به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 203 ، اردیبهشت ماه 1395

نادر ثانی

 

بخش اول

 

جو هیل، شورشی آوازه‌خوانی که به خاک و خون کشیده شد اما هرگز نمُرد!

 

روز شنبه ۲۰ نوامبر ۱۹۱۵ در نوشته‌ای در روزنامه آمریکایی "نیویورک تایمز New York Times" چنین آمده بود: "مرگ، هیلستروم را برای ثبات اجتماعی خطرناک تر از آن می‌کند که او در دوران زندگیش چنین خطری را ایجاد می‌نمود. جریان انقلابی با ایمانی راستین به آن که او به مانند یک قهرمان و یک پیشگام جان داد رشد خواهد کرد."  روز پیش از آن، جمعه ۱۹ نوامبر ، "جو هیلJoe Hill " ترانه‌سرا و خواننده‌ای انقلابی که سال ها در راستای قدرت‌گیری سندیکاهای کارگری و در راه رسیدن به جامعه‌ای آزاد و عادلانه مبارزه‌ای بی‌امان کرده بود در شهر "سالت لِیک سیتی Salt Lake City " مرکز ایالت "یوتا Utah " در ایالات متحده آمریکا به جوخه تیرباران سپرده شده بود.

 

و آن چه در راه بود نشانگر آن بود که نیویورک تایمز در پیش‌بینی خود محق بوده است. روز پنجشنبه ۲۵ نوامبر روز به خاک سپردن خاکستر جو هیل بود و گویی که بی‌چیزان از خواب برخواسته بودند. زمان به خاکسپاری بازمانده فردی بود که چنین سروده بود:

 

"تمامی بردگان جهان، از خواب برخیزید!

زنجیر در هم کوبیده و حق خود را بگیرید!

تمامی حقوقی که از شما دزدیده می‌شود،

به چربی‌های بدن زالوصفتان می‌افزاید.

آیا می‌خواهید که از گهواره تا گور

در خاکستر خود دست و پا بزنید؟

آیا نمی‌خواهید زندگی‌ای جز اسارت داشته

و روزگار را چون برده‌ای سر به‌زیر و مطیع

به سر نبرید؟"

 

در شیکاگو بیش از سی هزار نفر برای بدرود گفتن به او گرد هم آمده بودند و سروده‌های او را فریاد می‌کردند. بی‌چیزانی که از جانب حکومت و رسانه‌های مطیع آنان "ولگرد" لقب گرفته بودند در این روز که هوا بیش از حد معمول در یک روز نوامبر گرم بود ، جمع شده بودند تا با نیروی دست ها و پاها و حرکت لبان خود را نشان داه و فریاد سر دهند که "جو نمرده است. او با ماست."

 

سندیکای رادیکال "کارگران صنعتی جهان Industrial Workers of World (IWW)" برای جمع شدن به یادبود جو هیل فراخوان داده بود و موج جمعیت در خیابان از این پیاده‌رو تا آن پیاده‌رو جاری بود. همه با هم یکی از سروده‌های جو هیل را به یاد او می‌خواندند:

 

"بدون اتحاد کار پیش نمی‌رود.

مرد و زن، دست در دست

می‌باید بر سرمایه مشت بکوبیم

هم چو موجی پُرقدرت که به ساحل می‌کوبد.

رفقا بیایید!  خود را سازماندهی کنید!

تنها ، توان بسیاری نداری!

اما چون خس و گِل همگام با هم ‌شوید.

آن گاه آینده از آن ما خواهد بود!

 

"جو هیل" به اتهام شرکت در قتل "جان جی موریسون John G. Morrison" و پسر او "آرلینگ موریسون "Arling Morrison، که در ساعت ۱۰ شب روز ۱۰ ژانویه ۱۹۱۴ دستگیر شده، محاکمه شده و به کام مرگ فرستاده شده بود. جان موریسون، فردی که تا چندی پیش پلیس بود و حالا به همراه دو پسرش آرلینگ  و مرلین در یک قصابی کار می‌کرد ، بارها به این و آن گفته بود که به عنوان یک پلیس سابق ، دشمنان بسیار دارد و می‌ترسد که روزی یکی از آن ها او را به قتل برساند. "مرلینMerlin " پسر ۱۳ ساله جان موریسون که در هنگام تیراندازی در مغازه بود اما در آن لحظه جان سالم به در برده بود ، گفته بود که دو نفر مسلح که شالی سرخ‌رنگ بر چهره داشتند وارد مغازه شده و به سوی پدرش شلیک کرده و هم زمان فریاد سر داده بودند که "حالا دیگه گیرت انداختیم". پس از این تیراندازی برادرش آرلینگ، اسلحه پدر را برداشته و به سوی آن دو مرد شلیک کرده بود که آن ها هم با شلیک متقابل او را از پای در آورده بودند.

 

همان شب پلیس چهار نفر را به اتهام شرکت در این حادثه دستگیر کرد. دو تن ار آنان در تلاش بودند که به وسیله قطار فرار کنند که گیر افتادند و سپس معلوم شد که به اتهام شرکت در سرقتی مسلحانه در شهر "پرسکوتPrescott " در ایالت "آریزونا Arizona" تحت تعقیب هستند. نفر سوم با شالی خونین در نزدیکی مغازه موریسون دستگیر شد. او ادعا داشت که بیگناه است و در پیش جریانی مذهبی که در همان نزدیکی ها جایی برای خوابیدن به بی‌خانمانان عرضه می‌داشت به سر می‌برد؛ ادعایی که پس از آن معلوم شد که نادرست بوده است. فرد چهارم پسر ۱۹ ساله‌ای بود که گلوله‌ای که از کالیبر ۳۸ شلیک شده بود در بازو داشت و در بازجویی مدعی شده بود که در جریان تیراندازی در مغازه موریسون مجروح شده است.

 

هم زمان ـ همان شب ۱۰ ژانویه ـ در ساعت ۵،۱۱ شب ، جو هیل به دکتری به نام "فرانک مک‌هیو Frank McHugh" مراجعه کرده و از او خواسته بود که به او که زخمی شده بود کمک کند. جو هیل به دکتر گفته بود که در جریان کشمکشی در مورد یک زن مجروح شده است. گلوله‌ای که به جو هیل اصابت کرده بود به سینه او وارد شده و از پشت او و زیر شانه‌اش بدون آن که صدمه‌ای به ارگان های بدن او بزند خارج شده بود. فرانک مک‌هیو که بعداً در گزارشی که به پلیس داده بود مدعی شده بود که جو هیل با خود اسلحه‌ای داشته است زخم های جو هیل را پانسمان کرده، برای او ماشینی اجاره کرده و او را به طرف خانه‌اش روانه کرده بود. گفته شده است که در راه رفتن به خانه ، جو هیل از راننده درخواست کرده بود که در جای تاریکی بایستد و سپس برای چند دقیقه از ماشین خارج شده بود. فرضیه دادستان آن است که در این دقایق جو هیل اسلحه خود را، اسلحه‌ای که هیچ گاه پیدا نشد، را پنهان کرده است.

 

در ابتدا فرضیه پلیس آن بود که موریسون و پسرش در جریان یک انتقامجویی به قتل رسیده‌اند و قتل آن ها را با دو تلاش دیگر برای سرقت از مغازه بی‌ارتباط نمی‌دانستند ، اما فردای آن‌روز زمانی که دکتر فرانک مک‌هیو با آن ها تماس گرفته و جریان مراجعه جو هیل و زخم های او را با آن ها مطرح کرد، بهتر دیدند که سری به او بزنند. هنگامی که پلیس با اسلحه‌های آماده به خانه‌ای آمده بود که جو هیل در آن اقامت داشت، جو در تختخواب بود. طبق گفته پلیس آن ها از او خواسته بودند که بی‌حرکت باشد و بلافاصله به سوی دست جو هیل که دست خود را به سوی میز بالای سرش دراز کرده بود شلیک نموده بودند. پلیس در گزارش خود اشاره کرده بود که آن ها در این اندیشه بودند که جو هیل بر آن است که اسلحه بردارد اما نه بر روی میز و نه در جای دیگری در اتاق جو هیل اسلحه‌ای موجود نبود و گویا جو تنها می‌خواست شلوار خود را بردارد! البته جو هیل بعداً این ادعای پلیس را رد کرده و گفته بود که شلیک به طرف او زمانی صورت گرفته بود که او دست خود را به علامت تسلیم در بالای سر خود داشت.

 

جو هیل شرکت خود در سرقت مسلحانه و قتل موریسون‌ها را انکار کرده و در مورد زخمی شدنش همان داستان پیشین را تکرار کرده و اضافه کرده بود که برای حفظ آبروی زنی که درگیری بر سر او اتفاق افتاده بود حاضر به افشای نام ضارب و یا نام آن زن نیست.

(ادامه دارد)