به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 216 ، خرداد ماه 1396

 

جلادانی که خود را قربانی جا می زنند!

 

خرداد ماه هر سال ، یادآور یکی از خونین ترین صفحات تاریخ حیات پر مشقت و مبارزاتی مردم ما در زیر سلطه جهنمی رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی ست.  در 30 خرداد 1360 در چارچوب یک برنامه از پیش طرح ریزی شده، پاسداران و نیروهای سرکوب حکومت به فرمان خمینی مزدور در سراسر کشور وحشیانه به مردم و سازمان های مبارز و نیروهای مخالف و تمام تشکل های کارگری و صنفی موجود ، حمله برده و با هدف نابود کردن هر نشانی از آزادی و آزادی خواهی ، دست به ارتکاب چنان جنایاتی زدند که ننگ آن هیچ گاه از دامن شان زدوده نخواهد شد. این تعرض سراسری مکمل تعرض های پراکنده و اما مداوم رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی از همان اولین روز روی کار آمدن اش به انقلاب مردم ما بود؛ و پس از آن صورت گرفت که این رژیم ضد خلقی در فاصله حدود دو سال ، موفق به سازماندهی مورد نیاز خود گردید.  در  30 خرداد 60 جمهوری اسلامی به توده های مبارز و انقلابی که می کوشیدند از دست آوردهای انقلاب خود در مقابل تهاجمات جمهوری اسلامی محافظت کنند یورش سرکوبگرانه ای را سازمان داد که به واقع ، آغاز تعرض سیستماتیک این رژیم به مردم مبارز ایران بود.

 

جنایات وحشیانه ای که پاسداران رژیم در 30 خرداد 60 در کوچه ها و خیابان ها آفریدند ، در طول دهه 60 همچنان ادامه یافت به طوری که کمتر خانواده ای را می شد سراغ گرفت که جمهوری اسلامی، عزیز و عزیزانی را از آن خانواده بازداشت و به قتلگاه خویش نکشانده باشد. این دوره که بیانگر تشدید یک دوره طولانی از مصاف خونین بین انقلاب و ضد انقلاب در کشور ما بود در نقطه اوج خود با  قتل عام های هولناک سال 1367 پس از پایان جنگ ارتجاعی ایران و عراق تکمیل شد.

 

در سال 1367 ، دژخیمان رژیم جمهوری اسلامی از رهبر منفور آن یعنی خمینی مزدور گرفته تا تمام دار و دسته های موسوم به "پیرو خط امام" و یا "معتدل" همه همصدا و یکدل در دفاع از نظام استثمارگرانه حاکم به "پاکسازی" سیاه چال های کشور از انبوه شیرزنان و کوهمردان کمونیست و مبارز رای دادند تا نسل کشی سال های 60 را به سرانجام برسانند.

 

دون صفتی حاکمان در انجام این جنایت تاریخی تا بدان جا پیش رفت که جلادان حتی جرات تحویل اجساد سوراخ سوراخ شده و یا به دار کشیده شدۀ فرزندان مردم به خانواده شان را در وجود حقیر خود نیافتند. آنان همچون مردار خواران ، اجساد این عزیزان را از ترس در گورهای بی نام و نشانی به وسعت ایران دفن کردند که "خاوران" سرخ تهران ، تنها یکی از آن هاست. بدین گونه آن ها پنداشتند که "دیگر تمام شد"، مقاومت و مبارزه و انقلاب توده ها سرکوب شد. اما دشمنان زبون مردم ما که همه این جنایت ها را برای ایجاد "آرامش" به نفع سرمایه داران ایران و سرمایه داران خارجی (امپریالیست ها) انجام دادند (تا آن ها بتوانند بر خاکی که اجساد کشتگان خلق در آن ها مدفون شده، شدیدتر از گذشته به کار چپاول و استثمار کارگران و توده های محروم ادامه دهند)، نمی توانستند دریابند که خون های ریخته شده بر زمین نمی مانند.  "بذرهای ماندگار" کاشته شده در کشتزار خلق ، هر سال قد کشیدند و شکوفه دادند و هر از چند گاه یکبار در شورش های مردمی، از جمله در شورش های اوایل سال های دهه هفتاد یا در قیام دانشجویی - مردمی سال 1378 و در جنبش عظیم توده ای سال 1388 ناقوس مرگ محتوم ظالمان و نابودی نظام استثمارگرانه حاکم را به صدا درآوردند.

 

چنین بود که بر بستر تداوم مبارزات خلق زخمی ما و همچنین بر بستر افشاگری ها و مبارزات بی امان نیروهای مبارز و خانواده های شهدای دهه 60 ، خاطره ننگین جنایات جلادان و حقانیت آرمان ها و خون آن ها با وجود گذشت چند نسل از ذهن مردم ما و بویژه جوانان پر شور و مبارز نسل های بعدی زدوده نشد و همین واقعیت به عنوان یک انبار باروت دائمی، کاخ های ستمگران و حیات رژیم تبهکار جمهوری اسلامی را تهدید کرده و می کند.      

 

امسال در 14 خرداد 1396، یعنی در سالروز مرگ خمینی مزدور، رهبر و بنیانگذار رژیم ظلم و جنایت جمهوری اسلامی ، خامنه ای طی سخنانی با رسوایی تمام به دفاع دوباره از جنایات هولناک رژیمش علیه مردم ما در دهه 60 پرداخت. ولی فقیه رژیم با این سخنرانی ، یک بار دیگر بر زخم های التیام ناپذیر هزاران هزار بازمانده شهدای دهه 60 ، نمک پاشید و بیشرمانه از انبوه چوبه های دار ، جوخه های اعدام و تیرهای خلاص مزدوران بر پیکر نسلی از پاکترین فرزندان مردم ما و در یک کلام از حمام خونی که جمهوری اسلامی در آن سال ها در سراسر کشور به راه انداخت به عنوان "پیروزی های بزرگ" رژیمش نام برد. در کنار این دفاع تمام قد از جنایت و خونریزی ، خامنه ای ، فریبکارانه با اظهار نگرانی در باره "خطر تحریف" وقایع این دوره ، به تمام جناح های درونی حکومت هشدار داد که در اظهار نظرات شان در باره وقایع خونین دهه 60 باید چنان کنند که "جای شهید و جلاد عوض نشود". چرا که وی در این سخنان از دهه 60 به عنوان یک "دهه تعیین کننده و حساس" در کشور یاد کرد که اکنون مورد "تهاجم" قرار گرفته است.

 

نخستین نکته ای که در سخنان نفرت انگیز خامنه ای و چرایی واکنش "قاطعانه" وی به چشم می خورد، احساس ناامنی و هراس آشکاری ست که کاربدستان جمهوری اسلامی از مطرح شدن دوباره و وسیع رسوایی جنایات جمهوری اسلامی علیه توده ها در دهه 60 ، در افکار عمومی از خود نشان می دهند. همه می دانند که در جریان نمایشات انتخاباتی اخیر ریاست جمهوری ، رژیم در جریان مهندسی این کارزار ، مجبور شده بود برای گرم کردن تنور نمایشات این دوره ، ابراهیم رئیسی (یکی از اعضای هیأت مرگ در ارتباط با کشتار زندانیان سیاسی در سال 1367) را به عنوان یکی از کاندیداها و در واقع "لولو خورخوره"در مقابل روحانی به صحنه سیرک "انتخابات" بفرستد، تا از طریق تظاهر به احتمال انتخاب این دژخیم ، تعداد بیشتری را به پای صندوق های رأی بکشاند. اما برغم چنین تلاشی برای نمایش انتخاباتی حکومت ، آگاهی مردم - و به ویژه جوانانی که فریب تبلیغات ننگین جمهوری اسلامی را نخوردند - از ماهیت و سوابق رئیسی دژخیم ، باعث شد که این ترفند خود به ابزار برجسته ای در اثبات ورشکستگی این نمایشات حکومتی و افشای کلیت رژیم جمهوری اسلامی تبدیل شود. رقابت بین یک دژخیم شناخته شده و رسوا یعنی رئیسی با جلادی نظیر روحانی که خود در همان زمانی که رئیسی و  پورمحمدی (همکار این دژخیم و وزیر دادگستری روحانی) در هیأت مرگ دست اندرکار کشتار زندانیان سیاسی بودند ، در مقام تأئید کننده آن کشتارها (در شورای امنیت ملی) قرار داشت ، فرصتی برای ابراز تنفر گسترده جوانان آگاه نسبت به رئیسی را که دستش تا مرفق به خون مبارزان و نسلی از بهترین فرزندان مردم ایران آلوده است به وجود آورده و استهزای نمایشات انتخاباتی را از طرف آنان فراهم سازد.

 

وسعت نفرت توده ها از رئیسی ها و سایر آمران و عاملان جنایات دهه 60 ، آن قدر آشکار بود که حتی روحانی جنایتکار هم کوشید در سخنرانی های انتخاباتی اش ، بیشرمانه از رئیسی به عنوان یکی از "آن هایی" نام ببرد که "فقط زندان و اعدام بلدند"؛ بیشرمانه ، چرا که روحانی خود مظهر برجسته یکی از "آن ها" بود. در نتیجه با توجه به وقایع و مسایل طرح شده در تبلیغات انتخابات اخیر ، تاکید برجسته رهبر رژیم در سخنانش بر حقانیت کشتار مردم و اعدام های دهه 60 و هشدار به "منتقدین" حتی مصلحت گرا، نشانگر نیازی ست که جمهوری اسلامی برای تعرض به تاریخ و تحریف آن به منظور تشدید فریب مردم احساس می کند. چرا که وی می داند مردم ما به رغم تبلیغات جهنمی طبقه حاکم ، هم چهره جلادان و جنایتکاران رنگارنگ خلق در هیات گردانندگان جمهوری اسلامی را خوب می شناسند و هم شهدا و جانباختگان مبارز در راه تحقق آرمان های مردمی خود را فراموش نکرده اند. در نتیجه این ولی فقیه رژیم یعنی خامنه ای ست که به خاطر بیم از رشد آگاهی جوانان و  احساس خطر برای رژیمش ، در ذهن جوانان امروز می کوشد تا نسلی از گل های سرخ سرزمین ما یعنی انقلابیون و مبارزین دهه 60 را "جلاد" و تلی از علف های هرز و مرگبار یعنی دژخیمان و مزدوران امپریالیسم و ارتجاع را به عنوان "قربانی" جلوه دهد. و البته همه می دانند این آخوند مزدور در این امر استاد است ، چرا که روضه خوانی و تحریف تاریخ برای فریب توده های ستمکش ، یکی از پیشه های ناشرافتمندانه ولی دائمی امثال خامنه ای و هم کیشانش در جمهوری اسلامی بوده است.

 

صرف نظر از تلاش خامنه ای برای "عوض" کردن جای "شهید" و "جلاد" در این سخنرانی یک تحریف بسیار مهم دیگر نیز وجود دارد که روشنگری در مورد آن بویژه برای نسل جوانی که در امر کنکاش در تاریخ مبارزاتی خویش می باشد ، مهم است.  وی در سخنرانی زهرآگین و فریبنده خویش از دهه شصت، به عنوان "دهه مبارزه با تجزيه طلبی" نام برد و به این ترتیب کوشید تا به زعم خویش با انتساب صفت "تجزیه طلب" به خلق کُرد ، اولاً جنایات و شقاوت های رژیم خود و از جمله "جهاد" علیه مردم کُردستان و کشتار و قتل عام بیشمار کودکان و زنان و توده های تحت ستم و بی دفاع مردم کُرد در همان ماه های اول روی کار آمدن جمهوری اسلامی را مشروع و مقبول جلوه دهد. ثانیاً کوشش رهبر جمهوری اسلامی برای "تجزیه طلب" نامیدن مردم کُرد در آن دوره تلاشی مذبوحانه می باشد.  چرا که علاوه بر تمامی اسناد تاریخی موجود ، وجود سازمان های انقلابی و نسلی از شاهدین زنده که خود در مبارزات آزادیخواهانه خلق کُرد مستقیما شرکت داشته اند و بسیاری از نیروها و یاران شان یعنی جوانان پرشور و رزمنده را در جریان مبارزه برای آزادی و رهایی خلق قهرمان کُرد در لباس پر افتخار "پیشمرگه" از دست داده اند ، گواه غیر قابل انکاری از دروغگویی و فریبکاری جمهوری اسلامی را در مورد مبارزه با "تجزیه طلبان" به نمایش می گذارد.  همه می دانند که سازمان چریکهای فدایی خلق ایران که بعد از قیام ، بزرگترین نیروی سیاسی در جنبش خلق کُرد بود ، به جای سازمان دادن مبارزه مسلحانه این خلق دلیر علیه رژیمی که دشمنی خود با مردم را با حمله خونین به محرومترین توده ها در کُردستان آشکار کرده بود ، دستور خلع سلاح (آشپیتال) در مقابل این رژیم خونخوار صادر کرد و در نتیجه مردم کُردستان از این سازمان روی برگرداندند و از آن مقطع ، نیروهای اصلی شرکت کننده در جنبش خلق کُرد و در جنگ خونینی که با فرمان "جهاد" خمینی مزدور علیه مردم کُردستان تشدید شد، عبارت از حزب دمکرات کُردستان ایران و سازمان انقلابی زحمتکشان کُردستان - کومه له بودند. این دو نیرو هر یک در مناطق مختلف کُردستان دارای پایگاه وسیع اجتماعی در میان مردم کُردستان بودند و توسط توده های رنجدیده در مقابل حکومت سرکوبگر و جنایتکار پشتیبانی می شدند.

 

شعار هر دوی این احزاب  مبارزه برای کسب "خودمختاری" خلق کُرد در ایران و نه جدایی و به زعم خامنه ای تجزیه ایران بود. به طور مثال شعار محوری و معروف حزب دمکرات کُردستان ایران "دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کُردستان" بود. اصولا مطالعه اسناد و تاریخ زنده مبارزات خلق کُرد نشان می دهد که خلق کُرد همواره مبارزات آزادیخواهانه خویش را در پیوند با مبارزات خلق های تحت ستم تمام ایران می دید و شعارهای سازمان های سیاسی اصلی کُرد نیز انعکاسی از این خواست بود.  در نتیجه هیچ گاه بدون دست یازیدن به دروغ و تحریف تاریخ (کاری که خامنه ای بیشرمانه به آن دست می زند) نمی توان مدعی شد که سرکوب وحشیانه ، اعدام و شکنجه و قتل عام های جمهوری اسلامی در کُردستان از جمله در طول دهه 60 به دلیل مبارزه این رژیم سرکوبگر با "تجزیه طلبی" بوده است. 

 

در مورد سازمان های سیاسی دیگر فعال در جنبش خلق کُرد می توان به تجربه مشخص سازمان خود ما یعنی چریکهای فدایی خلق ایران تاکید کرد که ضمن شرکت فعال در جنگ تحمیلی جمهوری اسلامی به خلق کُرد و ایستادن در جبهه مبارزات آزادیخواهانه خلق کُرد ، همواره با بلند کردن پرچم ضرورت رفع ستم ملی و دفاع از حق ملل در تعیین سرنوشت خویش ، مدافع پیوند مبارزات قهرمانانه خلق کُرد با مبارزات انقلابی سراسری کارگران و توده های محروم و سایر خلق های تحت ستم ایران علیه دشمن مشترک یعنی امپریالیسم و رژیم وابسته جمهوری اسلامی بوده و می باشد.  چریکهای فدایی خلق در این راه با تقدیم شهدای بسیاری به جنبش خلق کُرد ، همواره و پیگیرانه از حق خلق کُرد در تعیین سرنوشت خویش دفاع کرده و بهترین شکل تحقق این اصل در یک محیط دمکراتیک و فارغ از سرکوب و دیکتاتوری را تحقق خودمختاری این خلق در چارچوب یک ایران آزاد و دمکراتیک اعلام کرده بودند.  (رجوع کنید به جزوه موضع ما در قبال مسئله ملی در ایران به طور کلی و در کُردستان به طور مشخص - از انتشارات چریکهای فدایی خلق ایران - اسفند 1362- http://www.siahkal.com/publication/nationality-question.htm) 

 

بر خلاف دروغ های خامنه ای و سایر مرتجعین غالب و مغلوب در نظام حاکم ، چه سازمان های سراسری و چه نیروها و احزاب محلی در گیر در جنگ کُردستان و جنبش خلق کُرد ، هیچ یک تجزیه طلب نبودند.  اما رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی برای توجیه اعمال وحشیانه خود در کُردستان در شرایطی که با تمام قوا با استفاده از ارتش و سپاه پاسداران ضد خلقی و مزدوران محلی خود یعنی جاش ها ، هزاران تن از مردم بی گناه خلق کُرد را کشته و مجروح می نمود، خانه و کاشانه آن ها را بر سرشان ویران می کرد ، آن ها را آواره و دربدر می کرده ، می کوشید از پیشمرگان قهرمان کُردستان یعنی دختران و پسران زحمتکش ، فداکار و آگاه خلق کُرد ، چهره مشتی تجزیه طلب و وابسته به بیگانه ارائه دهد که البته این تاکتیک ضد انقلابی و کثیف هیچ گاه در اذهان مردم آگاه ایران کارگر نیفتاد و کُردستان به حق ، از جانب توده های تحت ستم ما در ایران تا سال ها لقب پر افتخار "سنگر انقلاب ایران" را گرفت.

 

واقعیت این است که ولی فقیه جمهوری اسلامی در سال های سیاه دهه 60 ، خود چه به عنوان یکی از اعوان و انصار نزدیک خمینی جنایتکار ، و چه در نقش رئیس جمهور یک رژیم سرکوبگر ، نقشی کلیدی در تصمیمات کلان این رژیم و از جمله تداوم جنگ خانمان سوز با عراق ، جنگ ضد مردمی در کُردستان ، سرکوب خلق های تحت ستم ، قتل عام سال 67 و ... ایفا کرده است و به دلیل ایفای همین نقش ضد انقلابی ، از متهمان اصلی جنایات دهه 60 و سال های پس از آن در بارگاه عدل محتوم مردم ماست. به همین دلیل هم دروغ پردازی های وی در سخنرانی اش تلاش جلادی ست که خود را قربانی جلو می دهد.  

 

سخنان اخیر خامنه ای، دفاع صریح وی از کشتار و قتل عام سیستماتیک توده ها و مخالفین نظام در طول دهه 60 ، دفاع از جنگ کثیف و ضد مردمی علیه خلق کُرد و تلاش او برای نمایش قاطعیت ضد انقلابی طبقه حاکم در تمامی این موارد به افکار عمومی بیش از هر چیز کوس رسوایی جلادهایی نظیر وی و کارگزاران رژیمش را در مقابل مردم به نمایش می گذارد. این دفاع تمام قد از سیاست های ننگین و جنایات دهه 60 و "حساس" خواندن آن نشان می دهد که جمهوری اسلامی چگونه و با اتکا به کدام شیوه های جهنمی توانست در دهه "سرنوشت ساز" 60 ، پایه های ضد خلقی حکومت خود را محکم کند. اما همان گونه که تاریخ مبارزه استثمار شوندگان و محرومان علیه استثمار کنندگان نشان داده در این نبرد دیر یا زود پیروزی با محرومان است. محرومانی که با تنی مجروح ولی ایستاده بر پاهای ایمان ، هر روز با مبارزات و مقاومت های خود خطاب به همه جلادان حاکم فریاد می زنند "نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم، با انقلاب علیه استثمارگران، به آتش می کشیم بساط دار و شکنجه را".