به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی -  خبری چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 101  – 15 خرداد ماه 1391

 

 

شوراهای اسلامی کار، ابزار سرکوب طبقه کارگر

 

برگزاری صد و یکمین اجلاس سازمان جهانی کار در خرداد ماه و اعزام هیأتی از سوی "شوراهای اسلامی کار" به عنوان به اصطلاح نمایندگان کارگران ایران در این نشست و تبلیغات فراوانی که توسط رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی حول "شرکت فعال" هیأت های نمایندگی اش در این مجمع سازمان یافت، یکبار دیگر به کارگران آگاه ایران فرصت داد تا هر چه بیشتر روی ماهیت چنین مجامعی و شرکت کنندگان در آن تأمل ورزیده و ضرورت آگاهی طبقه کارگر نسبت به چنین نهاد هائی و اساسا شناخت از دشمنان خود در لباس های رنگارنگ را صیقل بخشند.

 

تا آن جا که به سازمان بین المللی کار برمی گردد این نهاد در سال 1919 و در شرایطی که طبقه کارگر (بویژه در شرایط حضور یک حکومت کارگری در روسیه به مثابه نتیجه انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر) در سطح جهانی در تمام جبهه ها مشغول نبرد برای کسب حقوق ابتدایی صنفی و سیاسی خود بود شکل گرفت.

 

از عمده اهداف ادعایی این سازمان "تصویب استاندادهای بین‌المللی كار" و "ترویج تصویب و اجرای آن‌ها در كشورهای عضو" و "نظارت بر اجرای" آن ها می باشد اما برغم هر ادعایی در طول سال ها نشان داده شده که این سازمان در عمل صرفا ارگانی است در دست قدرت های بورژوایی و بویژه محافل "دور بین تر" این طبقه برای بخشیدن یک چهره "انسانی" تر به استثمارگران حاکم و لاپوشانی زشتی های ذاتی سلطه بورژوازی و در همین راستا مهار خشم و اعتراض انقلابی طبقه کارگر در چهارچوب نظم ظالمانه موجود.  به همین دلیل است که نشست های سالانه این مجمع، بطور غالب محل تجمع نمایندگان دولتی و غیر دولتی مشتی از کثیف ترین دیکتاتوری های ضد کارگری و ارتجاعی و وابسته  به امپریالیسم می باشدکه بسیاری از آنان نظیر جمهوری اسلامی حتی از پذیرفتن صوری کنوانسیون های آبکی و کاغذی این نهاد به منظور "بهبود" وضع کار و کارگران خودداری می کنند و در عوض با داشتن مدال عضویت در این باصطلاح نهادهای بین المللی کارگری می کوشند تا ماهیت بغایت ضد کارگری خود را در افکار عمومی لاپوشانی نمایند.  فهم این نکته اساسی از آن جا مهم است که ما می بینیم در سال های اخیر با توجه به رشد بحران اقتصادی مزمن گریبانگیر سیستم امپریالیستی، بورژوازی جهانی که در همه جا با وقاحت تمام در حال حمله به دستاوردهای مبارزاتی طبقه کارگر است و به همین دلیل هم با رشد جنبش های اعتراضی کارگران و خلقهای تحت ستم روبروست، می کوشد به موازات تشدید سرکوب جنبشهای اعتراضی کارگران در میدانهای نبرد، از نهادهایی نظیر سازمان بین المللی کار برای فریبکاری و منحرف کردن اذهان عمومی کارگران نسبت به علت اصلی فقر و ادبار و اسارتشان که همان موجودیت نظام سرمایه داری ست استفاده کند.

 

از سوی دیگر، جمهوری اسلامی در شرایطی با ارسال چند هیأت و از جمله هیأتی از مزدوران خود در "شوراهای اسلامی کار" به عنوان "نمایندگان جامعه کارگری ایران" در این کنفرانس شرکت کرد که با اعمال دیکتاتوریِ نفس ُبرِ خویش بر جامعه و بویژه در محیط های کار، شرایط جهنمی و اسارت بار بی سابقه ای را به میلیون ها کارگر و زحمتکش کشور ما حاکم کرده و امر پیگرد و تعقیب و آزار و سرکوب فعالین کارگری و اصولا هر گونه تلاش کارگران برای شکل دادن به حتی تشکل های صنفی خود را با قاطعیت تمام و به صورت سیستماتیک ادامه می دهد. تحت دیکتاتوری عریان چنین رژیمی ست که سرمایه داران و کارفرمایان زالو صفت امکان می یابند تا با تحمیل مشقت بارترین شرایط غیر انسانی در محیط های کار تا ماه ها و سال ها حقوق بدیهی و دستمزدهای بخور نمیر کارگران را به آن ها نپردازند و کارگران و خانواده های آن ها را با مصائب دوچندان مواجه نمایند. تحت حاکمیت چنین رژیمی ست که سرمایه داران با تحمیل قراردادهای موقت، قرار دادهای سفید امضا صد ها هزار تن از کارگران محتاج و خانواده های بیگناه آن ها را در گرسنگی و فقر نگه می دارند و ککشان هم از سوی قدرت دولتی ای که جهت تضمین چنین شرایطی کار می کند نمی گزد، و بالاخره تحت سلطه چنین دیکتاتوری مطلق العنانی ست که دستگاه های متنوع سرکوب گر هر گونه کوشش کارگران بجان آمده برای ایجاد کمترین تغییر و تحولی در این اوضاع غیر انسانی و وحشیانه از طریق ایجاد تشکل های مستقل خود را با تعقیب و پیگرد، شکنجه و زندان و بریدن زبان و ترور و اعدام در نطفه بخون می کشند. سازمان جهانی کار میزبان چنین رژیم تا مغز استخوان ضد کارگری و سرکوبگر و میزبان هیأت "نمایندگی" کارگری آن یعنی "شورای اسلامی کار" است. 

 

تا آن جا که به ماهیت "شورای اسلامی کار" و  عملکرد و نقش آن در شرایط کار و مبارزه کارگران ایران باز می گردد، تجربه بیش از 30 سال حیات و عملکردهای جنایتکارانه این ارگان ها در زندگی واقعی، به کارگران آگاه و مبارز ما نشان داده که این نهادها، یکی از زائده های ماشین سرکوب طبقه حاکم و طراحی شده برای تسهیل پیشبرد سیاستهای سرکوبگرانه ضد کارگری و ضد انقلابی رژیم در محیط های کار بوده و هستند. جمهوری اسلامی همواره با فریبکاری تمام کوشیده است که شوراهای اسلامی کار را در میان توده کارگر، نهادی کارگری و خودجوش و مستقل از حکومت جا بزند و با تلاش برای جمع کردن کارگران در زیر بیرق آن، مانع هر گونه حرکتی در جهت سازمان یابی مستقل کارگران شود. اما تجربه کارگران از چنین نهادی کاملا در تخالف با عوامفریبی های رژیم قرار دارد.

 

همه می دانند که شوراهای اسلامی کار - بر بستر هجوم خونین رژیم وابسته به امپریالیسم ایران به تمامی تشکلهای توده ای و در رأس آن ها تشکل های کارگری برآمده از شرایط انقلاب سال های 56-57 - توسط مزدوران جمهوری اسلامی در محیط های کار در سال های اول دهه 60 بنیاد نهاده شدند و بلافاصله در پناه حمایت های وسیع قدرت دولتی، خود به مثابه نهادی در جهت تحکیم سلطه بورژوازی وابسته در محیط های کار به فعالیت پرداختند. در بند اول اساسنامه ضد کارگری شوراهای اسلامی کار، هدف ایجاد این نهاد "تامین قسط اسلامی و همكاری در تهیه برنامه ها و ایجاد هماهنگی در پیشرفت امور در واحدهای تولیدی ، صنعتی ، كشاورزی و خدمات" عنوان شده است. این بند آشکارا بر حفظ نظم دلخواه سرمایه داران حاکم برای "ایجاد هماهنگی و پیشرفت امور" سرمایه و استثمار کارگران در کارخانه ها و محیط های دولتی تاکید میکند. ماهیت ضد کارگری چنین اساسنامه ای از همین اولین بند آن مشهود است چرا که نه فقط کارگران از حق اعتصاب و اعتراض جمعی به "ناهماهنگی های" موجود در محیط کار محرومند بلکه اگر هم به هر حال در جهت بهبود شرایط کار خود دست به اعتصاب و اعتراض بزنند، چنین اقداماتی  به معنی نقض "ایجاد هماهنگی و پیشرفت امور" سرمایه داران زالو صفت تلقی خواهد شد. در بندهای دیگر نظیر  بند 2 نیز با صراحت قید شده که شرط عضویت در این شوراهای اسلامی "اعتقاد و التزام عملی به اسلام و ولایت فقیه و وفاداری به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران" و " عدم گرایش به احزاب و سازمان ها و گروه های غیر قانونی و گروه های مخالف جمهوری اسلامی" می باشد و معنی چنین شرطی هم همان طور که در بیش از 3 دهه عمر این نهاد های ضد کارگری نشان داده شده است این است که ماشین سرکوب رژیم تا آنجا که به اساسنامه این نهاد های باصطلاح کارگری بازمی گردد کوچکترین روزنه برای ورود کارگران غیر خودی به این نهاد ها را باز نگذاشته است. البته برای محکم کاری هر چه بیشتر در بند دیگری نیز  تصریح شده که "تشخیص صلاحیت كاندیداهای عضویت در شوراهای اسلامی در چارچوب شرایط مذكور در ماده فوق "به عهده "هیأتی" مركب از 2 نماینده از وزارت كار و وزارت مربوطه و یک نماینده مجمع کارگران و کارکنان است. طراحان این ارگان های سرکوب گر، سوای تمامی این محکم کاری ها برای حصول اطمینان از ماهیت ضد کارگری و سرکوبگرانه چنین نهادهای به اصطلاح کارگری ای در ماده 4 اساسنامه تصریح کرده اند که حتی همین تشکل های رژیم ساخته "در صورت انحراف از وظایف قانونی خود به تشخیص هیأت موضوع ماده 22 منحل می گردند".

 

با توجه به چنین اساسنامه ای ست که ما شاهدیم چگونه شوراهای اسلامی دست ساز رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی در طول 3 دهه گذشته با به یدک کشیدن اسم کارگر، در واقع در هیات ارگانی برای سرکوب خواست ها و مطالبات عادلانه طبقه کارگر ایران ، نقش ایفا کرده اند. در شرایط بی اعتمادی مطلق توده کارگر به چنین ارگان هایی، کار اصلی شوراهای اسلامی نه تنها پیشبرد سیاست های ریز و درشت دیکتاتوری حاکم در محیط های کار، بلکه جاسوسی، شناسایی و معرفی و دستگیری هر گونه عامل مخالف و یا کارگر معترض و فعال کارگری در کارخانه ها و واحد های تولیدی بوده و می باشد.

 

وظایف سرکوبگرانه شوراهای اسلامی کار البته تنها محدود به داخل کارخانه و محیط کار نمی شود. این شوراها و اکثریت غالب اعضای آن ها که یا مستقیما با دستگاه های اطلاعاتی و سربازان گمنام امام زمان در تماس بوده و در مواردی رسما کارمند وزارت اطلاعات هستند و یا با برخورداری از برخی امتیازات ناچیز حکومتی به کار مزدوری برای رژیم و کارفرمایان مشغولند، هر جا که ماشین سرکوب جمهوری اسلامی در مواقع بحرانی و بروز جنبش هایی توده ای به نیروی آن ها نیاز داشته باشد در لباس شخصی به نقش آفرینی مستقیم برای ارگانهای سرکوب نظیر بسیج و سپاه و نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات در جامعه می پردازند. بیهوده نیست که بنا به مشاهدات شاهدین عینی در جریان سرکوب خونین خیزش عظیم توده ای در سال 88 مزدوران شوراهای اسلامی کار با دریافت جیره و مواجب به منظور کمک به سرکوب توده ها به خیابان ها فراخوانده شده و در بعضی موارد مسلح گشته و در امر قلع و قمع و لت و پار کردن و قتل و غارت توده های به پاخاسته و از جمله کارگران انقلابی، بویژه در تهران نقش برجسته ای بر عهده گرفته بودند. 

 

صرف نظر از این حقایق، تا آن جا هم که مبارزات کارگری در 30 سال گذشته نشان می دهد کارگران آگاه و هشیار عملا برای نیل به خواستهای صنفی شان با فعالین این نهادها به روشنی مرز بندی نموده و تلاش کرده اند تا  با تکیه بر قدرت اتحاد خود در جهت دستیابی به مطالباتشان گام بردارند. اصولا گسترش روزافزون شعار حق برخورداری از تشکل مستقل کارگری در میان کارگران آگاه ما و تلاش هایی که در طول سالهای متمادی در اقصی نقاط کشور و در کلان شهر ها در این زمینه انجام و منجر به دستگیری و شکنجه و زندان و اعدام شمار زیادی از کارگران آگاه شده، پیش از هر چیز واقعیت  رسوایی چهره ضد کارگری شوراهای اسلامی کار در میان کارگران را بیان می کند.

 

واقعیت این است که قبول عضویت و پذیرایی از نمایندگان ضد خلقی شوراهای اسلامی کار در سازمان های بین المللی نظیر سازمان جهانی کار، تنها در خدمت پوشاندن ماهیت ضد کارگری رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی ، این رژیم مدافع منافع سرمایه داران غارتگر جهانی و عامل امپریالیست ها در ایران و منطقه است. این کار یاری دادن به جمهوری اسلامی برای سرکوب و خفه کردن صدای واقعی کارگران تحت ستم ایران است.

شوراهای اسلامی کار برغم هر گونه شناسایی داخلی و بین المللی، نه یک تشکل کارگری مستقل از دولت، نه یک "اتحادیه کارگری زرد" (ایده خطرناکی که برخی از روشنفکران مدعی حقوق طبقه کارگر ایران با ساده لوحی و عوامفریبی سعی در القاء آن به کارگران ایران را دارند) و نه حتی در زمره یک تشکل غیر دولتی ارتجاعی ست. شوراهای اسلامی کار و نهادهای مشابه در چارچوب دیکتاتوری امپریالیستی حاکم بر کشور ما جزئی از دستگاه پلیس سیاسی طبقه حاکم در محیط های کارگری هستند. تاریخ و چگونگی شکل گیری و عملکرد این نهادها نشان می دهند که در مبارزه عادلانه کارگران ایران برای کسب و تثبیت حقوق عادلانه شان و از جمله حق برخورداری از تشکل های مستقل صنفی و سیاسی شان که تحقق آن با با گسترش مبارزه انقلابی و امر سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی گره خورده است، شوراهای اسلامی خود بخشی از موانع رویاروی کارگران ایران می باشند و تا آن جا که به توده های طبقه کارگر ایران و فعالین آگاه و مبارز امر رهایی این طبقه مربوط می گردد، واضح است که مبارزه برای نابودی آن ها یک گام در چنین مبارزه طولانی  و قهر آمیزی ست.