به نقل از :
پیام فدایی ،
ارگان
چریکهای
فدایی خلق
ایران
شماره 243 ، مهر
ماه 1398
ع.
شفق
"چشمه
صلح" یا آبشار
خون!
لشکر
کشی ددمنشانه
ارتش ضد خلقی
ترکیه علیه خلق
کُرد در خاک
سوریه که با
مجوز دولت
آمریکا و در هماهنگی
با سایر قدرت های
امپریالیستی
ذی نفع به
وقوع پیوست،
یک بار دیگر
چهرۀ زشت و ضد
مردمی امپریالیسم
را در سطح بین
المللی به
نمایش گذارد و
نشان داد که
چگونه در جهان
تحت سیطرۀ مشتی
از راهزنان
بین المللی
یعنی
امپریالیست ها،
رهایی
کارگران و خلق
های تحت ستم
از هیولای جنگ
و ویرانی، فقر
و گرسنگی و
بیکاری و
فلاکت و
استثمار و
سرکوب، به طور
شتابناک به گسترش
و تعمیق
مبارزه برای
برافکندن
سلطه امپریالیسم
و نابودی
مناسبات
گندیده و
ارتجاعی سرمایه
داری گره
خورده است.
از
تاریخ 7 اکتبر 2019
بلافاصله پس
از خروج هدفمند
ولی موقتی
نیروهای
آمریکایی از بعضی
مناطق تحت
کنترل
"نیروهای
سوریه
دمکراتیک"،
حمله ارتش
ترکیه، این
چماق اتحادیه
نظامی
امپریالیست ها
به سرکردگی
آمریکا یعنی
ناتو به خاک
سوریه آغاز
شد. در جریان
این یورش
نظامی که
عوامفریبانه
عملیات "چشمه
صلح" نام
گذاری شده و
هدفش به
اصطلاح
مبارزه با
تروریسم
اعلام شده
بود، حکومت
فاشیست
اردوغان و
تروریست های
داعشی همکار
این حکومت،
چنان جنایاتی
علیه خلق کُرد
و ساکنین
مناطق شمالی
سوریه مرتکب
شدند که شدت
آن تنها با
جنایاتی نظیر
جنایات
صهیونیست های
حاکم بر
اسراییل علیه
خلق فلسطین
قابل قیاس
است. کشتار
ساکنین غیر
نظامی از طریق
توپ باران و
بمباران
مناطق مسکونی
و راه ها و زیر
ساخت های
منطقه که منجر
به بی خانمان
و آواره شدن صد
ها هزار تن از
اهالی شد؛
استفاده از
سلاح های
نامتعارف
نظیر بمب های
فسفری و ریختن
آن ها بر سر
کودکان و
زنان، اعدام
مردم و نیرو
های مدافع کُردستان و یا
بریدن سر به
سبک داعش توسط
ارتشیان
ترکیه و
فیلمبرداری و
پخش صحنه های
شنیع این
جنایات برای
ایجاد رعب در
میان افکار
عمومی، همه و
همه جلوه هایی
از یکی از کثیف
ترین سیاست های
ضد انقلابی
امپریالیسم
آمریکا و
شرکاء و وابستگانش
در منطقه را
به نمایش
گذاردند. در همین
رابطه می توان
روی سخنان
وزیر دفاع
ترکیه "خلوصی
آکار" در چهارمین
روز تهاجم
دقیق شد که از
"هماهنگی با
واشنگتن" در
این "عملیات
نظامی" صحبت
می کند و یا به
سخنان رجب
اردوغان،
رییس جمهوری
ترکیه توجه
نمود که یکی
دو روز بعد از اظهارات
وزیر دفاع خود
از "سیاست
مثبت" روسیه
در ارتباط با
عملیات ارتش
ترکیه نام می
برد. همه این
ها در حالی
است که رهبران
سازمان های کُرد
منطقه از
"جنایات
شنیع" ارتش
ترکیه و مزدورانش
علیه "مردم بی
دفاع" و
"خیانت"
آمریکا در
دوستی با خود
زبان به شکایت
گشوده اند.
بدون
هیچ تردیدی
صحنه های نفرت
انگیز جنایات ارتش
ترکیه و
مزدوران شبه
داعشی اش علیه
خلق کُرد، این
روزها قلب هر
انسان آزاده
ای را به درد
می آورد و خشم
هر فرد
آزادیخواه و
دارای وجدان
را علیه دولت
آمریکا و
شرکایش،
روسیه، ترکیه و...
بر می انگیزد،
علیه نیروهای
ضدخلقی ای که
در میان تمام
تضادها و
پیچیدگی های
موجود، دست در
دست یکدیگر به
توطئه علیه
جنبش
آزادیخواهانه
توده های تحت
ستم این منطقه
و سلاخی آنها
به ویژه خلق
دلاور کُرد
سوریه
پرداخته اند.
شکی نیست که
هدف همه این
نیروهای ضد
مردمی سرکوب
انقلاب و هر
گونه جنبش
انقلابی توده
ها علیه منافع
امپریالیسم و نظام
سرمایه داری و
حفظ شرایط
استثمار و
غارتگری می
باشد.
رسواتر
آن که، جنایات
کثیف و برنامه
ریزی شده اخیر
توسط
امپریالیست ها
و
وابستگانشان،
علاوه بر مردم
بی دفاع
منطقه،
موجودیت
احزاب و
نیروهایی را
هم نشانه گرفت
که در سال های
اخیر در
همکاری با
دولت آمریکا
تا آن جا پیش
رفتند که نقش
پیاده نظام
ارتش آمریکا
در سوریه را
هم به عهده
گرفتند. یعنی
در شرایطی که
سیاست های جنگ
طلبانه
امپریالیسم آمریکا
پس از ناکامی
هائی در سوریه
و انجام توافقاتی
با روسیه، بر
تضعیف داعش و
باز پس گیری نقشی
که بر گرده
این نیروی
وحشی گذاشته
شده بود، قرار
گرفت، با دادن
هزاران کشته و
مجروح در
میادین جنگ، سیاست
آن مقطع
آمریکا و سایر
قدرت های
امپریالیستی
علیه داعش را
متحقق کردند.
درست با ایفای
نقش پیاده
نظام ارتش
آمریکا توسط
این احزاب و
نیروها در
سوریه بود که
ترامپ با
کبکبه و دبدبه
در انظار
رقبای
اروپایی اش از
تلاش های بزرگ
خود برای
"پیروزی"
آمریکا در جنگ
با داعش سخن
گفت و در
افکار عمومی
مردم آمریکا
اعلام کرد که
چگونه آمریکا
به کمک کُردها
که آن ها را
"جنگاوران
معرکه" و
"متحدان
کلیدی" خود می
خواند موفق به
شکست داعش شده
است.
اکنون،
رهبران احزاب
و نیروهای
نامبرده در عکس
العمل نسبت به
آبشار خونی که
زیر نام "چشمه
صلح" از تن
توده های
محروم خلق کُرد
در شمال سوریه
به راه افتاده
چه می کنند؟ آن ها که
پیشاپیش با
عقد اتحاد با
امپریالیسم
آمریکا خود را
در موقعیت
بسیار شکننده
ای قرار داده
بودند، امروز
در عمل به هر
شرط خفت باری
که مقامات
آمریکایی
برایشان می
گذارند تن در
می دهند. اگر
چه در حرف از
طریق بلند
گوهای محدود
خود از دشمنان
قسم خورده خلق
کُرد (امپریالیسم
آمریکا) دست
به شکایت برده
و از زبان
فرمانده کل
نیروهای "70
هزار نفری"
موسوم به
"نیروهای
دمکراتیک
سوریه" یعنی
ژنرال مظلوم
کوبانی مطرح
می کنند که:
"بر اساس
تعهدات دولت
آمریکا با ما
قرار بود که
ترکیه هیچگاه
ما را مورد
حمله قرار
ندهد" در حالی
که "اکنون ما
با سینه های برهنه
در مقابل
چاقوهای
ترکیه قرار
گرفته ایم".
مظلوم کوبانی
می گوید که
همواره به
"نیروهایش
توصیه کرده که
نیروهای
آمریکایی و
دیگر نیروهای
ائتلاف،
شرکای ما
هستند" و اضافه
می کند که "با
آمریکایی ها
دست دادیم و
حمایت
سخاوتمندانه
آن ها را ارج
نهادیم. به
درخواست
واشنگتن، ما
موافقت کردیم
که اسلحه های
سنگین خودمان
را از مناطق
مرزی با سوریه
کنار کشیده،
استحکامات دفاعیمان
را خراب کنیم
و رزمندگان با
تجربه ما عقب
نشستند." و می
پرسد با وجود
این آمریکا
چرا به تعهدش
به ما عمل نکرد.
نکته
قابل تأکید
دیگر این است
که علیرغم همه
دسیسه های
دولت آمریکا
علیه مردم کُرد
سوریه،
سخنگوی
نیروهای
دمکراتیک
سوری مطرح می
کند که همچنان
عملکرد یا به
واقع دسیسه "پرزیدنت
دونالد ترامپ
در بیرون
کشیدن نیروهای
آمریکایی را
درک و با آن
همدردی" می
کند! (نشریه
فارین
پالیسی). در
چنین شرایطی
ست که
رویدادهای
جاری در سوریه،
به بستری
تبدیل شده اند
که هر ناظر
آگاه می تواند
با بررسی آن ها
قبل از هر چیز
چهره ضد خلقی
امپریالیسم
آمریکا و
وابستگان
رنگارنگشان
را مشاهده کند
که در رقابت و
تبانی با دیگر
امپریالیست ها
برای نمونه
روسیه چگونه
در طول سال ها
با سرکوب جنبش
ضد
امپریالیستی
و دمکراتیک در
سوریه و به
راه انداختن
جنگ های
نیابتی و ضد
انقلابی،
حیات و هستی
خلق های تحت
ستم این کشور
را لگد مال
کرده اند.
حوادث
سوریه همچنین
به طور انکار
ناپذیری منعکس
کننده درجۀ
فداکاری و
پایداری و
رزمندگی توده
های تحت ستم
این کشور و
بویژه خلق کُرد
نیز می باشد
که در مسیر
مبارزه برای
رسیدن به رفاه
و شرایط
دموکراتیک و
کسب حق تعیین
سرنوشت مجبور
به مبارزه
همزمان با
چندین نیروی
اهریمنی و
دشمنانی در
لباس های مختلف
هستند، خلقی
که از جان و
مال و هستی
خویش برای نیل
به یک شرایط
دمکراتیک و
زندگی انسانی
مایه گذارده
است. اما این
لاپوشانی
حقیقت خواهد
بود اگر اذعان
نشود که حوادث
دردناک جاری
در سوریه،
همچنین عمق
نتایج فاجعه
بار ناشی از
بن بست سیاست های
سازشکارانه و
رفرمیستی
حاکم بر
نیروها و احزاب
ناسیونالیست
مدعی رهبری
جنبش خلق کُرد
این کشور را
نیز به نمایش
گذارده اند.
احزاب و
نیروهایی که
از فداکاری ها
و مبارزات
تحسین
برانگیز خلق کُرد
در مبارزه
علیه نیروهای
امپریالیستی
و رژیم های وابسته
و گروه های
مزدور
رنگارنگ،
سرمایه ای برای
تجارت با
استثمارگران
و تاجران مرگ
و نیستی ساخته
اند و با توهم
کسب قدرت و
حفظ موقعیت از
طریق اتکاء به
نیروهای
اهریمنی،
سرنوشت خود و
خلق های منطقه
را به سیاست های
ضد مردمی
آمریکا و سایر
قدرت های
امپریالیستی
گره زده اند
که نه تنها در
ذاتشان
کمترین عنصر
دمکراتیک و
مردمی ای وجود
ندارد بلکه
سیاست های آن ها
علیه خلق کُرد
بوده و خود
اساساً دشمن
این خلق می
باشند. امروز
رویدادهای
سوریه نقاب از
چهره منادیان
این سیاست ها
نیز بر کشیده
و بن بست
سازشکاری،
سیاست های پرو
امپریالیستی
و
ناسیونالیسم
تنگ نظر را در
مقابل مردم به
عینه به نمایش
گذارده است.
برای این که
بتوان این
واقعیت را با
شفافیت هرچه
بیشتری درک نمود
باید کمی به
عقب برگردیم.
همه
می دانند که
مدت کوتاهی پس
از خیزش
قهرمانانه
توده های تحت
ستم سوریه با شعار
محوری "مرگ بر
نظام" (اسقاط
النظام) و
خواست آزادی
علیه رژیم وابسته
به
امپریالیسم
اسد و اربابان
بین المللی اش
در سال 2011 ، این
کشور در متن
تضادهای
امپریالیستی
بین قدرت های
جهانخوار، با
دخالت
امپریالیست ها
به ویژه
آمریکا به
منظور سرکوب
انقلاب توده
ها و توسعه
سلطه
امپریالیستی خود
در سوریه ، به
یکی از عرصه
های کشمکش
مستقیم و تضادهای
امپریالیستی
بدل شد.
دولت
آمریکا در
چارچوب سیاست
تعرضی خود در
منطقه، ضمن
ایجاد شکاف در
ارتش ضد خلقی
سوریه و ایجاد
یک نیروی
سرکوبگر به
نام "ارتش
آزاد" و سپس
تجزیه آن در
قالب چندین
دار و دسته
مزدور اسلامی
دیگر نظیر
النصره و داعش
و ... نه تنها
موفق شد تا در
آن مقطع،
انقلاب توده
های سوریه را
سرکوب نموده و
به حاشیه
براند، بلکه
با براه انداختن
یک جنگ نیابتی
کوشید تا
مواضع و منافع
یکی از رقبای
خود یعنی دولت
روسیه را در
این منطقه زیر
فشار قرار
دهد؛ و کوشید
با تغییر رژیم
اسد و الغای
توافقات
نظامی این دولت
با روسیه،
حضور نیروی
دریایی ارتش
روسیه در بندر
لاذقیه را
باطل و به این
ترتیب تنها راه
دسترسی نیروی
دریایی روسیه
به آب های بین
المللی در
بندر لاذقیه
را مسدود
سازد. بدون شک
این سیاست نمی
توانست با
مقاومت شدید
دولت روسیه و
تلاش آن برای
حفظ به هر
قیمتِ رژیم جنایتکار
اسد مواجه
نگردد. در
نتیجه شعله
های آتش جنگی
ویرانگر بین
این دو قدرت
تمام سوریه را
فرا گرفت و
مجموعه ای از
دولت های
وابسته نظیر
جمهوری
اسلامی،
عربستان، قطر،
ترکیه به
همراه ده ها
هزار مزدور
سوری و خارجی
سازماندهی
شده در گروه
های سیا ساخته
و پنتاگون ساخته
(با نقش هائی
که به هر یک از
آن ها واگذار
شده بود) به
جان مردم تحت
ستم سوریه افتادند.
در چنین
شرایطی بود که
نیروها و احزاب
کُرد سوریه در
نتیجه ضعف
دولت مرکزی و
خروج آگاهانه
نیرو های
دولتی از این
منطقه موفق به
کنترل چند
استان و گسترش
نفوذ خود در
منطقه شدند.
با شرکت فعال
توده هایی که
برای آزادی و
حق تعیین
سرنوشت خویش
به پا خاسته و
مسلح بودند، این
نیروهای
سیاسی،
سیستمی مبتنی
بر نوعی خود
مدیریتی در
کانتون ها – که
برغم محدودیت هایش
بسیار
دمکراتیک تر
از مناسبات
ارتجاعی و
سرکوبگرانه
دولت سوریه
بود - را
کمابیش در این
منطقه
حکمفرما
کردند. بدون شک
چنین وضعیتی
نمی توانست با
منافع قدرت های
استثمارگر و
امپریالیست
منطبق باشد؛
درنتیجه
آمریکا و
وابستگانش با
گسیل نیروهای
مزدور خود از
داعش گرفته تا
ارتش به اصطلاح
آزاد و النصره
و ... و کمک های
نظامی و
لجستیک ترکیه
از چند جبهه به
توده های خلق
کُرد و مناطق
و شهرهای تحت
نفوذ آنان
یورش برده و
با قتل عام
مردم و نابود
کردن خانه و
کاشانه و زیر
ساخت های
منطقه
کوشیدند تا در
جهت اشغال
منطقه و تشدید
فشار علیه
مواضع دولت
روسیه، خلق کُرد
را سلاخی نموده
و تلاش هایش
برای ساخت یک
سیستم مستقل
از نظام حاکم
را در نطفه
خفه و سرکوب
کنند اما همان
طور که
جهانیان شاهد
بودند، در این
مقطع، توده
های دلاور خلق
کُرد که از
پیر و جوان و
زن و مرد و
کودک مسلح شده
بودند، در یک
مقاومت حماسی
که بویژه در
نبرد کوبانی
تجلی یافت،
پوزۀ
امپریالیسم و
وابستگانش و
در راس آن ها
داعش را به
خاک مالیدند و
این برنامه ضد
خلقی آن ها را
به شکل
مفتضحانه ای
شکست دادند.
این مبارزه و
مقاومت حماسی
خلق کُرد نقطه
عطفی را در
توازن قوای
بین انقلاب و
ضد انقلاب
ایجاد کرد.
در
چنین اوضاعی
که تضادهای
درونی هیأت
حاکمه آمریکا
نیز تشدید شده
بود، دولت
ترامپ به
چرخشی ظاهری
در سیاست
پیشین دست زد
و کوشید با
مذاکره و به
خدمت گرفتن
نیروهای مدعی
رهبری خلق کُرد
یعنی
"نیروهای
سوریه دمکراتیک"
و بویژه نیروی
موسوم به "یگان
های مدافع
خلق" آن ها را
به پیاده نظام
ارتش آمریکا
تبدیل نماید.
با سازش و
تمکین
نیروهای
مذکور، وقتی
سیاست
امپریالیسم
آمریکا به جمع
آوری بساط
داعش مزدور در
برخی مناطق
سوریه قرار
گرفت با کمک و
خون مردم کُردستان
سوریه این امر
را به انجام
رساند و با
حرارت تمام
"پیروزی" آمریکا
در مبارزه با
"خلافت داعش"
را در همه جا
فریاد زد. به
واقع، احزاب و
نیروهای
نامبرده در دو
سه سال اخیر،
پروژه
امپریالیستی
علیه داعش در
کُردستان
سوریه را به
بهای خون 11
هزار جنگجوی کُرد
و 20 هزار زخمی
از میان
نیروها و توده
های مسلح، به
عنوان نیروی
پیاده نظام
ارتش آمریکا
پیش بردند. با
این حال
همچنان که
دیدیم با
پایان کار
داعش مزدور و
پس از توافقات
آمریکا و
روسیه، همین
نیروهای کُرد
به اولین
قربانیان
سیاست های
امپریالیستی
بدل گشتند. به
برکت همین
سیاست هاست که
اکنون این
احزاب و
نیروها در
موقعیتی قرار
گرفته اند که
یا باید با
اتکاء به قدرت
توده های
دلاور و اعتقاد
به نیروی آن ها
خود را برای
یک نبرد
سرنوشت ساز و
تاریخی با هدف
متعالی
پیشرفت تاریخ
آماده کنند و
بهای گزاف آن
را نیز
بپردازند و یا
به تدریج ولی
در کمال
رسوایی، در
مرداب سیاست های
امپریالیستی
فرو رفته و
ننگ ارتجاع و
تبدیل شدن به
دار و دسته
های وابسته و
جدا از توده و
زائده ماشین
جنگی آمریکا و
دیگر امپریالیست
ها شدن را به
جان بخرند. در
دنیای واقعی
راه میانه ای
برای آن ها
وجود نداشته و
ندارد. نگاهی
به مواضع
رهبران این
نیروها از
زمان آغاز این
بحران نشان می
دهد که آن ها
مصممانه ، در
مسیر راه دوم
گام می زنند.
به همین خاطر
است که اکنون
رهبران این
احزاب به طور
تأسف باری در
حالی که توده
ها گرفتار
محاصره ارتش
ترکیه و
مزدورانش
هستند،
همچنان به گدایی
"همکاری" با
دولت ترامپ در
راهروهای قدرت
و تلاش برای
نصیحت و بر سر
"عقل" آوردن
دولت آمریکا
که توافقات
خود با کُردها
را "فراموش"
نکند،
مشغولند. آن هم
در حالی که
ترامپ در
مقابل موج
انتقادات
برخی محافل
هیات حاکمه و
نفرت عمومی ای
که علیه او و
دولتش به وجود
آمده با بی
شرمی تمام در
توجیه
هماهنگی و
دادن اجازه به
رژیم ترکیه
برای حمله به
خلق کُرد
سوریه گفت "قرار
نیست به یک
جنگ دیگر، یک "جنگ
مسخره" بین
افرادی که
دویست سال است
با هم میجنگند،
وارد شویم."
اما
برای تمامی
مردم تحت ستم
و برای
نیروهای مبارز
و انقلابی
منطقه که با
بیم و امید و
حساسیت،
همواره از
حقوق بر حق
مردم کُرد و
غیر کُرد
سوریه در
مبارزه با
امپریالیست ها
و
وابستگانشان
به منظور
رسیدن به
آزادی و حق
تعیین سرنوشت
دفاع کرده
اند، این
سئوال طبیعی
مطرح است که
آیا چنین
مواضعی،
واقعی ترین سیاستی
بود که می
توانست توسط
احزاب مدعی
"رهبری" این
جنبش اتخاذ
شود؟ تازه،
نیروهای کُرد
از ماه ها قبل
و در واقع از
دسامبر سال 2018
می دانستند که
آمریکا در صدد
بیرون کشیدن
نیروهایش از
مناطق تحت
نفوذ آن ها و
صدور مجوز به
ترکیه برای
اشغال این
منطقه و ایجاد
منطقه حائل می
باشد. این در
زمانی بود که
"جیمز جفری"
رییس تیم ویژه
ترامپ در مورد
سوریه در
تاریخ 17
دسامبر 2018 در
کنفرانس
شورای
آتلانتیک گفته
بود که
"آمریکا نمی
تواند اتحاد
خود با نیروهای
غیر دولتی از
جمله کُردهای
سوریه را برای
همیشه ادامه
دهد." و یکی
دیگر از
مقامات وزارت
خارجه آمریکا
نیز به
مخالفان بشار
اسد اطلاع
داده بود که:
"رئیس جمهور
از ماه دسامبر
به طور صریح
اعلام کرده
بود که
نیروهای آمریکایی
به تدریج از
سوریه خارج می
شوند." و اضافه
کرده بود که
"تیم ویژه
رئیس جمهور با
همکاری وزارت
دفاع در حال
برنامه ریزی برای
عقب نشینی
نیروهای
آمریکایی
مطابق با یک جدول
زمان بندی شده
بوده اند. ما
همچنین به همکاری
با شرکای خود
برای جلوگیری
از احیای مجدد
گروه
تروریستی
داعش ادامه می
دهیم. البته
من نمی توانم
در مورد
جزئیات
تعاملات
دیپلماتیک آمریکا
با کشورهای
دیگر صحبت
کنم."
https://www.entekhab.ir/fa/news/509093/
با
چنین آگاهی ای
آیا رسیدن به
این نقطه از توازن
نیرو اجتناب
ناپذیر بود؟ آیا
از دست دادن
بدون مقاومت
چند هزار
کیلومتر مربع
از سرزمین
هایی که برای
سال ها با خون
توده های
فداکار خلق کُرد
و رزمندگان
مسلحش در
مقابل تعرضات
حکومت اسد و
اردوغان و دار
و دسته های
مزدور اسلامی
صیانت شده بود
و سپردن آن به
ارتش ترکیه که
دشمنی اش با
خلق کُرد بر
همگان آشکار
است ، آن هم در
جریان توافق
بین قدرت های
ضد خلقی، یک
سرنوشت طبیعی
و اجتناب
ناپذیر برای
خلق کُرد
سوریه بود؟
بی
شک پاسخ واقعی
و فارغ از پیش داوری
به سئوالات
فوق با
رویدادهائی
که از دخالت
آمریکا در
سوریه آغاز شد
، مربوط است.
چرا که وضعیت
امروز حاصل
روندهای
دیروز می
باشد. در این جاست
که باید سئوال
کرد که آیا در
مقابل نیروهای
مدعی رهبری
خلق کُرد در
این منطقه
تنها
آلترناتیو
سازش با آمریکا
و تبدیل به
پیاده نظام
ارتش این کشور
قرار داشت؟ آیا اگر
آن ها تنگ
نظری
ناسیونالیستی
نداشتند نمی
بایست به جای
کوبیدن بر طبل
ناسیونالیسم
کُرد و غرق
شدن در توهم
کسب قدرت (آن هم
از طریق سازش
با آمریکا به
مثابه یکی از
جنایتکارترین
و مکارترین
امپریالیست ها)،
کُردستان را
به پایگاهی
برای بسیج و
سازماندهی دیگر
توده های تحت
ستم سوریه
برای مبارزه
علیه
دشمنانشان تبدیل
نمایند؟ آیا نمی
بایست بر
نیروی خلق های
سوریه اعم از
کُرد و عرب و
غیره تکیه
کنند؟ اما
دیدیم که
مدعیان رهبری
خلق کُرد یعنی
"نیروهای
سوریه
دمکراتیک"
راهی را
انتخاب کردند
که امروز
نتایج فاجعه
بارش را
شاهدیم.
بمباران
و کشتار
ددمنشانه صد
ها تن از مردم
ستمدیده
منطقه و آواره
و بی خانمان
کردن بخشی از
مردم کُردستان
سوریه پس از
نااستواری هم
پیمانان امپریالیست
احزاب کُرد که
در جریان
حملات چند روز
اول ارتش
ترکیه و
مزدورانش روی
داد، عمق
فاجعه بود. در
این حال، دولت
آمریکا در
میان نفرت
عمومی مردم
جهان، بی شرمانه
مدعی شد که
"جنگ کُردها"
جنگ آمریکا
نیست و با
بلاهت تمام به
کُردها
انتقاد کرد که
چرا در جریان
جنگ جهانی به
آمریکا کمک
نکرده اند! رئیس
جمهور آمریکا
سپس
عوامفریبانه
زیر نام
برقراری صلح و
آتش بس، معاون
خود را برای
مذاکره با
اردوغان (رییس
جمهور ترکیه)
به ترکیه
فرستاد و با
عقد یک توافق
ننگین دیگر در
واقع ضربه
بزرگتری را به
"هم پیمانان"
ناسیونالیست
و سازشکار
خویش وارد
نمود. در این
توافق، دولت
آمریکا ضمن
تاکید بر
حمایت از
"متحد
ناتویی" خود
یعنی دولت
ترکیه و ارتش
ضد خلقی این
کشور با شعار "همه
برای یکی، یکی
برای همه" با
تایید نقشه
های ضد
انقلابی ارتش
ترکیه برای
ایجاد یک
منطقه امن
امنیتی به طول
30 کیلومتر در
داخل خاک
سوریه به
اخراج
نیروهای مسلح
احزاب کُرد از
شهر ها و
روستاهای این
منطقه رسمیت
بخشید. همچنین
در
حالی که بر "درک خللناپذیر"
از اصل "یکی
برای همه و
همه برای یکی"
در این قرارداد
تأکید نمود بر
"عملیات
مبارزه با
تروریسم" و
تسلط ترکیه بر
منطقه ای به
عمق "30
کیلومتری" تا
داخل خاک
سوریه مهر
تایید زد و "برای
رفع نگرانیهای
امنیتی
ترکیه" بر
"جمعآوری
مجدد سلاحهای
سنگین ی. پ . گ و
از کاراندازی
استحکامات و دیگر
مواضع رزمی آن
ها" متعهد گشت.
در این توافق
نامه، آمریکا
تایید می کند
که هیچ
"تحریم"
دیگری را علیه
ترکیه اعمال
نکرده و تحریم
های نمادین
چند روزه قبل
را نیز "ملغی" می
سازد. این
توافقات در
حالی ست که
بنا به گفته منابع
احزاب کُرد،
عملیات "چشمه
صلح" ترکیه و
مزدورانش حتی پس
از "آتش بس"
ادعایی علیه
مردم بی دفاع
کُرد و نیرو
های مسلح این
سازمان ها
ادامه یافت و
در واقع آتش
بس مزبور جلوی
تداوم قتل عام
توده های تحت
ستم کُردستان
را برخلاف
انتظار و
ادعای رهبران
"نیروهای دمکراتیک
سوریه" نگرفت. به این
ترتیب صد ها
هزار آواره و
صد ها کشته و زخمی
و سرانجام
تسلیم محض
نیروی نظامی
احزاب کُرد در
مقابل نقشه
های ضد
انقلابی
امپریالیست ها
و دولت ترکیه
تنها دستاورد
سیاست دوستی
با آمریکا
بود. با این
حال، احزابی
که به رغم
مشاهده
"خنجری" که به
قول خودشان
آمریکا از
"پشت" به توده
های خلق کُرد
زده است، حتی
با وجود آشکار
شدن نتایج
مخرب و ضد
خلقی "دوستی"
و "همکاری" با
آمریکا و چشم
به کمک های وی
داشتن این نیروها،
هنوز هم از
آمریکا و دولت
ترامپ به
مثابه "پاسبان"
نظم و امنیت
جهانی نام
برده و می
خواهند که به
جای خنجری که
بر قلب مجروح
توده های تحت
ستم خلق کُرد
وارد کرده به
قول های خود
در مورد تامین
امنیت کُردها
و خالی نکردن
"پشت" مردم کُرد
وفادار باشد!
و همچنان با نُدبه
و زاری منتظر
"همکاری"
آمریکا و
تغییر "سیاست"
این بزرگترین
جنایتکار
جهانی هستند.
پس
از عقد
قرارداد بین
آمریکا و
ترکیه مبنی بر
خروج بی قید و
شرط نیروهای
سوریه دمکراتیک
از مناطق کُردستان
، رهبران این
احزاب با دعوت
از ارتش سوریه
و روسیه به
دیگر مناطق
تحت نفوذ خود،
می پنداشتند
که با استفاده
از "تضادهای"
نیروهای
درگیر شاید
بتوانند جلوی
تداوم جنایات
ارتش ترکیه و
مزدورانش در
قتل عام مردم
کُرد را گرفته
و همچنین
مناطق خود را حفظ
و امتیازاتی
را کسب کنند.
غافل از این
که قرار گرفتن
در چنین
مسیری، بخش
دوم برنامه ضد
انقلابی
دشمنان خلق کُرد
برای تضعیف و
سرکوب جنبش
توده های
محروم بود.
چرا که پس از
ورود نیروهای
ارتش سوریه و
نیروهای روسی
به این مناطق،
خبر از عقد
قرارداد موسوم
به "سوچی" اینبار
بین روسیه و
ترکیه رسید.
در این قرارداد
نیز که مکمل
قرارداد
آمریکا و
ترکیه علیه منافع
خلق کُرد است،
دولت روسیه
ضمن تایید
ادعاهای دولت
تروریست
اردوغان در
تروریست
خواندن
نیروهای دمکراتیک
سوریه، مطرح
می کند که
روسیه و ترکیه
"به
اراده خود"
برای "مبارزه
با هرگونه
تروریسم و
اقدامات
تروریستی"
(بخوان علیه مبارزه
مسلحانه خلق کُرد
برای دفاع از
خانه خود و
نیل به آزادی)
و "بی اثر کردن
اقدامات برای
جدایی طلبی"،
تاکید می
کنند. و توافق
می شود که
"نیروهای
پلیس و ارتش
روسیه به
همراه
نیروهای
سوریه به
منظور خارج
کردن نیروهای YPG و سلاح
های این گروه
به عمق 30
کیلومتری از
مرزهای ترکیه
از مناطق
بیرونی حوزه
عملیات "چشمه صلح"
اقدام خواهند
کرد. این
اقدامات در 150
ساعت به اتمام
خواهد رسید" و
تمامی عناصر YPG به
همراه سلاح
های خود از
منبج و تل
رفعت خارج خواهند
شد.
این
مختصری از رئوس
تحولات مهم در
کُردستان
سوریه و نمایش
غم انگیزی از
نتایج فاجعه
بار دوستی و
اطمینان
رهبری
نیروهای سازشکار
کُرد سوریه با
امپریالیست هاست
که خلق کُرد
سوریه و احزاب
مدعی رهبری آن
را در چنین موقعیت
دردناکی قرار
داده است.
سیصدهزار
آواره و بی
خانمان،
احزابی که قدم
به قدم با
پیروی از
سیاست
امپریالیست ها
بویژه آمریکا
و با پیوند
زدن سرنوشت
مبارزات
مردمی به
سیاست های این
قدرت
جنایتکار بین
المللی عملا
بخشی از منطقه
فعالیت خود را
از دست داده
اند. همکاری
در رکاب
آمریکا از
احزاب کُرد یک
نیروی به لحاظ
نظامی تضعیف
شده و رسوا
ساخت که به
دلیل ماهیت
طبقاتی خود و
ناسیونالیسم
شان نه می
خواهند و نه
می توانند از
چنبره ایجاد
شده برای خود
بگسلند. جنگ
در سوریه به
طور اسفناکی
پرده از چهره
این نیروهای
مدعی رهبری و
سیاست های
مماشات
جویانه و
نهایتا پرو
امپریالیستی
زدوده است.
مقاومت
و پایداری خلق
کُرد سوریه در
سال های اخیر
و بویژه
مبارزه با
داعش و در
کنار آن مشاهده
سیاست های
مفتضحانه
مدعیان رهبری
این جنبش در
اعتماد و
نزدیکی به
امپریالیست ها
می تواند درس های
ارزشمندی
برای آینده
مبارزات این
خلق و همچنین
خلق های تحت
ستم منطقه
داشته باشد.
به رغم این ها
متاسفانه ما
شاهدیم که در
کوران به
تسلیم محض
کشاندن احزاب
و نیروهای
سازشکار و به
زانو درآوردن
جنبش خلق کُرد
سوریه، برخی
از افراد و
نیروها و بویژه
نیروهای
ناسیونالیست
و سازشکار
ایرانی به
دلیل منافع و
خواستگاه های
طبقاتی شان به
جای درس گرفتن
از جنگ سوریه،
در جریان
بررسی و توضیح
رویدادهای
سوریه به سلاخی
حقیقت می
پردازند و با
گرفتن ظاهری
دلسوزانه
برای نیروهای
کُرد سوریه
تنها بخشی از
واقعیت را به
مردم می گویند
و این طور
جلوه می دهند
که گویا نیل
به چنین
موقعیتی
اجتناب
ناپذیر بود و
امروز نیز فقط
باید روی جنایات
ارتش ترکیه
متمرکز شد و
نباید احزاب و
نیروهای مدعی
رهبری جنبش
خلق کُرد
سوریه را با
انتقاد از
سیاست های
سازشکارانه و
فاجعه بارشان
زیر "فشار" گذارد.
این نیروها با
چنین "تحلیل
هایی" اولا نشان
می دهند که در
تفکرات و
اعمالشان به
طور شدیدی
نسبت به ماهیت
امپریالیسم و
نظام سرمایه
داری متوهمند
و هنوز از این
نیروی
ارتجاعی و
میرای
تاریخی،
خواهان "بشر دوستی"
و "دمکراسی"
بوده و برغم
هر ادعایی، برای
آن ماهیت
مترقی و قابل
اصلاح قائلند.
در حالی که
برای نیروهای
واقعا
کمونیست و آزادیخواه
مثل روز روشن
بود و هست که
دولت نژاد پرست
و ضد خلقی
ترامپ و
همکارانش در
هیات حاکمه
امپریالیسم
آمریکا ، قرار
نبود کاری به
غیر از آن چه
که علیه خلق کُرد
سوریه انجام
دادند ، در
جهت تحقق
منافع طبقاتی
خویش انجام
دهند. آیا
سیاست های
امپریالیسم
آمریکا و
روسیه و ... در
افغانستان،
عراق و بویژه
در جلوی چشمان
همین
"کارشناسان"
در کُردستان
عراق نشان
نداد که ماهیت
آمریکا به عنوان
بزرگترین
نیروی ضد خلقی
و اهریمنی
دنیا، سرکوب
انقلاب و
سرکوب هر گونه
جنبش توده ای
که از کمترین
خصلت مترقی و
ضد
امپریالیستی
و ضد نظام
وحشیانه
سرمایه داری برخوردار
است، می باشد؟
هر
فرد نسبتا
آگاه به
رویدادهای
جاری به روشنی
می داند که جنایات
انجام شده در
بحران سوریه
علیه خلق کُرد
با یک برنامه
هدفمند از سوی
دولت آمریکا و
در هماهنگی با
روسیه و سایر
مرتجعین
منطقه انجام
گرفت و در
واقع دولت
ترامپ بر خلاف
تمام وعده های
داده شده، در
نقطه ای حساس،
افسار سگ هار
خود یعنی رژیم
اردوغان را
رها و در همان
حال "سنگ"
یعنی نیروهای
مسلح احزاب کُرد
که می بایست
در مقابل این
هجوم بایستند
را نیز با
توافق گام به
گام و رضایت
خود آنان بست. رهبری
"نیروهای
دمکراتیک
سوریه" و در
مرکز آن ها "ی
پ گ" در جلوی
چشم همگان
جنبش خلق کُرد
سوریه و
دستاوردهای
ارزشمند آن را
دو دستی تقدیم
امپریالیست ها
و دشمنان این
خلق کردند. اما
نیروهای
ناسیونالیست
و سازشکار
ایرانی با اشک
و ناله، ضمن
پشتیبانی تام
و تمام از "رهبری"
نیروهای
موسوم به
"نیروهای
دمکراتیک سوریه"
و بویژه سازمان
های مدعی
رهبری خلق کُرد
سوریه، تنها
با اشاره به
بخشی از
واقعیت، به
قلب حقیقت می
پردازند. آن ها با
تقدیس
"ناسیونالیسم"
و نیروهای
مدعی رهبری
خلق کرد
سوریه، این
سیاست های ضد
مردمی را
مستقیم و غیر
مسقیم تایید
می کنند و با
این کار و صرف
نظر از نمایش
سازشکاری و
ماهیت خرده
بورژوایی خود،
توده های تحت
ستم و مبارزین
جویای حقیقت
را از درس
گیری از تاریخ
خود باز می
دارند و نمی گذارند
تا آن ها از
چنین
اشتباهات
فاحش و فاجعه
باری برای آینده
درس بگیرند.
اما بر خلاف
این نیروها،
کمونیست ها
مجبورند که در
همه حال
واقعیت را به
مردم بگویند.
در
جمعبندی باید
گفته شود که شرایط
دردناکی که در
این روزها بر
توده های تحت
ستم سوریه و
خلق کُرد این
کشور حاکم شده
شرایطی است که
به هیچ وجه نه
اجتناب
ناپذیر بود و
نه غیر قابل
پیش بینی. شکی
نیست که این
شرایط نتیجه
مستقیم سیاست
های ارتجاعی و
ضد انقلابی
امپریالیست های
ذی نفع در این
کشور می باشد
که بر بستر
سازشکاری و سیاست
های پرو
امپریالیستی
رهبران با بار
هر چه مخرب تر
و وحشتناکتری
بر دوش توده
ها خراب می
شود. در نتیجه
تمامی
نیروهای
مبارز و
انقلابی در
منطقه و سراسر
جهان باید با
هر آن چه که در
توان دارند
سیاست های
تجاوزگرانه
ضد خلقی و ضد
انقلابی
امپریالیست ها
و سگان
زنجیریشان
نظیر ترکیه
علیه خلق کُرد
و عرب سوریه
را محکوم کرده
و علیه آن به
هر شکلی که می
توانند
مبارزه کنند.
جنگ جاری علیه
خلق کُرد نشان
می دهد که گره
زدن سرنوشت
نیروها و احزاب
مدعی مبارزه
در صف خلق در
هر شرایطی و
با هر بهانه
ای به سیاست های
امپریالیست ها،
نتیجه ای جز
رسوایی و شکست
و ضربه به
توده ها در بر
نخواهد داشت؛
نشان می دهد
که مضرات
تبدیل شدن
نیروهای مسلح
توده ای به
پیاده نظام
ارتش های
امپریالیستی
چقدر دهشتناک
و زیان بار است
و نشان می دهد
که اتکاء به
قدرت های
جهانخوار و
وعده های آن ها
به جای سیاست
اتکاء به قدرت
توده ها تنها
به بن بست ختم
خواهد شد. جنگ
سوریه ماسک ها
را کنار زده و
بن بست
استراتژی های
تنگ نظرانه و
مضر
ناسیونالیست هایی
که به جای
توده ها به
امپریالیسم
متکی می شوند
را یک بار
دیگر به نمایش
گذارد. مسلماً،
توده های آگاه
و رزمنده کُردستان
با تداوم
مبارزات خود
اجازه
نخواهند داد
که
امپریالیست ها
و سگان
زنجیریشان به
آرزوی
اهریمنی خویش
در تحقق اهداف
ضد مردمی شان
یعنی سرکوب و
به تسلیم
کشاندن خلق کُرد
سوریه برسند. اما آیا
این رویدادها
درس عبرتی برای
نیروهای
سازشکار درون
صف خلق در
ایران خواهد
شد که با وجود
آن که فاقد
وزن و قدرت
احزاب هم جنس
خود در کُردستان
سوریه می
باشند، در سال
های اخیر با
تلاش برای
نزدیکی به
امپریالیست ها
به طور مضحکی
به گام زدن در
آغاز راه
فاجعه باری
پرداخته اند
که نیروهای
"برادر" و هم
جنس آن ها در
سوریه در
مراحل پایانی
آن گام می
زنند؟ برای
هر نگاه خیره
و کنکاش گر،
جنگ جاری در
سوریه ماسک
این نیروهای
ایرانی را نیز
به کنار زده
است و نشان
داده که برای
رسیدن به
آزادی تنها
باید به نیروی
توده ها تکیه
کرد.