به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 169  ، تیر ماه  1392

 

ظهور و افول "معجزه هزاره سوم"

 

با پایان نمایشات انتخاباتی جمهوری اسلامی و بیرون آمدن نام حسن روحانی به عنوان هفتمین رئیس جمهور رژیم، شمارش معکوس برای پایان کار احمدی نژاد،کسی که در رسانه های دولتی طرفدارانش وی را "معجزه هزاره سوم" می نامیدند آغاز شده است. احمدی نژاد در حالی که به عنوان "بدهکارترین دولت" تاریخ ایران و یکی از منفورترین آن ها در این رژیم سرا پا جنایت شناخته شده است، در اواسط مرداد پس از تقریبا 8 سال، رسما کرسی قدرت را به رئیس جمهور منتصب جدید تحویل خواهد داد.

 

تبلیغات عوام فریبانه سازمان یافته توسط حکومت و بیت رهبری با پوشش وسیعی که در سطح بین المللی از دستگاه های تبلیغاتی غرب می گیرند تا کنون کوشیده اند که پایان کار دولت 8 ساله احمدی نژاد و انتصاب روحانی با "کلید بنفش" اش را آغاز یک "دوره جدید" برای ایجاد "حماسه اقتصادی" و حل مشکلات اقتصادی مردم، و فائق آمدن بر "بحران" گریبان گیر نظام جلوه دهند. آن ها با آگاهی از ابعاد خشم توده ها نسبت به دوره احمدی نژاد و اشاعه توهم امکان تغییر در چارچوب نظام سرتا پا اهریمنی حاکم می کوشند تا انرژی انقلابی و خشم فروخفته مردم را مهار نمایند. اما کارنامه جنایتکارانه 8 ساله دولت احمدی نژاد که خود با وعده آغاز یک دوره "جدید" و "آوردن پول نفت" به سر "سفره" مردم بر مسند قدرت قرار گرفت، تجربه عینی ای ست که بر بستر آن می توان اولا بطلان تبلیغات عوام فریبانه مشابهی که در مورد رئیس جمهور کنونی سازمان یافته را به وضوح دید و ثانیا و مهم تر آن که، ماهیت نظام ضد مردمی جمهوری اسلامی که این رئیس جمهور ها وظیفه پاسداری و تداوم بقای آن را بر عهده دارند و امکان ناپذیری بهبود اوضاع در چارچوب آن را بهتر درک کرد.

 

8 سال پیش بر بستر یک انتخابات کاملا "مهندسی" شده ، احمدی نژادِ پاسدار توانست، به اعتراف کروبی با پس و پیش کردن یک میلیون از آرای وی بوسیله برگزار کنندگان این شعبده بازی به دور دوم راه پیدا کند. در دور دوم، هم در تقابل با رفسنجانی با حمایت آشکار بیت رهبری و ولی فقیه از صندوق های رای بیرون آورده شد. 4 سال بعد، در شرایطی که فقر و فلاکت روزافزون ناشی از سیاست های ضد خلقی جمهوری اسلامی جامعه تحت سلطه ما را در شرایط انفجاری قرار داده بود، بار دیگر احمدی نژاد در جریان برگزاری یکی از رسواترین مضحکه های مهندسی شده تاریخ جمهوری اسلامی، با تقلب آشکار برای یک دوره دیگر به ریاست جمهوری  گمارده شد. انتصابی که برای جا انداختن آن مجبور شدند جنبش توده ای را وحشیانه سرکوب نموده و با زور آشکار وی را نتیجه انتخابات جا بزنند.

 

در طول 8 سال زمامداری "معجزه هزاره سوم" نه تنها از پول نفت بر سر سفره مردم و رفاه و آبادانی و پیشرفت خبری نشد بلکه به رغم فروش بیش از 530 میلیارد دلار نفت، (درآمدی که بدلیل افزایش قیمت نفت در تاریخ جمهوری اسلامی سابقه نداشته) کوهی از بدهی های داخلی و وام های کمرشکن امپریالیستی و یک اقتصاد وابسته ورشکسته با تمام عواقب مرگبار آن نظیر فقر و گرسنگی و بیکاری و افزایش میلیونی کارتن خواب ها و تن فروشان، کودکان کار و ...  برجای گذارده شده است. با احتساب درآمد نفتی فوق، در حالی که بر طبق برآوردهای کارشناسان اقتصادی، دولت باید حداقل 100 میلیارد دلار ذخیره ارزی داشته باشد، اما از این پول خبری نیست و خزانه کشور خالی ست. در این حال ارزش رسمی پول کشور تا 80 درصد سقوط کرده، بیکاری به حدود 30 درصد (بر طبق آمار رسمی ای که بیانگر تمام حقیقت نیست) افزایش یافته، تورم بر طبق آمار های خودشان از 40 تا 50 درصد فراتر رفته و گرانی و نیاز به حداقل مایحتاج زندگی در بخش بزرگی از جامعه بیداد می کند. در چنین اوضاعی، حال در توصیف شدت وخامت و بحران گریبان گیر اقتصاد ایران پس از احمدی نژاد عنوان می گردد که وی "کشور را با خزانه خالی، بندر خالی و انبار خالی و بانک مرکزی خالی" تحویل روحانی میدهد. (مصاحبه روزنامه "قانون" با عیسی کلانتری).

 

با توجه به ساختار تا مغز استخوان وابسته اقتصاد ایران به نظام امپریالیستی در سطح جهانی و نیاز وحشیانه امپریالیست ها برای سرشکن کردن بار بحران های اقتصادی خود بر دوش کشورهای تحت سلطه، این نیاز سرمایه داری جهانی و قدرت های غارتگر بین المللی، در دوره زمامداری احمدی نژاد، هر چه سریع تر و وسیع تر پاسخ گرفت. به جز عقد قراردادهای "ناصرالدین شاهی" با کمپانی های امپریالیستی، میلیاردها دلار از درآمدهای عظیم و بی سابقه نفتی ایران در 8 سال گذشته صرف پروژه های ضد مردمی نظیر پروژه هسته ای  و واردات بی رویه کالاهای مصرفی، غیر تولیدی و بنجلی شد که سود آن ها مستقیما به جیب کمپانی ها و انحصارات  امپریالیستی و دلالان وابسته به آن ها رفت. سیاست افسار گسیخته واردات بی رویه برای سودبری انحصارات امپریالیستی، که یکی از نتایج بلاواسطه آن نابودی تولیدات داخلی (وابسته) و هزاران هزار شغل مرتبط با این تولیدات بود، صد ها هزار تن از کارگران و کشاورزان ایران را به خاک سیاه نشاند و صفوف ارتش عظیم ذخیره کار ایران را هر چه وسیعتر کرد. در این میان نابودی تدریجی صنایع چای و نیشکر و نابودی هستی هزاران کارگر و کشاورز فعال در تولید این محصولات و مشتقات و کارخانه های جنبی این محصولات و وضعیت بحرانی آن ها اظهر من الشمس است. این سیاست واردات عنان گسیخته، در حالی که جیب کمپانی های امپریالیست ها و در کنارشان عده ای از میلیاردر های گردن کلفت وابسته ایران را هر چه بیشتر پر کرده به خانه خراب کردن میلیون ها تن از محرومان انجامیده است.

 

تسریع و پیشبرد پروژه های استراتژیک بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، مثل حذف سوبسید ها (که تحت عنوان "بزرگترین جراحی اقتصادی ایران" صورت گرفت) و تسریع امر خصوصی سازی اقتصاد در بازار ایران ( که اسم رمز رفع هر گونه مانع در جهت دست اندازی مطلق سرمایه های امپریالیستی بر تمام شئونات جامعه، بازار و منابع طبیعی ایران می باشد) در دوره احمدی نژاد شدیدتر از دولت های ضد خلقی پیشین، از دولت رفسنجانی گرفته تا خاتمی در حیات جمهوری اسلامی با سرعت به اجرا در آمد. دولت احمدی نژاد با حذف سوبسیدها که ریاکارانه "هدفمند کردن یارانه ها" نامیده شد بطور طبیعی به افزایش سرسام آور قیمت ها دامن زد و در نتیجه میلیون ها تن از رنجبران را به ورطه فقر و فلاکت هر چه بیشتر کشاند. با توجه به پیشبرد این سیاست های اقتصادی و در کنار آن به خاک و خون نشاندن هر گونه اعتراض و مبارزه در جامعه، احمدی نژاد به همان نسبت که به آماج نفرت میلیون ها تن از کارگران و خلقهای تحت ستم ما تبدیل شد، به همان اندازه از سوی نهاد های امپریالیستی استثمارگر و غارتگر بین المللی نظیر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در چند نوبت به خاطر "خدمات" بی شائبه اش در این 8 سال مورد تقدیر رسمی قرار گرفت. خدمات رژیم جمهوری اسلامی در دوره احمدی نژاد به این نهادهای امپریالیستی به حدی بود که سیاست های اقتصادی ضد خلقی اجرا شده در دوره او به مثابه "الگویی" برای پیشبرد سیاست های بانک جهانی و صندوق بین المللی در سایر "کشورهای نفتی" مورد تاکید چنین نهاد هائی قرار گرفت.      

 

عملکردهای دولت احمدی نژاد هم چنین رضایت و "تایید" سران جمهوری اسلامی را نیز در پی داشت و آن ها به رغم تمامی اختلافات شان این روزها از دولت احمدی نژاد به مثابه یکی از "خدمت گزار" ترین دولت ها نام می برند، که این امر البته تنها به طرح های اقتصادی ضد مردمی انجام شده در دوره او که منجر به پر شدن جیب های آنان هم گردیده، باز نمی گردد، بلکه این ستایش شامل اعمال جنایت کارانه  این دولت در حق توده های مردم نیز می باشد که موجب تداوم سیستم سرمایه داری وابسته حاکم بر جامعه گشته است. طبیعتا پیشبرد پروژه های اقتصادی ظالمانه که همواره با مقاومت و مبارزه و شورش تهی دستان عجین بوده نیازمند به کارگیری یک چماق سرکوب عریان و خشن می باشد که احمدی نژاد در کارنامه 8 ساله خویش با دست و دلبازی تمام از آن به مثابه جزء جدایی ناپذیر از برنامه های اقتصادی خود استفاده کرد. دوران زمامداری احمدی نزاد یاد آور موج وسیع اعدام ها و شکنجه منتهی به مرگ مخالفین سیاسی در سیاه چال های رژیم، یاد آور کهریزک ها و جنایات وصف ناپذیر جاری در آن ها، یادآور سرکوب بی وقفه و وحشیانه اعتراضات و اعتصابات کارگری به خاطر حقوق اولیه کارگران، یاد آور در هم کوبیدن جنبش دانشجویی، مبارزات زنان و دست اندازی قهر آمیز قدرت دولتی به تمامی فعالیت هایی می باشد که در عرصه اجتماعی و هنری و فرهنگی و ... حتی به صورت کنترل شده و در چارچوب خود نظام حاکم در جریان بوده اند.

 

در عرصه بین المللی نیز سیاست های واقعی و نه ادعایی جمهوری اسلامی در دوران احمدی نژاد تبلور بارز پاسخ این رژیم به نیازهای قدرت های امپریالیستی بوده است. این سیاست عوام فریبانه که ویژگی اصلی آن افزودن بر حجم شعارهای پوچ ضد امپریالیستی و ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی از یک سو و در همان حال تن دادن به هر گونه رذالت از طریق توسل به بند و بست و کاربرد دیپلماسی مخفی می باشد باعث شده که قدرت های امپریالیستی و در راس آن ها آمریکا با توسل به چماق "جمهوری اسلامی و پرونده اتمی" و بحران سازی های این رژیم در خلیج فارس و در سطح منطقه، فرصت یابند میلیاردها دلار از بابت فروش سلاح به دولت های مرتجع منطقه سود برند و با اتکا به چماق جمهوری اسلامی ، آن را به توجیهی برای گسترش میلیتاریزم ضد خلقی خویش در تمام زمینه ها و مشروعیت بخشیدن به سیاست های جنگ طلبانه شان در منطقه تبدیل سازند. هم چنین در نتیجه آتش بیاری در این زمینه، دوره احمدی نژاد دوره ای ست که با گسترش تحریم ها و تشدید شبح جنگ و احتمال حمله به ایران، ناامنی و عدم آسایش هر چه بیشتر سایه سیاه خود را بر زندگی مردم ایران انداخت.

 

بر خلاف کوشش فریبکاران و مرتجعینی که در تلاشند تا با استناد به تحلیل های "روان شناسانه" جعلی و رد تحلیل طبقاتی، تمامی اقدامات احمدی نژاد را ناشی از خصوصیات فردی و از جمله "بیسوادی" و "لمپنیزم" وی جا بزنند، یک جمعبندی عینی از واقعیات 8 سال زمامداری احمدی نژاد جنایتکار نشان می دهد که تمامی اقدامات و سیاست های اجرا شده در زمان وی، در چارچوب پیشبرد سیاست های کل رژیم جمهوری اسلامی و در جهت تأمین منافع طبقه مسلط بر اقتصاد ایران یعنی بورژوازی وابسته به امپریالیسم و قدرت های جهانی بوده است. به همین دلیل احمدی نژاد هر بار در مواجهه با خشم و نفرت فزاینده مردم ما و مبارزات دلیرانه آن ها برای در هم شکستن دولت و کل رژیم جمهوری اسلامی، از حمایت کامل امپریالیست ها و طبقه حاکم  برخوردار گشته و  در طی هشت سال گدشته با حمایت کامل دستگاه سرکوب و  با اعمال جنایات وحشیانه و ریختن خون پاک مردم ما موفق به مهار و عقب نشاندن هر چند موقتی جنبش توده ها شد.

 

اکنون در پایان 8 سال کار دولت احمدی نژاد و در شرایط اوج یابی دوباره خشم توده ها بر علیه کلیت ماشین دولتی و نظام حاکم،  رژیم بحران زده جمهوری اسلامی کوشیده است تا جابجایی این مهره با انتخاب جدید خود یعنی روحانی را آغاز یک دوران جدید برای مردم ما جا بزند. احمدی نژاد که زمانی به همت بوق های تبلیغاتی نظام و رضایت رهبری، به پاس جنایات و خدماتش به نظام، "معجزه هزاره سوم" نامیده می شد، اکنون با ورشکستگی تمام و با اتمام تاریخ مصرفش در حال ترک قدرت است. در شرایط شدت یابی تضادهای درونی رژیم، در شرایطی که همین رهبر با حذف کاندیداتوری مشایی، (مشاور احمدی نژاد و کاندید مورد حمایت وی) تو دهنی محکمی به احمدی نژاد زد، خود وی امروز در شرایطی قرار گرفته است که حتی برخی ها در همین جمهوری اسلامی مشغول گمانه زنی و شرط بندی بر سر احتمال و زمان انتقال رئیس جمهور در حال ترک قدرت به " اوین" و یا حصر وی هم چون "رقبای انتخاباتی" سال 88 اش می باشند!  

 

بدون شک بررسی تمامی خدمات بی شائبه احمدی نژاد به نهادهای غارتگر امپریالیستی و به بورژوازی وابسته ایران، و در همان حال جنایات وی بر علیه مردم ما در طول 8 سال گذشته در این نوشته نمی گنجد. اما عروج و افول این "معجزه هزاره سوم" بستری ست که می توان در آن به روشنی ماهیت ضد خلقی کل نظام و مناسبات ارتجاعی ای را دید که چنین عناصر حقیر و جنایتکاری را با اتکا به قوه قهر و سرکوب عریان بر جان و مال مردم ما حاکم می کند. احمدی نژاد به مانند تمامی اسلاف خویش در طول 8 سال کوشید تا منافع طبقاتی ضد خلقی طبقه استثمارگر حاکم را به قیمت کشتار و سرکوب و نابودی توده ها متحقق کند و نظام جمهوری اسلامی را دوام بخشد. اکنون او  با حمایت همه جانبه تمامی جناح های ضد خلقی جمهوری اسلامی و قدرت های امپریالیستی که برای گرم کردن تنور نمایشات انتخاباتی اخیر هورا کشیدند، این وظیفه را به یکی دیکر از خادمین نظام یعنی روحانی تحویل می دهد.

 

رئیس جمهور جدید به هیچ وجه تافته جدا بافته ای از 6 رئیس جمهور سابق نیست. وی بدلیل آن که از درون همین نظام سراسر گندیده و نکبت بار و برای حفظ و بقای آن بیرون آمده قادر نخواهد بود که کوچک ترین گرهی را از مشکلات عظیم اقتصادی سیاسی و فرهنگی جاری در جامعه ما حل کند. در حقیقت او با تصدی حساس ترین مناصب حکومتی در شورای عالی امنیت ملی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و .... از "ذوب شدگان" در ولایت فقیه بوده و وظیفه او پیشبرد سیاست های نظام و مقابله با جنبش اعتراضی توده هاست. درست به همین دلیل است که به رغم وعده های پوچ اولیه مبنی بر در دست داشتن "کلید" حل مشکلات مردم ستمدیده و به جان آمده ما، روحانی و مزدوران دور و برش از هم اکنون تصریح کرده اند که برای برگرداندن اوضاع به سال 84 (پیش از آمدن احمدی نژاد) حداقل به "2 سال وقت" نیاز دارند و مردم محروم نباید انتظار و چشم داشتی از او داشته باشند! (مصاحبه عیسی کلانتری با روزنامه "قانون")

 

در نتیجه توده های تحت ستم ما بر اساس تمامی تجربیات ناشی از 33 سال حکومت جمهوری اسلامی و تغییرات گاها بزرگی هم که در آرایش نیروهای طبقه حاکم در میان "بالایی ها" ایجاد شده نباید به هیچ وجه دلشان را به وعده و وعیدهای امثال روحانی ها و اصولا هیچ یک از جناح های ضد خلقی بورژوازی حاکم خوش کنند. تمامی واقعیات جامعه تحت سلطه ما فریاد می زنند که کلید حل مشکلات توده های تحت ستم ما نه در دست عناصر طبقه حاکم ، که در اختیار خود توده های تحت ستم ماست. کلید حل پایدار و قاطعانه تمامی این مشکلات انقلاب اجتماعی ای ست که بدست توده ها و با هدف نابودی کلیت این دستگاه ظلم و سرکوب با تمام عناصر رنگارنگش به طور سازمان یافته دیر یا زود بر پا خواهد شد.