به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 190 ، فروردین ماه 1394

 

مراد تبریزی

خاطره ای از مراسم بزرگداشت رفیق بهروز دهقانی در تبریز (سال 57)

هنوز مدت کوتاهی از قیام بهمن نگذشته بود و به همین دلیل هم مردمی که شاه )که با تکبر خود را "شاه شاهان" می نامید( را سرنگون کرده بودند در خود احساس پیروزی می کردند. همه شاد بودند و در همه جا براحتی می شد شور و حالی که از احساس پیروزی به مردم دست داده بود را دید. در آن روزها که همه شاد بودند  و جنب و جوش مبارزاتی در مردم دیده می شد، یکی از اقدامات قابل تحسین مردم قدردانی از مبارزینی بود که در زمان دیکتاتوری شاه با این رژیم سرکوبگر مبارزه کرده بودند.  در چنین فضائی زندانیان آزاد شده از سیاهچال های شاه با استقبال وسیع مردم مواجه می شدند.  هر کسی به زعم خود از زندانیان سیاسی آزاد شده تجلیل می کرد و مردم دسته دسته برای دیدار از زندانیان آزاد شده با دسته گل به خانه های آن ها می رفتند. و در این میان تجلیل از شهدایی که در سالهای قبل با رژیم شاه مبارزۀ مسلحانه کرده و کشته شده بودند جای ویژه ای داشت و این شهدا در بین مردم از ارج و قرب ویژه ای برخوردار بودند.

به همین دلیل وقتی شنیدم که مراسمی برای بزرگداشت یاد و خاطره  رفیق بهروز دهقانی در دانشگاه تبریز در سالن آمفی تئاتر دانشکده کشاورزی برگزار می شود ، مشتاقانه خود را آماده کردم که در این مراسم شرکت کرده و به سهم خود ادای دینی به این کمونیست از جان گذشته بکنم.  برای من هم چون اکثر مردم آذربایجان و مخصوصاً اهالی تبریز ، رفیق بهروز دهقانی جایگاه برجسته ای در بین شهدای جنبش مسلحانه و چریکهای فدایی خلق داشت.  این احترام به رفیق بهروز دهقانی البته دلائل گوناگونی داشت علاوه بر این که او یکی از بر پا کنندگان سازمان چریکهای فدایی خلق و یکی از سازمان دهندگان حرکت این جریان در تبریز و آذربایجان بود در عین حال همگان می دانستند که بهروز دهقانی در زیر شدیدترین شکنجه ها بدون کمترین ضعف اسرار سازمان و مردم خود را در سینه حفظ کرده و قفل سکوت بر لب، شهادت در زیر شکنجه را بر افشای اسرار مردم ترجیح داده است.  بهروز اولین چریکی بود که در سال 50  با شهادت خود در زیر شکنجه ، فضای مبارزاتی و مقاومت را در زندان های شاه دگرگون نمود و و روحیه مبارزاتی را چنان ارتقاء داد که تاثیراتش در زندان های شاه غیر قابل انکار بود.

از سوی دیگر زندگی و فعالیت های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی او در تبریز و آذربایجان زبانزد همه بود. روابط بهروز با صمد بهرنگی امری نبود که از چشم اهالی تبریز پنهان مانده باشد. آن ها آن قدر نزدیک و صمیمی بودند که ساعدی دوست دیرینه شان از آن ها به عنوان دوقلو یا به زبان خودش "توأمان آگاه که در برابر هر مسئله ی مهمی نبض شان با هم می زد" یاد می کرد.

وقتی که شنیدم این مراسم نه از طرف کسانی که در آن زمان سکان سازمان بهروز دهقانی ها را بدست گرفته بودند، بلکه از طرف دوستداران او برگزار خواهد شد تعجب نکردم چون می دانستم که غاصبین نام سازمان فدائی در آن زمان دیگر اعتقادی به آرمان ها و تئوری های چریکهای فدائی و بهروز دهقانی ها نداشتند و در حالی که تابلوی سازمان چریکهای فدائی خلق را به دست گرفته بودند اما با بیشرمی در روابط خصوصی خود مبارزه مسلحانه ای که چریکهای فدائی انجام داده بودند را مردود اعلام کرده و مبارزۀ آن ها را "جدا از توده" می نامیدند. درست است که از کار دارو دسته رهبری سازمان در آن زمان که امثال فرخ نگهدارها در راس آن بودند تعجب نمی کردم اما راستش را بخواهید اتهامات شان برایم قابل فهم نبود و پیش خود می گفتم اگر چریک های فدائی و مبارزه مسلحانه آن ها جدا از توده بود پس این همه مردمی که خود را هوادار سازمان چریکهای فدائی خلق می دانند از کجا آمده اند و این همه با شور و عشق فدایی فدایی گفتن ها و تاکید بر اینکه فدایی تو افتخار مائی از کجا به وجود آمده است. و براستی اگر آن ها جدا از توده هستند پس چه نیروئی با توده هاست و در دل آن ها جا دارد و می توان او را در پیوند با توده ها اعلام کرد؟

در هر صورت روز مراسم فرا رسید و به دانشگاه رفتم تا در مراسم بزرگداشت رفیق بهروز شرکت کنم. در این مراسم مادر رفیق بهروز دهقانی سخنرانی کرد. او در مورد خصوصیات زندگی رفیق بهروز دهقانی و دامادش رفیق کاظم سعادتی که هر دو در سال 50 و به فاصله کوتاهی از هم شهید شده بودند صحبت کرد. صحبت ها و درد دل های این مادر پیر با استقبال وسیع شرکت کننده گان و جوانانی مواجه شد که گرچه آن دوران را ندیده بودند اما آماده ادامه راه آن دلاوران بودند. نکته جالبی که از این مراسم در ذهنم باقی مانده شعر خوانی کودک خردسالی بود که از اقوام شهدای فدائی بود. این کودک خردسال یک شعر ترکی نسبتاً بلندی از رفیق علیرضا نابدل به نام "من هسته کوچکی بودم" (من چیچیک بیرچرده ک ایدیم) را به زیبایی از حفظ خواند که با استقبال مردم مواجه شد.                                          

در هر صورت مراسم تمام شد و به شکل آبرومندانه از قهرمان مردم تجلیل شد. اما  روسیاهی برای آن هائی ماند که سازمان بهروز ها را غصب کرده بودند و دیری نگذشت که این مار های خوش خط و خال ، سازمانی را که با خون بهروز ها و کاظم ها و نابدل ها شکل گرفته بود را به منجلاب راه حزب توده و دفاع از جمهوری اسلامی بردند تا به همگان نشان دهند که با توده بودن به باور آن ها یعنی توده ای بودن، یعنی پشت کردن به مردم و آرمان های انقلابی مردمی که برای رسیدن به آزادی به پا خاسته بودند .

اسفند 1393