به نقل از: پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 254 ، شهریور ماه 1399‏

 

اکبر نوروزی

 

نگاهی گذرا به وابستگی سلطنت پهلوی به امپریالیستها‏

بخش سوم و پایانی :رضا پهلوی

در این بخش در ارتباط با وابستگی خاندان پهلوی به امپریالیست ها به مورد رضا پهلوی، پسر شاه ‏سرسپرده، پرداخته خواهد شد.‏

در رابطه با آن چه در بخش قبلی در ارتباط با رژیم شاه سابق گفته شد، لازم به یادآوری است که ‏محمد رضا شاه که با کودتای امپریالیستی 28 مرداد سال 1332 توسط امپریالیست های انگلیس و ‏‏‏آمریکا بر علیه حکومت قانونی دکتر مصدق، بار دیگر بقدرت رسانده شد، شرایط غارت و چپاول و ‏استثمار نیروی کار در ایران توسط اربابانش را فراهم آورد. اولین اقدام، قرارداد کنسرسیوم بود که ‏طی آن ذخایر نفت ایران که دولت مصدق آن را ملی کرده بود در اختیار امپریالیست ها قرار گرفت.  رژیم ‏شاه برای حفظ منافع امپریالیست ها (به خصوص امپریالیسم انگلیس و ‏‏آمریکا) در ایران، دیکتاتوری ‏لجام گسیخته ای را در جامعه به وجود آورد تا آن جا که صدای هر انسان آزایخواه و انقلابی و مبارزی ‏در سیاهچال های شاه با شکنجه و اعدام و تیرباران جواب داده شد. به این ترتیب شاه با اعمال ‏وحشیانه اش علیه مردم، نشان داد که سرکوب داخلی جزیی جدایی ناپذیر از سرسپردگی به ‏بیگانگان و خدمت برای اربابانش می باشد. در نتیجه با خیزش میلیونی توده های مردم که از فقر و ‏فلاکت و خفقان به تنگ آمده و خواهان پایان یافتن نظام ظالمانه شاه بودند، انقلاب سال 57 در ایران ‏رقم زده شد. 

رضا پهلوی، پسر شاه سابق و نوه کسی که مردم ایران او را با نام رضا قلدر می شناسند، علیرغم ‏آگاهی به این امر که پدرش با قدرت توده های مردم به زباله دان تاریخ سپرده شد و جدش را نیز ‏انگلیسی ها با خفت و خواری از قدرت برکنار کردند، هنوز رؤیای نشستن بر تخت سلطنت را در سر ‏خود می پروراند. او در صحبت ها و مصاحبه های خود همواره از اشتباه مردم ایران صحبت می کند ‏که گویا از سر ناآگاهی حکومت پدرش را ساقط کرده و به دست خود ، رژیم آخوند ها را بر سر کار ‏آوردند. ولی این ادعا درست نیست. ‏

واقعیت این است که رژیم جمهوری اسلامی به هیچ وجه حاصل و خواست مبارزات مردم ایران ‏نبود. اگر به خواسته ها و شعارهای مردم در آن سال ها نگاه کنیم، مردم برای استقلال، آزادی و ‏عدالت اجتماعی و به عبارتی دیگر علیه وابستگی به امپریالیست ها و دیکتاتوری و فقر و فلاکت ‏بپاخاستند، اما رژیم کنونی با کمک امپریالیست ها و با توسل به فریب و ریا و در ادامه با قهر ضد ‏انقلابی و سرکوب مبارزات آنان، از تحقق به خواسته های انقلابی و به حق شان جلوگیری کرد. در ‏نتیجه قدرت گیری خمینی جلاد و رژیم جمهوری اسلامی ارتجاعی اش، حاصل انقلاب مردم نبوده، ‏بلکه حاصل سیاست های قدرت های بزرگ امپریالیستی بود که در کمین انقلاب توده ها بودند. کنفرانس ‏گوادلوپ ، نمایانگر پیوند رژیم جمهوری اسلامی با اربابانش بود تا روند وابستگی و حفظ سیستم ‏سرمایه داری وابسته، با قلع و قمع مبارزات توده ها در ایران، ادامه پیدا کند. بنابراین اگر چه حکومت ‏شاه به قدرت مردم از بین رفت ولی چون سیستم سرمایه داری به جا ماند وابستگی به ‏امپریالیست ها همچنان تداوم یافت. این واقعیات نشان می دهند که دیکتاتوری ای که امروز توسط ‏رژیم جمهوری اسلامی در ایران برقرار است، و زندان و شکنجه و فقر و فلاکت ، همه ریشه در ‏سرسپردگی این رژیم و رژیم های گذشته به امپریالیست ها و تداوم این سرسپردگی توسط رژیم ‏جمهوری اسلامی دارد. ‏

امروز در روند وابستگی ایران، بخصوص بعد از قیام های قهرمانانه ایران در دیماه 96 و آبان 98 ، طیف ‏گسترده ای از ضد انقلابیون و خائنین با توهم به این که بر موج مبارزات مردم سوار شوند و مبارزات ‏آنان را به انحراف بکشانند ، در کمین انقلاب توده ها هستند تا انقلاب فردای مردم ایران را به دست ‏قدرت های سرمایه داری بسپارند. آن ها خیال شان را خوش کرده اند که با توسل به شعارهای دروغین ‏دمکراسی و آزادی، خواهند توانست باز مردم را فریب دهند. یکی از این افراد ضد انقلابی ، رضا ‏پهلوی می باشد. با توجه به این که طفره رفتن از ذکر واقعیات و توجیه جنایات خاندان پهلوی ‏همیشه یکی از ترفندهای او بوده، وی در یک سخنرانی در یکی از اندیشکده های ‏‏آمریکا به تاریخ ‏‏24 آذر 1397 برابر با 14 دسامبر 2018 ادعا می کند که رضا شاه برای (ایرانی که هیچ بوده) ایرانی ‏مدرن ساخت و برای تلطیف دیکتاتوری پدرش، از آن به عنوان "عدم فضای باز سیاسی" صحبت می ‏کند. در مصاحبه با اندرئا گلاودیا هوفمان نیز او بدون هیچگونه اعتقاد و احترام به عقاید مردم ایران، ‏خود را شاه ایران قلمداد کرده و چنین می گوید: "طبق قانون اساسی ما، می بایستی من به این سن ‏رسیده باشم تا بتوانم شاه شوم. البته می بایستی در  مجلس ایران هم سوگند پادشاهی یاد می ‏کردم، بنا بر این می توان گفت که «بنا به قانون» شاه ایرانم".  او در همان سخنرانی در قسمتی از ‏صحبت هایش چنین میگوید: "در جریان انقلاب ایران در سال 1357 مردم نمی دانستند چه می ‏خواهند، اما او با مردم رو راست است و از حالا به آن ها می گوید که او می خواهد، ایران قانون ‏اساسی سکولاری داشته باشد که همه در آن برابر باشند." به راستی چگونه می توان خواسته ها ‏و آگاهی مردم را در انقلاب سال 1357 چنین توهین آمیز و ابلهانه بیان کرد؟  این نظر به هیچ وجه ‏درست نیست که مردم در انقلاب 57 نمی دانستند که چه می خواهند. برعکس، مردم مبارز ایران ‏آگاهانه علیه وابستگی جامعه خود به امپریالیست ها و در رأس آن ها امپریالیسم ‏‏آمریکا، علیه ‏دیکتاتوری و فقر و فلاکت بپاخاستند. از این رو نمی توان آنان را متهم به این حد از ناآگاهی کرد. در ‏انقلاب سال 1357 مردم ایران، آگاهانه شعارهایی مانند آزادی و استقلال می دادند که حاکی از ‏خواست آن ها برای پایان دادن به سلطه امپریالیست ها در ایران و رسیدن به رفاه و آزادی بود. برای این ‏منظور ، آن ها شعار می دادند "تنها ره رهایی ، جنگ مسلحانه" تا بتوانند نظم نوینی جایگزین نظام فاسد ‏و دیکتاتوری پیشین نمایند.

در نوشته قبلی به وابستگی و دیکتاتوری رژیم شاه اشاره شد و نشان داده شد که هیچ انسان ‏مبارز و آزادیخواه و انقلابی از زیر تیغ دیکتاتوری رژیم شاه جلاد جان سالم بدر نبرد.  رضا پهلوی به ‏مردم نمی گوید، اگر انقلاب 57 بوقوع نمی پیوست، سرنوشت هزاران زندانی سیاسی که بدست ‏مردم از زندان ها آزاد گردیدند، به کجا می کشید؟  آیا سرنوشتی به جز اعدام، تیرباران (کاری که ‏جمهوری اسلامی در ادامه کار شاه انجام داد)، در انتظار آن ها نبود؟

‎ ‎رضا پهلوی امروز بدلیل ترس از قدرت توده ها، با فریبکاری ، خود را طرفدار مردم جلوه داده و شعار ‏دمکراسی سر می دهد تا به اهداف پلیدش که همانا نوکری به قدرت های امپریالیستی در پوشش ‏دموکراسی کاذب می باشد، دست پیدا کند.‏ با نگاهی به یکی از نامه های او به ترامپ که در تاریخ ‏دوشنبه 16 اکتبر 2017 بوده، شاهد آن هستیم که از تلاش های ‏‏آمریکا برای مقابله با رژیم جمهوری ‏اسلامی قدردانی می کند. وی مینویسد: "در حالی که ما از تلاش دولت ایالات متحده برای مقابله ‏با رژیم تروریستی قدردانی می کنیم، ما انتظار داریم رهبران و مقامات آن بطور مناسب به مناطق ‏تاریخی و جغرافیایی ثبت شده با نام های مناسب خود اشاره کنند. از توجه شما به این موضوع ‏سپاسگزارم". و یا به تاریخ 14 آپریل 2017 در گفتگو با خبرنگار آسوشیتدپرس چنین می گوید: "از ‏کمک های هر کسی از جمله ‏‏آمریکا، سعودی ها، اسرائیلی ها استقبال می کند.‏" گوئی اگر نوکر ‏صفتی، مزدوری و خیانت به مردم در کارنامه و دستور این خاندان جنایتکار قرار نداشت، نیروهای ضد ‏خلقی فوق حاضر به کمک به او می بودند. امروز او در شرایطی از پدرش و حکومت وابسته به ‏امپریالیسم پیشین دفاع می کند که هنوز زنان و مردانی هستند که از دوره شاه آثار شکنجه بر روی ‏جسم و روان آنان باقی مانده است. این ها گواه و مدارکی هستند تا به نسل امروز ثابت کنند که ‏حرف زدن رضا پهلوی از دمکراسی، دروغی بیش نیست و او خواهان گسترش و تداوم وابستگی و ‏دیکتاتوری دیگری در کشور ما می باشد. به طوری که او امروز گرفتن کمک های مالی یعنی گدایی ‏کردن از قدرت های سرمایه داری و سرسپردگی به آنان را مانند همه مزدوران، جزیی جدایی ناپذیر از ‏عملکردهای خود می داند.

مدارکی وجود دارند که رابطه او با سازمان جاسوسی سیا و جریانات دیگر را نشان می دهند. این ‏مدارک چهره کریه و ددمنشانه او را که ادعای دمکراسی و آزادی در ایران را دارد برای مردم ایران ‏آشکار می سازند. بعنوان مثال میتوان به کتاب "من و خاندان پهلوی" نوشته احمد علی مسعود ‏انصاری و یا کتاب اندرو فریدمن بنام "‏Covert Capital" اشاره کرد. در کتاب "من و رضا" که ادامه همان ‏کتاب من و خاندان پهلوی می باشد، چنین آمده است که از صد و پنجاه هزار دلار، که ماهانه سازمان ‏سیا پرداخت می کرد و به حسابی بنام پهلوی سوم (رضا پهلوی) ریخته می شد، بر طبق توافق باید ‏پنجاه هزار به پرویز ثابتی، مقام امنیتی زمان محمدرضا شاه  و شکنجه گر ساواک پرداخت می شد و ‏بقیه را که در کتاب به آن اشاره شده به نزدیکان رضا پهلوی که همگی از حساب او حقوق دریافت ‏می کردند، یعنی این افراد می توانند بگویند که از رضا پهلوی حقوق دریافت می کنند، نه از سازمان ‏سیا.

در همان کتاب من و خاندان پهلوی به یکی از کمک های کشور عربستان سعودی در سال 1980 ‏اشاره شده که مبلغ هفت میلیون دلار به رضا پهلوی کمک مالی شده است. با توجه به این که تا به ‏امروز از طرف رضا پهلوی علیه این اسناد و مدارک مهم هیچ اقدامی صورت نگرفته است، خود بیانگر ‏صحت و درستی آن می تواند باشد. دزدی ها و روابط با مخوف ترین و خطرناک ترین سازمان های ‏جاسوسی جهان توسط خاندان پهلوی و همچنین رضا پهلوی، امروز امری نیست که مردم از آن ‏آگاهی و اطلاعی نداشته باشند.  امروز کاملاً آشکار است که رضا پهلوی و دیگر بقایای شاه خائن، ‏چگونه با ثروت دزدیده شده از مردم، هنوز به زندگی سلطنتی و شاهانه خود در خارج از مرزهای ‏ایران ادامه می دهند و با نقشه های مذبوحانه و ددمنشانه اشان در تدارکی دیگر برای آفرینش ‏جهنمی دیگر در ایران می باشند.

طبیعی است که با گرفتن کمک از منابع ضد خلقی و  امپریالیستی، رضا پهلوی و وابستگان به ‏جریانات سلطنت طلب و ضد انقلاب، در فردای سرنگونی رژیم دار و شکنجه جمهوری اسلامی به ‏قدرت مبارزاتی توده ها، یکی از نیروهائی خواهند بود که با تقویت نیروهای ضد انقلاب به کمک ‏سرمایه داران جهانی خواهند شتافت تا آن ها بتوانند از طریق نفوذ در مبارزات ضد امپریالیستی و ‏دموکراتیک به سلطه و استثمار خود ادامه دهند. چنان چه سرمایه داران وابسته در ایران در رژیم ‏شاه با تقویت نیروهای ارتجاعی و نوکر صفت امکانی فراهم ساختند تا امپریالیست ها بتوانند در ‏کنفرانس گوادلوپ، خمینی و دارو دسته اش (دیکتاتوری دیگری) را جایگزین رژیم شاه کرده و انقلاب ‏‏57 توده ها را عملا ملاخور بکنند.‏ اما در فردای انقلاب پیروزمند نوین ایران، رضا پهلوی و خائنین ‏امثال او باید در دادگاه خلق به محاکمه کشیده شوند و جوابگوی دسیسه گری ها، دزدی ها و ‏عوامفریبی های خود علیه مردم ایران باشند.‏

در روند وابستگی خاندان پهلوی بی مناسبت نمی باشد، در این جا اشاره ای هم به نقش و حمایت ‏رسانه های امپریالیستی، از خاندان پهلوی در جهت آلترناتیوسازی و تحریف حقایق داشته باشیم. ‏امروز رسانه های وابسته از قبیل صدای ‏‏آمریکا، بی بی سی، ایران اینترنشنال، رادیو فردا، من و تو ‏و غیره که با کمک های امپریالیستی در خدمت اربابان خود و در کمین انقلاب توده ها هستند، از ‏هیچ گونه دروغ و یا تحریف حقایق خودداری نمی کنند.  مثلا اگر به آخرین خیزش مردم در قیام خونین ‏آبان 98 و مبارزات رادیکال وانقلابی توده ها در سراسر ایران نگاه کنیم ، خواهیم دید که وسعت و ‏شدت مبارزات توده ها علیه رژیم تا به آن حد بود که در برخی از شهرها مدتی کنترل از دست ‏نیروهای مسلح رژیم خارج شده و به دست مردم افتاد.  مثلاً در شیراز و بوکان که نمونه های ‏برجسته جنگ ستمدیدگان ما علیه دشمنان شان بودند، مزدوران مجبور به فرار شدند و مردم با ‏مبارزات انقلابی و قهر آمیز خود و حمله به مراکز سرکوب و ستم، ژاندارمری، پلیس، پایگاه های ‏نظامی، بانک ها، مراکز مذهبی، پمپ بنزین ها و هر چه نشان از رژیم دار و شکنجه جمهوری اسلامی ‏داشت را به آتش کشیدند، بطوری که رژیم جهت سرکوب مردم از سلاح های سنگین، هلی کوپتر، ‏تانک و غیره استفاده کرد. با این توضیح کوتاه حال اگر نگاهی به نقش این رسانه های خود فروخته ‏در قیام خونین آبان 98 داشته باشیم، می بینیم که رسانه ها و تلویزیون های نام برده، بخصوص ‏تلویزیون "من و تو" بطور مستمر و با تبلیغات گسترده سعی کرده و می کنند که خبرها منتشره را ‏به سمت و سوی خاندان پهلوی و به نفع آنان، این جرثومه فساد سوق داده و عده ای را که تحت ‏تاثیر شعارهای بعضی از سلطنت طلبان قرار گرفته و شعارهائی به نفع رضا خان قلدر می دادند را ‏برجسته کنند.  آن ها کوشیدند خواست ها و مبارزات قهرمانانه خلق های ایران را به اسم سلطنت طلبان و ‏خاندان پهلوی جا بزنند. گوئی که با مردمی ساده لوح و نا آگاه سر و کار دارند که حاضر خواهند بود ‏تاریخ 1400 ساله اسلام قرون وسطایی را به 2500 سال دیگر به عقب برگردانند و تاریخ رنج و ‏عذاب برده داری کوروش و داریوش و پاسارگاد را که بر دوش بردگان زخمی و به هلاکت رسیده ‏ساخته شده، دوباره بوجود آورند.‏ در عوامفریبی این رسانه ها می توان به سابقه آن ها در بی بی ‏سی فارسی در انقلاب 57 اشاره کرد که بی وقفه علیه شاه و به نفع خمینی تبلیغ می کرد و ‏عکس خمینی را در ماه به‎ ‎مردم نشان می داد. رسانه های ضد خلقی کنونی در ادامه این خیانت ‏هاست که امروز به نفع رضا پهلوی و طیف سلطنت طلبان تبلیغ می کنند و می کوشند بازگشت ‏سلطنت را خواست مردم جا بزنند. ‏

در این میان وضع رضا پهلوی بسیار مضحک است. او یک روز خود را پادشاه ایران می نامد، روزی ‏دیگر ادعای یک فرد عادی را می کند، یک روز به حکومت مشروطه اعتقاد دارد، روزی دیگر به ‏حکومت سلطنتی. او حتی در مصاحبه ای با خبرگزاری و وبسایت بلومبرگ در ماه جون 2018 ‏خواستار یک انقلاب دموکراتیک در ایران شد. البته انقلاب دموکراتیک او برای مردم دارای هیچ گونه ‏طرح و برنامه ای نمی باشد، و اتفاقاً در همین مصاحبه است که از کمک های مالی کشورهای ‏عربستان و اسرائیل برای انقلاب دمکراتیک در ایران سخن به میان میاورد و واضح تر از هر نوع دلیل ‏و استدلال نشان می دهد که به اصطلاح انقلاب دموکراتیک او از نوع کدام دیکتاتوری با نام ‏دموکراسی می باشد.‏‎ ‎

در خاتمه باید اشاره کرد که رضا پهلوی و طیف سلطنت طلبان درکی از جامعه ایران و مبارزات واقعی ‏آن ندارند. بعنوان مثال چندی پیش در یکی از مهم ترین سنگرهای مبارزه که دانشگاه ها می باشند، ‏دانشگاه هائی که سمبل مبارزه دانشجویان علیه سلطه امپریالیسم و دیکتاتوری، و سمبل مبارزه ‏برای آزادی و برابری هستند، دانشجویان شعار "مجاهد، پهلوی - دو دشمن آزادی"را سر دادند. این ‏شعار عمق آگاهی دانشجویان مبارز و  آن چه از تاریخ و از توده های مبارز ایران آموخته بودند را بیان ‏نمود و به واقع دانشجویان حرف دل مردم تحت ستم و انقلابی ایران را انعکاس دادند. اما در جائی ‏که رسانه های امپریالیستی فوق بر بوق شعار رضا شاه روحت شاد می دمند، شعار دانشجویان با ‏سکوت آن ها مواجه گردید.‏ چرا که آن ها خوب می دانستند که شعارها و خواسته های دانشجویان ‏فقط به دانشگاه ها مربوط نیست و بیانگر خواست ها و واقعیت هائی است که در جامعه می گذرد.  ‏باید خیال مزدورانی چون رضا پهلوی و همه سلطنت طلبان و رسانه های امپریالیستی را با تکیه بر ‏این واقعیت راحت کرد که مردم شعار دمکراسی و آزادی امپریالیست ها را بخصوص در سال های اخیر ‏برای کشورهایی مانند عراق، افغانستان، لیبی و دیگر کشورهای مردم جهان به عینه تجربه کرده اند ‏و فریب آن ها را نخواهند خورد. دمکراسی و آزادی ارمغانی آن ها برای مردم جهان، به جز تبلیغات دروغ ‏و در عمل جز بمباران، تجاوز، لشکرکشی نظامی، و تحکیم نفوذ و تسلط اقتصادی و سیاسی خود ‏بر مردم ایران را در پی نخواهد داشت.

با توجه به واقعیات فوق و مبارزه شجاعانه و دلیرانه مردم ایران که تا به امروز در مقابل دشمنان ‏اشان  یعنی امپریالیست ها و سرمایه داران داخلی ایستاده و به نبردهای خونین با آن ها برخاسته ‏اند و با ارج گذاشتن به مبارزات مردم و انقلابیون گذشته، امروز باید بتوانیم از تجربیات مبارزاتی آنان ‏برای ساختن آینده مان درس بگیریم تا راه رسیدن به دمکراسی و آزادی واقعی را برای مردم هموار ‏کنیم.‏ درست است که مردم ما برای رسیدن به دمکراسی و آزادی به دو انقلاب بزرگ (انقلاب ‏مشروطه و انقلاب 1357) متوسل شدند ولی انقلاب آنان به پیروزی نیانجامید، اما این انقلابات ‏دستاوردهای بزرگ و انکارناپذیری برای مردم ایران داشته اند.  امروز مردم ایران به خوبی آگاه هستند ‏که برای رسیدن به نان، مسکن، آزادی و استقلال راهی جز مسلح شدن و جنگیدن با دشمنان ‏خود ندارند. این را تجربه انقلابات دیگر نیز به ثبوت رسانده است که تنها یک خلق مسلح است که ‏امکان آزاد زیستن را دارد.‏ در شرایط کنونی اولین قدم برای بسیج و سازماندهی توده ها برای جنگ ‏علیه دشمنان خود، ایجاد تشکل های سیاسی – نظامی توسط کارگران آگاه و روشنفکران انقلابی ‏می باشد. پس وظیفه تمام نیروهای راستین انقلاب است که با تمام توان به سازماندهی جوانان ‏مبارز و آگاه کشور که همواره با فداکاری و از جان گذشتگی در پیشاپیش صفوف کارگران و ‏زحمتکشان، بیکاران، تهیدستان، حاشیه نشینان قرار گرفته اند، یاری رسانند، تا بتوان حول پرچم ‏تشکل، تسلیح، اتحاد، مبارزه و پیروزی گرد آمده و در مسیر انقلاب تا تحقق خواست های کارگران و ‏دیگر توده های تحت ستم ایران پیش رفت.

پایان

مرداد 1399‏