به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 196 ، مهر ماه 1394

 

جنبش 88 و سازماندهی "اشرار و اراذل"

با گذشت بیش از 6 سال از سرکوب وحشیانه جنبش توده ای سال 88، خیزش مردمی ای که سران این رژیم شیادانه آن را "فتنه" نام نهادند، هر روز شواهد بیشتری از روش های سرکوب این جنبش مردمی علیه رژیم سراپا جنایت جمهوری اسلامی و ابعاد وحشی گری دولتمردان حاکم در به خاک و خون کشیدن توده های به جان آمده در مقابل چشم همگان قرار می گیرد.

اخیراً بدنبال کشته شدن سردار حسین همدانی، یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران و از فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی در جریان نقش آفرینی های ضد انقلابی جمهوری اسلامی در جنگ سوریه، رسانه های حکومتی مصاحبه ای از این فرمانده اهریمنی سپاه پاسداران منتشر کرده اند که بخشی از آن، توضیح تاکتیک های تبهکارانه دیکتاتوری حاکم در سرکوب جنبش مردمی سال 88 بوده و نقش ضد خلقی این مقام نظامی در این جنایت را از زبان خود او بیان می کند. او در این مصاحبه با بیشرمی تمام صراحتاً راجع به "ابتکار" خود در سازماندهی هزاران تن از "اشرار و اراذل" در شهر تهران به منظور سرکوب مردم در "حوادث 88" سخن سرایی می کند. این سردار معدوم سپاه که در مقطع مذکور ، فرمانده سپاه تهران بود در این زمینه اعترافاتی کرده است که از یک طرف با وضوح اوج ددمنشی و ظرفیت ضد خلقی ماشین سرکوب جمهوری اسلامی هنگام مقابله نظام گندیده حاکم با بحران ها را به نمایش می گذارد و از طرف دیگر اظهارات او بیانگر مکانیزم هایی ست که ضد انقلاب حاکم به دلیل ناتوانی اش در استفاده از ابزارهای معمولی و رسمی در سرکوب یک توده عظیم به پا خاسته به کار گرفت.  هم چنین در این اظهارات به روشنی حقایقی چند در مورد جنبش توده ای سال 88 آشکار می گردد.

 همه می دانند که خیزش سال 88 حاصل تشدید فشارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی وارد بر حیات و معاش میلیون ها تن از کارگران و زحمتکشان و اقشار بی چیز و محروم جامعه بود. این فشار ها وضعیت بحرانی ای را بوجود آورد  که در نقطۀ اوج خود، سرانجام در مقطع انتخابات فرمایشی سال 88 به انفجار خشم متراکم توده ها انجامید و سیل ناشی از قدرت مردم، خیابان های تهران و چند شهر بزرگ دیگر را به صحنه رویارویی توده های بجان آمده با دیکتاتوری حاکم تبدیل نمود.  گرچه در این جنبش اقشار و طبقات مختلف با خواست های متفاوت شرکت داشتند، اما به خاطر حضور انبوه بی چیزان و محرومان در میان این توده ظاهراً بی شکل ، هر چه که جنبش ادامه می یافت رادیکال تر شده و مردم بپاخاسته با شعارهای نابودی جمهوری اسلامی و مرگ بر ولایت فقیه و سرنگونی نظام با دست خالی به پیکار با نیروهای سرکوبگر و تا بن دندان مسلح حکومت رفتند.

این جنبش پس از فراز و نشیب های بسیار و ماه ها نبرد جوانان و زنان و توده های مبارز در شرایطی که نیروهای ضد انقلابی بی وقفه سعی در منتسب کردن این جنبش به خود می کردند، به دلیل عدم وجود یک رهبری متشکل انقلابی در رأس آن موفق به پیشروی بیشتر نشد و نهایتا در مصاف نابرابر با یک نیروی سرکوبگر مسلح و گله های مزدور سازمان یافته از سوی حکومت و وزارت اطلاعات آن به خون نشست. این جنبش با شعارهای مرگ بر جمهوری اسلامی و ستون آن یعنی ولایت فقیه در وسیع ترین سطح به ویژه در میان جوانان، زمین را در زیر پای سردمداران جمهوری اسلامی لرزاند و رشادت توده های شرکت کننده در روزهای اوج این جنبش حتی کنترل برخی محله های شهر تهران را از دست ماشین جنگی جمهوری اسلامی درآورد. جنبش مردمی 88 هیچ گاه در تاریخ مبارزات اخیر فراموش نخواهد شد. چرا که این جنبش برغم آن که در یک موازنه قدرت نابرابر با ارگان های مسلح رسمی و غیر رسمی ماشین سرکوب جمهوری اسلامی فروکش کرد، اما موفق شد تا با روشنی هر چه بیشتر اوج پوسیدگی، بی پایگی و بی آیندگی این رژیم در میان وسیع ترین اقشار و طبقات اجتماعی را نشان دهد؛ تا جایی که جمهوری اسلامی برغم گذشت سال ها، هیچ گاه قادر نشد آب رفته را به جوی برگرداند و  شرایط جامعه تحت سلطه را به شرایط قبل از این رویداد بزرگ اجتماعی باز گرداند. واقعیت این است که تاثیرات تاریخی و درس های انقلابی این جنبش هیچ گاه از ذهن مردم و بویژه نسل جوانی که در دوره جمهوری اسلامی به دنیا آمده بودند زدوده نشده و نخواهد شد. 

درست با توجه به حقایق فوق است که سردار همدانی معدوم در مصاحبه مورد اشاره، جنبش مردمی سال 88 را  رویدادی که "از سوریه و جنگ 8 ساله مهم تر است" نامیده و ددمنشی های انجام شده برای سرکوب این جنبش را شایسته درج در "تاریخ" می داند. ("سحام نیوز به نقل از روزنامه "جوان همدان") در این مصاحبه طولانی که توسط روزنامه "جوان همدان" با سردار همدانی صورت گرفته مصاحبه کننده، در مورد چگونگی "کنترل فتنه" و یا "اتفاقات" سال 88 این سئوال را مطرح می کند: 

"سردار یكی از موضوعاتی كه نام شما در آن زیاد یاد می شود مسایل مربوط به كنترل فتنه 88 است. در اتفاقات سال 88 بعد از ورود نیروهای سپاه به طور ملموسی امنیت به تهران بازگشت. دوره‌ای كه شما فرماندهی سپاه محمد رسول الله را برعهده داشتید. در رسانه‌های بیگانه اخبار متفاوتی در مورد آن دوره منتشر می‌شد، می‌خواهیم کم و کیف موضوع را از زبان خود شما بشنویم. واقعاً سپاه در این درگیری‌ها به‌طور مسلحانه ورود پیدا کرد؟  تک تیرانداز داشت؟ نقش وزارت اطلاعات در آن دوران چه بود؟"

سردار همدانی در پاسخ به این سئوال در مورد نقش سپاه در سرکوب جنبش سال 88 در ابتدا به روال مرسوم یک عنصر ظاهراً کار کشته در صف فرماندهی ضد انقلاب، به "تجارب" خود در سال های دهه 60 و هم چنین نقش خویش در سرکوب جنبش دانشجویی - مردمی سال 78 اشاره نموده و مطرح می کند: "اولاً در فتنه 78 بنده جانشین نیروی مقاومت بسیج بودم و تجربه آن حوادث را داشتم. این تجربه به من کمک می‌کرد. یک سابقه‌ای در دو دوره در تهران داشتم در سال‌های 60 و 61 در تشکیل لشگر حضرت رسول(ص)، در سال 82 هم فرمانده لشگر تهران بودم. لذا کاملاً تهران را می‌شناختم و برآورد خوب اطلاعاتی از منطقه داشتم. شناخت خوبی نسبت به جغرافیای انسانی و زمینی و شرایط اقتصادی و فرهنگی تهران داشتم. اشراف خوبی نسبت به احزاب و گروه‌ها داشتم و آن‌ها را در قرارگاه ثارالله به دقت بررسی کرده بودیم. کار اطلاعاتی که از پیش در قرارگاه ثارالله انجام داده بودیم جواب داد. هیچ‌کار موفقی بدون آمادگی و تمرین صورت نمی‌گیرد. همه فرماندهان پایگاه‌های بسیج را در دو تجمع بزرگ جمع کردم و به همه مأموریت دادم. از همه خواستم تا سازماندهی خود را حفظ کنند و امنیت محله خود را تأمین کنند. گفتم پایگاهی که نتواند این دو اقدام را انجام دهد پایگاه نیست". پس از ایراد سخنان فوق که بیانگر آن است که ارگان های سرکوب نظام در چه سطح وسیعی به کار اطلاعاتی و تدارکاتی برای در هم کوبیدن تظاهرات های مردمی مبادرت ورزیده بودند، وی معلوم میکند که علاوه بر نیروهای رسمی سرکوب و دارای یونیفورم، "45 هزار بسیجی" مزدور برای سرکوب مردم "در خیابان ها حضور داشتند".

 

سخنان فوق در حالی از زبان یکی از سران نظامی رژیم ابراز می شود که دولتمردان حاکم به رهبری ولی فقیه تبهکار جمهوری اسلامی در تبلیغات خود همواره مدعی شده اند که سرکوب "فتنه 88" کار خود "مردم" و "خدا" بوده که با "کمک های غیبی" به اصطلاح "حضرت امام زمان" صورت گرفت. در حالی که در مصاحبه مذکور ماهیت واقعی "مردم" و "خدا"ی مورد نظر جمهوری اسلامی و "حضرت امام زمان" از زبان خود دژخیمان حاکم روشن می گردد.  واقعیت این است که جمهوری اسلامی در جریان تعرض وحشیانه خود برای سرکوب و مقابله با جنبش سال 88 چنان صحنه هایی از جنایت را در خیابان ها آفرید که یادآور ددمنشی های خونین دهه 60 این رژیم و قصابی مبارزین در آن دوره می باشد؛ از هدف قرار دادن و کشتن جوانان و فعالین تظاهرات توسط تک تیر اندازها گرفته تا گذشتن از روی تظاهر کنندگان با موتور و خودروهای نیروی انتظامی و شکنجه حتی در خیابان تا حد مرگ و سوزاندن اجساد و به قول خودشان "کهریزکی کردن" جوانان و جنایاتی از این قبیل، همه روش های جنایتکارانه ای بودند که از طرف نیروهای مسلح جمهوری اسلامی علیه توده های انقلابی به کار گرفته شد.

 

در ادامه سخنان سردار سپاه این واقعیت به وضوح آشکار می شود که علیرغم همه تلاش های شان و بسیج گسترده برای سرکوب توده های انقلابی، آن ها هنوز قادر به در هم شکستن مقاومت مردم به جان آمده نبودند؛ و معلوم می شود که همین مقاومت مردمی و روحیه مبارزاتی پر شور در خیابان ها بود که سرانجام سردار سپاه جنایتکار و همکارانش را مجبور به اندیشیدن تدابیر ضد خلقی دیگری می کند که وی در توصیف آن ها می گوید: "هم زمان با این "کار اطلاعاتی" اقدامی انجام دادیم که در تهران "صدا" کرد. "5 هزار نفر از کسانی که در آشوب‌ها حضور داشتند ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند ، بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسایی کردیم و در منزل‌شان کنترل‌شان می‌کردیم. روزی که فراخوان می‌زدند این‌ها کنترل می‌شدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد این‌ها را عضو گردان کردم.  بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای‌کار بیاوریم."  وی سپس به توصیف روزهای اوج جنبش 88 می پردازد و با توصیف نقش ضدخلقی خویش در امر سازماندهی نیروهای سرکوب اضافه می کند: "وقتی‌که جلسه شورای تأمین استان تهران در شب عاشورا برگزار شد همه برآوردها این بود که فردا تهران آرام خواهد بود. برآورد من این بود که روز عاشورا اتفاقاتی در پیش خواهد بود. به همین خاطر دو بار دیگر درخواست جلسه فوق العاده دادیم و جلسه تشکیل شد و آماده‌باش اعلام کردیم. همه سینماهای تهران را اجاره کردم. تمام مدارس و حسینیه‌ها را در اختیار گرفتیم. بچه‌ها با لباس مشکی در میدان حضور داشتند. نزدیک به 30 هیئت را هم که با من مرتب در تماس بودند را هم آماده کردیم و گفتم دسته‌ها را به سمت میدان دانشگاه بیاورید. در روز عاشورا همین سه گردان غائله را جمع کردند". البته مشخص است که این دژخیم صرفاً برای بزرگنمائی خود مطرح می کند که گویا دیگر همپالگی های وی نگران روز عاشورا که اتفاقاً بیشترین جمعیت در خیابان ها حضور پیدا می کنند نبودند و فقط وی وقوع "اتفاقاتی" را در این روز پیش بینی می کرده است. در هر حال اما، سرمایه داران استثمارگر و جانی حاکم و کارشناسان نظامی آنان نظیر همدانی ها بهتر از هر کس دیگری از قدرت توده ها و خطر آن برای نظام شان در آن روزهای بحرانی مطلع بودند. آن ها این را هم می دانستند که شدت و گستردگی جنبش مردم در سال 88 موجب بروز شکاف هایی در میان برخی از رده های نیروهای سرکوبگر حتی در میان سپاه ضد خلقی هنگام مصاف با مردم گردید و در قاطعیت اعمال قهر ضد انقلابی از سوی برخی مزدوران ماشین سرکوب علیه توده های به جان آمده خدشه وارد نمود. مسلم است که این واقعیت نمی توانست از چشم سرداران سپاه پنهان بماند. این واقعیت یکی از عواملی بود که باعث شد سازماندهی اراذل و اوباش بی ریشه تحت نام "مجاهدین" در دستور کار فرماندهان دشمن قرار گرفته و آن ها سیل "تیغ و قمه" بدستان اشرار مزدور را زیر نام "مجاهد" اسلام به جان مردم بی سلاح و فاقد تشکل انقلابی بیاندازند تا بتوانند چند صباحی دیگر سرمایه داران و سیستم ظالمانه آن ها را از آماج خشم توده ها مصون نگاه دارند.

 

تمامی جوانان مبارز و زنان و مردانی که با خواست عمیق سرنگونی رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی در جریان خیزش مردمی سال 88 با گرفتن جان خود در دست شان به خیابان ها می رفتند بخوبی به یاد دارند که علاوه بر گله های مزدور نیروی انتظامی و سپاه، رژیم جمهوری اسلامی چگونه با اعزام هزاران "ساندیس خور" بسیجی و مزدوران قمه کش و چاقو به دست به جان تظاهر کنندگان افتاد، چاقو بدستان و قمه کشانی که با هدایت عناصر وزارت اطلاعات اهریمنی هر جا که نفس نیروهای سرکوب رسمی در مقابله با مردم انقلابی بند می آمد و تسلیم می شدند، با هجوم به صفوف تظاهر کنندگان به قول سردار معدوم سپاه "به جمعیت می زدند" و خون پاک مردم را بر زمین می ریختند.

 

در مصاحبه یاد شده، سردار همدانی مزدور در حالی که سازماندهی و استفاده از نیروهای بی ریشه و لمپن یا به قول خود وی گُردان های "غائله" و "اشرار و اراذل" برای قتل مردم و جاری کردن جوی خون در خیابان ها را جزو افتخارات خود و رژیمش قلمداد نموده در ستایش آنان بیشرمانه می گوید که "گُردان ها"ی اراذل و اوباش نشان دادند که "اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای‌کار بیاوریم" و با ذکر مثال هایی در مورد حد جنایت پیشگی آن ها تأکید می کند: "یکی از این‌ها فردی بود به نام ستاری. این ستاری وقتی به جمعیت زد جانباز 70 درصد شد و سال گذشته هم به شهادت رسید".

 

به این ترتیب 6 سال پس از یکی از جنایت بارترین برخوردهای جمهوری اسلامی با توده های به پا خاسته در سال 88 مشاهده می کنیم که سردار سپاه معدوم این رژیم با طیب خاطر و خونسردی تمام از نقش خود و رژیمش در به خاک و خون کشیدن جنبش مردمی داد سخن می دهد. تجربۀ تربیت و سازماندهی مزدور از میان اراذل و اوباشی که هر روز در زیر مناسبات استثمارگرانه نظام و سایه سیاه دیکتاتوری حاکم در ابعاد اجتماعی تولید و باز تولید می شوند، نشان دهنده تنوع تاکتیک های ضد انقلابی است که طبقه حاکم در اعمال قدرت طبقاتی خویش برای مقابله با جنبش توده ها و تقویت بنیۀ سرکوبش به آن دست می یازد. البته تجربه استفاده و سازماندهی اشرار و اراذل و اوباش به عنوان زائده ای از ماشین جنگی در خدمت طبقۀ حاکم منحصر به جمهوری اسلامی و کاربرد آن در جنبش 88 نیست. در زمان کودتای ننگین 28 مرداد 1332 نیز مردم ما شاهد بودند که همین گله های لُمپن و اشرار که به رهبری "شعبان بی مخ " ها و با پول سازمان سیا و ژنرال های مزدور ارتش آمریکایی سازمان دهی شده بودند، چه نقش مخرب و ضد مردمی ای در پیروزی آن کودتای امپریالیستی و استیلای یک دوره طولانی از خفقان و دیکتاتوری بر جان و مال کارگران و زحمتکشان ما ایفا کردند. در دهه خونین 60 نیز همین باندهای سیاه متشکل از لمپن ها و اراذل و اوباش بودند که بسیاری از اقدامات جنایتکارانه مورد نیاز برای رژیم تازه به قدرت رسیده جمهوری اسلامی را با ترور و ربودن و زنده به گور کردن و حذف کمونیست ها و مبارزین از صحنه مبارزه ، انجام می دادند.

 

از طرف دیگر، این واقعیتی است که در جنبش سال 88 ، زنان و مردان دلاوری که با مشت های گره کرده و بادست خالی ماه ها زندگی و کشیدن نفس راحت را برای امثال سردار همدانی ها و اربابانش در حاکمیت حرام کردند، درس های خوبی هم به اراذل و اوباش حکومتی که سردار همدانی آن ها را  "مجاهدین" می نامد دادند.  بر این اساس در سخنان همدانی مشاهده می شود که این دشمن قسم خورده توده ها حتی هنگام یادآوری خاطره آن دوره بحرانی نمی تواند خشم خود نسبت به توده محروم به پاخاسته را بروز ندهد. چنان چه وی با خشم و نفرت ضد انقلابی اعتراف می کند که: "در این اتفاقات 830 جانباز دادیم". و "80 تا قطع نخاعی داشتیم". این اعترافات در ضمن نشان می دهند که به رغم وجود یک توازن قوای نابرابر، مردم به پاخاسته ما در جریان جنبش سال 88 چه مقاومت جانانه ای از خود نشان داده و با چه رشادتی به مقابله با مزدوران دشمن پرداخته اند. هم چنین با درسی که توده های قهرمان به مزدوران رژیم و فرماندهان آنان دادند این امر را نیز خاطر نشان کردند که دیر یا زود سرنوشت خفت بار و خونینی در انتظار سازمان دهندگان اراذل و اوباش و مزدوران آن ها قرار دارد.