به نقل از: پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 250 ، اردیبهشت ماه 1399‏

 

فیروزه

کرونای جمهوری اسلامی و مسئله حداقل دستمزد سال 99

رژیم ضد کارگر جمهوری اسلامی در شرایطی که شیوع ویروس کرونا ، بحران نظام سرمایه داری وابسته حاکم را تعمیق بخشیده و رکود و تورم و بیکاری گلوی کارگران را فشرده و آن ها را در فقر و فلاکت رها ساخته با بیشرمی تمام حداقل حقوق کارگران برای سال جاری را یک میلیون و ۸۳۵ هزار تومان تعیین نمود. دولت و کارفرما در شورایی بنام "شورای عالی کار" این مصوبه را تصویب نموده و آن را جهت اجرا ارائه کردند.  اما این دستمزد ناچیز به هیچ وجه پاسخگوی مخارج یک خانواده کارگری نیست و برخی کارگران می گویند با توجه به هزینه های اجباری زندگی مثل کرایه مسکن و ایاب و ذهاب و... با این دستمزد نمی شود حتی برای یک ماه  "نان و پنیر" خالی خرید.

بر اساس ماده 41 قانون کار درجمهوری اسلامی، حداقل دستمزد کارگر باید با توجه به درصد تورمی که از سوی بانک مرکزی اعلام میشود و به اندازه ای که زندگی یک خانوار کارگری را تامین کند ، تعیین شود.

برغم این واقعیت و با این که بانک مرکزی نرخ تورم را ۴۱ در صد اعلام کرده بود اما شورای عالی کار حداقل دستمزد را تنها 21 در صد افزایش داد.  از سوی دیگر با این که "کمیته دستمزد" شورای عالی کار هزینه حداقل مایحتاج کالا و خدمات ماهانه را برای یک خانوار سه نفره کارگری نزدیک به پنج میلیون تومان اعلام کرده بود اما  دستمزد تعیین شده خیلی کمتر از این رقم تعیین شده است.  حال نیازی نیست که در این جا تاکید شود که هم نرخ تورم ادعایی بانک مرکزی خیلی کمتر از تورم واقعی است و هم هزینه سبد معیشت یک خانوار کارگری تقریبا دو برابر  مقداری است که کمیته دستمزد شورای عالی کار اعلام نموده بود ، یعنی حدود 9 میلیون تومان در ماه.

تصمیم بیشرمانه شورای عالی کار بار دیگر نشان داد که آن چیزی که همیشه در ایران وجود داشته عدم خوانایی بین نرخ تورم و حداقل دستمزد کارگران است یعنی کارگر مجبور و محکوم به کار و زحمت و رنج فراوان است آن هم فقط برای نان بخور و نمیر.

توگویی کارگران یعنی اکثریت عظیم جامعه که تمام ثروت های اجتماعی را تولید میکنند ، جاندارانی هستند که در تحت هر شرائط فقط برای زنده ماندن خود و خانواده هایشان باید جان بکنند، جان کندن را هم هر کس در ایران زیر سلطه جمهوری اسلامی زندگی کرده باشد می داند یعنی چه.  یعنی بین مرگ و زندگی زیستن و نفس کشیدن.

این واقعیت در شرایط امروز که شیوع ویروس کرونا در بسیاری از کسب و کارها را تخته کرده و بخش های بزرگی از اقتصاد درگیر بحران ایران را به تعطیلی کشانده است ، معنای دردناک تری به خود می گیرد.  در شرایطی که عملا بخش بزرگی از کارگران امکان استفاده از بیمه بیکاری ندارند ، شاهدیم که کارفرمایان دارند دسته دسته کارگران را بیکار می کنند.  برای نمونه 28 هزار کارگر در خراسان رضوی ، ۱۴ هزار کارگر در استان گلستان ، ۸ هزار کارگر در لرستان ، ۱۴ هزار کارگر در مازندران ، ۷ هزار کارگر در استان مرکزی از کار بیکار شده اند .

در استان قزوین ، ۱۵ در صد واحدهای تولیدی تعطیل شده اند و ده ها و صدها مورد دیگر تا آن جا که خود مقامات دولتی از بیکاری 3 تا 6 میلیون کارگر سخن می گویند.  در چنین اوضاعی باید حدیث مفصل خواند از این مجمل.

برای نمونه بنا به اعلام مرکز پژوهش های مجلس با شیوع ویروس کرونا ۶ تا ۷ میلیون کارگر شغل و کسب کار و درآمد خود را از دست داده اند و بیکار شده اند.  این آمار در حالی است که این مرکز از کارگاه های زیر ده نفر که نقش عمده ایی هم در تولید دارند ، آماری تهیه نمیکند.

بیکاری در ایران و پایین بودن حداقل دستمزد در جمهوری اسلامی نتیجه طبیعی سلطه نظم ظالمانه سرمایه داری و حرص و آز سرمایه داران بی همه چیز در کشیدن خون کارگران می باشد.  نظامی که سال هاست که در بحران غوطه ور است و شیوع کرونا این امر را تشدید کرده است.

در چنین نظامی، دولت به عنوان بزرگترین کارفرما و سرمایه داران حاکم، کارگران و زحمتکشان را بدون این که کمترین امکانات حفاظتی برای مقابله با ویروس کرونا در اختیارشان قرار دهند به کار واداشته و شیره جانشان را می کشند ، بدون این که کمترین مسئولیتی نسبت به جان و حیات کارگران تقبل کنند.  واقعیت این است که در ایران با شروع ویروس کرونا ، نتایج مرگبار ، آواری که بر سر طبقه کارگر و خانواده های آن ها خراب شده ابعاد بیشتری گرفت.  این آوار ناشی از شیوع ویروس ، آوار دیگری بود بر سر میلیون ها کارگر که خود چهل و یک سال است درگیر با کرونای جهنمی ایی بنام جمهوری اسلامی هستند.  کارگرانی که برغم دیکتاتوری حاکم و جمعیت بزرگ بیکاران ، لحظه ای از مبارزه بازنمانده اند ، به همین دلیل هم در سال های اخیر و در همین دوران کرونا شاهد اعتراضات به حق نیروی کار کشور بوده و هستیم.

اما در پاسخ به این اعتراضات، بیشترین پاسخی که از طرف کارفرما و دولت حامی اش به کارگران داده شده احضار، دستگیری، اخراج، شلاق و زندان بوده، هم اکنون هستند کارگرانی که در سال گذشته در اول ماه مه برای گرامیداشت این روز تجمع کرده بودند و همچنان در زندان هستند و حال مقامات قضائی دارند حکم محکومیت برایشان صادر و اعلام می کنند.  برغم همه این تمهیدات اما کارگران هرگز از اعتراض و مبارزه باز نماندند.  امری که همواره باعث وحشت سردمداران جمهوری اسلامی شده است.  برای نمونه همین مرکز پژوهش های مجلس که در سطور بالا آمار بیکاری به سبب شیوع کرونا را از آن نقل شد در پایان گزارش خود به دولت و طبقه حاکمه هشدار می دهد که برای جلوگیری از اغتشاشات و ناآرامی های کارگری در آینده ، دولت باید برنامه ریزی لازم را انجام دهد.  یعنی هشدار می دهد که وقتی که کارگران بیکار شده و شغل خود یعنی منبع درآمدشان را از دست دادند ، برای دفاع از زنده بودن خود و خانواده هایشان به خیابان ها خواهند آمد و دست به تجمع اعتراضی خواهند زد به همین دلیل هم غارتگران میلیاردی و نجومی بگیران ، نابود کننده ثروت های اجتماعی و به باد دهنده دست رنج کارگران و دیگر اقشار گرسنه و ندار، باید آماده سرکوب آن ها بوده و از هم اکنون با تک تیراندازانشان آماده باشند.  به همین دلیل هم وقتی به تاریخ ننگین چهل و یک سال سلطه جمهوری اسلامی بر ایران نگاه میکنیم یک بار دیگر این واقعیت را به ما یادآوری میکند که برای رهایی از ظلم و ستم بی حد و حصر سرمایه داران و رژیم حامی شان کارگران و زحمتکشان باید با جمهوری اسلامی برای سرنگونی این رژیم ددمنش تا سرنگونیش بجنگند.  چرا که تا این رژیم بر سر قدرت است وضع کارگران و معیشت آنان هیچ گونه تغییری نخواهد کرد.

گرامی باد اول ماه مه ، زنده باد انقلاب!

 

اردیبهشت 1399