به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره  73   15 آذر ماه 1387

 
نگاهی به سرنوشت غم انگيز کارگران کارخانه های کشتی سازی آلمان

اخيرأ گزارشی تحقيقی تحت عنوان "ده سال پس از ورشکستگی والکان: چه بر سر کارگران آمد؟" توسط گروهی به نام گروه "جامعه، کار و آينده" در آلمان منتشر شده است. این گزارش در رابطه با بسته شدن شرکت کشتی سازی "بريمر والکن" و عواقب آن بر سرنوشت هزاران تن از کارگران اخراجی این کارخانه تهیه شده است. مطالعه گزارش ، گوشه ای از ماهیت ضد خلقی و استثمارگرانه نظام سرمایه داری را به نمایش می گذارد و جلوه های کوچکی از جنایات سرمایه داران سودجو و دول حامی آنها بر علیه طبقه کارگر را افشا می سازد.

در سال  ۱89۳ گروه کوچکی از سرمايه داران آلمانی با خريد يک کارخانه کشتی سازی قديمی و گسترش آن با اتکا به نیروی کار کارگران زحمتکش این منطقه کارخانه  "بريمر والکن" را تأسيس کردند. اين کارخانه بعدا به يکی از بزرگترين کمپانی های کشتی سازی آلمان تبديل شد.

در دهه 90 میلادی گسترش سیاست ضد خلقی سرمایه داران سودجو مبنی بر انتقال خط توليد کارخانجات از کشورهای متروپل به کشورهای آسيايی و آمريکای جنوبی (که برای امپریالیستها منبع مواد اوليه و نيروی کار ارزان به شمار می روند) به تعطيلی تدريجی کارخانه ها در کشورهای صنعتی غرب و اخراجهای دسته جمعی کارگران منجر شد. 22 هزار تن از کارگران زحمتکش "بریمر والکن" نیز از این تعرض سرمایه داران و دول امپریالیستی در امان نماندند.

"بريمر والکن" در اواخر اپريل ۱۹۹۶ اعلام ورشکستگی کرد و عليرغم دريافت کمکهای چشمگیر مالی از دولت آلمان (که هزینه های آن نیز از جیب کارگران و زحمتکشان تامین شده)، نتوانست از ورشکستگی نجات يابد و در ۱۵ آگوست ۱۹۹۷ برای هميشه تعطيل شد و ۲۲۰۰۰ کارگر آن بيکار شدند.  واقعیت این است که اقتصاد بيمار سرمايه داری را حتی با دخالت دولتها نيز نمی توان نجات داد، البته هدف و نتيجه دخالتهای دولتهای سرمايه داری نه حل بحرانها، بلکه انتقال بار سنگين بحرانهای اقتصادی از طبقه سرمايه دار به دوش طبقه کارگر و سرکوب هر گونه اعتراضی از سوی آنهاست.

پذيرش تقاضای ورشکستگی "بريمر والکن" که در عین حال با قبول مصونيت مالی سرمايه داران آن همراه بود خشم کارگران را برانگیخت. اعتراضات کارگران در آگوست ۱۹۹۷ به تظاهرات وسيع آنها و شورشهای خيابانی در آلمان منجر شد؛ اما دولت امپریالیستی آلمان بجای تلاش برای بررسی مشکلات و دلایل اعتراضات عادلانه کارگران، توسط پليس خود این اعتراضات را وحشیانه سرکوب کرد.

سرنوشت اين کارخانه و برخورد سرکوبگرانه طبقه حاکم به هزاران کارگر بیکار و گرسنه به روشنی بار ديگر نشان داد که پلیس جز برای حفظ نظم استثمارگرانه حاکم بر علیه منافع طبقه کارگر بوجود نیامده است. دو سال بعد، گروهی از محققين دانشگاه "بريمن" به سرپرستی "ولف گنگ هاين" با ۱۳۷۵ نفر از کارگران سابق "والکن" تماس گرفته و همکاری آنان را برای انجام تحقيقاتی پيرامون سرنوشت کارگران اخراجی جلب کرد. آنها از سال ۱۹۹۹ مرتبأ گزارشاتی در رابطه با وضعيت مالی و خانوادگی و سلامت جسمی و روحی و ديگر مسائل و مشکلات خود برای محققين ميفرستادند و يا در مصاحبه های حضوری با آنان شرکت می کردند. درنتيجه مجموعه ای از اطلاعات و آمار متنوع برای کسب نتايجی تحقيقی این تیم جمع آوری شد. نتایج این تحقیق البته تا آنجا که اجازه انتشار پیدا کرده بسیار وحشتناک است و خشم هر انسان آزادیخواه را بر می انگیزد بطور مثال:

يک سوم کارگران زير ۵۰ سال، و نيمی از کارگران بالای ۵۰ سال، در اولين ۳ سال پس از تعطيل شدن کارخانه قادر به يافتن شغل جديدی نبوده و بيکار بودند. امری که تاثیرات وحشتناک اقتصادی و عواقب مخرب اجتماعی عمیقی بر زندگی آنان و خانواده هایشان گذاشته بود.

در طول سالهای پس از تعطیل و اخراج کارگران، وضعيت سلامتی جسمی و روحی همه کارگران بدون استثناء رو به وخامت گذاشت. يک سوم آنها از بيماری افسردگی رنج می برند و ۵ درصد آنان در اثر افسردگی شديد در تيمارستان بستری شده اند.

کارگران بالای ۵۰ سال که از يکطرف برای دريافت کمکهای مالی دولتی مخصوص افراد بالای 65 سال (حقوق بازنشستگی و يا از کار افتادگی) واجد شرايط نبودند، و از طرف ديگر (به علت کهولت سن و بيماری) هيچ شانسی برای يافتن شغل جديد نداشتند، از نظر موقعيت اقتصادی و سلامتی روحی در بدترين وضع به سر می بردند.  

پس از گذشت ۱۰ سال از تعطيلی کارخانه، ۴۰ درصد کارگران و اعضای خانواده آنها زير خط فقر زندگی ميکردند و يک پنجم آنان هنوز بيکار بودند. هرچند که وضعيت جسمی و روحی آنان پس از اين مدت تا حدی بهتر شد اما هنوز در مقايسه با کارگرانی که موفق به پيدا کردن شغل جديد شده بودند، افرادی بيمار و ناتوان محسوب می شدند. بيماری هايی مانند شکستگی ديسک کمر و سرطان دستگاه تنفسی ناشی از مسموميت در اثر تماس با ماده شيميايی "اسبستوس" در اين کارگران بسيار شايع بود. 

صحبتهای کارگران در مورد وضعيت زندگی اشان بسيار غم انگيز است. آنها به انسانهايی نا اميد و غمگين و عصبی تبديل شده بودند که ابدأ اميدی به آينده نداشتند. به عنوان مثال يکی از کارگرانی که از دررفتگی ديسک کمر و مسموميت رنج می برد، می گويد: "نمی دانم سرنوشت ما بالاخره چه می شود. بعد از بسته شدن کارخانه ديگر هيچ مسافرت و يا تفريح ديگری نداشته ايم. تنها کاری که برايمان مانده، خيره شدن به صفحه تلويزيون و رؤيا پروری است. قبلأ حداقل به ماهيگيری می رفتم. ولی حالا ديگر نمی توانم حتی مخارج اندک جواز ماهيگيری را بپردازيم."

جنایاتی که توسط سرمایه داران آلمانی و دولت حامی منافع طبقاتی آنان بر سر هزاران تن از کارگران کارخانه کشتی سازی "بريمر والکن" و خانواده های اعمال شد، جلوه ای از کارکرد روتین نظام استثمارگرانه سرمایه داری ست. نظامی که بر پایه استثمار و سرکوب طبقه کارگر و زحمتکش و خلقهای تحت ستم بنا شده و نابودی انقلابی آن شرط تضمین کمترین حقوق انسانی برای میلیاردها تن از رنجبران در سراسر کره خاکی ست.

  

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com