به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 198 ، آذر ماه 1394

 

به یاد انگلس رهبر کبیر پرولتاریا !

 

(به مناسبت یکصد و نود و ششمین سالگرد تولد انگلس)

 

فردریک انگلس در شهر "بارمن" در منطقه "راین پروس" بدنیا آمد. کمونیست بزرگی که همچون یار و رفیق همرزمش کارل مارکس، سراسر زندگی خود را وقف مبارزه در راه رهایی طبقه کارگر نمود و آموزش هایش در این زمینه هنوز هم راهنمای مبارزه رهایی بخش کارگران است.  انگلس و مارکس که کار مشترک و طولانی شان به بنیانگذاری سوسیالیزم علمی و رشد و گسترش آن در جنبش طبقه کارگر انجامید از معدود متفکرینی هستند که افکار و ایده هایشان بر افکار انسانی تاثیر بس بزرگ و سترگی داشته و هنوز هم یاد و خاطره انقلابی آنان و آموزش های علمی شان شور مبارزاتی و چشم انداز پیروزی در طبقه کارگر می آفریند و راهنمای مبارزاتی طبقاتی کارگران است.  برای این که انگلس را بهتر بشناسیم باید همچون خود او که در برخورد با پدیده های مختلف به بررسی زمینه تاریخی آن ها می پرداخت ، زمینه تاریخی و دورانی که که او در آن می زیست و تاثیرات آن شرایط بر تفکرات انگلس را مورد توجه قرار دهیم؛ چرا که در حقیقت افکار او محصول یک محیط اجتماعی معین و دوران تاریخی خاصی بود که او در آن متولد گشته و رشد یافت.

 

دوران 70 ساله 1760 تا 1830 که تولد انگلس در آن قرار دارد در تاریخ جهان دوران "انقلاب صنعتی" نامیده می شود. اصطلاحی که اولین بار از سوی انگلس برای توصیف این دوره به کار گرفته شده است.  با انقلاب صنعتی و رشد شیوه تولید سرمایه داری به جای کارگران قدیمی ای که از قرون 16 و 17 رشد کرده و حتی در نیمه اول قرن 18 نیز جمعیت قابل ملاحظه ای را تشکیل می دادند، در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 طبقه ای از کارگران به وجود آمد که بخش وسیعی از جمعیت را در بر می گرفت. این همان پرولتاریا طبقه دوران ساز ما بود که با قامتی هر چه استوارتر در صحنه اجتماعی ظاهر شده و تاثیر تعیین کننده ای در کلیه مناسبات اجتماعی به جای می گذارد. در این دوران یعنی در بطن "انقلاب صنعتی"، انقلاب کبیر فرانسه در 1789 روی داد که منجر به حاکمیت بورژوازی در فرانسه شد و تاثیرات بس بزرگی در اروپا باقی گذاشت و سپس در همین دوران ما مواجه می شویم با شورش های وسیع کارگران علیه ماشین و شیوه های تکنیکی تولید در انگلستان به سال 1815؛ امری که نشان می داد  طبقه جدید ضمن آن که علیه شرایط دهشتناک کار و زندگی خود به اعتراض برخاسته اما از دلایل واقعی وضعیت فلاکت بار خود آگاهی ندارد و سپس قتل عام وحشیانه کارگران منچستر در سال 1819 و سرانجام انقلاب ژوئیه 1830 در فرانسه. این حوادث که همه بیانگر تلاطمات شدید طبقاتی در آن زمان بود تاثیرات بزرگ خود را در سراسر اروپا و ازجمله ایالت راین پروس یعنی منطقه ای که انگلس در آن تولد یافت و از همه نقاط آلمان صنعتی تر بود بر جای می گذاشت.

 

این دوران یعنی دوران نابودی قطعی فئودالیسم و رشد غول آسای شیوه تولید سرمایه داری و ظهور جنبش طبقه کارگر در بطن آن، جنبشی که هنوز به آگاهی و علم شرایط رهایی پرولتاریا نرسیده بود نمی توانست با مبارزات شدید ایدئولوژیکی همراه نباشد. واقعیت این بود طبقه دوران ساز ما ضمن مبارزه علیه اجحافاتی که بر او می شد ستم هایی که از سوی سرمایه داری بر او اعمال می گردید، می رفت تا به ایدئولوژی و برنامه های خاص خود دست یابد.

 

انگلس در این زمان در سن 19 سالگی با طرد همه گرایشات مذهبی، به مثابه یک دمکرات انقلابی به صحنه پیکار طبقاتی وارد شد و به دلیل استعدادهای فراوانش خیلی زود یکی از نویسندگان معروف منطقه خود گردید. و ضمن پیوستن به "هگلی های جوان" در سال 1841 به طور داوطلبانه وارد گارد توپخانه برلين شد و در همین جا بود که در حالی که جزء افراطی ترین جناح چپ فلسفه هگل شمرده می شد، با مارکس آشنا گردید.

از این زمان به بعد زندگی انگلس و مارکس، بطور وسیعی به هم تنیده می گردد و دیگر نمی توان به زندگی و آثار انگلس اشاره کرد بدون این که همکاری و تاثیرات کارمشترک 4 ساله اش با مارکس را از نظر انداخت.  به واقع زندگی این دو انسان طراز نوین و دو رهبر کبیر پرولتاریا چنان در هم تنیده است که یکی بدون دیگری به درستی قابل بررسی نمی باشد. و در حالی که انگلس فروتنانه در مورد مارکس تاکید می کند که: "تئوری مارکسیسم به حق به نام مارکس باید نامیده شود"، مارکس نیز در توصیف زحمات انگلس می گوید: "بدون کمک فداکارانه انگلس برای من غیر ممکن بود که کار عظیم بر روی سه جلد کاپیتال را به انجام برسانم".

انگلس در سال 1870 با برعهده گرفتن چند مسئولیت مارکس توانست انرژی مارکس را برای کار روی کاپیتال آزادتر سازد . وی در این سال به عضویت شورای عمومی انترناسیونال درآمد و به عنوان یکی از فعالترین و با پشتکارترین اعضای این شورا که توسط کنگره بین الملل و از کارگران کشورهای مختلف تشکیل شده بود، نقش ارزنده ای ایفا نمود. انترناسیونالی که از سال 1864 تا 1872 جنبش بین المللی کارگران را رهبری می نمود.

پس از مرگ مارکس، انگلس وظیفه داشت هم کارهای ناتمام مارکس را به پایان برساند و هم به تنهایی پاسخگوی مسایلی گردد که در مقابل مارکسیسم قرار داشت. وظیفه ای که با کار خستگی ناپذیر به انجام رساند. انگلس پس از مرگ مارکس در سال 1883 بویژه در انترناسیونال دوم توانست نقش تعیین کننده ای را در پیوند دادن جنبش کارگری و مارکسیسم، در تدوین استراتژی انقلابی پرولتاریا و در مبارزه با اپورتونیسم ایفا نماید.

 

از جمله آثار انگلس که نقش دوران سازی در تاریخ مارکسیسم باقی گذارد "آنتی دورینگ" بود که به نسل جوانی که به سوی مارکسیسم می گرویدند یاد می داد که چگونه سوسیالیزم علمی را بیاموزند و مبانی فلسفی آن را درک کنند.

 

در سالگرد تولد فردریک انگلس کبیر، رهبر فکری و عملی جنبش طبقه کارگر بین المللی باید با درس گیری از تلاش های خستگی ناپذیر او در راه تحقق اهداف طبقه کارگر با عزمی راسخ در راه تحقق تئوری این طبقه تا به آخر انقلابی گام نهاد و باید به خاطر داشت که مارکس و انگلس نه تنها زندگی خود را صرف تدوین تئوری پرولتاریا نمودند بلکه با همه وجود در راه تحقق آن نیز گام برداشته و با جمع بندی مبارزات طبقه کارگر همواره تاکید داشتند که برای این که پرولتاریا بتواند قدرت سیاسی را کسب کند و ساختمان جامعه سوسیالیستی را آغاز کند اول باید ماشین بوروکراتیک - نظامی بورژوازی ویران و نابود سازد تا سپس با اعمال دیکتاتوری پرولتاریا در جهت ساختمان سوسیالیزم گام بردارد. این رهنمود مشخص که تجربیات خونبار کمون پاریس و انقلاب کبیر اکتبر و دیگر انقلابات کارگری آن را به عینه ثابت کرده است در شرایط رشد و گسترش رفرمیسم و رویزیونیسم در جهان که به اشکال و صور گوناگون علیه دیکتاتوری پرولتاریا سخن می گویند و به این طریق اندیشه های مارکس و انگلس را رد می نمایند باید سرلوحه فعالیت ها و عملکرد های همه کمونیست ها و من جمله کمونیست های میهن مان قرار گیرد. باشد تا با درک هر چه وسیعتر آموزش های مارکس و انگلس، آرمان های والای آنان را که جز آرمان های میلیون ها کارگر رنجبر نمی باشد ، در جامعه خود متحقق سازیم.