عبداله باوی

جنگ افروزی در لباس صلح خواهی!

بورژوازی در تبلیغات فریبکارانه خود همواره چنین جلوه می دهد که عاشق "صلح" و "مبارزه مسالمت آمیز" و "صلح اجتماعی"  است. شاعران و نویسندگانش از جاذبه انسانیت و مهربانی می‌سرایند و می‌نویسند، عالمانش از نیکی و انسانیت سخن می گویند و صدها کتاب در این زمینه تاکنون منتشر نموده اند. فیلم‌سازهایش از زندگی مهاتما گاندی و نلسون ماندلا فیلم میسازند تا نشان دهند که چگونه بالاخره "انسانیت" بر "خشونت" پیروز شد و شرایطی شکل گرفت که همه شادمان زندگی کنند! چرا که "همه انسان ها با هم برابر و برادرند". اما اگر توده‌ها که معنای برابری را در زندگی روزمره خود هر ساعت تجربه می کنند فریب اراجیف ریاکارانه بورژوازی را نخورند و این تبلیغات را باور نکنند ، آن وقت بورژواهای انسان دوست! که مدعی بودند "همه انسان ها با هم برابر و برادرند" با ضرب و زور و توپخانه به سراغ انسان های محروم و ستمدیده یعنی اکثریت جامعه می‌آیند.

در واقع "صلح" در جامعه بورژوازی نام دیگر جنگ می باشد و توده‌ها باید همیشه در حالت تهدید صلح نگه داشته شوند تا آسان تر جنگ را بپذیرند.  بورژوازی برای حفظ این "صلح" اسلحه می سازد. کارخانه‌های اسلحه سازی همچون لاک هید مارتین (Lockhead Martin)، بوئینگ (Boeing) و غیره سالانه میلیاردها دلار اسلحه می سازند تا بورژوازی بتواند از منافع خود دفاع کرده و صلح مورد نظرش را حفظ نماید و همه این ها را هم به حساب دفاع از کشور و مردم بگذارد. حتی سوئد که پیگیرانه در تلاش است تا از خود چهره ای "دمکرات" و "صلح پرست" ارائه دهد و کلمه "دموکراسی" ، "حقوق بشر" و "مبارزه مسالمت آمیز" ورد زبان هر سیاستمدار آن می باشد و هر سال به کسانی که برای صلح تلاش کرده اند جایزه صلح نوبل میدهد (1) ، سالانه میلیون ها دلار سلاح تولید و صادر می کند. و سیاستمدارانش اصلا  کاری به این ندارند که سلاح های "سبک" ساخت این کشور هر سال حداقل نیم میلیون انسان را از هستی ساقط می سازند.

یکی از ابزارهای تبلیغ صلح طلبی و برابری طلبی ریاکارانۀ قدرت های سرمایه داری، سازمان ملل می باشد که مرکزش در کشور امپریالیستی آمریکا بنا نهاده شده است؛ در کشوری که "حقوق بشر" و "حفظ صلح" و "مبارزه مسالمت آمیز" ورد زبان سیاستمداران آن بوده و لحظه‌ای برای حفظ این "حقوق بشر" از تهدید مردم محروم و کشور های دیگر دست برنمیدارند. حتی برای این هدف از ساختن بلک واتر (Blackwater) و "طالبان" و "القاعده" و اخیرا هم "داعش" هم ابا نمی کنند، ولی کشورهای جهان سوم با تجربه کودتاها و جنگ ها، تجاوزها و لشکرکشی ها و بمباران ها ، کاملاً با این "حقوق بشر" آشنا هستند و نقش سازمان ملل در توجیه تجاوز و سرکوب بورژوازی را به عینه دیده اند.

به راستی چه کسی می تواند فراموش کند که همین آمریکا که به عنوان مهد دمکراسی بورژوائی هر ساعت تبلیغ می شود برای "دفاع" از منافع چپاول گرانه خود به ویتنام حمله کرد و میلیون ها زحمتکش را کشته و نیمی از آن سرزمین را برای سال ها ویران و غیر قابل کشت کرد. همین آمریکای امپریالیست برای "دفاع از خود"، کشورهای افغانستان، عراق و لیبی را ویران کرده و بعد سیاست هایش را "دخالت بشر دوستانه" جلوه داده و آن ها را برای "دفاع" از مردم آن کشورها و دور کردن خطر از مرزهای خود توضیح میدهد. در حالی که هر انسان آگاهی می‌داند که این جنگ ها در خدمت تراست ها و کارتل‌های بزرگ بوده و در خدمت طبقه‌ای است که همه نهادهای حافظ سیستمش را در دست دارد و تنها سهمی که توده‌ها از این جنگ ها دارند اینست که گوشت دم توپ شوند تا بورژوازی هم چنان از "انسانیت" و "مسالمت آمیز" گفته و خواننده‌هایش از "همه انسان ها با هم برابر و برادرند" بخوانند، شاعر و نویسندگانش از جاذبه انسانیت و مهربانی بسرایند و بنویسند، عالمانش از نیکی و انسانیت بگویند و فیلمسازهایش از زندگی مهاتما گاندی و نلسون ماندلا فیلم بسازند که چگونه "انسانیت" بر "خشونت" پیروز شده و همه شادمان خواهند زیست.

زندگی در جامعه بورژوازی به واقع به تئاتر فاجعه ‌آمیزی می‌ماند، که جنایت کاران و دژخیمان در نقش ناجی ظاهر میشوند و فرشتگان سر از خاوران در می‌آورند. فقیران و گرسنگان و کارتن‌ خواب ها را همین "ناجیان" به وعده‌های یک ناجی آسمانی دلخوش کرده و خود که شعار "مرگ بر ماتریالیست ها" را سر میدهند ماتریال‌های زمینی را صاحب شده و با تمام نیرو از این تصاحب و مالکیت لازمه آن دفاع میکنند.

این است که صلح در جامعه بورژوازی هم چون هر امر دیگری امری طبقاتی است زیرا که صلح واقعی برای زحمتکشان، لازمه اش نابودی کامل بورژوازی می باشد. بورژوازی ای  که با فریب، رنجبران را در چنگال "حقوق بشر" بدون بشر نگه میدارد.

2 جولای 2014

 

زیرنویس:

1ــ هنری کیسینجر (1973)، اسحاق رابین و شیمون پرز (1994)، جیمی کارتر (2002)، باراک اوباما (2009).