عبداله باوی

دوازده فروردین ، سالروز تاسيس جمهوری دار و شکنجه !

رژیم جمهوری اسلامی که برخلاف همه تبلیغات گسترده امپریالیست‌ها، نه محصول انقلاب بلکه محصول شکست انقلاب بود، برای مشروعیت بخشیدن به این دستبرد سیاسی به قدرت، رفراندوم ۱۲ فروردین (1358) را به راه انداخت. در این رفراندوم که توسط بقدرت خزیدگان فریبکار برگزار شد، فقط یک سئوال طرح شده بود. از شرکت کنندگان پرسيده می شد که "جمهوری اسلامی، آری یا نه"، و بدین ترتیب سردمداران جمهوری اسلامی با گرفتن حق انتخاب از توده‌ها، دیکتاتوری خونین خود را شروع کردند.

آخوند خمینی ، به عنوان يکی از اولین تجربه امپریالیست ها در بقدرت رساندن بنياد گراهای اسلامی در خاورمیانه، ماه ها قبل از آن، این اطمینان خاطر را به آن ها داده بود که منافع آن ها ، منافع اوست و دفاع از مناسبات سرمایه‌داری و سرمایه‌داران را دفاع از منافع خود می‌دید.  و برای اين دفاع، حفظ ارتش را متعهد می‌شد. او هم چنين سرکوب کمونيست ها و آزاديخواهان را متعهد شده و برای نشان دادن صداقت خود در اين تعهد ، تاریخ دشمنی خود را با کمونیسم و کمونیست ها را نشان می داد.  به همين دليل هم  توسط امپریالیست ها به عنوان بهترین آلترناتیو انتخاب شده و بدین ترتیب با تبلیغات گسترده بقدرت دست یافت و او نیز با فریبکاری و توسل به  رفراندوم، این را تبلیغ کرد که رژیم او توسط توده‌ها پذیرفته شده است و این چنین پس از بدست گرفتن کامل قدرت، همه مرتجعین رنگارنگ را همچون خلخالی‌ها، موسوی‌ها، رفسنجانی‌ها، خامنه‌ای‌ها و ..  بدور خود جمع کرده و دستان آن ها را در ریختن خون انسان‌ترین انسان ها از زن و مرد و جوان و پیر و کودک باز گذاشت. و بدین ترتیب در حفظ روابط سیاسی و اقتصادی سابق در جامعه تحت سلطه ایران يعنی نظام سرمايه داری ، با جان و دل  کوشید. نظامی که دیکتاتوری جزء لاینفک آن بوده و تجربه جمهوری اسلامی نيز اين واقعيت را بار ديگر به اثبات رساند.

آخوند خمینی که در پایان رفراندوم گفته بود "این جمهوری اسلامی است كه احكام مترقی او بر تمام احكامی كه در سایر قشر ها و سایر مكتب‌ هاست تقدم دارد" ، حال با دست باز امکان يافته بود که معنای اين تقدم را به همگان نشان دهد. او و مرتجعین پیرامونش می دانستند که در زمانی که توده‌ها با جانفشانی و از خودگذشتگی فراوان رژیم شاه را ساقط کرده و هنوز در التهاب تغییرات پایه‌ای بودند، تثبیت دیکتاتوری مستلزم تدارکی طولانی است. به همين دليل هم در ابتدا سرکوب را منطقه به منطقه پيش بردند و سپس از جنگ با عراق حداکثر استفاده را در اين رابطه نمودند.  آن گاه در سال 60 با يورش سراسری به سازمان های سياسی و مبارزات مردمی و نمايش اعدام های وحشيانه ، روزانه تلاش کردند فضای رعب و وحشت مورد نيازشان را برقرار کنند. بعد از آن ، اعدام های تابستان ۶۷ را براه انداختند، خاوران‌ها ساختند، خلق‌ها را سرکوب کردند، سازمان های سیاسی را نابود کردند و هرچه بیشتر زحمتکشان را به فقر کشاندند، قوانینی بس ظالمانه علیه کارگران تصویب کردند، زندان ها را پر کردند و میلیون ها انسان را از سرزمین‌شان راندند و بدین ترتیب این رژیم حافظ مناسبات سرمایه این چنین با جنایت بر علیه توده‌ها این تقدم را نشان داد.

این همه جنایت، برای حفظ نظام ظالمانه حاکم بود ولی حفظ آن نیز استبداد مطلق العنان می‌طلبید که رژیم جمهوری اسلامی در برقراری این استبداد از هیچ ظلمی دریغ نکرده و نمیکند، زنان و یا نیمی از جامعه را در چهار دیواری خانه اسیر کردند، هر کلامی که کوچکترین اشاره‌ای به آزادی داشته باشد سرکوب کرده و در کل توده‌ها و زحمتکشان را در شرایطی بس ظالمانه نگه داشته‌اند تا چپاولگران و غارتگران داخلی و خارجی آزادانه آن ها را استثمار نموده و شيره جانشان را بکشند و شرايطی ايجاد کنند تا هر امیدی به زندگی و تغییر ناممکن جلوه کند.

این رژیم با همه توحش و سبعیتش که همراه با سرکوب بی‌امان هر اعتراض مردمی بود، هرگز از فريبکاری و تهاجم فکری باز نماند. روشنفکران خودفروخته و فرصت طلبان بی‌مایه را به خدمت گرفت تا توده‌ها ، گذشته را مردود شمرده و آن را از یاد ببرند.  سعی میکنند با تحريف و دروغ ، زحمتکشان را قانع سازند که خیال انقلاب را بخود راه ندهند ، زیرا این رژیم "اصلاح" پذیر است ، تا جنگ طبقاتی فراموش شود. تا همه فراموش کنند که سبب این جنگ طبقاتی، استثمار و آن هم از نوع وحشیانه و بیشرمانه آن است، تا توده‌ها را به تحمل  یک زندگی پر از رنج و مشقت وا دارند. ولی انزجار عمیق توده‌ ها از این مرتجعین که زندگی را بر آن ها سخت کرده و هر دم ، آن ها را بیشتر به ورطه فقر و گرسنگی می‌کشاند به این رژیم فهمانده است که هیچ ماشین سرکوبی نمیتواند حرکت تاریخ را نگه دارد.  توده‌ها و زحمتکشان بیاد دارند که چگونه توانستند رژیم شاه را ساقط نمايند و بدین گونه آن ها به اوضاع مینگرند. برای توده‌ها مبارزات دوره انقلاب ۵۷ ، سرمشقی است از آن چه که باید بشود.  یعنی سرنگونی تماميت رژيم حاکم برای رسيدن به آزادی های دموکراتیک و استقلال ملی و عدالت اجتماعی. آن ها هر روز برای آن مبارزه می کنند.  واقعيت اين است که مبارزات زحمتکشان از عمق شرایط زندگی شان نشات میگیرد ، یک زندگی همراه با ستم اقتصادى که به طور اجتناب ناپذيرى همه نوع ستم سياسى و تحقير اجتماعى را توليد نموده و موجب مبارزات آن ها شده و میشود.

رفراندوم ۱۲ فروردین ۵۸ آغاز رسمی تاریخ خونبار رژیمی است که با جنایات خود، این تجربه را دوباره به توده‌ها داد که تا سرمایه‌داران حاکم هستند و تا رژيم های حامی آن ها بر سر قدرتند ، زحمتکشان هرگز به آزادی دست نخواهند یافت.

مرگ بر جمهوری اسلامی با همه جناح ‌هایش

آپریل ۲۰۱۵