به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 183 ، شهریور ماه 1393

 

مریم

بانک مرکزی اروپا و چشم انداز اقتصادی دنیا !

 

با وجود گذشت چند سال از فروپاشی مالی نظام سرمایه داری و تشدید بحران اقتصادی گریبان گیر این نظام در سطح جهان و برغم تبلیغات روزمره رسانه های امپریالیستی مبنی بر غلبه سرمایه داری بر این بحران، نگاهی به شرایط وحشتناک زیست و معیشت کارگران و توده های محروم از یک سو و اعترافات خود نهاد ها و مقامات کشورهای امپریالیستی نشان دهنده تداوم بحران و عدم وجود چشم اندازی برای خروج از این بحران در آینده نزدیک می باشد.

انعکاس این واقعیت را می توان در نشست اخیر هیات مدیره "بانک مرکزی اروپا" دید.  

با نگاهی به گزارش های رسمی منتشر شده در رابطه با اولین نشست هیئت مدیره "بانک مرکزی اروپا" (ECB) در اولین هفته ماه سپتامبر 2014، و فضای حاکم بر این جلسه می توان مهمترین مسائل پیش روی طبقه سرمایه دار حاکم بر جهان از نظر آنان را دید و همچنین مشاهده کرد که این مجمع امپریالیستی چه  راه کار هایی برای حل بحران های خود در پیش گرفته اند. (۱)

مهمترین جنبه نشست بانک مرکزی اروپا، نه تصمیم گیری های بسیار مهم در آن (مانند کاهش نرخ بهره و تصویب خرید اوراق بهادار) که نشان دهنده تداوم سیاست های انقباضی و رکودی این بانک، بلکه فضای حاکم بر این نشست، یعنی اظهار ناتوانی این نمایندگان طبقه سرمایه دار حاکم بر اروپا در مقابله با گسترش بحران اقتصادی حاکم بر سیستم سرمایه داری و اعتراف آنان به این واقعیت بود که با گذشت ۶ سال از شروع پروسه فروپاشی سیستم مالی جهان سرمایه داری در سال ۲۰۰۸، نه تنها هنوز نتوانسته اند سیاست های مالی - اقتصادی مؤثری را برای بهبود این وضعیت پیدا کنند، بلکه خود را هرچه بیشتر غرق در بحران وخیم مالی می بینند. (۲)

این چشم انداز ناامیدی از وضعیت سیستم، به روشنی در سخنان "ماریو دراگی" (رئیس هیئت مدیره بانک مرکزی اروپا) در این نشست منعکس شده است. او با توجه به این واقعیت که میزان "ستاده ها" (منظور میزان کل تولید و فراورده های تولیدی ست) در سطح سیستم تولید سرمایه داری در اروپا (و در کل جهان سرمایه داری) در طول ۶ سال گذشته کمتر از میزان آن در سال ۲۰۰۷ بوده، در سخنان خود به "خطرات نزول اقتصادی"، "از بین رفتن شتاب رشد دوره ای" و "فقدان عدم اعتماد به نفس نسبت به آینده اقتصادی" اشاره کرد. (٣) گزارش بانک مرکزی اروپا که روز بعد منتشر شد و خبر از کاهش شدید سرمایه گذاری در اروپا داد نیز این اظهارات "دراگی" را تأئید می کند.

روند وخامت روز افزون شرایط سیستم سرمایه داری در اروپا، انعکاس واضح وضعیت توسعه اقتصاد جهانی زیر حاکمیت امپریالیست هاست. به عنوان مثال کشور ژاپن که به اصطلاح سومین اقتصاد بزرگ جهان سرمایه داری است و قرار بود که از طریق محرک های پولی و مالی خون جدیدی وارد رگ های اقتصادی خود کند، خود اعتراف می کند که از "نفس" افتاده است. و یا می توان اقتصاد چین را مثال زد که در شرایطی که از بی ثباتی سیستم مالی خود رنج می برد و با سقوط شدید سرمایه گذاری در بازار املاک (که مهمترین عامل توسعه اقتصادی از سال 2008 تاکنون بوده) روبرو شده، به یک اقتصاد "نخ نما" و بیمار بیشتر شباهت دارد تا دومین اقتصاد بزرگ جهان. و یا می توان رشد اقتصادی یک درصدی آمریکا در نیمه اول امسال (که همین مقدار ناچیز هم در این شرایط موجب شادمانی طبقه حاکم شد) را مثال زد که با توجه به یورش مرگباری که سرمایه داران برای تحقق این باصطلاح "رشد" به زندگی کارگران و مردم زحمتکش آمریکا سازمان داده اند،نشان دهنده درجه وخامت بحران های سیستم سرمایه داری جهانی است.

واقعیت این است که بحران اقتصادی سال 2008 یک واقعه ای نبود که صرفا در آن سال اتفاق افتاده و تمام شده باشد. این بحران، جلوه ای از بحران های مزمن و ذاتی نظام سرمایه داری بوده و برغم تمامی اقدامات ضد خلقی سرمایه داران برای غلبه بر این بحران ، نظیر راه اندازی جنگ و گسترش میلیتاریزم و ... آن ها قادر به از بین بردن بحران های اقتصادی نظام سرمایه داری نیستند.  جدیدترین موج این بحران اقتصادی مزمن که در سال 2008 شروع شد، دور جدید از فاجعه ای متداوم برای سرمایه داری بود که نتایج آن را در همه جوانب زندگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی توده ها بخصوص در کشورهای وابسته می توان مشاهده کرد.

طبقه حاکم بر کشورهای امپریالیستی که راه حلی واقعی برای تخفیف بحران نداشت (بحرانی که حتی در دوران به اصطلاح "بازسازی" نیز ادامه یافته و منجر به افزایش نابرابری ها و ستم اقتصادی - اجتماعی در جهان شده) یورش به طبقه کارگر را افزایش داده و هرگونه مقاومت و اعتراضی را با شیوه های پلیسی در داخل و با جنگ در بیرون از مرزها سرکوب کرده و می کند. به طوری که هر روز ما شاهد وقوع درگیری های نظامی و جنگ های جدید در نقاط مختلف دنیا هستیم که با هر توجیهی که برای آن ها تراشیده شده، چیزی جز جنگ بزرگترین انحصارات و قدرت های امپریالیستی برای تقسیم و باز تقسیم بازارها نیستند. اگر به تاریخ جنگ های امپریالیستی گذشته نیز نگاه کنیم می بینیم که همه آن ها در زمانی اتفاق افتادند که سیستم سرمایه داری با بحران های بزرگی مواجه شده بود و جنگ ها در واقع تلاش های طبقه حاکم بودند برای گریز از بن بست بحران ها از طریق "نابودی" توده ، معتنابهی از نیروی کار و وسایل تولید .

امروز نیز به دلیل افزایش منازعات طبقاتی در درون جوامع امپریالیستی و جوامع تحت سلطه، گرایش دولت های امپریالیستی به نظامی گری هرچه بیشتر افزایش یافته است. امپریالیست ها که تلاش می کنند تنش های سیاسی - اجتماعی داخلی را به سمت خارج منحرف کنند، از یک طرف دستگاه پلیسی داخلی را برای دفاع از نظم سرمایه داری در مقابل انفجارهای سیاسی - اجتماعی تقویت کرده و از طرف دیگر از آن جا که راه فراری از بحران اقتصادی پیش روی خود نمی بینند، علاوه بر سرازیر کردن منابع بی پایان نقدی به بازارهای مالی، راه چاره دیگر برای کاهش بحران را در تشدید نظامی گری و جنگ علیه رقبای شان برای تصرف بازارها و منابع انرژی و سرزمین های جدید می بینند.

 

زیرنویس ها:

(۱) هیئت مدیره بانک مرکزی اروپا (European Central Bank) معمولأ دوبار در ماه جلسات خود را در فرانکفورت برگزار می کند و در اولین جلسه ماهانه در رابطه با سیاست های پولی خود، و در دومین جلسات ماهانه نیز در رابطه با دیگر مسائل تصمیم گیری می کند. معمولأ نکات برجسته این تصمیم گیری ها مطابق مصالح تصمیم گیرندگان در مصاحبه مطبوعاتی که پس از اولین جلسه ماهانه انجام می شود، اطلاع رسانی می شوند.

 

(۲) اوراق بهادار با پشتوانه دارایی: asset-backed securities

 

(٣) "تولید" در اقتصاد خرد، فرایندی اقتصادی است که در آن نهاده ها (inputs) به ستاده ها (outputs) تبدیل می شوند، یعنی نهاده ها برای ساختن یک کالا برای مبادله و یا استفاده مستقیم، مورد استفاده قرار می گیرند و در هر دوره از زمان، میزان مشخصی از ستاده ها در ازای میزان مشخصی از نهاده ها به دست می آید.