به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 168 ، خرداد ماه 1392

 

گوشه ای از تجارب شاهدان عینی جنگ در سوریه !

 

"در اینجا هیچ کس به فکر جان مردم نیست. رژیم جبار اسد مردم بیگناه را می کشد. "جیش الحریه" (ارتش آزادیبخش سوریه) مردم را می کشد. دار و دسته های مختلف اسلامی که ما آن ها را از روی اندازه ریش شان می شناسیم و خیلی هاشان اصلا اهل سوریه نیستند و ما نمی فهمیم یک دفعه از کجا به سوریه وارد شدند و قدرت گرفتند ، مردم را می گیرند و شکنجه می کنند و می کشند. همه شان مسلح هستند. هیچ امنیتی در هیچ جا نیست. این روزها حتی اگر برای خریدن نان بیرون بروید ممکن است که دیگر به خانه بر نگردید. مردم این وضع را نمی خواهند. در انقلاب ما، که اولش واقعا مردمی بود ما شعار می دادیم "یسقط النظام جبار الاسد" (نابود باد نظام دیکتاتوری اسد) ما آزادی و امنیت می خواستيم. اما حالا نگاه کنید چه شده است. مادران سوریه همه داغدار هستند. ما هیچ کدام از این ها (نیروها) را دوست نداریم. ولی کسی صدای ما را نمی شنود. همه اخباری که از رادیو تلویزیون در مورد سوریه می شنوید دروغ است!"

 

این ها بخشی از اظهارات یک مرد کُرد زحمتکش سوری ست که منعکس کننده گوشه کوچکی از تحولات جاری در سوریه می باشد. جایی که در اثر شدت یابی تضادهای طبقاتی از حدود دو سال بالاخره شعله های یک انقلاب مردمی زبانه کشید و لرزه به اندام همه مرتجعین استثمارگر و اربابان امپریالیست شان انداخت. اما این جنبش مردمی در تداوم خویش با یک هجوم مرگبار از سوی قدرت های امپریالیستی و دولت های وابسته به آنان و مرتجعین مزدور این قدرت ها  مواجه شد؛ تا جایی که اکنون بر بستر شدت گیری تضادهای امپریالیستی بین قدرت های جهانی و وابستگان شان ، سوریه به یکی از گره گاه های تضادهای امپریالیستی بدل شده است.

بر بستر حدت یابی وخامت اوضاع در سوریه، این مرد کُرد، همه دار و ندار خود را رها کرده و با زن و 4 طفل خردسال برای حفظ جانش، خود را به خارج سوریه رسانده است. او اهل منطقه "قامیشلی" سوریه می باشد که یکی از معدود مناطق اکثرا کُرد نشین شمال سوریه است. کنترل داخل این شهر و هم چنین مناطق "اشرفیه و الشیخ مقصود" مدتی ست که با خروج ارتش ضد خلقی اسد بدست سازمان های فعال کُرد در منطقه (بطور عمده جریانات وابسته به پ ک ک و حزب الدیموقراطی الکردستان) افتاده است. اما موشک باران و بمباران دائمی منطقه توسط ارتش سوریه و همچنین نیروهای مخالف، مردم را به ستوه آورده است. روزی نیست که طرفین درگیر به کشتار مردم زحمتکش دست نزنند و خانه ای بر سر ساکنان بیگناهش خراب نشود. می گوید "بچه های قد و نیم قدم در این مدت آن قدر جسد در خیابان ها و محله ها دیده اند که برایشان عادی شده است. دیگر نمی توانستم تحمل کنم."

در مناطق عرب نشین سوریه وضع معیشتی و زیستی مردم در اثر شرایطی که امپریالیست ها و رژیم ضد خلقی بشار اسد و دار و دسته ارتش به اصطلاح آزادیبخش و دار و دسته های مزدور مسلح  بوجود آورده اند از جوانبی حتی وخیم تر از مناطق کُرد نشین است. دکتر جوانی که از دمشق گریخته و تا قبل از فرار مجبور به کار 24 ساعته در بیمارستان مرکزی شهر بوده اوضاع را بسیار خطرناک و غیر قابل تحمل توصیف می کند. او نیز کمترین اعتماد و گرایشی به هیچ یک از طرف های درگیر ندارد. به گفته او در دمشق جریان آب و برق به روی مردم قطع شده و فقط در ساعاتی از روز (حداکثر چند ساعت) مردم آب و برق دارند. البته رژیم حاکم با تامین ژنراتورهای برق در این بیمارستان که در مرکز شهر قرار دارد، سعی کرده که بیمارستان را برای مقاصد درمانی خود در حال کار نگاه دارد. بسته به شدت درگیری ها هر روز تعداد بسیار زیادی از قربانیان درگیری ها به این بیمارستان منتقل می شوند که البته اولویت درمانی در شرایط فقدان کمترین امکانات برای سربازان و مزدوران رژیم است. این دکتر جوان می گوید به رغم نداشتن تخصص در قسمت عمل جراحی و یا مداوای زخم های ناشی از گلوله ، سربازان ارتش با نشانه رفتن تفنگ های شان بر روی وی و بقيه پرسنل خدماتی آن ها را با رعب و ترس مجبور به مداوای سربازان زخمی می کردند. تاکنون چندین تن از پرسنل بیمارستان شامل یک دکتر و چند انترن و پرستار که به این اعمال اعتراض کرده اند دستگیر و ناپدید شده اند. در یک مورد دیگر یکی از پزشکان بیمارستان به علت آن که به بیماری که مشکوک به ارتباط با "جیش الحریه" بود اجازه خروج از بخش اضطراری بیمارستان و قدم زدن در فضای آزاد داده بود، دستگیر شد. بقیه پرسنل به این اقدام ارتش اعتراض کرده و تاکید کرده بودند که پزشک مزبور از هویت بیمار خبری نداشت و صرفا با معیارهای پزشکی و انسان دوستانه چنین مجوزی را صادر کرده بود. اما این اعتراض ها ثمری نبخشید و با تهدید و ارعاب معترضین خفه شدند. ارتش سوریه همچنین بدون توجه به عواقب اعمال ضد خلقی خود، از این بیمارستان به عنوان یک مرکز نظامی نیز استفاده می کند و همین امر جان تمامی پرسنل و بیماران بیمارستان را در معرض خطر آتشباری های متقابل مخالفین مسلح قرار داده که با وحشی گری تمام، وقت و بی وقت، بیمارستان را هدف آتشباری خود قرار می دهند. نا امنی به حدی ست که به گفته این پزشک، پرسنل خدماتی مجبورند برای حرکت در هر طبقه بیمارستان به صورت دولا دولا از زیر پنجره های ساختمان رد شوند چرا که هر آن ممکن است در معرض هدف گیری تک تیر اندازانی قرار گیرند که با قساوت تمام به سوی بیمارستان شلیک می کنند. فقدان امکانات حیاتی برای عمل جراحی، نبود تخت و دارو و ... اولویت حداقل امکانات موجود به پرسنل نظامی هر روز جان تعدادی از مردم بیگناه که به بیمارستان منتقل می شوند را می گیرد. او هم چنین در ماه های اخیر از حضور فزاینده پرسنل نظامی (مستشاران) روسی در کنار نیرو های اسد در دمشق صحبت می کند و معتقد است که بدون وجود آن ها شاید تا کنون کار رژیم اسد "تمام" بود! از او در مورد خبر مربوط به بمباران شیمیایی در دمشق سئوال شد. این پزشک جوان با تایید این خبر اما نمی دانست کدام یک از طرفین درگیر مسئول چنین جنایتی بوده اند. برخی از زخمی ها در شرایط سوخته و نیمه سوخته به این بیمارستان منتقل شده بودند. اما آن ها تحت کنترل شدید سربازان ارتش قرار گرفته بودند و به همین خاطر جزییات و چگونگی جراحات آن ها در سطح وسیعی پخش نشده بود. دکتر مزبور اما تاکید کرد که قبل از حادثه حمله با سلاح شیمیایی به مناطق دمشق (که اخبار آن در ماه مارچ منتشر شد) ، او خودش بطور زنده شاهد انتقال مجروحینی به بیمارستان بوده که با درصد بالای سوختگی پا و دست و یا بدن و صورت و با تدابیر شدید امنیتی به این بیمارستان منتقل و در یک بخش مخصوص و تحت حفاظت 24 ساعته سربازان ارتش بستری شده بودند. وی در تشریح جزییات جراحات یکی دو تن از قربانیان می گوید "زخم های آن ها شامل تاول های بسیار بزرگی در قسمت های مختلف بدن شان بود که حکایت از تماس آن ها با مواد شیمیایی می کرد. اما در میان تعجب من و متخصصینی که آن ها را تحت درمان داشتند بر خلاف قربانیان سلاح شیمیایی، جراحات آن ها بوی مواد گوگردی و فسفری (یکی از نشانه های در معرض سلاح شیمیایی قرار گرفتن قربانی) را نمی داد. این امر همه ما را متعجب کرده بود و متخصصین نظر می دادند که شاید این زخم ها ناشی از استفاده از یک سلاح جدید مرگبار در جنگ سوریه می باشد".

 

شاهد دیگر اوضاع یک مرد کُرد حدودا 50 ساله با موهای سفید و چهره ای تکیده است. لباس سیاه به تن دارد وقتی از او سئوال می شود چه شده؟ بی اختیار و باصدای بلند می زند زیر گریه و داستانش را چنين تعريف می کند "بمباران وحشیانه مناطق مسکونی خانه مرا ویران کرد و در نتيجه همسر و 2 پسرم را در زیر آوار از دست دادم، تنها همین دختر برایم باقی مانده. هیچ چیز دیگری ندارم" او نیز برای خروج از سوریه از "هفت خوان رستم" گذشته است. عبور غیر قانونی شبانه از پست های کنترل سربازان رژیم اسد، و بدنبال آن التماس از نیروهای "ارتش آزادیبخش سوریه" که با کنترل بخش هایی از مناطق مرزی با ترکیه زندگی را برای "همه چیز از دست دادگان" سخت کرده اند. کسانی که برای حفاظت از جانشان خواهان خروج از سوریه هستند. در این گذرگاه ها یکی از کارهای آنان اخاذی از مردم می باشد. هر کس که کمترین اشیای با ارزش و یا پول نقد با خود داشته باشد در معرض خطر دستبرد و اخاذی آنان قرار دارد.

 

جوانانی که از دست رژیم اسد و خدمت در ارتش ضد خلقی سوریه، گریخته اند در شرایط آسیب پذیرتری قرار دارند. آن ها در مواجهه با افراد این ارتش به اصطلاح جدید در معرض فشار برای پیوستن به آن ها و جنگ به نفع نیروهای این سوی جبهه قرار می گیرند که به صورت گسترده با امکانات نظامی و سلاح های غرب و حمایت های بی دریغ دولت وابسته ترکيه و پیوستن "جنگجویان" اروپایی حمایت می شوند. اردوگاه هایی که در مناطق مرزی ترکیه و از جمله .....با ادعای کمک های انسان دوستانه برای صد ها هزار آواره سوری برپا شده اند، به مرکزی برای فعالیت های ضد خلقی ارتش باصطلاح آزادیبخش و دار و دسته های تروریست و مزدور اسلامی و بویژه "جبهه النصره" تبدیل گشته اند که یک گروه مزدور متشکل از اساسا جنگجویان اسلامی درگیر در جنگ های افغانستان و عراق و لیبی می باشند. وابستگان به این گروه بخاطر نوع زبان عربی ای که صحبت می کنند از اهالی سوریه متمایز می باشند.  آن ها فعالانه بطور روزمره و با پیشنهاد پول و امکانات در حال سرباز گیری برای پیشبرد سیاست های ضد خلقی خود و اربابان شان در سوریه هستند و به شدت مورد تنفر مردم سوریه قرار دارند. جنایات آنان برای ارعاب مردم زبان زد عام و خاص است. در مواردی مزدوران این گروه به منظور ارعاب مردم، در ملاء عام سینه قربانیان خود را (با ادعای اینکه قربانی از وابستگان به رژیم اسد می باشد) شکافته و قلب آن ها را با دشنه و خنجر بیرون کشیده و به معرض تماشا گذاشته اند.

 

شواهد فوق و بسیاری از حقایق عینی دیگر ثابت می کنند که چگونه سوریه و به تبع از آن حیات و هستی خلق های تحت ستم این کشور که عمیقا از رژیم بشار اسد، که تا ديروز زير چتر حمايت قدرت های امپریالیستی غرب هم بود، متنفرند، به میدانی برای حل مخاصمات غارتگرانه قدرت های جهانی از آمریکا و اروپا گرفته تا روسیه و چین و مزدوران رنگارنگ آنان تبدیل گشته است. بلندگوهای وقیح بورژوازی که وظیفه ای جز توجیه سیاست های فاجعه بار و استثمارگرانه طبقه سرمایه دار در سطح جهانی ندارند، هر روز با تبلیغات کَر کننده خود از "جنگ آزادیبخش" در سوریه توسط "مردم" قیام کننده بر علیه دیکتاتوری اسد در "بهار عربی" دادِ سخن می دهند. در صورتی که جنگ جاری در سوریه نه یک جنگ آزادیبخش که تامين منافع طبقات محروم و زحمتکش رخ می دهد، بلکه یک تخاصم وحشیانه بین قدرت های امپریالیستی برای کسب موقعیت سلطه جویانه برتر و حفاظت از منافع ضد خلقی شان در سوریه و منطقه می باشد. در این نبرد خونین، کمترین عنصر آزادیخواهی و مترقی وجود ندارد و اتفاقا جنبش توده ای مردم سوریه با درک همین اوضاع است که کمترین اعتمادی به هیچ یک از دار و دسته های درگیر در این جنگ، از حکومت رسوا و جلاد بشار اسد گرفته تا ارتش به اصطلاح آزادیبخش و از جبهه النصره و سایر مزدوران سرمایه داری جهانی که در دار و دسته های اسلامی به صورت قارچ گونه روییده اند ، نداشته و ندارد. خاتمه چنین تخاصمی با "پیروزی" هر یک از دار و دسته های مرتجع استثمارگر درگیر تنها ضرورت مبارزه نوینی را برای پیروزی توده های ستمدیده سوریه جهت رسيدن به خواست هاي شان را در مقابل آنان قرار می دهد.

 

"دشمنان ما بدانند که ما یک سوریه آزاد می خواهیم!" ، "آی! سرزمین عزیز من!" ، "خاک پاک سوریه!"... این صدای لرزان پر از غم و حسرت یک پیرمرد آواره سوری ست که به همراه خانواده اش، همه چيز خود را رها کرده و از ترس جانش گریخته است. او با گفتن این جملات و پاک کردن اشک هایش احساس عشق عمیق خود به کشورش و تنفر عمیقش به دشمنان مردم سوریه در هر لباسی را به نمایش می گذارد.