به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 191 ، اردیبهشت ماه 1394

شعله

 

نگاهی به وضع زنان کارگر در ایران !

 

کارگران زن به مثابه ستمدیده ترین بخش طبقه کارگر همواره در معرض شدیدترین ستم ها و استثمار مضاعف قرار دارند.  این وضع ذاتی نظام سرمایه داری بوده و در همه کشور ها به درجات مختلف مشاهده می شود. اما در ایران که نظام سرمایه داری وابسته حاکم است و جمهوری اسلامی به مثابه یکی از درنده خوترین حامیان این نظام بر قدرت است ، این ستم و این استثمار به لطف سرکوبگری این رژیم که با لفافه های ارتجاعی مذهبی نیز تزئین شده، ابعاد وسیع تر و وحشیانه تری یافته است.

 

به واقع در هیچ دوره ای از عمر جمهوری اسلامی از این فشار ها و ستم ها چیزی کم نشده است و در تمام این سال ها این رژیم زن ستیز با تکیه بر خرافات مذهبی تلاش کرده تا قبل از هر چیز زنان را آماج تعرضات خود قرار دهد. گر چه در همه این سال ها کارگران تحت ظلم و ستم بوده اند اما زنان کارگر بار بزرگتری از این ظلم و ستم را متحمل شده اند.

 

برای نمونه در همان آغاز قدرت گیری دارو دسته خمینی به بهانه این که حضور زنان (در محیط کار) باعث فساد می شود و از نظر اسلام جای زن در خانه است ، بخش بزرگی از زنان را از کار بیکار کردند. یا در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی در چهارچوب طرح تعدیل نیرو، این بیشتر زنان کارگر بودند که بدون این که سرمایه داران مسئولیتی نسبت به سرنوشت آن ها تقبل کنند ، از کار بیکار شدند. سپس با طرح های به شدت ضد کارگری دیگری از جمله قرارداهای سفید امضاء و فضا دادن به شرکت های پیمانکاری نه تنها کل طبقه کارگر با شدیدترین آسیب های ممکن از جمله بیکاری وسیع ، عدم امنیت شغلی و فقدان تامین اجتماعی مواجه شدند بلکه زنان کارگر بازهم آماج تعرضات بیشتری قرار گرفتند.

 

در نتیجه تعرضات سرمایه داران که زیر قدرت سرکوب جمهوری اسلامی پیش می رفت ، زنان از کار در خیلی از کارخانجات بزرگ عملا کنار گذاشته شدند و بخش بزرگی از نیروی کار زنان در کارگاهای کوچک متمرکز شد که البته در زمان ریاست جمهوری خاتمی از شمول قانون کار خارج شده بودند.  در کنار کارگاه های کوچک، زنان در کوره های آجر پزی، کارگاه های نمور قالیبافی و بخش کشاورزی با شرایط کار و زندگی طاقت فرسائی به کار گرفته شدند.

 

جمهوری اسلامی در طول سال ها شرایطی را شکل داده که زنان حتی به طور معمول نیمی از حداقل دستمزد تعیین شده توسط دولت را نیز دریافت نمی کنند. این کمی دستمزد خود مسبب مشکلات دیگری می شود. برای نمونه دستمزد ناچیز زنان با شهریه ای که مهد کودک ها  مطالبه می کنند اصلا هم خوانی ندارد و یکی از موانع مهم بر سر راه زنان برای ورود به بازار کار می باشد. طبیعی است کارگر زنی که حداقل دستمزد را می گیرد هرگز نمی تواند با این دستمزد کم هزینه مهد کودک را بپردازد و در این صورت باید از کار کردن منصرف شود.

 

برای نمونه دستمزد کارگران زن در بخش خدمات با این که عموما بین 10 تا 12 ساعت کار روزانه می کنند آن قدر ناچیز است که اصلا کفاف تامین زندگی را نمی دهد چه رسد به پیدا کردن جائی برای نگهداری کودکان شان.  زنان کارگر در این بخش، علیرغم کمی دستمزد از بیمه تامین اجتماعی نیز برخوردار نمی باشند و به همین دلیل هم از وضعیت اسفباری برخوردار هستند. 

 

یکی دیگر از حوزه های کار زنان بخش کشاورزی است.  به عنوان مثال زنانی که در شالیزارهای برنج، مزارع چای، و یا باغ میوه کار میکنند اولا کارشان فصلی بوده و ثانیا فاقد هرگونه بیمه و پوشش اجتماعی می باشند. با این که برای نمونه بیشترین درصد کار کشاورزی استان شمال بر دوش زنان است ، اما زنان کشاورز از هیچ حمایت اجتماعی برخوردار نیستند. همین وضع را زنانی که در استان هرمزگان در بخش صید و پرورش ماهی و آبزیان دریایی حضوری فعال هستند ، دارند. در این بخش هم کار زنان با معضلات بسیاری روبرو می باشد. آن ها  اجبارا هفت روز هفته و هر روز بیش از 12 ساعت در روز به این کار طاقت فرسا مشغولند ، اما نه از بیمه برخوردارند و نه از حق بازنشستگی و غیره. به همین دلیل هم در صورت از کار افتادگی هیچ منبع در آمدی ندارند.  جالب است که دولت، یکی از موانع عمده بیمه شدن زنان صیاد می باشد. مقامات دولتی حتی از صدور کارت ملوانی برای آن ها خودداری می کنند و این در حالی است که زنان صیاد پا به پای مردان کار می کنند.

 

کوره پز خانه ها یکی دیگر از حوزه های کار زنان است که کارگران زن با شاق ترین شرایط کار و زندگی در آن جا مشغولند. کار جسمی کارگران زن در کوره پز خانه ها که در زمره مشاغل سخت و زیان آور قرار دارد ، گاه حتی آن ها را قادر نمی سازد که خانواده شان را سیر کنند. در حالی که آن ها در کوره های آجر سازی تحت شدید ترین  استثمار ها قرار می گیرند.  زنان کوره پز خانه کارهایی را به عهده دارند که گاه از توان جسمی آن ها خارج است و بسیاری از آن ها کودکان خود را در در همان محیط آجر پزی بدنیا می آورند، چون مرخصی زایمان در کوره پزخانه ها برای کارفرما ها اصلا معنا ندارد.  به طوری که پس از زایمان مادران مجبورند کودک را در گهواره  گذاشته و به کار ادامه دهند. متاسفانه آن چه در کوره پز خانه ها مشاهد میشود درد است و رنج و استثمار ، آن هم در نهایت بی رحمی برای کارگران زن که ستمدیده ترین بخش طبقه کارگر هستند.

 

البته در سراسر ایران حضور زنان کارگر  را در همه حوزه های کار و تولید می توان مشاهده کرد. به عنوان مثال در کارگاهای کوچک قالیبافی و یا کاری که کارفرما به زنان می دهد تا در خانه انجام دهند.  اما صرف نظر از  این تنوع در حوزه های مختلف کار، آن چه در مورد کارگران زن مشابه است این است که برای زنان کارگر در همه این موارد هیچ حق و حقوقی از قبیل بیمه، بازنشستگی، حق مهد کودک و غیره وجود ندارد.  صاحب کاران هر موقع اراده کنند می توانند آن ها را اخراج و یا از دادن کار خودداری کنند.

 

یکی دیگر از روش هائی که سرمایه داران با توسل به آن امنیت شغلی کارگران را از بین برده و آن ها را مجبور می کنند که به هر شرایطی تن دهند ، قرارداد ها موقت می باشد که به تدریج به قراردادهای سفید امضاء تبدیل گشته و زنان کارگر از اصلی ترین قربانیان آن می باشند.

 

قراردادهای سفید امضاء در واقع ظالمانه ترین شرایط استثمار را بر کارگران تحمیل می کند. این قرارداد به این صورت است که سرمایه دار برای استخدام کارگر تنها امضای او را می گیرد و بعد بسته به شرایط و منافعش، خود، موارد قرار داد را تعیین می کند. به این ترتیب کارگر برای سیر کردن شکم خود و خانواده اش به امضای قراردادی مجبور می شود که در آن مسائل مربوط به شرایط کار و حقوق کارگر تنها توسط سرمایه دار تعیین می شود. روشن است که چنین قرار دادی دست سرمایه دار را در انجام  هر ظلم و اجحافی که به نفع اش باشد کاملا باز می گذارد.  مثلا کارفرما بر اساس این نوع از قرارداد می تواند بدون هیچ دلیلی کارگر را اخراج کند و یا اگر حادثه ای برای کارگر در حین کار رخ داد و این حادثه منجر به ناقص شدن و یا مرگش شد ، هیچ مسئولیتی تقبل نکرده و حقوق کارگر را پایمال سودپرستی خود کند.

 

واقعیت این است که ستم بر کارگر و به خصوص کارگر زن در همه جوامع سرمایه داری وجود دارد ولی در حکومت جنایتکار و وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی ، این ستم ها با شدت هر چه بیشتری اعمال می شوند. البته به نظر سردمداران جمهوری اسلامی ستم بر زنان امری طبیعی است چون زن شهروند درجه دوم منسوب میشود و در قانون جمهوری اسلامی زنان به مثابه جنس دوم شناخته شده و به طور رسمی در قانون به این مفهوم از آن ها نام برده شده است.

 

بنابراین زنان کارگر به مثابه ستمدیده ترین بخش طبقه کارگر باید برای رسیدن به همه مطالبات خود و  رهائی خود هر چه گسترده تر علیه سرمایه داری وابسته حاکم که عامل اصلی همه ستم های وارد به آنان است به مبارزه برخیزند تا بتوانند در جریان این مبارزه زنجیرهایی که نظام حاکم به دست و پایشان بسته را پاره نمایند.  از آن جا که رژیم جنایتکار و وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی با توسل به وحشیانه ترین سرکوب ها از این نظام ظالمانه حفاظت می کند و با توسل به همین سرکوب ها حقوق کارگران را در تشکل و اعتصاب پایمال نموده ، قبل از هر چیز باید نابودی این رژیم در دستور کار آن ها قرار گیرد. و این تنها روشی است که زنان تحت ستم و کارگر ما با توسل به آن قادر می شوند همه زنجیرهایی که به دست و پایشان بسته شده را پاره ساخته و به مقصد خود یعنی رهائی از ظلم و ستم های موجود دست یابند.

 

نابود باد رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی

 

اردیبهشت 1394