به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 89 ، مهر ماه 1385

 

 

 

کمک‌های مالی امپریالیسم، وسیله نجات یا زنجیر اسارت!

 

در پی اعلام اختصاص بودجه 75 میلیون دلاری دولت آمریکا برای پیشبرد به‌اصطلاح دمکراسی در ایران، و بدنبال آن، تصمیم وزارت امور خارجه هلند برای اختصاص 15 میلیون یورو به پروژه‌های رادیو تلویزیونی با اهداف مشابه، اخیرا نیز خبرگزاری‌ها اعلام کردند که وزارت امور خارجه آمریکا بودجه‌ای به مبلغ کلی 5/1 میلیون دلار را به بیست پروژه‌ای که در زمینه "حقوق بشر" و "دمکراسی" در ایران فعالیت می‌کنند، اختصاص داده و البته تأکید کرده‌اند که نام دریافت‌ کنندگان کمک‌های آمریکا اعلام نخواهد شد. همچنین، دولت آمریکا اعلام کرده که برای پیشبرد این سیاست به افتتاح دفترهایی در دوبی، ترکیه، لندن و... نیز دست زده است.

 

اعلام اختصاص پی‌درپی بودجه‌ها و منابع مالی از سوی دولت‌های غربی در ماه‌های اخیر به مخالفین جمهوری اسلامی در خارج کشور و یا به "پروژه‌های حقوق بشر و دمکراسی" در رابطه با ایران، قبل از هر چیز نشان می‌دهد که چگونه این دولت‌ها در چارچوب بحران مربوط به "پرونده هسته‌ای" جمهوری اسلامی، در صدد گسترش امکانات و تشدید تلاش‌های خود برای پیشبرد سیاست‌ها و اهداف کوتاه و بلند مدت خویش در ایران و در سطح منطقه هستند. در همین رابطه است که هر روز از این جا و آن جا می‌شنویم که چگونه افراد و جریانات ایرانی با برخورداری از "مساعدات مالی" و یا "بودجه‌ها"یی که در ماهیت ضدخلقی تأمین‌کنندگان آن و اهداف ضدانقلابی آنان شکی نیست، فلان شبکه تلویزیونی و یا رادیویی و یا "خبرگزاری" و "سایت" را رو به ایران به راه می‌اندازند و با ادعای این که این کار گویا در جهت "مبارزه" برعلیه جمهوری اسلامی و در جهت منافع مردم ایران می‌باشد در حقیقت درست در راستای خط و منافع سیاسی‌ای گام برمی‌دارند که تأمین‌کنندگان مالی پروژه‌های مزبور برنامه‌ریزی کرده‌اند. برای درک این حقیقت و ماهیت این کمک‌ها لازم نیست راه دور برویم. همه می‌دانند در همین چند سال گذشته دولت آمریکا برای پیشبرد برنامه‌های توسعه‌طلبانه و نقشه‌های تجاوزکارانه خود در سطح بین‌المللی و بویژه در خاورمیانه بطور رسمی صدها میلیون دلار را - البته زیر عنوان دروغین دفاع از "حقوق بشر" و گسترش "دمکراسی" - صرف شکل دادن و یا تقویت و تغذیه نیروهایی کرده است که اهداف ضدخلقی و تجاوزکارانه ماشین جنگی آمریکا را در افغانستان و عراق، در اوکراین و تاجیکستان و قزاقستان و... به پیش می‌برند و در مواردی "انقلاب‌های نارنجی" و "صورتی" و... سازمان داده‌اند که نتیجه آن ها چیزی جز گسترش و تحکیم سلطه ظالمانه آمریکا بر جان و مال خلق‌های تحت ستم و جنگ و کشتار و فقر و فلاکت و سرکوب بیشتر برای توده‌های زحمتکش نبوده است. "کمک‌های مالی" و "پروژه‌های" دولت آمریکا در رابطه با ایران نیز هدفی جدا از اهداف ضدانقلابی فوق را تعقیب نکرده و لاپوشانی این امر با هر توجیهی از سوی دریافت‌کنندگان این "کمک‌ها"، جز فریبکاری و تلاشی مذبوحانه جهت توجیه سقوط در ورطه خیانت معنای دیگری ندارد.

 

از سوی دیگر در رابطه با نیروهایی که برای پیشبرد "پروژه‌های" دفاع از "حقوق بشر" و گسترش "دمکراسی" دولت آمریکا مشمول این عنایات مالی قرار گرفته و یا می‌گیرند دو طیف را باید متمایز نمود. نخست نیروها و افرادی که بطور سنتی کارگزار و مهره‌های مزدور امپریالیسم بوده‌اند مثل سلطنت‌طلبان که  بخاطر وابستگی‌شان به امپریالیسم و ضدیت‌شان با منافع توده‌های تحت ستم ما، حیات و فعالیت‌های آن ها همواره با کمک‌های مادی و معنوی حساب‌شده اربابان گره خورده است. اما در رابطه با دسته دوم که در چارچوب پروژه کمک‌های اخیر دولت آمریکا و مؤسسات و دستگاه‌های امنیتی وابسته به آن قرار گرفته‌اند ، ما با نیروها و افرادی نیز مواجه هستیم که برخا دارای سوابق مبارزاتی بوده و اصولا ادعای "مبارزه با امپریالیسم" و بویژه امپریالیسم آمریکا در گذشته بخشی از هویت و سابقه مبارزاتی آن ها را تشکیل می‌داد. این نیروها هم‌اکنون با فراموش کردن تمامی آن ادعا ها، می‌کوشند تلاش خود برای دریافت کمک‌های مالی از سوی آمریکا را با این ادعای عوامفریبانه توجیه نمایند که در شرایط تلاش دولت آمریکا برای برقراری یک رژیم "دمکراتیک" بجای حکومت "توتالیتر" جمهوری اسلامی و تشدید "تضاد" بین دولت آمریکا با جمهوری اسلامی، دریافت "کمک‌های مالی" از دولت بوش و یا نهادهای امنیتی این دولت یک "تاکتیک مبارزاتی" است و باید برعلیه جمهوری اسلامی از این تاکتیک استفاده کرد.

 

اگر بخواهیم ادعاهای فوق را فارغ از هرگونه پیش‌داوری و صرفا بر اساس واقعیت محک بزنیم، آن گاه باید به مروجان این ایده‌های فریبکارانه متذکر شد که اولا در 27 سال گذشته یعنی در طول حیات جمهوری اسلامی روزی نبوده که این دو برعلیه هم سخن نگفته باشند و دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی برعلیه شیطان بزرگ شعاری نداده باشد، پس چرا شما امروز به صرافت استفاده از این به‌اصطلاح تضادها افتاده‌اید؟ و در ثانی، توجه به شرط‌ها و قیودی که صاحبان این پروژه‌ها برای اختصاص آن به دریافت‌کنندگان قائل شده‌اند هرگونه توهم احتمالی مربوط به این که این کمک‌ها را می‌توان در راه مبارزه برای پیشبرد اهداف انقلابی مردم ما مورد استفاده قرار داد را از بین برده است.

 

همه می‌دانند که شرط اصلی اعطای کمک‌های مالی آمریکا به مخالفین و یا "خط قرمز" پروژه‌های مالی اخیر عبارت از آن است که پروژه‌های تأئید شده به هیچ وجه نباید برعلیه منافع و مصالح آمریکا بوده باشد. تا زمانی که سیاست آمریکا فشار به رژیم جهت تغییر برخی از سیاست‌هایش می‌باشد روشن است که هدف چنین پروژه‌هائی ترویج ضرورت و امکان‌پذیری "اصلاحات" و "رفرم" در ساختار ضدخلقی کنونی با تشویق شیوه‌هایی همچون "نافرمانی‌های مدنی" و... خواهد بود.  و هرگاه مسئله تغییر رژیم بطور جدی به سیاست رسمی و عملی آمریکا تبدیل شود بدون شک شاهد خواهیم بود که پروژه‌هائی بر این مبنا در دستور قرار خواهند گرفت. حال با توجه به اینکه تجارب چند دهه مبارزه توده‌ها برعلیه رژیم‌های سرکوب گر پهلوی و جمهوری اسلامی ثابت کرده که اولا سلطه امپریالیسم عامل اصلی فقر و فلاکت مردم ما و علت اصلی تداوم حیات رژیم‌های دیکتاتوری در ایران می‌باشد و امپریالیست‌ها و دولت آمریکا دشمنان اصلی مردم ما هستند که اساسا نابودی آن ها شرط رهائی مردم ماست و ثانیا در شرایطی که تحت حاکمیت نظام سرمایه‌داری وابسته، تحقق و تثبیت کوچک‌ترین رفرم و اصلاح واقعی و یا خواست‌ها و مطالبات توده‌های تحت ستم ما، به نابودی دیکتاتوری ذاتی این نظام و امر انقلاب گره خورده، می‌توان فهمید که شرط دریافت کمک‌های مالی آمریکا - به رغم هرگونه نیات دریافت‌کنندگان این کمک‌ها - همانا جلوگیری از تعرض به ساختارهای استثمارگرانه و سرکوب گرانه نظام کنونی، مخالفت با هرگونه جنبش انقلابی و در حقیقت تلاش برای خاموش‌کردن آتش انقلابی جنبش کارگران و خلق‌های تحت ستم ما برعلیه نظام ظالمانه و وابسته به امپریالیسم حاکم از طریق پیشبرد پروژه‌های امپریالیستی دولت بوش تحت نام گسترش "دمکراسی" و دفاع از "حقوق بشر" در ایران می‌باشد.

 

با توجه با این واقعیات، گرفتن کمک‌های مزبور نه یک تاکتیک مبارزاتی، بلکه تبدیل‌شدن به آلت دست "استراتژیست‌های" دولت آمریکاست و فرجامی جز رسوایی و بی‌آبرویی و ایستادن در مقابل جنبش حق‌طلبانه و عادلانه کارگران و خلق‌های تحت ستم ما ندارد. بر کسی پوشیده نیست که ماهیت "تضاد" فعلی امپریالیسم آمریکا با جمهوری اسلامی نه تضادی با هدف برقراری یک رژیم واقعا دمکراتیک و مردمی در ایران، بلکه تضادی با هدف کسب بازارهای بیشتر و تحکیم و توسعه سلطه اقتصادی‌سیاسی آمریکا به ضرر سایر رقبای این قدرت جهان خوار در منطقه است؛ واقعیتی که مصداق بارز آن را می‌توان در عراق و افغانستان، جایی که تعویض رژیم‌های وابسته و مزدور طالبان و صدام حسین با حکومت‌های فعلی، بجای "دمکراسی" و "حقوق بشر"، تنها فقر و سرکوب و کشتار بیشتر برای مردم این دو کشور به بار آورد، به عینه دید. با توجه به این تجارب عینی‌ست که باید گفت که ادعاهای دولت بوش مبنی بر برقراری "دمکراسی" و "حقوق بشر" در ایران نیز اساسا لفافه‌های دروغین پیشبرد و تحکیم سلطه ضدخلقی این قدرت جهان خوار در منطقه و در واقع بخشی از عربده‌های جنگی این دولت سرکوبگر می‌باشند. جنگی که اساسا برعلیه منافع و مصالح مردم ما می‌باشد و به اعتبار این واقعیت، هیچ نیروی انقلابی و آزادیخواهی نباید خود را به آلت دست طرفین این جنگ بدل سازد.

 

زیر نویس:

*  جالب اینجاست که در "پروژه" دولت بوش در تقسیم این کمک‌ها، برخی محافل و نیروهای وابسته به نظام جمهوری اسلامی و اپوزیسیون درون حکومت که اصولا هیچ مخالفتی با نظام ظالمانه کنونی نداشته و ضمن مخالفت سرسختانه با هرگونه انقلاب و جنبش انقلابی "ایجاد اصلاحات" را استراتژی خود می‌دانند نیز در نظر گرفته شده‌اند. امری که نشان می‌دهد برای آمریکا، اصل، تضمین جهت گیری این پروژه‌ها در راستای منافع خود است و نه ماهیت نیروهای مجری این پروژه‌ها.