به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره  160 ، مهر ماه 1391

 

 

"بحران سوریه"، جلوه ای از تشدید رقابت های امپریالیستی!

 

یک سال و نیم پس از آغاز خیزش نوین مردم تشنه آزادی و استقلال و رفاه در سوریه بر علیه رژیم سرکوبگر اسد، جنبش این مردم به پاخاسته با چالش های اساسی مواجه است.

 

درگیری های خونین بین ارتش ضد خلقی در سوریه و دار و دسته های موسوم به "ارتش آزادیبخش سوریه" هر روز گسترش بیشتری یافته و ماشین سرکوب رژیم وابسته بشار اسد عنان گسیخته تر از قبل به قتل عام توده های به پاخاسته بر علیه دیکتاتوری حاکم می پردازد. کشتار روزمره مردم غیر نظامی، زنان و کودکان بی دفاع در روستاها و شهر هایی که در کنترل کامل ارتش ضد خلقی سوریه نیستند، بمباران و گلوله باران مناطق مسکونی، بیمارستان ها و زمین های زراعی و محل کسب و کار توده های زحمتکش سوری و شکنجه سبعانه مخالفین در سیاهچال ها، جلوه هایی از وحشی گری کم نظیر و قهر ضد انقلابی ای ست که رژیم جنایتکار اسد بر علیه توده های رزمنده و مقاوم سوریه به نمایش گذارده است. با این وجود مبارزات و مقاومت توده های به پا خاسته و عزم آنان در نابود کردن دیکتاتوری حاکم همچنان ادامه دارد.  

 

از سوی دیگر، بر بستر بحرانی که از زمان رشد چشمگیر موج نوینی از مبارزات توده های محروم سوری از 18 ماه پیش آغاز شده و ادامه یافته، مردم سوریه در مواجهه با دیکتاتوری وابسته حاکم ، شاهد بوجود آمدن قارچ گونه ی دار و دسته های ضد انقلابی ای هستند که هر یک توسط قدرت های امپریالیستی مختلف تغذیه و تسلیح شده اند. برجسته ترین این به اصطلاح مخالفان، نیرویی ست که مدت کوتاهی پس از آغاز و تداوم جنبش مردمی و آشکار شدن ناتوانی رژیم اسد در سرکوب آنان، ظاهرا به دفاع از انقلاب مردم، از ارتش سرکوبگر سوریه "جدا" شده اند و خود را "ارتش آزادیبخش سوریه" می نامند. در کنار این "ارتش" ضد خلقی، نیروهای مزدور و ارتجاعی دیگری هم از دار و دسته های ضد انقلابی که توسط امپریالیست ها به آن کشور صادر شده اند، شکل گرفته اند که از القاعده گرفته تا مزدوران ارتجاعی رنگارنگ را شامل شده و در ارعاب و اعمال جنایت بر علیه مردم دست کمی از رژیم وابسته و سرکوبگر حاکم ندارند. هریک از این دارو دسته های مرتجع به وظیفه پیشبرد منافع این یا آن قدرت ارتجاعی و امپریالیستی در سوریه که صد البته ربطی به خواستهای آزادیخواهانه مردم سوریه ندارد، مشغولند.

 

چگونگی پیدایش، ترکیب و منابع تغذیه مالی و تسلیحاتی این نیروها، بیانگر و منعکس کننده تلاش آشکار قدرت های امپریالیستی و ارتجاعی از یک طرف برای نفوذ در جنبش انقلابی مردم سوریه و مصادره آن و کانالیزه کردنش در مسیر های دلخواه آنان می باشد، تا مبادا با پیشرفت مبارزات دلیرانه توده های به پاخاسته و در اثر آن، به اساس نظام وابسته حاکم و ساختارهای آن آسیبی وارد بشود؛ و از طرف دیگر روشن است که شکل گیری این نیروهای ضد خلقی "اپوزیسیون"، در ارتباط با منافع قدرت های امپریالیستی در سوریه و تضاد فیمابین آن ها قرار دارد.

 

واقعیت این است که موج بحرانی که جهان امپریالیستی و قدرت های معظم سرمایه داری را فرا گرفته و آن ها را برای کسب منافع بیشتر و گسترش بازار هایشان به جان یکدیگر انداخته، باعث شده تا سوریه در لحظه حاضر به یکی از گره گاه های تضادهای امپریالیستی در منطقه خاورمیانه و میدانی برای تجلی رقابت امپریالیست های غارتگر و خونخوار تبدیل گردد. این واقعیت، در صف بندی آشکاری که در میان قدرت های امپریالیستی راجع به جنبش انقلابی مردم سوریه و چگونگی برخورد به رژیم مزدور اسد و سرنوشت آن ایجاد شده خود را بروشنی منعکس می کند. بطور مثال در حالی که دولت بریتانیا با دخالت آشکار از طریق ترکیه و دول وابسته و مرتجع عرب، مرتبا برای دارو دسته وابسته "ارتش آزادیبخش" سلاح، پول و خدمات و مربیان نظامی ارسال می کند، درحالی که دولت آمریکا از طریق رژیم وابسته ترکیه مرتبا به تهدیدات جنگی بر علیه رژیم اسد دست می زند و اوباما حتی از ایجاد "خط قرمز" و امکان "حمله نظامی" به سوریه سخن می گوید (سخنان اوباما در 30 مرداد)، دولت های روسیه و چین تهدید کرده اند که "اجازه تخطی" از قوانین بین المللی را به آمریکا و شرکا نخواهند داد و آمریکا را از اقدام "یکجانبه" برای مداخله "نظامی" در سوریه منع کرده اند. ( اظهارات وزیر خارجه روسیه، نقل شده در رویترز مورخ 31 مرداد)

 

البته چنین تنش ها و اظهار نظرهایی با لفافه های فریبکارانه تبلیغاتی پوشیده شده اند. مثلا دولت آمریکا که دستانش تا مرفق به خون کارگران و خلق های تحت ستم منطقه منجمله در عراق و افغانستان و لیبی آغشته است با سرمایه گذاری بر نفرت به حق توده های محروم سوری از رژیم ضد خلقی بشار اسد مدعی دخالت در سوریه با هدف "نجات" مردم از دست "دیکتاتوری" و کمک به تحقق "دمکراسی" و "حقوق بشر" در این کشور است. ادعای دروغین بزرگ و بیشرمانه ای که با توجه به تجربه زنده اعمال تبهکارانه دولت اوباما در افغانستان و عراق با هزار من عسل هم به خورد هیچ انسان اندک آگاه و با وجدانی نمی رود! دولت روسیه و شرکا نیز با ادعای "جلوگیری" از گسترش "جنگ" و فجایع آن، درست در زمانی که در حال تامین ساز و برگ مرگبار نظامی ارتش ضد خلقی سوریه و تسهیل کشتار مردم بیگناه این کشور هستند، این گونه جلوه می دهند که دارند برای برقراری "صلح" در سوریه تلاش می کنند! همه این قدرت های متخاصم زیر نام "مردم سوریه" و در واقع بر علیه آن ها مشغول توطئه هستند. 

 

واقعیت این است که سوریه تنها یکی از جبهه های بروز اختلاف منافع و کشاکش رسمی فی مابین قدرت های امپریالیستی در سطح بین المللی ست. اختلافات دائم التزاید بین راهزنان بین المللی، واقعیتی ست که در لحظه تاریخی حاضر در اقصی نقاط گستره گیتی، از آفریقا گرفته تا آسیا و اقیانوسیه و... در اشکال سیاسی و نظامی جریان داشته و انعکاس رشد چشمگیر بحرانی ست که نظام بحران زده امپریالیستی را در بر گرفته است.

 

با در نظر گرفتن این اوضاع عینی، تا آن جا که به سوریه مربوط می گردد، در حالی که امپریالیسم آمریکا با به خط کردن برخی از شرکای دیگرش در پشت سر، با قلدری آشکار خواهان گسترش بلامنازع حوزه های نفوذ و برقراری یک سلطه مطلق در بازارهای منطقه با اتکار به قدرت نظامی خویش می باشد و در راه تحقق این هدف حتی از احتمال دخالت نظامی نیز سخن می گوید، برخی دیگر از قدرت های غارتگر جهانی نظیر روسیه و چین که نگران تبعات ناشی از این تغییر رژیم بر روی موقعیت و منافع کنونی شان در سوریه و منطقه می باشند، در شرایط کنونی با صرف برکناری حکومت اسد مخالفت کرده و ابتکار کمپ مخالف در تهیه حد اقل سه قطعنامه در سازمان ملل برای تشدید فشار و هموار کردن راه حمله نظامی به سوریه را وتو کرده و ناکام گذارده اند. این ها در تبلیغات شان بر وجود باصطلاح یک دولت "آشتی ملی" با ترکیبی از مرتجعین جنایتکار طرفدار اسد و مخالفین ضد خلقی او تاکید می کنند و در مقابل موضعگیری های آمریکا، رسما بر حل مساله از طریق شورای امنیت سازمان ملل که در آن حق وتو دارند، تاکید می کنند.  دلیل این موصع گیری هم برخلاف تبلیغات جاری، نه "دلسوزی" و حس "انساندوستی" این دول امپریالیستی برای جلوگیری از "جنگ داخلی" و فجایع ناشی از آن در زندگی مردم سوریه (که هم اکنون جریان دارد) ، بلکه این واقعیت است که بطور مثال دولت روسیه دارای یک بازار چند میلیارد دلاری فروش سلاح در سوریه می باشد و قرارداد های نظامی مهمی با سوریه دارد. بر اساس یکی از آن قرارداد ها ، امروز نیروی دریایی روسیه در بندر "طرطوس" حضور نظامی دارد که مطابق گزارشات منتشره  اکنون تنها پایگاه نظامی روسیه در خارج از محدوده جغرافیایی شوروی سابق است و از این منظر برای این قدرت امپریالیستی دارای یک اهمیت استراتژیک در منطقه بحرانی خاور میانه می باشد. بدون شک اگر سقوط دولت بشار اسد در نتیجه پیشبرد مثلا یک "پروژه" آمریکایی و از آن بدتر احتمال لشکر کشی نظامی "یک جانبه" آمریکا و حضور ارتش این کشور در سوریه بوقوع بپیوندد، این امر بطور طبیعی باعث می گردد که روابط کنونی دولت روسیه با رژیم بشار اسد و منافع حاصل از این روابط برای این قدرت امپریالیستی در منطقه به خطر بیفتد. در نتیجه، ایجاد هر گونه تغییر در این موازنه توسط آمریکا و شرکا بدون در نظر گرفتن منافع روسیه امری ست که نمی تواند مورد تایید این قدرت امپریالیستی قرار گیرد. بر اساس چنین واقعیتی ست که دولتمردان روسیه بارها رسما تاکید کرده اند که در مورد سوریه و رژیم اسد به هیچ وجه به "سناریو" هایی نظیر لیبی و عراق (که در هر دو مورد تغییرات سیاسی ایجاد شده و برقراری رژیم های وابسته جدید توسط آمریکا ضربات بزرگی به منافع روسیه وارد نمود) تن نخواهند داد.

 

این وضع یعنی تحرکات بلاوقفه قدرت های امپریالیستی برای دخالت در سوریه به نفع خودشان، همان طور که اشاره شده خطرات بزرگی را متوجه جنبش انقلابی مردم مبارز سوریه کرده و آن ها را برای حفظ استقلال مبارزات انقلابی خویش در آنِ واحد در چند جبهه درگیر کرده است: دیکتاتوری حاکم از یک سو و "ارتش آزادی بخش" و دیگر نیروهای مرتجع و ضد خلقی جدیداً خلق شده ای که در نقاب دوست، کوشش می کنند تا با لاپوشانی دلیل مخالفت خود با رژیم اسد و ظاهراً همراهی با مردم، رخنه امپریالیست های آمریکا و انگلیس در صفوف جنبش مردمی را امکان پذیر ساخته و پیشبرد منافع آن ها در سوریه را تسهیل سازند.

 

اما مردم به پا خاسته سوریه در تجارب عینی خود در جنبش موسوم به "بهار عربی" در تونس و مصر و لیبی و .. به عینه دیده اند که دشمنان کارگران و خلق های تحت ستم خاورمیانه یعنی امپریالیست ها و وابستگان به آن ها چگونه در هنگام پیشبرد سیاست های ضد خلقی شان در این کشورها در مواجهه با جنبش های ضد امپریالیستی- دمکراتیک توده ها، کوشیده اند تا امر تعویض و جابجایی قدرت های وابسته شان را با کمترین هزینه به پیش برده و با سیاست کنترل جنبش توده ای، آلترناتیو سازی های ضد انقلابی و مهمتر از همه حفظ ماشین بوروکراتیک – نظامی به مثابه ستون فقرات دیکتاتوری های موجود، امر سرکوب انقلاب، حفظ نظام و جایگزینی هر چه آرامتر آرایش سیاسی مورد دلخواه خویش را ممکن سازند. در نتیجه پیشبرد چنین سیاستی ست که ما می بینیم در تونس و مصر، ارتش های ضد خلقی این کشورها که حفظ و گسترش شان تنها با کمکهای میلیاردی قدرت های امپریالیستی امکان پذیر شده چگونه در شرایط بحران و رشد جنبش های توده ای، پروسه تعویض قدرت از دست دیکتاتورهای وابسته و رسوا را با مزدوران جدید امپریالیسم نظارت و هدایت کرده و اجرا می کنند. همچنین در نتیجه چنین سیاست هایی ست که با توجه به شرایط ویژه در لیبی بخشی از ارتش وابسته این کشور  امر نفوذ و کنترل جنبش توده ای بر علیه قذافی را بر عهده گرفت و کوشید تا ضمن خفه کردن خیزش توده ها ، امر جابجایی قدرت را مطابق شرایط دلخواه امپریالیسم آمریکا و شرکا به پیش ببرد. آن چه در سوریه هم شاهد هستیم شکل دیگری از پیشبرد همین سیاست امپریالیستی در کنترل و خفه کردن جنبش انقلابی و ضد امپریالیستی- دمکراتیک توده های به پا خاسته سوری با کمک "ارتش آزادیبخش" سوریه و سایر دار و دسته های وابسته به امپریالیسم آمریکا و شرکا است.

 

تمامی این موقعیت پیچیده و سیاست های ضد خلقی و جنایات حاصل از آن در زندگی توده ها، محصول مستقیم سلطه سیاه امپریالیست ها و سرمایه داران غارتگر در سوریه و در دیگر کشورهای خاورمیانه است که برای حفظ منافع و نظام استثمارگرانه شان از دست زدن به هیچ اقدام تبهکارانه ای بر علیه مردم رنج دیده دریغ نمی ورزند. در اثر جنایات ناشی از تلاش برای حفظ بنیان های همین سلطه ضد خلقی ست که بحران سوریه بنا به برخی گزارشات منتشر شده از یک سال و نیم پیش تاکنون چندین هزار کشته و 170 هزار آواره و پناهنده برجای گذارده و هم اکنون بیش از 2 میلیون تن از توده های محروم و گرسنه سوری نیازمند حمایت های بسیار ضروری غذایی و درمانی هستند.

 

این یک تجربه بزرگ و درسی ست برای تمامی توده های آزادیخواه منطقه و به طور مشخص جوانان و مردم مبارز ایران که اکنون در شرایطی مشابه برای رسیدن به آزادی و دمکراسی بر علیه رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی به پا خاسته اند و برای سرنگونی این رژیم دار و شکنجه تلاش می کنند. تجربه ای که نشان می دهد تا توده ها خود با پرچم مستقل خویش بپا نخیزند و رهبری انقلابی مورد نیاز هدایت مبارزات خود را شکل ندهند و مهمتر از آن تا دشمنان خود را در همه چهره ها نشناسند و هم چنین به دخالت ها و راه حل های قدرت های امپریالیستی یعنی کسانی که بدون نابودی سلطه آن ها آزادی دست نیافتی است دل خوش کنند، مبارزات آن ها نمی تواند به پیروزی یعنی تحقق مطالبات برحق شان منجر شود. اما تجربه های تاریخی گواه آنند که توده های آگاه و انقلابی قادرند با مبارزه قاطع علیه امپریالیست ها و نوکران شان، در جامعه خود طرحی نو دراندازند.