به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 170 ، مرداد ماه  1392

 

ع شفق

انقلاب مصر در چنبره ضد انقلاب!

با گذشت حدود یک ماه که ارتش ضد خلقی مصر تحت فشار جنبش توده های دلیر مصر مجبور به برکناری دولت اسلام گرای محمد مُرسی گردید، تحولات مصر و چشم انداز مبارزات دلاورانه مردم بپا خاسته این کشور همچنان در مرکز ثقل اخبار و توجه افکار عمومی نيرو های آزادیخواه جهان قرار دارد. انتشار روزمره اخبار مبنی بر تعرض هواداران دار و دسته ارتجاعی و ضد انقلابی "اخوان المسلمین" به توده های انقلابی که هر بار ده ها نفر زخمی و کشته برجای می گذارد از یک سو و دخالت روزمره ارتش که زیر نام "برقراری و اعاده نظم" خون بسیاری از مخالفان ضد مُرسی یعنی مردم به پا خاسته و همچنین طرفداران مُرسی را هم زمان بر زمین می ریزد، موجب نگرانی عمیق تمامی افکار عمومی مردم آزادیخواهی شده است که در تحولات جاری خود را در کنار توده های دلاور مصر و حامی خواست های عادلانه آن ها می دانند. در حالی که امپریالیست ها و مرتجعین بین المللی یکصدا توسط تمامی دستگاه های تبلیغاتی رنگارنگ خویش ظاهرا از "عدم ثبات" در مصر و آینده "نامعلوم" این کشور ابراز نگرانی می کنند و برای "دمکراسی" در مصر دل می سوزانند اما  هیچ یک از آنان نمی خواهند که واقعیت آن چه که در بطن تحولات جاری در مصر می گذرد در معرض دید عمومی قرار گیرد و به این سئوال پاسخ داده شود که چه طبقات و نیروهایی عامل "بی ثباتی" مصر و مانع تحقق خواست های اکثریت مطلق مردم و پیشرفت و به ثمر رسیدن جنبش دمکراتیک آنان برای تحقق برابری، آزادی و صلح و دمکراسی در مصر می باشند؟

بدنبال دستگیری مُرسی و سقوط دولت او، ارتش تا مغز استخوان وابسته مصر (به امپریالیسم آمریکا و کمک های این کشور) به رغم تجلی اراده میلیونی توده ها که با خواست سرنگونی مُرسی و خلع دار و دسته "اخوان المسلمین" از قدرت، به خیابان آمده بودند با اتخاذ یک سیاست مزورانه ضمن گرفتن "پز دمکراتیک" به هواداران او اجازه تجمع و تظاهرات "مسالمت آمیز" داد. این اقدام حساب شده آن هم از سوی ارتشی که در حیات سیاسی مردم مصر سابقه نقض دمکراسی و اعمال دیکتاتوری اش در دهه های اخیر، مثنوی هفتاد من کاغذ می شود، سیاستی بود که هدف اصلی آن چیزی جز جلوگیری از تعمیق و پیشروی جنبش انقلابی مردم مصر نبود. با باز گذاشتن دست هواداران مُرسی در انجام تظاهرات خیابانی و بر پا کردن تجمعات توده ای در خیابان، این ارتش مدعی "ملی" بودن، در حالی که ادعای "بر قراری نظم" در جامعه دارد، در واقع اقلیتی مرتجع ولی سازمان یافته و متشکل در "اخوان المسلمین" را به جان دریای توده های انقلابی ولی غیر متشکل و بدون سازمان انداخته است. این سیاست با ایجاد شرایط لازم برای درگیری های خونین روزمره در شهرهای مصر و بویژه قاهره و حملات جنایتکارانه هواداران مُرسی و حزب الله اش به مردم انقلابی - که در برخی موارد با دخالت نیروهای همین ارتش و کشت و کشتار از هر دو طرف پایان می یابد - هدفی جز زائل ساختن پتانسیل انقلابی جنبش توده های به پاخاسته مصر و سرکوب آنان توسط دار و دسته مُرسی را دنبال نکرده و نمی کند.  سران ضد خلقی این ارتش نظیر "عبدالفتاح السیسی" و همکارانش که در ارتباط مستقیم با اربابان خود در آمریکا هستند در شرایطی به دار و دسته "اخوان المسلمین" و طرفداران مُرسی زیر اسم رعایت "دمکراسی" اجازه تجمع در شرایط بحرانی را می دهند که هیچ کس اعمال ضد مردمی و جنایات این ارتش بر علیه انقلاب مردمی را از زمان آغاز جنبش توده ای در مصر را فراموش نکرده است. ارتش مصر در حالی سیاست های ضد خلقی و ضد ملی خود را با "وجهه ملی" و زدن ماسک دفاع از "دمکراسی" توجیه می کند که همگان بیاد دارند، سران همین ارتش تا آخرین لحظات حکومت دیکتاتور قبلی یعنی حُسنی مبارک با قصابی مردم مصر که در ابعاد میلیونی به شکلی بسیار دمکراتیک با هدف برافکندن بساط ضد خلقی یک اقلیت انگشت شمار در حکومت منفور مبارک به خیابان آمده بودند، در مقابل دمکراسی و مطالبات انقلاب مردم قاطعانه ایستادند. در آن شرایط آن ها به فریادهای دمکراسی از سوی مردم کمترین وقعی نمی نهادند.

امروز نیز ژنرال های ارتش مصر با برخی تغییرات در ترکیب آن ها برای فریب مردم، در شرایطی که بیش از 33 میلیون نفر از مردم به پاخاسته مصر با حضور در میدان تحریر قاهره و سایر شهر های بزرگ یک صدا فریاد مرگ بر مُرسی و "اسقاط النظام" سر می دادند و همزمان با شعارهای ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی شان دخالت و حمایت امپریالیسم آمریکا در امور داخلی مصر و حمایت آن از دولت منفور مُرسی را محکوم می کردند، به دلیل ماهیت ضد خلقی خویش از اقدامات لازم نظیر سلب امکان سازماندهی برای خرابکاری هواداران مُرسی بر علیه جنبش مردم آگاهانه خودداری می کنند؛ آن ها مُرسی و برخی سران حزب حاکم را زیر فشار جنبش مردمی دستگیر کرده اند، اما آزادانه برای آن ها ترتیب ملاقات با فرستادگان مختلف امپریالیستی نظیر کاترین اشتون و مقامات آمریکایی و آلمانی و ... را می دهند. تمامی این اقدامات ضد خلقی توطئه ای است که طبقه استثمارگر حاکم بر مصر به دست ماشین سرکوب خود و در پرتو خطوط امپریالیستی دیکته شده از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا با توجیه "رعایت دمکراسی" و "حقوق اقلیت" یعنی دار و دسته مزدور "اخوان المسلمین" به پیش می برد. انقلاب مردم به هر وسیله ای باید متوقف و سرکوب شود. با توجه به این واقعیات آیا هیچ شکی باقی می ماند که چه نیروهایی عامل "بی ثباتی" و عدم استقرار دمکراسی در مصر می باشند؟ این کدام طبقه و نیروی اجتماعی ای ست که در معاضدت کامل با خواست دمکراتیک اکثریت مطلق جامعه، مشغول  امتیاز دهی و پر و بال دادن به دشمنان شناخته شده مردم مصر یعنی امثال مُرسی، حزب او و دار و دسته "اخوان المسلمین" برای سرکوب و از نفس انداختن جنبش توده ای و دمکراتیک در مصر می باشند؟   

حدود 2 سال نیم پیش، تداوم و تشدید موج جدید و عمیقی از بحران اقتصادی نظام سرمایه داری در جهان جامعه تحت سلطه مصر را نیز درنوردید. میلیون ها تن از کارگران و مردم زحمتکش و محروم مصر، گرسنگان و "قبرستان خواب ها"، زنان و دانشجویان و جوانان انقلابی برای نان و آزادی بر علیه رژیم وابسته به امپریالیسم مبارک به پا خاستند و میدان تحریر را به یکی از بزرگترین و ارزشمندترین دانشگاه های مبارزاتی در خیابان تبدیل کردند. قدرت لایزال این توده ها بود که بدون توجه به اخطارهای مبارک، بدون توجه به "دعوت به آرامش" و "مسالمت" از سوی آمریکا و شرکاء، بدون هراس از کشتارهای ارتش و زوائدش که تا زمان سقوط مبارک خون بسیاری از مردم انقلابی را در خیابان های قاهره و سایر نقاط مصر بر زمین ریختند، سرانجام امپریالیست ها و طبقه حاکم بر مصر را مجبور ساخت تا با مشاهده قدرت تاریخساز مردم به جان آمده که می رفت تا اساس نظام حاکم را مورد تهدید قرار دهد، حمایت ارتش به مثابه ستون فقرات نظام را از پشت سر مبارک بردارند و با خواری و خفّت او را از قدرت ساقط سازند. سرنگونی یک دیکتاتوری 30 ساله ضد خلقی و وابسته به امپریالیسم (که بحق نام حکومت "فرعون" را ازتوده ها دریافت کرده بود) یکی از دستاوردها جنبش انقلابی مردم مصر و پیشروی بزرگی در تاریخ مبارزاتی مردم این کشور بود. اما در همان حال خلاء ناشی از وجود یک رهبری انقلابی متشکل و یک نیروی مسلح توده ای در این جنبش ضعف برجسته و اساسی آن را پدیدار می کرد و درست به همین دلیل بود که طبقه سرمایه داران زالو صفت حاکم بر مصر موفق شدند با حفظ ستون فقرات اصلی نظام استثمارگر حاکم یعنی ماشین سرکوب و ارتش وابسته مصر، در پناه حمایت های امپریالیسم آمریکا و شرکاء، یک حکومت نظامی 18 ماهه را به منظور سرکوب و فرونشاندن جنبش انقلابی با حفظ تسلط ارتش بر ماشین دولتی بر جامعه مسلط سازند. در آن زمان از اوباما گرفته تا سایر مرتجعین بین المللی و رهبران ارتش کوشیدند تا با فریاد "پیروزی انقلاب"، مردم را از ادامه تلاش برای تحقق خواست های شان باز دارند و به خانه ها بفرستند.

اما شرایط وخیم اقتصادی و سیاسی و تضادهای طبقاتی عمیقی که میلیون ها تن از توده های به  پاخاسته مصر را برای یک زندگی عادلانه و انسانی به مصاف دشمنان شان به خیابان ها فرستاده بود، بار دیگر در کوره مبارزات آن ها دمید و سیل مبارزات توده ای را در سراسر مصر با شعار بر علیه ارتش و حامیان امپریالیستش جاری ساخت. این شرایط بحرانی دوباره طبقه حاکم و سران ارتش مصر را واداشت تا زیر فشار این جنبش مردمی با آرایش جدیدی به صحنه بیایند. آن ها مجبور شدند تا به خواست " انتخابات آزاد" توسط مردم مصر و برقراری یک حکومت غیر نظامی، تن دهند و در همان حال ضمن تجهیز و سازماندهی دارو دسته "اخوان المسلمین" (یعنی متشکل ترین نیروی اجتماعی در مصر) با برپایی یک "انتخابات"، مُرسی اسلام گرا را به مثابه "منتخب" تمام مردم مصر به صحنه وارد کنند و در همان حال بار دیگر شیپور "پیروزی مردم"، "استقرار دمکراسی" و "پایان انقلاب" را بصدا درآورند.          

اما  جنبش خودبخودی توده های تحت ستم مصر که به رغم عدم وجود یک رهبری متشکل و انقلابی و مسلح در راس آن، به دلیل همه گیر بودن و ابعاد سهمگینش  موفق به سرنگونی حکومت دیکتاتوری 30 ساله مبارک شده بود، برای این به خیابان نیامده بود تا به خاطر صرف موهوماتی نظیر  "خدا" و "اسلام" جای دیکتاتور قبلی را با یک دیکتاتور "اسلامی" پر کند و آن گونه که امپریالیست ها، مرتجعین و طبقه سرمایه داران وابسته حاکم بر مصر نقشه کشیده بودند به خانه بازگردد.

از همان نخستین روزهای روی کار آمدن مُرسی و حزب او که ورودشان به صحنه با استقبال و حمایت وسیع دولت اوباما و سایر شرکای امپریالیستش روبرو شد، آتش مبارزات توده های به پا خاسته بر بستر وخامت اوضاع باز شعله ور گشت. سیر رویدادها بسیار سریع ثابت کرد که دولت مُرسی به دلیل ماهیت وابسته و ضد خلقی خویش نه می خواست و نه می توانست تا کمترین خواست های عادلانه مردم مصر را در زمینه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی برآورده کند. بر عکس، این دولت انعکاس آرایش سیاسی جدید دشمنان مردم مصر برای سرکوب انقلاب مردمی و تحکیم و ثبات بخشی به نظام استثمارگرانه حاکم بود. درست به همین دلیل حکومت "اسلام گرایان" وابسته در مصر آماج مبارزات توده های انقلابی قرار گرفت.

نگاهی به رویدادهای منتهی به سقوط دولت مُرسی، آن هم تنها کمتر از یکسال پس از به قدرت رسیدن "اخوان المسلمین"، نشان می دهد که تداوم حکومت مُرسی در شرایط حضور میلیونی توده هایی که پیگیر انقلاب ناتمام خود بودند، تنها به رادیکالیزه شدن و تعمیق جنبش توده ای در مصر منجر می شد. دولت مُرسی با وعده های پوچ مبنی بر  بهبود شرایط اقتصادی وخیم توده ها، خشم کارگران و زحمتکشان و محرومین مصر که در زیر شرایط طاقت فرسای اقتصادی در حال له شدن هستند را بیش از پیش برانگیخت. در همین حال تصویب یک قانون اساسی اسلامی ضد مردمی، در شرایط یک انتخابات مدیریت شده و مطلوب حزب حاکم ، که آشکارا حق میلیون ها تن از توده های سکولار، اقلیت های مذهبی ( مسیحیان) را در پیشگاه منافع طبقه سرمایه داران حاکم بر مصر قربانی کرد، بر ابعاد خشم مردم افزود. تصویب این قانون اساسی ضد مردمی با تحریم گسترده و مردمی روبرو شد. بلندگوهای جیره خوار بورژوازی در همه جا از رای تقریبا  68 درصدی شرکت کنندگان در تصویب این قانون اساسی منطبق با شریعت اسلام دم زدند، اما در همان حال آن ها فریبکارانه این واقعیت که در "انتخابات قانون اساسی" تنها 33 درصد مردم مصر  (حدود یک سوم) شرکت کرده بودند را پنهان می نمودند. در نتیجه تصویب این قانون اساسی توسط دولت مُرسی و عملکردهای دوران یکساله زمامداری وی که با حمایت همه جانبه امپریالیست ها و در راس شان آمریکا و همچنین تصویب و تزریق وام های کلان امپریالیستی زیر نام  "کمک" مواجه بود، نشانی از تلاش امپریالیسم و وابستگانش در مصر برای تحمیل یک دیکتاتوری به مراتب شدید تر امپریالیستی به جامعه تحت سلطه مصر بود. روندی که نقش مرکزی ارتش ضد خلقی و وابسته مصر در تحمیل آن به مردم به پاخاسته غیر قابل انکار بود.  پس از هفته ها و ماه ها مبارزات انقلابی میلیون ها تن از مردم مصر و بویژه جوانان این کشور که در برخی موارد در روزهای پیش از برکناری حکومت، در مقابل دولت سرکوب گر مُرسی به اعمال قهر متوسل شده بودند، ارتش مصر برای جلوگیری از گسترش و تعمیق جنبش انقلابی توده ها مجبور به خلع ید از مُرسی و "اخوان المسلمین" شد.  اما این خلع ید ، به معنای دست کشیدن کامل امپریالیست ها از مُرسی و دار ودسته "اخوان المسلمین" نبوده است. اکنون امپریالیست ها و مرتجعینی که اسباب تداوم حکومت مُرسی در یکسال گذشته را فراهم کردند، در شرایطی که جنبش مردم انقلابی مصر توانسته با حضور میلیونی در خیابان ها و مجبور کردن ارتش به کودتا بر علیه مُرسی، بساط حاکمیت یکی از مهره های "بنیاد گرایی اسلامی" را برکند  و پیروزی بزرگی برای خود و برای تمام جنبش ضد امپریالیستی و آزادیخواهانه مردم بدست آورد، به اتخاذ تاکتیک ضد انقلابی جدیدی دست زده اند. آن ها در صددند تا دیوی را که تحت فشار مردم  از  "درب" خانه بیرون انداخته شده از "پنجره" دوباره به شکلی به خانه بازگردانند. در سطح سیاسی ملاقات های مخفی و علنی مداوم مهره های امپریالیستی با مُرسی "زندانی" و تشویق او برای "مشارکت در یک روند فراگیر سیاسی" در مصر با شرکت "همه نیروهای سیاسی" (البته در شرایطی که نیروهای رسمی متشکل نظیر "تمرد" هیچ یک نماینده منافع کارگران و مردم محروم مصر نیستند)  بیانگر یکی از تجلیات پیشبرد این روند ضد مردمی ست. در سطح عملی نیز باز کردن قلاده مزدوران و فعالین و هواداران جریان ضد انقلابی ولی متشکل  "اخوان المسلمین" و دادن حق تجمع و تظاهرات به آنان تا این لحظه، جزء لایتجزای دیپلماسی فوق می باشد؛ نتیجه این است که حملات وحشیانه و روزمره این نیروها به مثابه یک چماق سرکوب بر علیه توده های انقلابی که برای تغییر بنیادی به خیابان ها آمده اند، خود به مانعی جهت پیشرفت جنبش توده های انقلابی بدل شده است. این دار و دسته ضد انقلابی با  تلاش برای ایجاد هراس و رعب در میان مردم به پا خاسته مصر و حذف فیزیکی عناصر رادیکال آن، همچنين با کشتار مسیحیان و آتش زدن خانه های آن ها و جنایاتی از این قبیل تلاش می کنند که با بیرون راندن و حاشیه ای کردن جنبش رادیکال مردمی و برجسته کردن اختلافات مذهبی، در جهت تثبیت نظام ضد خلقی حاکم گام بردارند. این سیاست محیلانه که از سوی امپریالیست ها و با نقش آفرینی ارتش مصر و دار و دسته "اخوان المسلمین" در حال عملی شدن است، عامل اصلی بی ثباتی در مصر است که هدف سرکوب قطعی انقلاب در مصر را دنبال می کند.

به رغم تمامی این دسیسه ها، مبارزات قهرمانانه مردم مصر در طول دو سال و نیم گذشته برای انقلاب و ایجاد تغییرات اساسی و دمکراتیک در زندگیشان تاکنون نیز ادامه یافته و قدرت کارگران و توده های زحمتکش و محروم مصر تا کنون موفق شده حکومت وابسته مبارک، حاکمیت 18 ماهه دولت نظامی ارتش ضد خلقی مصر و دولت مدافع  بنیادگرایی اسلامی مُرسی مزدور را ساقط کند. این پیشروی ها و موفقیت های مبارزاتی، ضربات مهمی به سلطه امپریالیسم و نظام سرمایه داری حاکم بر مصر زده وتجارب مبارزاتی و انقلابی ناشی از آن ها سطح آگاهی سیاسی مردم مصر و بویژه جوانان این کشور را هر چه بیشتر ارتقاء داده است. در عین حال ضرورت دیگری که بطور فزاینده از درون همین مبارزات بیش از گذشته خود را آشکار کرده این اصل انقلابی ست که در مبارزه طبقاتی جاری در مصر برقراری ثبات واقعی و استقرار یک دمکراسی انقلابی و توده ای بیش از هر زمان دیگری به ایجاد یک رهبری انقلابی در راس مبارزات توده های از جان گذشته مصر گره خورده است. وظیفه کمونیست ها و تمام نیروهای انقلابی و دمکراتیک ایجاب می کند تا با حمایت از خواست های عادلانه و تقویت مبارزات انقلابی مردم مصر در حد توان به پیشرفت جنبش انقلابی مصر  و تحقق اهداف انقلابی آن کمک کنند.       

مرداد 1392