشی
برخورد می
کنند که زیر
نام "انتخابات
آزاد" در
چارچوب دیکتاتوری
ولایت فقیه در
حال سازمان
یافتن است.
براستی
نمایش
انتخاباتی ای
که کاندید
باصطلاح
اصلاح طلب و
مستقل آن میر
حسین موسوی
باشد، از کدام
وجاهت و
مشروعیتی می
تواند در نزد
توده های
داغدیده
برخوردار
گردد؟ مگر کسی
می تواند حمام
خونی را که
دولت موسوی در
دهه 60 با سلاخی
ده ها هزار تن
از رشیدترین
زنان و مردان
در
سیاهچالهای
جمهوری
اسلامی براه
انداخت را
فراموش کند؟ محسن
رضایی سردار ضد
خلقی و چهره
منفوری که در
همان دهه 60
سپاه تحت فرمان
او گروه گروه
از جوانان را دستگیر،
شکنجه و به
جوخه های آتش
و یا چوبه های
دار سپرد،
کاندید دیگر
نمایش
انتخاباتی اخیر
است.
بنابراین،
این نمایش
انتخاباتی
نیز فرقی با
سایر مضحکه
های
انتخاباتی
جمهوری اسلامی
نخواهد داشت
که در آنها
تنها چیزی که
برای استبداد
حاکم مطرح
نیست رای و
اراده مردم است.
مساله اصلی
ای که در ورای
تبلیغات
فریبکارانه
بلندگوهای
رژیم و
در پرتو تجارب
عینی در
انتخابات
گذشته برای
توده هایی که
با بی اعتمادی
کامل به
این"انتخابات"
می نگرند مطرح
می باشد این
است که اصولا
در سیستم
انتخاباتی
جمهوری
اسلامی ما
هیچگاه با یک
انتخابات آزاد
و حتی شبه
دمکراتیک نیز
روبرو نبوده
ایم که رای
دهندگان در آن
بتوانند
حداقل مطابق
معیارهای به
اصطلاح
دمکراتیک
سایر دولتهای
بورژوایی با
رای خود باعث
شوند که حداقل
یکی از نمایندگان
طبقه حاکم در
یک دوره
انتخاب شوند؛
برعکس
همانطور که
رهبران حکومت
بارها بطور
مستقیم و غیر
مستقیم تصریح
کرده اند در
جمهوری
اسلامی-
به مثابه
مظهر برجسته
یک دیکتاتوری
متکی به زور و
قهر ضد
انقلابی-
انتخابات نیز
"اسلامی" است.
به این معنی
که میزان
نه "رای مردم"
بلکه "اراده
خدا" و
فرستاده آن بر
روی زمین یعنی
ولی فقیه است.
در چنین سیستمی
انتخابات به
انتصاباتی
اطلاق می شود
که جناح های
مختلف طبقه
حاکم تصمیم آن
را در بالاترین
ارگانهای
دولتی خویش
گرفته اند و
سپس می کوشند
تا با کشیدن
توده های هر
چه بیشتر به
پای صندوقهای
انتخاباتی
خویش به آن
مشروعیت توده
ای بدهند.
بدلیل
واقعیت فوق
است که ما می
بینیم درست
همزمان با
تلاش برای
فریب مردم به
مشارکت در
"انتخابات"،
میزان سردی و
مخالفت مردم
با نمایش
انتخاباتی
ریاست جمهوری
آنقدر
گسترده
است که حتی
پای وزارت
اطلاعات به
صحنه باز می
شود و وزیر
اطلاعات
حکومت با
رسوایی تمام
مجبور می شود
که در بحبوحه
تبلیغات
انتخاباتی
برای مرعوب
کردن مردم بار
دیگر شمشیر را
از رو ببندد و
اخطار دهد که
اگر مردم
بخواهند از هر
کانالی نظر
واقعی خود نسبت
به مضحکه
انتخاباتی
جمهوری
اسلامی را بطور
آزاد و بدون
سانسور اعلام
کنند سرو
کارشان با
"سربازان
گمنام امام
زمان" و وزارت
جهنمی اطلاعات
خواهد افتاد و
با آنها
"سنگین" و
قاطعانه" (که
در سنت جمهوری
اسلامی به
معنای شکنجه و
زندان و ... است)
برخورد خواهد
شد.
آیا همین
واقعیت ساده
اوج ورشکستگی
و درماندگی
رژیم
دیکتاتور و ضد
خلقی ای را
نشان نمی دهد
که حتی برای
برگزاری
نمایشات مضحک
انتخاباتی،
خودش را مجبور
به "رصد یابی"
و کنترل
تکستهای تلفنی
مردم و برخورد
با آنها می
بیند؟ آیا
همین واقعیت
ساده یعنی
کوششهای
مذبوحانه
رژیمی که در
هر مساله کوچک
و بزرگ
اجتماعی (و
امروز در رابطه
با برگزاری
"انتخابات" و
کسب رای مردم)،
بطور اولی
نیازمند
گسترش دامنه
نفوذ دستگاه
های سرکوب
خویش به خصوصی
ترین زوایای زندگی
توده ها و
ایجاد رعب و
وحشت و خفقان
در آنهاست
بهتر از هر
سند دیگری
ماهیت ضد
مردمی نمایش
دهمین دوره
انتخابات
ریاست جمهوری
در جمهوری
اسلامی را به
اثبات
نرسانده و یکی
از دلایل روشن
تحریم و عدم
شرکت در آن
نیست؟