به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 221 ، آبان ماه 1396

 

اکبر نوروزی

 

رسوائی ناسیونالیزم در همه پرسی کُردستان عراق!

 

به دنبال اینکه دولت بارزانی در کُردستان عراق اعلام کرد که قصد دارد برای روشن شدن حق تعیین سرنوشت مردم کُردستان در 25 سپتامبر یک همه پرسی برگزار کند تا معلوم گردد که مردم این منطقه خواهان استقلال  هستند، فضای ملتهبی در منطقه به وجود آمد که در چارچوب آن ما شاهد بالا گرفتن جو ناسیونالیستی گسترده ای در کُردستان بودیم. این جو به خصوص در میان نیرو های سیاسی در کُردستان ایران هم آثارش به عینه مشاهده می شد تا آنجا که خیلی از این افراد و نیرو های سیاسی ماهیت دولت اقلیم و دارو دسته بارزانی را به یک باره فراموش نمودند و یا آگاهانه آنرا لاپوشانی کردند. اگر بر احزاب رسما ناسیونالیستی کُردستان ایران حرجی نبود که برای طرح رفراندوم دولت بارزانی سینه بزنند و برنامه های آن دولت را تبلیغ کنند اما متاسفانه شاهد بودیم که کومله ای ها هم که خود را کمونیست معرفی می کنند با حرارت تمام و آشکارا به دفاع از طرح دولت بارزانی برخاستند و بار دیگر علیرغم هر ادعائی که دارند در عمل نشان دادند که هیچ گاه در تند پیچ های اجتماعی و سرنوشت ساز از موضع مارکسیسم - لنینیسم  و یا از موضع طبقه کارگر با رویداد های اجتماعی برخورد نمی کنند.

 

پس از اینکه دولت کُردستان عراق اعلام کرد که بیش از 90 درصد رای دهندگان خواهان استقلال کُردستان عراق شده اند، در جو ناسیونالیستی که چشمها را کور کرده بود چنین جلوه داده می شد که با این رفراندوم گویا به مساله حق تعیین سرنوشت مردم کُردستان عراق پاسخ داده شده و راه برای جدائی کُردستان عراق باز شده است. توهمی که طبیعتا دیری نپائید. نگاهی به نمود های این توهم و مهمتر، دلایل و ریشه ها و نتایج آن حاوی آموزش های بزرگی برای نیروهای انقلابی و بویژه جوانان مبارز کُرد است.

 

در جریان داغ شدن جو ناسیونالیستی، اکثر نیروهای ناسیونالیست و سازشکار دنباله روی خود از برنامه دولت بارزانی را با اصل حق تعیین سرنوشت توجیه می کردند. از این رو درک نیرو های سیاسی از اصل "حق ملل در تعیین سرنوشت خود" بار دیگر در محور بحث ها قرار گرفت. برای نمونه ابراهیم علیزاده دبیر اول "حزب کمونیست ایران" و رهبر کومله در گفتگوئی با نشریه "جهان امروز" می گوید: "دفاع ما از استقلال کُردستان عراق نه فقط از زاویه حق تعیین سرنوشت بلکه در عین حال با توجه به ارزیابی عینی که از وضعیت سیاسی واقعی عراق و ماهیت دولت مرکزی داریم صورت می گیرد."

 

در این جا دو مساله باید مورد توجه قرار گیرد ، اول اینکه اگر ماهیت دولت مرکزی در دفاع ابراهیم علیزاده از همه پرسی برای استقلال کُردستان یک پارامتر مهم بوده چرا ماهیت دولت بارزانی برای اعلام همه پرسی نباید مورد توجه قرار گیرد؟  آیا ابراهیم علیزاده که در همسوئی با سیاست جدایی طلبی بارزانی با وی هم آواز می شود نمی داند که ماهیت قدرت سیاسی ای که آن همه پرسی را سازمان می دهد چیست؟ و اگر می داند چرا این حقیقت در "ارزیابی عینی" وی کمترین تاثیری ندارد؟  آیا با این "ارزیابی عینی" ادعایی، کومه له موظف نبود یاد آور شود که سازماندهنده این رفراندوم یعنی جریان مسعود بارزانی در کُردستان عراق درست به دلیل ماهیت ضد مردمی اش با طرح رفراندوم در صدد تحقق خواستهای برحق خلق کُرد نیست؟ آیا چنین تحلیل گرانی نمی دانستند که دولتی که بارزانی در رأس آن قرار دارد بر کارگران و توده های ستمدیده کُرد اعمال دیکتاتوری می کند؟  آیا نمی داند که بارزانی دو سال پیش پارلمان کُردستان را تعطیل کرد؟  آیا جایگاه مسعود بارزانی در پیشبرد خطوط امپریالیسم آمریکا و ارتباط هایش با امپریالیستها و رژیم های مرتجع منطقه برای رهبران کومله امر ناروشنی است؟  آیا علیزاده نمی داند که در حداقل حدود 15 سالی که بارزانی و همپالگی هایش در حکومت هستند میلیاردها دلاری که بدستشان رسید را نه صرف ارتقاء سطح زندگی کارگران و ستمدیدگان بلکه صرف پر کردن جیب اقوام و نزدیکان خود و پر کردن حساب های بانکی شان کردند؟  آیا غارتگری و سوء استفاده های مالی و ایجاد دستگاه سرکوبی که هیچ کُرد ستمدیده ای حق ابراز کوچکترین انتقادی به حاکمین را ندارد را نمیداند؟   آیا کومه له و رهبرانش اعتراضات و مبارزات مردم علیه دولت اقلیم کُردستان و سرکوبگری های این حکومت علیه توده های کُرد را ندیده و نشنیده اند؟  اساساً چرا ماهیت دولت مرتجع مرکزی را باید در تحلیل به حساب آورد اما ماهیت دولت بارزانی را باید لاپوشانی کرد و نادیده گرفت؟

 

براستی برای کسی و نیروئی که ادعای کمونیست بودن دارد و از اصل حق ملل در تعیین سرنوشت خویش دفاع می کند نباید فرقی بین اراده مردم و سیاست بازی احزاب و جریانات بورژوائی وجود داشته باشد؟  آیا تجربه نشان نداد که دارو دسته حاکم بر کُردستان عراق چگونه به خاطر درست "ماهیت" طبقاتی شان، نتایج رفراندم خود را کنار گذاشتند؟ در حالی که اگر رأی مردم واقعاً برایشان از اهمیت برخوردار بود نمی بایست چنین می کردند.

 

در مارکسیسم اصل حق تعیین سرنوشت با اراده آزاد توده ها معنا می یابد. بنابراین، سئوال اینجاست که آیا در کُردستان شرایط  دمکراتیک برای اینکه مردم آزادانه نظرشان را بدهند وجود داشت؟  سیاستهای دارودسته بارزانی و همپالگی هایش در سالهای گذشته اصولا نشان داده اند که احزاب حاکم بر کُردستان فاقد چنین پتانسیل و عملکردی برای ایجاد و تضمین شرایط دمکراتیک در زندگی توده های خلق کُرد بوده و می باشند. 

 

تاخت و تاز نیروهای امریکایی در منطقه هم خود نشان دیگری از فقدان چنین شرایطی است. در شرایطی که ارتش آمریکا در عراق و کُردستان آزادانه در حرکت است خود فریبی محض است که مدعی وجود شرایط آزاد و دمکراتیک در کُردستان شد و از آن فراتر رفع ستم ملی را که با معضل سلطه امپریالیسم گره خورده را از مبارزه با امپریالیسم جدا نمود. واقعیت این است که مسئله حق تعیین سرنوشت و رفع ستم ملی فقط با از بین بردن مناسبات سرمایه داری و از بین بردن سلطه امپریالیستهای غارتگر امکان پذیر می باشد. تنها با از بین بردن سرمایه داران غارتگر و مزدوران حاکم است که در شرایط آزاد و دمکراتیک می توان جهت حق تعیین سرنوشت هر ملتی قدم برداشت . اما طرفداران همه پرسی بارزانی و از جمله کومه له ای ها با چشم پوشی بر ماهیت دولت اقلیم نشان دادند که اصلا به چنین اصولی توجه و باور ندارند.

 

جالب است که در شرایط سالهای دهه چهل رفیق علیرضا نابدل در کتاب "آذربایجان و مسله ملی" نادرستی نظر ناسیونالیست ها را با ذکر نمونه های عینی از شکست آنان ذکر کرده است. وی می نویسد :"اساسا آیا هنگامی که شعار آزادی ملی در چارچوب یک ولایت به عنوان شعار اساسی از جانب انقلابیون ناسیونالیست مطرح می شود بدون اینکه با مبارزه طبقاتی پرولتاریا و دهقانان سراسر کشور در پیوند نزدیک باشد و به صورت جزیی از آن در آید حتی در صورت رشد، سرنوشتی بهتر از آن که در عراق و بیافرا داشت می تواند داشته باشد؟" و سپس رفیق نابدل توضیح می دهد که چگونه در عراق رهبری جنبش ناسیونالیستی کُرد تحت نفوذ فئودال ها و مرتجعین محلی قرار گرفت و با حکومت های ارتجاعی هم پیمان گشت. آیا به رغم همه تفاوت هائی که شرایط امروز با آن سالها دارد با نگاهی به آنچه که پس از فرار مفتضحانه نیروهای دولت اقلیم از کرکوک به وجود آمد، باز هم شاهد نیستیم که چگونه جدائی انداختن بین مبارزه طبقاتی پرولتاریا و دهقانان سراسر کشور با شعار آزادی ملی، و سپردن رهبری مبارزه ملی در دست نیروهای بورژوا و وابسته، کار را به کجا می تواند برساند؟

 

براستی چرا شهر نفت خیز کرکوک که توسط نیرو های دولت اقلیم کنترل می شد با حمله نظامی  ارتش عراق و نیروهای شبه نظامی شیعه بدون هیچ مقاومتی واگذار شد؟

 

خوب امروز شواهد بقدر کافی وجود دارند که نشان دهند که رهبران اقلیم کُردستان چگونه به رغم شرکت بخشی از مردم کُردستان در همه پرسی و رای به جدائی در مقابل دولت مرکزی - که ماهیتش به ابزار توجیه گری در دست کومله تبدیل شده بود تا برای رفراندم بارزانی هورا بکشد - به این راحتی زانوی تسلیم به زمین بزنند!

 

رهبران اقلیم طی حداقل 15 سال گذشته ثابت کرده اند که در هماهنگ کردن خود با سیاستهای سرمایه داران جهانی و ماشین جنگی آنها کاملا آمادگی دارند.  چرا که اساسا با اشغال عراق توسط ارتش آمریکا به قدرت رسیده اند. آنها بنا به ماهیت ضد مردمیشان می دانند که شرط بقایشان اتفاقا پیروی هر چه بیشتر از سیاستهای اربابانشان آمریکاست که دشمن اصلی خلقهای کُرد و دیگر خلقهای منطقه می باشد.  به همین دلیل هم مردم مبارز کُرد تنها زمانی خواهند توانست به حق تعین سرنوشت خویش دست یابند که مبارزه با امپریالیسم ومزدوران داخلیش را هر چه عمیق تر سازمان داده و جهت نابودی سلطه امپریالیستها و سرمایه داران وابسته بپاخیزند.  تنها در بستر نابودی این دشمنان است که شرایط آزاد و دموکراتیک در کُردستان بوجود می آید. شرایطی که امکان تحقق حق تعیین سرنوشت را به آنها می دهد. به همین دلیل هم انکار این واقعیت از سوی هر فرد و نیروئی جز سر شکستگی نتیجه ای در بر ندارد.   بی جهت نیست که امروز سیر رویدادها و حوادث بطور برجسته ای ورشکستگی و درماندگی این نیروها و افراد را به همگان نشان داده است.

 

حق ملل در تعیین سرنوشت خویش، حق مسلم خلقها است

 

آبان 1396