به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 188 ، بهمن ماه 1393

 

جمهوری اسلامی و بحران ریزگردها !

تجمعات و اعتراضات برحق مردم استان خوزستان بر علیه رژیم جمهوری اسلامی بخاطر بی توجهی اين رژيم به عواقب مرگبار هجوم ریزگردها در این استان و برخورد خشن و سرکوبگرانه مقامات حکومت با تجمعات اعتراضی توده ها که منجر به بازداشت تعدادی از معترضین و زندانی شدن آن ها گشت، یکبار دیگر ماهیت ضد مردمی این رژیم و دولت "اعتدال" روحانی را به عینه در افکار عمومی به نمایش گذارد.

واقعیت این است که فاجعۀ طوفان ریزگردها و عواقب مرگبار ناشی از آن در استان های غرب کشور و بویژه در خوزستان، در ماه های اخیر به یکی از مسایل مهم مورد توجه افکار عمومی در سطح کشور تبدیل شده است.  اکنون 13 سال است که فاجعه ای به نام "باران اسیدی" و ریزگردهای آغشته به اورانیوم ، حیات و هستی 5 میلیون تن از توده های تحت ستم مردم ایران در خوزستان و استان های غربی را در کام خود می کشد. اما اخیراً این معضل خانمان برانداز تحت تاثیر عوامل مختلف به حد انفجار رسیده و طوفان ریزگردها و عواقب آن نظیر باران های آلوده و سمی، سلامتی و جان میلیون ها تن از مردم محروم این خطه را بر بستر بی توجهی ها و سیاست های ضد مردمی رژیم حاکم به گونه ای بی سابقه به خطر انداخته است.

در سال های اخیر، هجوم ریزگردها که برخا به مواد سمی اورانیوم رقیق شده ای آلوده می باشند که زائیدۀ جنگ امپریالیستی در منطقه با ابعادی بی سابقه بوده و توسط ارتش امپریالیسم آمریکا و متحدینش در جنگ عراق از آن ها استفاده شده است، به مسمومیت های شیمیایی، سرطان، نازایی و افزایش فلج کودکان، وقوع و تشدید بیماری های خطرناک تنفسی و ده ها مشکل بهداشتی ریز و درشت دیگر در میان حداقل 5 میلیون از مردم ساکن در استان خوزستان و اطراف انجامیده است. ابعاد این فاجعه در حدی ست که در اواخر بهمن ماه، هشت شهر در استان های غربی به حالت "تعطیل" درآمده و در ایلام ، مردم به مدت 72 ساعت فاقد سرویس هایی نظیر آب و برق و گاز شدند. تنها در یک مورد از عواقب مهلک ناشی از هجوم ریزگردها و باران های سمی ناشی از آن، اخیرا  از سوی نمایندگان رژیم در مجلس اعلام شده که به طور متوسط "سالانه 22 هزار تن از مردم منطقه دچار تنگی نفس ، سرفه و مسمومیت شده و به بیمارستان ها مراجعه می کنند".  برغم چنین شرایطی هیچ یک از مسئولین دزد و غارتگر حاکم کوچکترین توجهی به چنین فاجعه ای نکرده و نمی کند.

در حقیقت دولتمردان حاکم با سیاست های جنایتکارانه خویش در برخورد و یا بهتر بگوییم عدم برخورد با این پدیدۀ مرگبار، علاوه بر تحمیل فقر و گرسنگی و سرکوب روزمره به مردم منطقه، آن چنان شرایطی را بر حیات و هستی آن ها حاکم کرده اند که در افکار عمومی مردم خوزستان به درستی از آن به عنوان سیاست محکوم شدن به "خفگی" تدریجی و مرگ و نیستی نام برده می شود.  شرایطی که در چارچوب آن کمترین حقوق انسانی در یک جامعه یعنی استشمام هوای پاک برای زنده ماندن، به برکت سیاست های ضد مردمی امپریالیسم آمریکا از یک طرف و سرمایه داران زالو صفت حاکم بر ایران از طرف دیگر، از میلیون ها تن از اهالی این مناطق بازستانده شده است. امری که در شعارهای مردم به جان آمده گفته می شود که خوزستان به "مدفون" شدن در زیر "خاک" محکوم شده است.

عوامل وجود و گسترش ریز گردها در سال های اخیر متنوع بوده اند. بطور مثال تغییرات بی سابقه در آب و هوا و خشکسالی های طولانی (که نقش نظام سرمایه داری در بوجود آمدن این تغییرات نیز غیر قابل انکار می باشد) بخشا منجر به گسترش طوفان های گرد و غبار و حرکت سریعتر آن ها گشته است.  اما شکی نیست که بدنبال وقوع این پدیده های بخشا طبیعی، سیاست های ضد خلقی جمهوری اسلامی و عدم توجه این رژیم به عواقب این معضل به طور غیر قابل انکاری باعث تشديد عواقب مرگبار آن بر زندگی توده ها شده است. در این زمینه به طور مثال حتی خود مقامات حکومت انکار نمی کنند که عواملی هم چون مدیریت ویرانگر در عرصه آب و منجمله سد سازی های غیر کارشناسانه در دوران "سردار سازندگی" و اخلاف وی که در جهت منافع قشر خاصی از سرمایه داران حاکم صورت گرفته و هزاران هزار کشاورز ساکن روستا ها را به خاک سیاه نشانید و یا جریان انتقال آب در کشور از زمرۀ عوامل مخرب در تشدید تاثیر عواقب مرگبار طوفان ریزگرد ها بر زندگی مردم بوده و می باشند. از سوی دیگر قطع برنامه های موسوم به "مالچ پاشی" که از روش های شناخته شده برای مهار عواقب حرکت ریزگردها ست و در گذشته به اعتراف مقامات بخش قابل توجهی از پیامدهای طوفان گرد و غبار را "حل" کرده بود یکی دیگر از عواملی ست که نقش رژیم سودجو و فاسد جمهوری اسلامی در آن هویداست. در یک کلام این عدم اختصاص بودجه های لازم برای تامین اقدامات لازم و ایجاد عوامل محدود کننده بر سر راه تاثیرات مرگبار طوفان ریزگردهاست که هم اکنون به عامل اصلی رشد هیولای مرگ و نیستی در زندگی مردم تبدیل گشته است. چرا که مردم ما به حق می پرسند که چگونه است که در رژیمی که سرمایه داران آزمند و عواملشان هر روز براحتی میلیاردها دلار از دارایی های عمومی را به جیب زده و ناپدید می شوند، بودجه لازم برای تامین منابع ضروری به منظور جلوگیری از فجایع زیست محیطی که جان کودکان و زنان و مردان را به طور روزمره می گیرند ، انجام نمی شود؟

اما عواقب مرگبار ریزگردها تنها به بروز و تشدید خطرات سلامتی محدود نمی گردد. تحت تاثیر هجوم ریزگردها و عدم انجام اقدامات لازم برای مهار عواقب مرگبار آن، کشاورزان زحمتکش منطقه در خوزستان که یک قطب بزرگ صنعتی و کشاورزی مملکت محسوب می گردد سالانه در اثر وقوع طوفان های مسموم گرد و غبار و رسوب آن ها بر روی زمین های کشاورزی دچار ضررهای سهمگین و ورشکستگی و خانه خرابی می گردند.  بنا به گزارشات منتشر شده توسط رسانه های خبری جمهوری اسلامی در اثر آخرین موج هجوم گرد و غبارها به استان های غربی و بویژه خوزستان در سال جاری، بیش از "دو میلیون تُن" محصولات کشاورزی و به عبارتی "15 درصد" از کل تولیدات کشاورزی نابود شده و "5000 میلیارد ریال" به اقتصاد خوزستان "ضرر" وارد شده است. با در نظر گرفتن نابودی 10 میلیون تُن از محصولات کشاورزی استان خوزستان در سال گذشته، درجه وخامت شرایط به حدی رسیده که معاون اتاق بازرگانی حکومت با دادن هشدار به مقامات، "وضع اقتصادی استان" خوزستان را "بسیار وخیم" توصیف نموده است.

روشن است که با درنظر گرفتن ماهیت نظام استثمارگرانه سرمایه داری حاکم بر کشور ما، قربانیان اصلی چنین فاجعه ای در درجه نخست اقشار تهی دست و در راس آن ها کارگران فصلی و کشاورزان بی بضاعت و کم بضاعتی هستند که قوت لایموت خود و خانواده هایشان را یا از فروش نیروی کارشان در بخش کشاورزی و یا از فروش محصولات کشاورزی محدود خودشان بدست می آورند و فاقد کمترین حمایت های مالی و حقوقی موجود در چارچوب خود همین سیستم هستند. اضمحلال تدریجی کشاورزی استان در اثر هجوم ریزگردها و سیاست های ضد مردمی دولت ، بیش از همه این قشر پر جمعیت را نابود کرده و به مرداب فقر و بیکاری و گرسنگی پرتاب کرده است. در جریان موج اخیر هجوم ریزگردها و عواقب مرگبار حاصل از آن بسیاری از این اقشار با نابود شدن منبع درآمد و کار خود یا مجبور به ترک کاشانه و سرپناه خویش و مهاجرت به خارج از منطقه شده اند و یا به خیل عظیم ارتش ذخیره کار در این استان پیوسته اند. واقعیتی که تجلیات غم انگیز آن را به راحتی می توان در افزایش شدید تکدی گری و مشاغل کاذب، اعتیاد و فحشاء و دزدی در شهرهای بزرگ منطقه نظیر اهواز دید؛ آن هم در شرایطی که مردم محروم این منطقه بر روی دریایی از امکانات و ثروت های طبیعی متعلق به خود در شرایطی غیر انسانی و هولناک روزگار می گذرانند.

این اوضاع به طور طبیعی در سال های اخیر به تراکم خشم و نفرت توده ها از مسببین وضع موجود یعنی رژیم دزد و جنایتکار جمهوری اسلامی انجامید و در طول هفته های اخیر در چند مورد تجمعات اعتراضی ای را در مقابل استانداری خوزستان باعث شد.  در جریان این تجمعات که یکی از آن ها در تاریخ 25 بهمن اتفاق افتاد، معترضین با در دست داشتن پلاکاردهایی ضمن افشای سیاست های ضد انسانی مقامات جمهوری اسلامی و اهمال آن ها در برخورد با فاجعه ریزگردها در مقابل استانداری خوزستان جمع شدند. برخی از شعار های این تجمعات از این قرار بود:

"این خاک، تقدیم به سر مسئولین"، " نفس می خواهم" ، "نفت را بردید، آب را بردید و خاک را جا گذاشتید"، "خوزستان زنده به گور شد"، "مسئول بی کفایت ، خجالت خجالت"، "قبل از این که زیر خاک مدفون شویم، بیدار شویم، به پا خیزیم" و ...

اما رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی در مقابله با تجمعات مسالمت آمیز و خواست های عادلانه توده ها به جای پاسخ به مردم، به سرکوب این تجمعات پرداخت و بنا به برخی گزارشات منتشره ده ها تن از معترضین را دستگیر و به زندان فرستاد. اقدامی که نفرت مردم زجر دیده را هر چه بیشتر برانگیخت.

اکنون با تداوم بحران ریزگردها و اوج یابی خشم مردم، مقامات رسوای جمهوری اسلامی یکی پس از دیگری به میدان آمده و سعی می کنند تا وضع هولناک کنونی و عواقب مرگبار طوفان گرد و غبار را یک "فاجعه زیست محیطی" و خارج از ارادۀ حکومت دزد و فاسد خویش جا زده و بطور مثال وجود مصائب کنونی را ناشی از اوضاع جاری در کشورهای همسایه نظیر عراق جا بزنند. برخی از مسئولین جمهوری اسلامی نظیر معصومه ابتکار معاون روحانی، هنگام پیشبرد این خط رسوا در مقابل مردم خشمگینی که چشم براه تصمیم ها و اقدامات حکومت برای نجات جانشان می باشند، هنگام برخورد با این معضل مرگبار بیشرمانه کوشیده اند که حل آن را به آینده نامعلوم ارجاع کنند. این مقام رژیم در پاسخ به سئوالی در مورد راهکار "فوری" دولت برای "نجات جان" هموطنان با خونسردی تمام تاکید می کند که "راهکار فوری برای چنین پدیده‌هایی در هیچ جای دنیا وجود ندارد" و بیشرمانه به مردم به جان آمده حکم می کند که "باید زمانی که توفان گرد و غبار رخ می‌دهد، فعالیت بیرون از منزل را کاهش دهند، کودکان بیرون نیایند، در صورت لزوم از ماسک استفاده کنند، این ها تنها کارهایی است که می‌توان انجام داد".

فاجعه بحران ریزگردها و برخورد رژیم تبهکار جمهوری اسلامی - به مثابه حافظ نظام سرمايه داری حاکم - با آن که هر روز جان تعداد بیشتری از مردم محروم منطقه را به خطر می اندازد آیینه تمام نمای عملکرد نظام استثمارگرانه ای ست که با سیاست های ضد خلقی خویش حتی حق نفس کشیدن را از آحاد جامعه سلب می کند.  همان طور که از شعارهای مردم دلاوری که در اعتراض به این وضع به پا خاسته اند هویداست، بحران ریزگردها بستر دیگری ست که بر ضرورت "برخاستن" توده ها برای نابودی اهریمنان استثمارگر حاکم و برقراری یک جامعۀ دمکراتیک و مردمی تاکید می کند. چرا که تا این نظام ارتجاعی و رژیم حافظ آن جمهوری اسلامی بر سر کار است، حاکمان حتی حق نفس کشیدن برای مردم محروم را از آنان دریغ می دارند.