به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 172  ، مهر ماه  1392

 

 

توضیح: آن چه در زیر می آید متن مصاحبه رادیو همراه با رفیق بابک آزاد درمورد مراسمی می باشد که توسط نیروهای مدافع بورژوازی در ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۳ در شهر تورنتو، ظاهرا به مناسبت کشتار تابستان ۶۷ برگزار شد. "پیام فدایی" متن این مصاحبه را از صورت گفتار به نوشتار درآورده و با برخی تغییرات به اطلاع علاقه مندان می رساند.

 

 

 

بورژوازی و "یادمان" جانباختگان کشتار سال 67

(مصاحبه رادیو همراه با رفیق بابک آزاد)

 

 

رادیو همراه: دوستان همراه، با رفیق بابک در ارتباط مستقیم هستیم. رفیق بابک، درود ما را بپذیرید.

 

بابک آزاد: با سلام و درود به شما، خسته نباشید.

 

مجری رادیو: ما تماس هایی داشتیم در هفته های گذشته و بیشتر پرس و جو می کردیم در رابطه با کنفرانس و یا یادمانی که در تورنتوی کانادا در پایان هفته گذشته، یعنی شنبه برگزار شد. من اسم این را می گذارم ترکیب به اصطلاح نامتعارف (ترکیبی که بیشتر از شما بشنویم از طرف چه کسانی دعوت شده بود) که محل آن یکی از هتل های گران قیمت در تورنتو بود.

 

پاسخ: پیش از هر چیز، درود می فرستم به تمامی جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم، درود بر آن ها ، مخصوصأ شهدای دهه ۶۰، رزمندگانی که برای آزادی و سوسیالیسم و رهایی میهنمان از چنگال رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی مبارزه کردند، درود بر آنان که قلبشان برای مردم می تپید و سرافرازانه ایستادند در برابر دشمن و سر تسلیم فرود نیاوردند و به آرمان های خودشان پایبند بودند. و درود بر هزاران نفر که در این راه شهید شدند. اوج کشتار دهه ۶۰، کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ بود که به دستور خمینی جلاد و با تأیید تمامی دار و دسته ها و جناح های رژیم جمهوری اسلامی، و با همدستی همه آن ها، این کشتار در زندان هایی که جمهوری اسلامی برپا کرده بود انجام شد، و طی آن هزاران فعال سیاسی و انسان هایی که برای آزادی مبارزه می کردند در تابستان ۶۷ به قتل رسیدند. از بعد از تابستان ۶۷ رژیم خیلی سعی کرد که این مسئله را مخفی نگه دارد، و مخفیانه اجساد کشته شدگان را با ماشین های حمل گوشت به گورهای دسته جمعی منتقل می کرد. اما از آن جایی که هیچ جنایتی مخفی نمی ماند، ابعاد این جنایت هم رفته رفته برای ملت و مردم جهان مشخص شد و معلوم شد که رژیم هزاران زندانی سیاسی را در تابستان ۶۷ اعدام کرده و چنین جنایتی را مرتکب شده. بعد از آن،گروه های سیاسی، بازماندگان آن فاجعه، و نیروهای انقلابی هر سال به پاس بزرگداشت و گرامیداشت یاد و راه رفقا و دوستانی که جانشان را از دست دادند، مراسم هایی در شهرهای مختلف در دنیا برگزار می کردند. این مراسم ها همگی قابل ارج گذاشتن و احترام است، بخاطر همین این مسئله جنایات رژیم در ابعاد جهانی افشاء شد. ولی متأسفانه اخیرأ ما شاهد هستیم که گروه ها و دستجاتی که هیچ تعلقی به نیروهای انقلابی ندارند و چشمشان به بالا و به دولت های غربی و امپریالیستی و زد و بندهایی از بالاست، مراسم هایی در این جهت (به ظاهر به مناسبت کشتار دهه 60 اما درواقع همسو با منافع قدرت ها و دولت های امپریالیستی) برگزار می کنند. یکی از چنین مراسم هائی در ۲۰ سپتامبر امسال در هتل "چستنات" در تورنتو برگزار شد. این مراسم توسط افرادی برگزار شد که ترکیبی از نیروهای طرفدار غرب بودند و کسانی که هیچ نوع اعتقادی به مردم و مبارزات مردم ندارند. نگاهی به ترکیب سخنران ها و مهمان های برنامه این واقعیت را نشان می دهد. سخنرانان را افرادی از حزب محافظه کار کانادا (حزبی که در حال حاضر در کانادا در قدرت است) و دو حزب دیگر کانادا، حزب لیبرال و حزب نئو دمکرات تشکیل می دادند. گرداننده این برنامه فردی به نام "کاوه شهروز" بود که وکیلی است که در همکاری با "پیام اخوان" و خیلی نزدیک به دولت (کانادا) ، در پروژه های امپریالیستی همکاری و فعالیت می کند. چیزی که مشخص بود، این است که این مراسم در جهت پیشبرد سیاست ها و زد و بندهای دولت های امپریالیستی برگزار شد. این دولت ها همان طور که هیچگونه نزدیکی با طبقه کارگر و زحمتکشان و مبارزات آن ها در ایران ندارند، واقعأ دشمن طبقه کارگر و زحمتکشان هستند. سیاست های دولت های امپریالیستی در کشورهای خودشان و در کشورهای دیگر مانند عراق و افغانستان، و دخالت آن ها در کشورهای عربی و در کشورهایی مانند هندوراس، السالوادور، نیکاراگوئه، و غیره، و دفاع آن ها از حکومت های فاشیستی و ضدانسانی نشان می دهد که این ها (کشورهای امپریالیستی مانند کانادا) هیچ نوع نزدیکی با مبارزه انقلابی مردم ایران ندارند. اگر هم نیروهای وابسته به دولت های امپریالیستی مراسمی را به مناسبت مسئله سال 67 برگزار می کنند، و حتی اگر پارلمان کانادا لایحه ای را تصویب می کند و جنایت ۶۷ را جنایتی علیه بشریت می نامد، فقط به خاطر این است که این قدرت را داشته باشند که در چانه زنی هایشان با دولت جمهوری اسلامی از این مسئله استفاده کنند. و یا بتوانند اگر روزی قرار باشد که در پی سرنگون کردن جمهوری اسلامی باشند، کسانی از میان این نیروهای ایرانی (نیروهایی که در چنین پروژه هایی با دولت های غربی همکاری می کنند) را به عنوان دوستان خود انتخاب کرده و توسط آن ها پروژه هایشان را پیاده کنند. حتی ما این روزها می بینیم که اگر سازشی بین حاکمیت ایران و دولت های غربی صورت بگیرد، این ها خیلی راحت می توانند از بستن سفارت هم عقب نشینی کنند و سفارت جمهوری اسلامی را باز کنند و حتی این لایحه را هم نقض کنند.

در واقع این نوع برنامه ها در جهت منافع طبقه کارگر و زحمتکشان و گرامیداشت یاد آن عزیزان و کسانی که قلبشان برای آزادی و سوسیالیسم می تپید نیست، بلکه یک نوع مراسم حکومتی هست که منافع آن نهایتأ برای سرمایه دارها و طبقات بالادست است، و نه برای مردم ایران.

 

سئوال: رفیق بابک، شما در مورد ۵ ژوئن ۲۰۱۳ گفتید که مجلس کانادا لایحه ای را تصویب کرد که بر اساس آن کشتار تابستان ۶۷ توسط رژیم جمهوری اسلامی را (که آن موقع با سکوت همراهی کرده بودند) محکوم کرد. و به گفته دیگر، میشود گفت که این یادمان از طرف تعدادی که شما گفتید (و بیشتر راجع به آن اشخاص صحبت خواهیم کرد) بیشتر برای سپاسگزاری از دولت محافظه کار و احزاب کانادا بود تا در مورد کشتار ۶۷ و آن چه که در آن موقع رخ داد. آیا به نظر شما این چنین است؟

 

پاسخ: بله، می شود گفت که تا حدی این طور است. چون کسانی که این برنامه را تدارک دیده و برگزار کردند، روابط شان با دولت ها و نیروهای حاکم بر این کشورها کاملأ روشن است. واقعیت این است که تا به حال این مسئله کشتار زندانیان سیاسی، و مسئله زندانیان سیاسی از طرف خود نیروهای انقلابی و کسانی که هیچ گونه اعتقادی به این دولت ها نداشته و اعتقادی به این زد و بندها نداشتند، برگزار می شد. اتفاقی که الان افتاده این است که کسانی الان این برنامه ها را برگزار می کنند و این هزینه ها را متحمل می شوند، و این مراسم در جاهایی برگزار می شود که مردم حضوری در آن ها ندارند. و این مراسم ها خیلی تشریفاتی هستند و خیلی شبیه به مراسم دولتی. حتی محل برگزاری این مراسم در تورنتو نیز محلی نزدیک به محل زندگی ایرانی ها نبود، بلکه در مرکز شهر تورنتو و در "فایننشیال دیستریکت" (مرکز دفاتر سرمایه های مالی و تجاری) و محل بانک ها و هتل های گران قیمت برگزار شد. در مورد هزینه های برگزاری این مراسم هم هیچگونه شفافیتی وجود ندارد و معلوم نیست که هزینه های چنین برنامه هایی و هزینه هتل گران قیمت (که مراسم مزبور در آن جا برگزار شد) از کجا تأمین می شود. تم برنامه هم نشان داد که هدف از آن درواقع سپاسگزاری از دولت کانادا بود، و این موضوع صراحتأ هم در آن مراسم بیان شد. در واقع مسئله این است که بورژوازی و امپریالیسم همیشه در تلاش برای رخنه در همه جنبش های مردمی هستند. همان طور که آن ها در جنبش طبقه کارگر نفوذ می کنند و آن را از اهداف و آرمان های ضدسرمایه داری تهی می کنند و نهایتأ جنبش کارگری را تبدیل می کنند به اتحادیه های زرد که هدفشان فقط چانه زدن با سرمایه دار است، همان طور که آن ها جنبش زنان را به زائده ای در خدمت اصلاح طلبان حکومتی تبدیل می کنند، همانطور که جنبش دانشجویی را از درون تهی می کنند و آن را تبدیل می کنند به چیزی که بیشتر جنبه حقوق بشری پیدا می کند، همان طور هم تلاش می کنند که جنبش زندانیان سیاسی و مسئله افشای کشتار دهه ۶۰ و جنایت رژیم در تابستان ۶۷ را هم از آن مضمون انقلابی و ضدسرمایه داری خالی کنند و فقط مفهوم حقوق بشری به آن بدهند. در این مراسم های دولتی تلاش می کنند که آن رفقای بزرگی که در مقابل دشمن ایستادند و از آرمان های انقلابی و سوسیالیستی دفاع کردند را تبدیل به قربانیانی کنند که یک عده ای فقط اشک تمساح برای آن ها می ریزند، و ابدأ از اهداف و آرمان های آن ها و این که فعالیت آن ها در چه جهتی بوده، در این مراسم های فرمایشی حرفی زده نمی شود. و کلأ قضیه را ختم می کنند به این که عده ای قربانی بودند و رژیم جمهوری اسلامی مرتکب این جنایت شد. در چنین مراسم فرمایشی ای، ابدأ از آزادی خواهی و اهداف سوسیالیستی آن مبارزین و آرمان خواهی های آن ها و این که وابسته به چه جریانات سیاسی بودند حرفی زده نمی شود. طبیعی است که در چنین برنامه هایی، بیشتر به این پرداخته می شود که ما (برگزار کنندگان چنین مراسم فرمایشی) خیلی تشکر می کنیم از دولت محافظه کار کانادا که این لایحه را تصویب کرده که جنایت سال ۶۷ جنایتی علیه بشریت است.

اما سئوال این است که آیا این لایحه تأثیری در مبارزات مردم ایران دارد؟ عملأ هیچ تأثیری ندارد. این ها (دولت های امپریالیستی) خیلی راحت ارتباطات خودشان را با عوامل رژیم جمهوری اسلامی دارند. خیلی راحت عمال جمهوری اسلامی به کانادا رفت و آمد می کنند و در کانادا (و در دیگر کشورهای امپریالیستی) سرمایه گذاری های بزرگی کرده اند. و همه نوع امکاناتی به آن ها داده شده است. نمونه مشخص آن "خاوری" است، اما تنها او نیست. مشت نمونه خروار است. بسیاری از عمال جنایتکار جمهوری اسلامی الان در کانادا هستند و خانواده هایشان در این جا به راحتی زندگی می کنند. اما برعکس، دولت کانادا با خیلی از پناهندگانی که جانشان را کف دستشان گذاشته و به کانادا پناهنده شده اند، برخورد غیرانسانی می کند، و تقاضای برخی از این مردم برای پناهندگی سیاسی پذیرفته نمی شود.

 

سئوال: رفیق بابک، شما ما را یاد مردم انداختید که در ایران هم راجع به کانادا می گویند که کانادا حیاط خلوت جمهوری اسلامی است. و با وصفی که شما کردید، مشخص است که این ها در پی حل مسئله ایران هستند. و حتی اگر او را محکوم می کنند، شاید در جای دیگر می خواهند یک پوئنی را از جمهوری اسلامی بگیرند و به دنبال آن هستند. در مورد اشخاصی صحبت کردید، به ویژه کاوه شهروز. اما در بین کسانی که در آن جا بیشتر نمود می کند، و در برنامه روز شنبه هم بود، فردی هم به نام "رضا مریدی" است. اگر درست گفته باشم، ایشان وزیر تحقیقات و نوآوری هستند و در سال ۱٩٩۱ به کانادا مهاجرت کرد و مدتی هم معاون سازمان حفاظت اشعه در کانادا بود، تا اینکه در ۱۰ اکتبر با اکثریت آرایی که به دست آورد وارد مجلس شد. ایشان همان شخصی است که در معرفی فرزند شاه سابق به کانادایی ها، خیلی سنگ تمام گذاشت. ابتدا می خواهید در رابطه با این شخص صحبت کنیم که یکی از شرکت کنندگان و از پایه های اصلی آن گردهمایی بود؟

 

پاسخ: بله. البته رضا مریدی نماینده پارلمان محلی (استان) اونتاریو است، نه نماینده پارلمان کانادا. در آن مراسم هم رضا مریدی یکی از سخنران ها بود. او که در یک چنین جمع هایی حاضر می شود، اخیرأ هم از یکی از آخوندهای یکی از مساجد جایزه گرفت. در این اواخر هم رضا پهلوی، پسر شاه سابق را به مجلس کانادا برد و خطاب به نمایندگان مجلس گفت که برایش دست بزنند و گفت که باید افتخار کنند که شاهزاده به کانادا آمده است. به هر حال، همه این ها (مانند رضا مریدی) عناصری هستند که در قدرت حاکمه هستند. مسئله این افراد، مسئله سرنگونی جمهوری اسلامی در جهت اهداف طبقه کارگر و زحمتکشان نیست. این افراد خواهان مداخله قدرت های امپریالیستی در ایران هستند و به دنبال این هستند که تغییراتی در ایران (توسط قدرت های امپریالیستی) ایجاد شود و اینها هم به کارها و مشاغلی نان و آب دار گمارده بشوند. هم چنان که چنین تحولاتی را به روشنی در مورد کشورهایی مثل عراق و جاهای دیگر دیده ایم. از جمله سخنرانان آن برنامه، بجز رضا مریدی، یک فرد دیگری به نام "خدیر" هم بود که از استان "کُبِک" کانادا آمده بود. خدیر نیز در زمان جنبش سال ۱۳۸۸ به جریان موسوم به "سبز" و مدافعین میرحسین موسوی و ضدانقلابیون اصلاح طلب نزدیک بود. یکی دیگر از سخنران های مراسم مزبور شخصی به نام "جیمز بزان" نماینده حزب محافظه کار و "ایروین کوتلر" از حزب لیبرال و "پال دوئر" نماینده حزب "ان-دی-پی" و "کریم لاهیجی" که یکی دیگر از سخنران های برنامه بود.

 

سئوال: می توانید به ما بگوئید که فضایی که پریروز، در آنجا شما شاهد بودید، چگونه بود؟ در این سی و چند سالی که گذشته، ما بارها و بارها در شهرها و کشورهای مختلف گردهمایی هایی را دیده ایم. ولی این گردهمایی در آن هتل مجلل و در آن منطقه اقتصادی و تجاری تورنتو باید شکل و شمایل دیگری داشته باشد. اگر از آن فضا به ما بگوئید ممنون می شوم.

 

پاسخ: نوع سخنرانی ها و شکل برگزاری برنامه خیلی نزدیک به برنامه هایی بود که در خدمت احزاب حاکم و نیروهای سهیم در حاکمیت برگزار می شوند. به عنوان مثال، با این که ٩۰ درصد شرکت کنندگان ایرانی بودند اما در سخنرانی دکتر لاهیجی یک کلمه فارسی هم وجود نداشت و یک کلمه هم فارسی با مردم حرف نزد. سخنران های دیگر هم به زبان انگلیسی صحبت می کردند. کسانی که در برگزاری این برنامه دخالت داشتند نیروهایی هستند که بیشتر سیستم فعالیتی اشان لابی گری با افراد و جریان هایی است که در حاکمیت وجود دارند و اصلأ نگاه شان به مردم نیست. این افراد به دنبال تحولاتی هستند که با کمک نیروهای خارجی می توانند در ایران به وقوع بپیوندند. و آن برنامه هم در چنین فضایی بود و از (هویت) کسانی که آمده بودند مشخص بود که هر کدام از آن ها نیروهای نزدیک به جریاناتی هستند که به دنبال تغییر رژیم توسط قدرت های امپریالیستی می باشند. نیروهایی هستند که اعتقادی به مبارزات مردم ندارد. برگزار کنندگان آن مراسم چنین افرادی بودند. من می دیدم که کسانی که فعال بودند (در این مراسم) کسانی بودند که فعالیت هایشان در لابی گری و در "ان-جی-او" های امپریالیستی است. کسانی نبودند که از دل مردم و خود زندانیان سیاسی و بازماندگان کشتار ۶۷ آمده باشند. سیاست و نوع برنامه، محل سالن، اجرا کنندگان برنامه، خود برنامه، و حتی محتوای پوسترها و تزئینات سالن، کاملأ نشان دهنده نیروهایی بود که نگاه شان به حاکمیت است و به قدرت های امپریالیستی و نه به مردم، برگزارکنندگان برنامه نیروهایی  هستند که با حکومت ها رابطه دارند، نه با مردم.

 

سئوال: شما یادآور شدید و گفتید که شخصی به نام "کاوه شهروز" گرداننده اصلی این گردهمایی و کنفرانس بود. ایشان وکیل هستند و در دوره های مختلف هم نقش مشاور به عنوان مثال "استیون هارپر" نخست وزیر سابق کانادا را به عهده داشته، درسته؟

 

پاسخ: نه، "استیون هارپر" نخست وزیر کنونی کانادا است. و من در مورد مشاور بودن ایشان اطلاعی ندارم. شاید اینجا و آنجا مطرح شده باشد، اما من اطلاعی ندارم. اما می دانم که ایشان و "پیام اخوان" وکلایی هستند که در یک سری پروژه ها که از طریق سازمان ملل و از طریق کشورهای امپریالیستی به اجرا درآمده، دخالت داشته اند.

 

سئوال: مشاورت با وزارت امور خارجه دولت کانادا را فکر می کنم دارد. چون از طرفی هم در رابطه با معادن آفریقا، ایشان وکیل سرمایه داران و زالو صفتانی هستند که در معادن آفریقا خون کارگران معادن آفریقا را می مکند. راجع به این شخص، و نوع نگاه شما به او که در پروژه های امپریالیستی شرکت دارد، و میشود گفت که پادوی امپریالیسم است، آیا این شخص شناخته شده است میان ایرانی ها؟ یا به عنوان شخصی که کلاس بالایی دارد و وکیل است، احترام خاصی برای او دارند؟

 

پاسخ: نه. اینها کسانی هستند که اخیرأ وارد این بازی ها شده اند. آن ها کسانی نیستند که از یک سابقه فعالیت طولانی برخوردار باشند. و همان طور که گفتید از وکالت برای یک سری کمپانی ها در آفریقا، و حضورشان در پروژه ای که به اسم دفاع از حقوق بشر درست شده بود و بودجه ای از دولت آمریکا می گرفت، و مؤسسات حقوقی که به مناطق مختلف افرادی را می فرستند  که سیاست های امپریالیستی را پیاده کنند، نقش دارند. و من در مورد آن که به عنوان وکیل در داخل جامعه ایرانی فعالیتی کرده باشند، اطلاع مشخصی ندارم.

 

سئوال: ایشان سخنگوی کمپین کشتار ۶۷ هم هست.

 

پاسخ: بله، ایشان سخنگوی این کمپین هستند و فکر کنم تمام مسائل این کمپین ۶۷ توسط ایشان این طرف و آن طرف مطرح می شده.

 

سئوال: نگاهی در کانادا هست که می خواهد بگوید که کانادا خودش امپریالیست نیست و هر آن چه که داشته و دارد در حمایت از آمریکا انجام می دهد و خودش تاحالا هیچ کار ضدبشری و ضد حقوق بشری نکرده. به نظر شما تا چه اندازه می تواند این درست باشد. به خاطر این که ما تا چند دهه اخیر نقش کانادا را در حملاتی که در سومالی و در آسیا بوده، دیده ایم. این را چگونه می شود توجیه کرد که این آدم ها، که یک سری از ایرانی ها هم جزو آن ها هستند، این حرف ها را می زنند؟

 

پاسخ: اساسأ سیاست های کشورهای امپریالیستی برپایه منافع سرمایه داران بزرگ و شرکت ها و تراست ها و کمپانی های بزرگ امپریالیستی است. و تمام سیاست خارجی آن ها، تمام لوایحی که تصویب می کنند، تمام حرکت هایشان بر این اساس است. نتیجتأ هر نوع حرکتی که بر اساس منافع سرمایه داران زالوصفت باشد، طبیعتأ برعلیه کارگران و زحمتکشان است. دولت امپریالیستی کانادا در تمام پروژه های امپریالیستی که در دنیا اجرا شده، همواره در کنار دیگر کشورهای امپریالیستی دیگر، سیاست مشترکی را پیش برده اند. همان طور که گفتید، در سومالی، و مشخصأ در هندوراس، دفاع رژیم کانادا از رژیم هندوراس و شرایطی که در آنجا حاکم است، دفاع کانادا از آن دیکتاتوری مافیایی و فاشیستی که در آن جا حاکم است، سیاست دولت کانادا در افغانستان و منافعی که کانادا در آن جا دارد، و پیشبرد آن منافع و دخالت نظامی دولت کانادا در افغانستان، این ها همه بر پایه منافع طبقات استثمارگر و برعلیه مردم تحت ستم در جهان است. و کسانی که به چنین توهماتی (امپریالیست نبودن دولت کانادا) دامن می زنند قطعأ خودشان منافعی در این جهت دارند و برای تطهیر خودشان یک چنین اراجیفی را می بافند که هیچکدام واقعیت ندارند.

اگر ما بخواهیم فقط نقش دولت کانادا را در سرکوب آزادی های سیاسی در اینجا بررسی کنیم، می توانیم به عنوان مثال به حوادث سال ۲۰۱۰ در این جا اشاره کنیم. در سال ۲۰۱۰، زمانی که در ۲۶ و ۲۷ ژوئن ۲۰۱۰، زمانی که سران ۲۰ کشور جهان و ۸ کشور بزرگ صنعتی جهان، در این جا جلسه داشتند، مردم، نیروهای انقلابی، جوان ها، دانشجوها، زنان، کسانی که آسیب دیده اند از این حاکمیت سرمایه داری و فشارهایی که هر روز به آن ها وارد می شود و حقوقی که هر روز بازپس گرفته میشود، هزاران نفر در تورنتو به خیابان ها آمدند که اعتراض کنند علیه سیاست های این کشورهای امپریالیستی و ضدخلقی. و دولت کانادا که لایحه محکوم کردن کشتار ۶۷ را در پارلمانش تصویب کرده، یک بودجه بالاتر از 02/1 (یک و دو دهم) میلیارد دلار را برای سرکوب مردم در خیابان های تورنتو تصویب کرد. این دولت هزاران پلیس و نیروهای امنیتی از شهرهای مختلف کانادا را به تورنتو آورد و کاملأ شهر تورنتو را به یک شهر پلیسی و شبیه به حکومت های نظامی در کشورهای تحت سلطه، تبدیل کرد. این نشان می دهد که ظرفیت این ها در مقابل آزادی بیان و احزاب چقدر است. خیلی راحت تظاهرات مردم را سرکوب کردند. در عرض دو روز بیش از ۱۲۰۰ نفر را دستگیر کردند. استادیوم های ورزشی را خیلی سریع تبدیل کردند به پایگاه های نظامی و زندان ها. حتی به دخترهای جوان توسط پلیس ها برخورد خیلی بد و غیرانسانی شده بود. تمام این ها در روزنامه های این جا منتشر شد. این نشان می دهد که دولت کانادا در کجا ایستاده و از منافع چه کسانی دفاع می کند.

یک موضوع دیگری را که مایلم به آن اشاره کنم این است که دخالت نیروهای سرکوبگر، و نفوذی که نیروهای دشمن در صفوف نیروهای انقلابی و در مسائل کارگران و زحمتکشان می کند، هیچ گاه بدون مشارکت کسانی که یک روزی ادعا می کردند که در کنار مردم بودند، انجام نشده. تأسف در این است که عده ای از کسانی که زندانی سیاسی بودند و در سال های گذشته حتی در کنار نیروهای انقلابی به برگزاری مراسم یادبود اقدام می کردند، حالا خیلی راحت این روزها از تمام آن مسائل گذشته و جاده صاف کن نیروهای امپریالیستی شده اند. در این رابطه، تأسف این است که این افراد دیگر اعتقادی به مردم  و مبارزات مردم ندارند و راه خودشان را کاملأ از مردم جدا کرده اند و آن گذشته سیاسی و آن تجاربی را که در این رابطه داشتند، و میشود گفت که آن حیثیت انقلابی که شاید یک زمانی داشتند را خیلی راحت فروختند و در خدمت طبقات و اقشار ستمگر جامعه درآمده اند. آن ها خیلی راحت مسائلی که مربوط به نسلی از انقلابیون ایران است را مورد معامله قرار می دهند و در خدمت دشمنان ما قرار می گیرند.

 

سئوال: در کنفرانسی که بود، نقش نیروهای چپ در افشاء کردن آن و برخورد با این نوع کنفرانس های غلط چی بود؟ آیا برخوردی شد؟

 

پاسخ: یک عده ای موضع گرفتند و نظراتشان را اعلام کردند. ولی همیشه این طور نیست که مردم بتوانند خیلی راحت و صریح نظر خودشان را بدهند. ولی واقعیت خود مراسم و نوع برگزاری آن نشان داد که مردم و نیروهای انقلابی و مردمی که همیشه در چنین مراسمی شرکت می کردند، در این مراسم غایب بودند. این مراسم بیشتر کسانی را به خود جلب کرده بود که از نظر سیاسی نزدیک به جریانات راست و جریان های طرفدار امپریالیست ها هستند و چشم شان به قدرت ها و حکومت هاست و اعتقادی به مردم و مبارزات مردم ندارند. ولی از آن جا که مسئله کشتار زندانیان سیاسی خیلی مهم است و می تواند خیلی از نیروهای سیاسی را جلب کند، شاید هم عده ای بدون توجه و یا بدون آن که بدانند چه مسائلی پشت این مراسم است، در آن حضور داشتند. به نظر من به افشاگری بیشتری در این رابطه نیاز است. بخصوص این روزها که صفوف انقلاب و ضدانقلاب، صفوف مردم و دشمنان مردم هر چه بیشتر از هم متمایز می شود و نیروهایی که منافع مشترکی دارند در کنار هم قرار می گیرند، لازم است که در این رابطه شفافیت بیشتری وجود داشته باشد. باید مسائل به وضوح نشان داده شود که به عنوان مثال، تفاوت این برنامه با برنامه های دیگر چیست.   هر کسی آمد و گفت "کشتار 67" باید ببینیم از چه موضعی آن را مطرح می کند، پای چه کسانی را وارد این مسئله کرده و آن ها کی هستند و از کجا آمده اند و منافع آن ها در این رابطه چی هست.

 

سئوال: سئوالی شده که در مورد سفارت جمهوری اسلامی که بیشتر برای جاسوسی به کار می رفت، آیا خبرهایی از کانادا دارید که به ما بگوئید؟

 

پاسخ: مدتهاست که سفارت جمهوری اسلامی در کانادا بسته شده است. اما بسته شدن سفارت به معنای این نیست که پای جمهوری اسلامی به کانادا قطع شده باشد. جمهوری اسلامی یک "دفتر حافظ منافع ایران" در سفارت پاکستان در واشنگتن دارد که اموراتشان را در آن جا به راحتی انجام می دهند. من شنیده ام که آن دفتر و دستک و امکاناتی که در آن جا هست، خیلی بیشتر از سفارت جمهوری اسلامی در شهر اتاوا است. و بسیاری از عوامل و کارگزاران رژیم در آن جا مشغول فعالیت هستند. علاوه بر این، بسیاری از عمال جمهوری اسلامی در کانادا جولان می دهند و بسته شدن سفارت جلوی فعالیت های آن ها را نمی گیرد. این جنایتکاران به اشکال مختلف در همه جا نفوذ کرده و سرمایه های کلانی که از غارت ایران به دست آورده اند را وارد اینجا کرده اند و در اینجا از امنیت خاصی برخوردار هستند (که دولت کانادا برایشان مهیا کرده). دولت کانادا هم هیچ برخوردی با آن ها (با جنایتکاران و غارتگران دسترنج زحمتکشان ایران) نمی کند. به عنوان مثال وقتی که "خاوری" به اینجا آمد و فعالیت ها و افشاگری های زیادی (توسط نیروهای چپ) در رابطه با او شد، دولت کانادا هیچ برخوردی با او نکرد. به هر صورت، من فکر نمی کنم بسته شدن سفارت کمکی کرده باشد به پیشبرد مبارزات مردم در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی.

 

سئوال: لابلای صحبتی که داشتیم، شما تأئید کردید و من هم یکی دوبار گفتم که رژیم های امپریالیستی و دولت های سرمایه داری، در سالهایی که گذشت، در سه دهه ای که گذشت، در مقابل قتل عامی که در دهه ۶۰ و یا در تابستان ۶۷ انجام شد سکوت کردند. یعنی همه به نوعی با سکوت خود، آن را تأئید کردند. اگر شما وقت داشته باشید، سه دقیقه از گله های مادر بهکیش را بشنویم. چون در همین رابطه است. خیلی جالب است.

 

پاسخ: بله، خواهش می کنم.

 

صدای مادر بهکیش: گِله دارم، گِله دارم از سازمان ملل، که این همه از بچه های ما را کشتند، اما این ها صدای شان درنیامد. این ها چه جور سازمان مللی هستند؟ ما توقع داشتیم که این ها صدای شان در بیاد، حرف بزنند، بگویند، مگر این بچه ها چه گناهی کردند؟ مگر این بچه ها چه تقصیری داشتند؟ چرا کشتن شان؟ 

 

رادیو: این گِله، دقیقأ همان گِله ای است که الان ما داریم، این سئوال همان سئوالی است که ما داریم. چرا شما (منظور دولت های غربی امثال کانادا است) آن موقع صدایتان درنیامد؟ چرا کانادا آن موقع لایحه ای را در مجلس اش تصویب نکرد؟    

 

پاسخ: دقیقا.

 

سئوال: سئوال دیگری هست که، شما می دانید که امروز روحانی، رئیس جمهور کلیدساز جمهوری اسلامی رفت به نیویورک. یکی از شنوندگان سئوال می کند که آیا شما نزدیک به آن جا هستید؟ چه کارهایی را شما می تواید انجام دهید؟ آیا ایرانی ها کاری را انجام داده اند برای استقبال آن چنانی از این جنایتکار؟

 

پاسخ: بله، تا آن جایی که من می دانم تعدادی از ایرانیان تبعیدی و مهاجر و کسانی که در تورنتو زندگی می کنند به نیویورک رفته اند. تعداد دیگری، منجمله خود من هم قراره امشب به اتفاق عده ای از رفقا و دوستان دیگر برویم. فردا، سه شنبه در آن جا خواهیم بود و تظاهرات خواهیم کرد برعلیه حضور رئیس جمهور جنایتکار رژیم که در همه جنایات بی شمار جمهوری اسلامی در طی این 34 سال شرکت داشته، که باید افشاء شود. مانند زمانی که احمدی نژاد منفور و جنایتکار می آمد آن جا و آن اراجیف و مزخرفات را می گفت، و نیروهای انقلابی در آن جا حضور داشتند. همیشه سنت بوده که گروه های مختلف و انسان هایی که می خواستند تنفر و انزجار خود را از رژیم نشان دهند و جنایات رژیم را افشا کنند، در مقابل سازمان ملل تظاهرات برگزار کنند. امسال هم قطعأ ما و نیروهای دیگر در آن جا حضور خواهیم داشت و افراد دیگری هم حضور خواهند داشت. در شرایط کنونی که جمهوری اسلامی عاجز از حل بحران های خودش است، با شگرد جدیدی (به قول خامنه ای جنایتکار، با شگرد "نرمش قهرمانانه") این رئیس جمهور جنایتکار را می فرستد نیویورک و قرار است در آن جا ظاهرأ توافقات و معاملاتی صورت بگیرد (یا خواهد گرفت) که کلأ تمام این سیاست ها به خاطر نجات رژیم از بحران هایی است که سراپایش را گرفته، و ترس از شورش و انقلاب مردم است که واقعأ طی ۳۴ سال حاکمیت جنایتکارانه رژیم به ستوه آمده اند و قطعأ در یک مبارزه انقلابی تکلیف خودشان را با این رژیم روشن می کنند؛ تمام تلاش آن ها (جمهوری اسلامی) این است که خودشان را از زیر ضرب چنین ضرباتی بیرون بکشند و بتوانند به حیات ننگین خود ادامه دهند. وظیفه همه ما ایرانیانی که در خارج از کشور زندگی می کنیم این است که نسبت به مسائلی که در کشورمان اتفاق می افتد حساسیت داشته باشیم، در تظاهرات اعتراضی علیه رژیم شرکت کنیم، تا  بتوانیم پژواک مبارزات مردم در بند در کشورمان باشیم. به هرحال این فعالیت ما یک دلگرمی می دهد به آن ها که زیر فشار این رژیم جنایتکار و شرایط پلیسی در داخل ایران نمی توانند آزادانه فعالیت کنند. ما باید از مبارزات آن ها پشتیبانی کنیم و تلاش کنیم تا بتوانیم پژواک صدای کسانی باشیم که نمی توانند اعتراضات خود را علنأ بیان کنند. به هر حال وظیفه همه ما است که در این تظاهرات شرکت کنیم.

 

سئوال: شما من را وادار کردید که از شما قول بگیرم که حتی اگر شده کوتاه و مختصر، هفته آینده از این تظاهرات در نیویورک گزارشی به ما بدهید. آیا شما می توانید همراه باشید در هفته آینده؟

 

پاسخ: صد در صد، قطعأ خوشحال می شوم.

 

رادیو: امیدوارم که همیشه پایدار باشید.

 

بابک آزاد: شما هم همینطور. مرگ بر جمهوری اسلامی، زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم.