مطلب زیر متن سخنرانی رفیق فريبرز سنجری در مراسم سی و نهمين سالگرد رستاخيز سياهکل و سی و يکمين سالگرد قيام بهمن در تاریخ 20 فوريه 2010 در شهر تورنتو در کانادا می باشد. این سخنرانی با برخی تصحیحات جزئی از صورت گفتار به نوشتار در آمده است.

 

نگاهی به خيزش توده ها در پرتو تئوری راهنمای سياهکل و درس های قيام بهمن !

 

با سلام به همه عزيزانی که جهت گراميداشت 39 مين سالگرد رستاخيز سياهکل و 31 مين سالگرد قيام بهمن در اين جلسه حضور يافته و با حضورشان امکان داده اند که اين رويدادهای بزرگ و تاريخی را در اين جلسه پاس داريم و با تشکر از سازمان دهندگان اين جلسه که با تلاش خود امکان برگزاری چنين جلسه ای را فراهم نمودند.

اجازه بدهيد که قبل از هر سخنی  ياد و خاطره همه آزاديخواهان و کمونيستهائی که در طول سالهای طولانی  پيکار بی امان  برای رسيدن به آزادی و سوسياليسم با خونشان نهال انقلاب ايران را آبياری نمودند را گرامی بدارم و تاکيد کنم که تجربه حاصل از همين خونهاست که امروز نسل جوان و شجاع ما را به خلق صحنه هائی  واداشته که جهانيان را به حيرت انداخته است.

از سياهکل تا قيام بهمن و از قيام تا کنون در سنت چريکهای فدائی خلق همواره رسم بر اين بوده  که ياد پيشاهنگان دلاوری که مبارزه مسلحانه را بر عليه رژيم شاه آغاز نمودند و یاد توده های ميليونی که با آموزش از آنها در 22 بهمن سال 57 به قيام مسلحانه بر خاستند را با درس گيری از تجربيات اين دو واقعه و بکار بردن اين درسها در عمل مبارزاتی گرامی بدارند. امروز وقتي که به شرايط کنونی نگاه می کنيم و می بينيم که سردمداران جمهوری اسلامی در وحشت از اينکه مبادا توده های بپاخاسته در خيزش اخير از قيام بهمن درس گرفته و با به کار بستن اين درس ها در مبارزات و اعتراضات خود مرگ محتوم جمهوری اسلامی را تسريع نمايند  به صدا و سيمای رسوای خود دستور داده بودند که در دهه به قول خودشان "فجر" از پخش عکس ها و فيلم های دوره قيام که حاوی درگيري های مردم با نيروی سرکوب و سنگر بندی خيابانی و غيره می باشد خود داری کند، می توانیم بیشتر از قبل به اهمیت چنان سنتی پی برده و ضرورت تأکید و درس آموزی از تجربیات مبارزاتی سیاهکل و قیام بهمن را بيشتر از هميشه درک می کنيم. کسانی که در بيش از 30 سال گذشته  همواره خود را به دروغ حاصل قيام بهمن جلوه می دادند حال مجبور گشته اند که در وحشت از رجوع مردم به  تجربيات همين قيام که گوشه هائی از آن در فيلم ها و عکس های آن دوران خود را به نمايش می گذارد، حتی پخش عکس ها و فيلم های آن دوره را ممنوع نمايند.

در شرايطی که توده ها بپاخاسته  و دارند با اعتراضات و تظاهرات های خيابانی خود (که نمونه هائی از آن را در 16 آذر، 6 دی ماه و اخيرا 22 بهمن شاهد بوديم) به تدريج خود را برای نبرد های قطعی تر آماده می سازند و به خصوص در شرايطی که بخش هائی از طبقه حاکمه در تلاش اند تا اين خيزش بزرگ را به کنترل خود درآورده  و آنرا وسيله تصفيه حساب های خود با دارو دسته های ديگر رژيم قرار دهند به واقع هم رجوع به درس های اين رويداد های بزرگ بس آموزنده و راه گشا ست.

با توجه به اين امر که برگزارکنندگان جلسه تاکيد کرده اند که مايل اند شرکت کنندگان در جلسه امکان شرکت فعال تری در بحث امشب را داشته باشند ، بنابر اين زمان بيشتری از وقت جلسه به بخش  پرسش و پاسخ اختصاص داده شده است. در نتيجه  محدوديت زمانی ايجاب می کند که  در اين فرصت کوتاه  تنها به يکی دو مورد از انبوه تجربيات سياهکل و قيام که به ويژه در شرايط کنونی بايد مورد توجه قرار گيرد اشاره کرده و سپس در جريان پاسخگوئی به سوالات ، به جنبه های ديگر تجربه های اين رويداد های بزرگ به پردازيم.

39 سال پيش با يورش دسته پارتيزانی جنگل به رهبری رفيق علی اکبر صفائی فراهانی به پاسگاه ژاندارمری سياهکل در جنگل های اطراف لاهيجان حرکتی در ايران شکل گرفت که دوست و دشمن قادر به کتمان نقش تعيين کننده آن در سير رويدادهای سياسی سال های بعد از آن در ایران نبوده و نيستند. اين حرکت، آغاز مبارزه مسلحانه و اعلام جنگی به سلطه دشمن تا بن دندان مسلح بود. حرکتی که با تحليل شرايط عينی به اين نتيجه رسيده بود که تنها با توسل به مبارزه مسلحانه می توان به قدرت تاريخی توده ها نقب زده و انرژی انقلابی آنها را به صحنه مبارزه آورد تا توده ها بتوانند در طی مبارزه ای سخت و طولانی موفق به نابودی نظام ظالمانه حاکم گردند.  صحت اين تحليل را همگان خیلی زود به عينه ديدند. آنها دیدند که چگونه اين جنبش انقلابی در سير رو به رشد خود با استقبال توده ها مواجه شد. به اين ترتيب سير رويدادها روشن تر از هر ادعائی نشان داد که چگونه گروه کوچکی که رستاخيز سياهکل را شکل داده بود توانست در جريان نبرد های بيشمار و فراز و نشيب های الزامی هر مبارزه جدی به بزرگترين سازمان چپ کشور و اميد کارگران و زحمتکشان تبديل شود.

اين گروه کوچک از کمونيست هائی آگاه تشکيل شده بود که در بستر سال ها مطالعه و تحقيقات عينی از روابط اقتصادی و اجتماعی حاکم بر کشور  قادر به تحليل درست جامعه شده و به اين نتيجه رسيده بودند که نظام اقتصادی- اجتماعی حاکم بر کشور سرمايه داری وابسته است که ايران را به جزئی ارگانيک از سرمايه داری انحصاری جهانی تبديل کرده است.  تحليلی منطبق با واقعيت اما در تخالف با تحليل ها و احکام کتابی رايج در آن زمان جنبش.  در چهارچوب همين تحليل و بر مبنای آن و با توجه به داده های عينی بود که در گام بعد اين حکم مورد تاکيد قرار گرفت که  تا اين نظام پا برجاست شکل دولت الزاما ديکتاتوری است.  ديکتاتوری لجام گسيخته ای که به دليل حدت تضاد های اجتماعی و فقدان پايگاه توده ای اش تحمل هيچ گونه آزادی و بالطبع هيچ گونه تشکل توده ای و مردمی را نداشته و به وحشيانه ترين شکل هرگونه اعتراص توده ای را سرکوب می کند. بر مبنای اين تحليل رزمندگان سياهکل در همان سال 49 و از زبان رهبر تئوريک خود رفيق مسعود احمدزاده اعلام کردند که تا اين نظام که عمده ترين عامل بقايش ارتش سرکوبگر می باشد پا بر جاست تصور هرگونه رفرم و اصلاحات در چهارچوب خواستهای اساسی توده ها بی معنا بوده و برای رسيدن به آزادی و دمکراسی راهی نيست جز نابودی قطعی کل نظام ظالمانه موجود که جز از طريق مبارزه مسلحانه امکان پذير نمی باشد. به همين دليل هم بود که در بستر مبارزه مسلحانه ای که از سياهکل آغاز گشت به تدريج نيروهای انقلابی قادر گشتند فضای سياسی جامعه را تغيير داده و با جلب توجه مردم به مبارزه سياسی نقبی به قدرت تاريخی مردم زده و ضمن جلب حمايت توده ها راه رهائی را به آنها نشان داده و انرژی انقلابی آنها را به صحنه مبارزه بکشند. و ديديم که توده های قيام کننده در بهمن 57  با حمله به زرادخانه های رژيم شاه و مقابله با نيروی سرکوب شاه و تلاش جهت مسلح شدن برای جنگيدن با اين نيرو که الزاما جنگی طولانی است نشان دادند که راهی را که رزمندگان سياهکل نشان داده بودند را شناخته و با درس گيری از آن جهت نابودی دشمن خود بپا خاسته اند.  متاسفانه قيام بهمن به دليل پراکندگی و سازمان نيافتگی صفوف کارگران و توده های ستمديده و  فقدان رهبری انقلابی که قادر به رهبری توده ها و مقابله با دسيسه های گوناگون دشمنان رنگارنگ باشد شکست خورد و نتوانست با درهم شکستن نظام حاکم انقلاب را به سرانجام برساند. در حقیقت، آنچه را که تئوری راهنمای رزمندگان سياهکل با روشنی تمام گفته و ثابت کرده بود حال مردم آن را در عمل تجربه می کردند. در آن تئوری گفته شده است که بدون نابودی نظام حاکم که عمده ترين عامل بقايش ارتش ضد مردمی می باشد و بدون در هم شکستن کل ماشين دولتی که جز از طريق مبارزه قهر آميز امکان پذير نمی باشد امکان برقراری آزادی و دمکراسی وجود ندارد و حال مردم می ديدند که عليرغم همه مبارزاتشان به خواستهايشان نرسيدند. و می ديدند که عليرغم همه مبارزاتشان، اساساً ارتش دست نخورده باقی ماند و کل ماشین دولتی درهم نشکسته ، بلکه تا حد زیادی حاضر و آماده در اختیار رژیم جدید قرار گرفت.  

 این امر که چرا مردم ما نتواستند عليرغم همه جان فشاني های فرزندان انقلابی شان به آزادی و دمکراسی و ديگر مطالبات بر حق شان برسند از زوایای مختلفی قابل بررسی است.  تکيه بر تجربه قيام بهمن و تئوری راهنمای رزمندگان سياهکل در اين مورد امروز که بار ديگر مردم بپاخاسته اند و بخشی از طبقه حاکمه می کوشد با سوار شدن به موج اعتراضات آنها مبارزاتشان را به بيراهه ببرد از اهميت بزرگی برخوردار است که به خصوص جوانان ما بايد روی آن تامل نمايند.

نگاهی به اوضاع و احوال آن زمان و چگونگی به قدرت خزيدن دارو دسته خمينی نشان می دهد که با اوج گيری انقلاب مردم، بخشی از طبقه حاکمه ، پرچم مخالفت و مبارزه با شاه را برافراشت و ضمن نفوذ در صفوف مردم  به دارو دسته خمينی امکان داد به جای شاه به قدرت رسيده و جمهوری اسلامی را جايگزين سلطنت کند، تا طبقه حاکمه امکان يابد انقلاب مردم را به نام انقلاب سرکوب کند.  هر چند مردم در جريان مبارزات خود رژيم سلطنت را سرنگون ساختند اما نتوانستند نظام حاکم و بالطبع ارتش و بورکراسی وابسته به  آن را نابود سازند. این، امر غير قابل انکاری است که در 22 بهمن سال 57 ارتش اعلام بيطرفی نمود و خمينی آب تطهير بر آن ريخت و آنرا اسلامی اعلام نمود تا از تلاشی اش جلوگيری کرده و آنرا از گزند مبارزات توده ها حفظ نمايد.  امری که خود به روشنی شکست قيام را آشکار می ساخت. تجربه شکست قيام نشان داد که حتی تغيير رژيم  های سياسی تا زمانی که با نابودی نظام اقتصادی و ماشين دولتی حافظ آن توام نگردد به برقراری دمکراسی و آزادی منجر نمی شود. و عملا هم ديديم که عليرغم تغيير سلطنت مردم ما نتوانستند به خواست های برحق خود دست يابند چرا که نتواستند اين نظام را نابود کنند.

حال اجازه بدهيد که  با تکيه بر اين درس بزرگ حاصل از مبارزات مردم مان به شرايط امروز بازگرديم. به روز هائی که اصلاح طلبان حکومتی به کمک رسانه های امپرياليستی می کوشند تا نگذارند که اعتراضات مردم و مبارزات آنها تماميت جمهوری اسلامی را هدف قرار بدهد و می کوشند که جنبش مردم در جهت نابودی رژیم و نظام حاکم گام بر ندارد. اين روزها هر روزنامه ای را ورق بزنيد و يا هر سايتی را که ببينيد و يا راديوئی را گوش کنيد می بينيد که اين بخش از طبقه حاکمه جهت حفظ جمهوری اسلامی دارند به مردم ما نويد می دهند که مردم با اصلاحات در چهارچوب جمهوری اسلامی می توانند به خواست های خود از جمله به آزادی و دمکراسی دست يابند.  آن ها برای جا انداختن اين توهم آنقدر اندر مضرات انقلاب که تنها راه نجات مردم ماست سخن سرائی می کنند و آنقدر در اين زمينه تئوری می بافند تا کسی فرصت نکند بپرسد که اگر آزادی در رژيم آزادی کش کنونی دست يافتنی بود پس چرا 31 سال است که سردمداران جمهوری اسلامی آنرا به مسلخ برده اند واگر رفرم و اصلاحات در اين چهارچوب عملی است پس چرا در دوران  8 سال رياست جمهوری خاتمی  که مجلس هم با اصلاح طلبان  بود هيچ اصلاحی به نفع مردم رخ نداد. واقعيت اين است که اصلاح پذيری جمهوری اسلامی  افسانه ای بيش نيست.  افسانه ای که تبليغ می شود تا توجه توده ها را از ضرورت سرنگونی جمهوری اسلامی به عنوان تنها راه نجات توده ها منحرف سازد.  معروف است که تاريخ تکرار نمی شود و اگر قرار بر تکرار باشد بار دوم به صورت کمدی ظاهر خواهد شد. حال ببيند که چگونه به ملتی که تجربه انقلاب سالهای 56 و 57 و تجربه شکست قيام بهمن را در اندوخته های مبارزاتی خود دارد و در عمل ديده است که حتی با تغيير رژيم سياسی در شرايط پايداری سیستم سرمایه داری حاکم و نیروی مسلح حافظ آن، به آزادی دست نياقته است می خواهند غالب کنند که حتی بدون سرنگونی جمهوری اسلامی هم به آزادی دست خواهند يافت آن هم از طريق مماشات و از راه های مسالمت آمیز!  واقعا وقتي که به صحنه سياسی ايران   می نگريم و می ببينيم که امثال موسوی دارند ادای خمينی را در می آورند و از بازگشت به ميراث آن ملعون حرف می زنند.  انسان می ماند که بخندد يا متاثر شود؟  خمينی در شرايط جاری شدن يک انقلاب بر موج اين انقلاب سوار شد، با تکيه بر انقلاب مردم و تغيير عملی رژيم شاه ، ادعای پيروزی کرد و از تحقق آزادی و استقلال سخن گفت و با فريب مردم، مصیبت هائی به سر آن ها آورد که شاه و پينوشه و ديگر ديکتاتور ها را رو سفيد نمود.  حال اصلاح طلبان حکومتی و امثال موسوی و کروبی در شرايطی که مردم همه اين فجايع را ديده اند از ميراث خمينی و "جمهوری اسلامی نه يک کلمه بيشتر نه يک کلمه کمتر" سخن می گويند و با وقاحت تمام انتظار دارند که همه برايشان هورا هم بکشند و اگر کسی هورا نکشيد و ماهيت اين دارو دسته را افشاء نمود  او را به "چپ روی" متهم می کنند!  آن زمان مردم تجربه زیادی نداشتند و نياز به زمان داشتند تا بفهمند که  با اين که مبادرت به انقلاب کرده اند و با اينکه در جريان اين انقلاب به قيام برخاسته اند و با اينکه رژيم سلطنت را با قدرت خود به زباله دان تاريخ انداخته اند اما چون هنوز از قدرت کافی برای دگرگون کردن شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه بر خوردار نبودند، از دمکراسی و آزادی هم خبری نشد. آن ها می بايست در عمل ببينند که در بهاری که به نادرست "بهار آزادی" خوانده می شد دارو دسته خمينی، نوروز سنندج را خونين کردند وبا حمله به خلق های ترکمن و عرب و همه اقشار و طبقات ستمديده  اين سياست را تداوم بخشيده و به خصوص زنان را به بند کشيده و به تدريج و گام به گام همه دستاوردهای انقلاب مردم را با زور و سرکوب نابود ساختند. و آن بر سر مردم ما آوردند که زبان از توصيف آن قاصر است. اما امروز و پس از 31 سال سلطه خونين جمهوری اسلامی و در شرايطی که اين جنايتکاران هر گوشه اين کشور را به گورستانی تبديل کرده اند چقدر مردم را بايد ساده تصور کنند که فکر کنند باز هم آنها به اين ياوه ها باور می آورند.  اگر مردم ما خواهان جمهوری اسلامی بودند چرا به خيزش برخاسته و خون دهها جوان را وثيقه اعتلای خيزش خود ساختند؟  جمهوری اسلامی که موجود بود و هم اکنون هم در قدرت است؟

واقعيت اين است و اين را همه تجربيات مردم ما بار ها به اثبات رسانده است که در شرايط ايران، شرط رسيدن به آزادی و دمکراسی نابودی نظام سرمايه داری وابسته به امپرياليسم حاکم می باشد، نظامی که تا پا برجاست هر روز اسباب ظلم و ستم و ديکتاتوری لازمه حفظ آن را  باز توليد می کند.  بنابر اين مردم ما نبايد فريب تبليغات اصلاح طلبان حکومتی و رسانه های امپرياليستی حامی آنها را بخورند و بايد با تمام توان در جهت نابودی جمهوری اسلامی و نظام حاکم گام بر داشته و اين سخن رزمندگان سياهکل را فراموش نکنند که با رژيم ديکتاتوری ای که جز زبان زور نمی شناسد راهی جز سخن گفتن از طريق قهر انقلابی وجود ندارد و جز از طريق انقلابی نمی شود مطالبات اساسی توده ها را متحقق نمود.  این سخنان حاصل جمع بندی سال ها مبارزات مردم ما بود که 31 سال سلطه خونين جمهوری اسلامی و همچنين شيوه برخورد اين ديکتاتوری با خيزش اخير هم بار ديگر آنرا به اثبات رسانده است. برای رهائی از دارو شکنجه و اوين و کهريزک راهی جر مبارزه تا نابودی جمهوری اسلامی و نظامی که اين رژيم با زور و سرکوب به حفاظت از آن بر خاسته وجود ندارد و اين درسی است که همه تجربيات مبارزات توده ها آن را بار های بار به اثبات رسانده است. و همين امر بايد جهت مبارزات مردم ما را شکل دهد.  به خصوص اين روز ها که دشمن می کوشد با تکيه بر عقب نشينی ها و مماشات طلبی های اصلاح طلبان حکومتی تخم ياس و نااميدی بپاشاند جوانان مبارز و انقلابی ما  بايد با تاکيد دو چندان بر ضرورت نابودی جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته اش، آشنائی ها و روابطی که در جريان اين خيزش فی مابينشان شکل گرفته را دستمايه سازمان يابی آگاهانه خود نمايند تا قادر شوند گام های هر چه بلند تری در راستای تعرض به دشمن مردم در راستای نابودی آن بردارند.  اميدوارم که زياد خسته تان نکرده باشم.  می دانم که ناگفته ها بسيار است به اميد اين که بتوانيم با همکاری همديگر در بخش پرسش و پاسخ به اين بحث بيشتر بپردازيم.