به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 132 ، خرداد ماه 1389 

 

رفیق اشرف دهقانی

بخش دوم

کارگران زن زير سلطه ستم مضاعف!

یکی دیگر از حوزه های کار کارگران زن، کارگاه های تولیدی کمتر از ده نفر کارگر می باشد. این کارگاه ها که بیشترین نیروی کار زنان را در خود متمرکز کرده اند، در دوره خاتمی بر اساس خواست "اصلاح طلبان"، از شمول قانون کار خارج شدند. اساساً باید دانست که یک سری از ظالمانه ترین قوانین ضد کارگری که به استثمار میلیون ها کارگر در ایران شدت هر چه بیشتری بخشیده و شرایط کار و زندگی کارگران و به خصوص کارگران زن را به مراتب وخامت بار تر از قبل نموده است، قوانینی هستند که در دوره خاتمی توسط اصلاح طلبان حکومتی تنظیم و  در مجلس خود ساخته رژیم به تصویب رسیده اند. با خارج شدن کارگاه های کمتر از ده نفر از شمول قانون کار، از یک طرف کارگران این کارگاه ها از اندک مزایای درج شده در قانون کار محروم شدند و از طرف دیگر ، دولت در موارد زیادی در ارتباط بین کارگر و کارفرما در این کارگاه ها، از خود سلب مسئولیت نمود. مثلاً نفرستادن بازرس به این کارگاه ها برای بررسی شرایط کار، اکنون دیگر به صورت روالی معمول در آمده ؛ امری که دست سرمایه داران را در استثمار نیروی کار کاملاً باز گذاشته و به آنها امکان داده است که شرایط کار و چگونگی پرداخت مزد به کارگران را به میل خود تعیین نمایند. لذا، از دوره خاتمی به این سو، کارگاه های کمتر از ده نفر هر چه بیشتر به محل استثمار شدید و بیشرمانه کارگران زن (و همچنین کودکان، در تعدادی زیاد) توسط سرمایه داران این کارگاه ها تبدیل شده اند.

در کارگاه های تولیدی مذکور، مزد کارگران زن به مراتب کمتر از میزانی است که در ازای کار انجام شده می بایست به کارگران مرد پرداخت شود. به عبارت دیگر در اینجا نیز پرداخت مزد پائین به کارگران زن، یکی از نمودار های برجسته اعمال ستم مضاعف در حق این کارگران می باشد. ساعات کار طولانی است و کارگران مجبورند در فضائی که از وسایل کار و مواد اولیه انباشته شده و حتی برای حرکت آن ها در آن محیط به سختی جا وجود دارد، به کار بپردازند. در واقع، در این کارگاه های تولیدی نیز - همچون بسیاری از محیط های کارگری - کار در شرایط کاملاً غیر مناسب صورت می گیرد.

در ارتباط با شرایط کار و زندگی این کارگران در گزارشی تحت عنوان "زنان در بازار کار ایران" (شیوا نظر آهاری-11 اردیبهشت 1388- درج شده در سایت ویژه روز جهانی کارگر)، می خوانیم: "اینجا در کوچه پس کوچه های خیام و بازار، در میان ساختمان های زهوار در رفته و نیمه خراب جنوب شهر، در میان پارچه و خاک و سوزن و چرخ خیاطی، زنان و دخترانی از صبح تا به شب زندگیشان را لابلای پارچه ها سر می کنند. دخترها و زنانی که در تاریک- روشن صبح می آیند و شب با بدنی فرسوده می روند تا بخوابند. البته اگر کارهای خانه بگذارد...... محیط کار کوچک است، آنقدر که به سختی می توان از میان حجم انبوه پارچه ها و لباس های زیر، راهی برای عبور یافت."  آری در چنین محیط هائی است که زنان و دختران جوان که در چشم سرمایه داران جز به عنوان "جنس دوم" و "نیروی کار ارزان" محسوب نمی شوند، همانطور که در این گزارش آمده است، "بدون بیمه، بدون مزایا، با بیش از 12 ساعت کار روزانه!" جوانی ، یعنی بهترین دوران زندگیشان را سپری می کنند.

در گزارش فوق در ضمن صحبت های دختر جوانی را می شنویم که بیشترین عمر 18 ساله اش را به کارگری در این یا آن محل و کارگاه گذرانده است. او در مورد خود و خواهرانش می گوید:  "سال 85 بعد از آمدن به تهران کاری را در جنت آباد پیدا کرده بودیم، کارمان دوخت کیف های زنانه بود، آنجا هفته ای 20 هزار تومان دست مزد می گرفتیم، ساعت 7 صبح می رفتیم، (باید ساعت 5 صبح بیدار می شدیم، چون خیلی دور بود خانه مان و ما تقریبا همیشه سوار اولین اتوبوس بودیم!) آن زمان مادرم هم سر کار می رفت، و ما مجبور بودیم کارهای خانه را هم انجام بدهیم. تا ساعت 9 شب در کارگاه بودیم، معمولا تمام خوابمان در اتوبوس بود. کلا در روز یک وعده غذا می خوردیم. پنجشنبه ها هم ساعت 7- 8 تعطیل می کردیم."  رقم های مربوط به ساعات کار (با محاسبه ایاب و ذهاب حداقل 14 ساعت) و مزد پرداختی به این دختران جوان، به گونه ای است که به سختی در باور انسان می گنجند. لازم است بدانیم که خود دولت در سال 85 خط فقر مطلق در تهران را  مبلغ 560 هزار تومان در ماه اعلام کرده بود.

با در نظر گرفتن این رقم و مقایسه آن با مبلغ 20 هزار تومان، آنهم دستمزد نه یک روز بلکه یک هفته، آیا می توان معنی عملی چنین واقعیتی در زندگی روزمره این کارگران را به درستی متصور شد!؟  این دختر جوان کارگر، در مورد کارگاه دیگری نیز که قبل از کار در کارگاه خیاطی، مدتی در آنجا کار می کرده است، می گوید:  "جای قبلی که کار میکردم، خیلی اذیت می شدم. از ساعت 8 صبح می رفتیم تا 8 شب، یک دقیقه اگر دستشویی می رفتیم، صاحب کارم کلی غرغر می کرد. محیط کارهم، پارکینگ یک خانه بود. تقریبا از صبح تا غروب سرپا بودیم. بطور کلی در همه جا، زن ها کار بیشتری انجام می دهند، اما حقوق کمتری دریافت می کنند. مردهایی که در آنجا بودند هم، همان کاری را انجام میدادند که ما انجام میدادیم، اما حقوقشان خیلی بیشتر بود. در آنجا ماهی 120 هزارتومان می گرفتیم، به ازای 14 ساعت کار روزانه!"

14 ساعت کار روزانه آن هم حدود دو قرن بعد از به رسمیت شناخته شدن 8 ساعت کار در روز برای کارگران، امری که با مبارزات پی گیرانه طبقه کارگر اروپا و آمریکا به سرمایه داران تحمیل شد! این ساعت طولانی کار که آشکارا بیانگر شدت استثمار هم کارگران مرد و هم کارگران زن می باشد، در ارتباط با کارگران زن موقعی هر چه بیشتر برجستگی می یابد که متوجه می شویم که سرمایه دار زالو صفت با پشتیبانی رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی و به دلیل حاکمیت فرهنگ مردسالاری در جامعه به خود اجازه می دهد و امکان می یابد که به کارگران زن در قبال کاری یکسان مزدهای کاملاً ناچیزی بپردازد. مبالغی که در گزارش فوق به عنوان دستمزد برای دختران کارگر ذکر شده، در حقیقت حتی نصف دستمزد بسیار ناچیزی هم نیست که در همان سال ها از طرف خود رژیم تعیین شده بود. (حداقل دستمزد در سال 85، مبلغ 150 هزار تومان و در سال 86 مبلغ 183 هزار تومان ، و در سال 87 ، مبلغ 219 هزار و 600 تومان در ماه بود.)

در حال حاضر بر اساس گزارشات منتشر شده، بيش از 51 درصد از کل جمعیت کارگری کشور در کارگاه‌های کوچک زیر ده نفر مشغول به کارند. در این کارگاه ها، همانطور که ملاحظه شد هرچند زنان به طور مضاعف تحت ستم قرار دارند ولی شرایط کار که شرایطی بسیار ناهنجار است شامل همه کارگران اعم از زن و مرد می شود. چرا که در اثر سیاست هائی که جمهوری اسلامی برای تأمین منافع سرمایه داران خارجی و داخلی پیش می برد، امروز سرمایه داران چه در این کارگاه ها و چه در موسسات تولیدی مختلف، به عناصر فعال مایشاء یعنی به قدرتمدارانی تبدیل شده اند که در روابط بین کارفرما و کارگر هر چه بخواهند می توانند انجام دهند و به هیچ مرجعی هم پاسخگو نیستند.

وضعیت فوق در شرایطی امکان پذیر گشته که نظام گندیده سرمایه داری در سراسر جهان با بحرانی شدید مواجه است و امپریالیست ها به روش های گوناگون می کوشند بار این بحران را هر چه بیشتر بر دوش کارگران و توده های رنجدیده کشورهای تحت سلطه و از جمله ایران سرشکن کنند. بر این اساس، امروز شرایطی در جامعه ما بوجود آمده است که کارگران با شدتی به مراتب بیشتر از گذشته و با وحشیگری هر چه تمامتر مورد استثمار قرار می گیرند. در این شرایط، با دامنه گرفتن هرچه وسیع تر بیکاری در جامعه، کارگران اعم از زن و مرد برای این که صرفاً بتوانند زنده بمانند، مجبورند به هر شدتی از استثمار تن بدهند. در عین حال وضعیتی وجود دارد که بی حقوقی کارگران یکی از برجسته ترین و مهمترین مسایل جامعه ما را تشکیل می دهد. اعتراضات کارگران ازطرف رژیم با سرکوب شدید مواجه می شود. شناسائی و تعقیب کارگران مبارز، اخراج آن ها از کار و حتی زندانی کردن و یا حمله وحشیانه نیروهای انتظامی رژیم به تجمعات کارگری در ملاء عام و ضرب و شتم کارگران مبارز و معترض یکی از جنبه های سیاست ضد کارگری آشکار جمهوری اسلامی است. در پرتو چنین واقعیت هائی است که امروز سرمایه داران با دستی باز استثمار طبقه کارگر را هر چه بیشتر شدت داده و در "معامله غیر مستقیم با گوشت و پوست انسانی" و با تحمیل گرسنگی و بیماری و مرگ و نیستی به میلیون ها زن و مرد و کودک کار، به سودهای کلانی دست می یابند.

در کارخانجات بزرگ نیز حضور کارگران زن را می توان مشاهده کرد. در این جا، کارگران زن معمولاً در صنایع الکتریکی، غذائی و در کارخانه های دارو سازی، لوازم بهداشتی و نظایر آن کار می کنند. کار آن ها در این کارخانجات عمدتاً مونتاژ و انجام کارهای یک نواخت می باشد، نوع کاری که در مدت طولانی لطمات زیادی به سلامتی آن ها می زند. با توجه به این واقعیت که دست اندرکاران جمهوری اسلامی در پی سیاست حمایت شدید از سرمایه داران، مرتب به وضع قوانین ضد کارگری پرداخته و اکنون بیش از ۷۰ درصد از نیروی کار از شمول قانون و پوشش‌های حمایتی خارج شده اند، در این کارخانجات هم نسبت به کارگاه های تولیدی کوچک شرایط بهتری حاکم نیست.

برای این که روشن شود که استثمار کارگران در کل و به خصوص کارگران زن در موسسات تولیدی بزرگ نیز تا چه حد در شکل وحشیانه صورت می گیرد، لازم است به قراردادهای ظالمانه ای با اسامی قراردادهای موقت، پیمانی و سفید امضاء، اشاره شود که کارفرمایان به طور روز افزون، با مشاهده ارتش عظیم بیکاران، کارگران را مجبور به پذيرش آن ها می کنند. در واقع، سرمایه داران با چنان قراردادهائی، شرایط کار بسیار ظالمانه و شرم آوری را به کارگران تحمیل می کنند- که در این میان البته، کارگران زن اولین قربانیان آن محسوب می شوند. استخدام کارگران به شیوه قرار دادهای موقت و پیمانی به این صورت است که سرمایه داران برای تشدید استثمار کارگران و گریز از قانون کار، کارگران رسمی با سابقه کار طولانی را از کار بیکار کرده و سپس برخی از آن ها را بصورت قراردادی - که در این صورت مشمول قانون کار نمی شوند- دو باره استخدام می کنند. در مورد کارگران پیمان کار نیز همین امر صادق می باشد. در اینجا لازم است تأکید شود که خود قانون کار موجود که در سال 1369 در شرایط قدرت یابی هر چه بیشتر ارتجاع جمهوری اسلامی و تضعیف موقعیت کارگران به تصویب رسید، اساساً به نفع سرمایه داران تنظیم شده است. ولی در هر حال چون این قانون ناظر بر روابط کارگر و کارفرما بوده و در آن وظايف و حقوق هر دو طرف (کارفرما و کارگر) در قبال یکدیگر روشن و تعريف شده است، کارفرما با وجود آن دست خود را برای فعال مایشائی در محیط کار تا حدی بسته می بیند. از این روست که سرمایه داران در شرایط بحران اقتصادی موجود در سیستم سرمایه داری با دیدن بیکاری گسترده در جامعه، بیشرمی و زالو صفتی و به عبارتی روشن، ارتزاق از خون و گوشت و پوست کارگران را به آنجا رسانده اند که حتی حاضر نیستند قانون کار ارتجاعی دست ساز رژیم مطلوب خود را هم اجرا کنند.

از میان قراردادهای بین کارگر و کارفرما، قرار داد معروف به "سفید امضاء" ظالمانه ترین شرایط استثمار را به کارگران تحمیل می کند. سرمایه داران، این شکل "بدیع" استخدام نیروی کار را در سال های اخیر با حرص و آز تمام برای رونق دادن به کسب و کار ننگ آلود خود یعنی مکیدن تمام قطره های خون جسم کارگران، بوجود آورده اند.  این ظاهراً "قرارداد" به این صورت است که سرمایه دار، کارگر را  مجبور به امضای قرار دادی می کند که در آن همه مسایل مربوط به شرایط کار به طور یک طرفه توسط سرمایه دار تعیین می شود. یعنی بر اساس چنین به اصطلاح قراردادی که ظاهراً گویا به خواست و با توافق آزادانه کارگر بسته شده، سرمایه دار  هر چقدر که بخواهد می تواند از کارگر کار بکشد بدون آن که تعهدی در قبال وی به عهده داشته باشد. مثلاً به هنگام بیماری و یا وقوع حادثه ای برای کارگر - حتی اگر این حادثه منجر به مرگ او نیز بشود - سرمایه دار مسئولیتی برای خود نمی شناسد. شرايط و زمان پرداخت مزد را هم که معمولاً پس از ماه ها کار کشیدن از کارگر پیش می آید، سرمایه دار به دلخواه خود تعيين می کند. خلاصه شرایط کار به گونه ای است که کارگر  باید همچون برده ای برای سرمایه دار کار کند و حق هیچگونه اعتراضی هم نداشته باشد. در اینجا، روی این موضوع هم باید تأکید نمود که در شرایطی هم که در موسسات تولیدی مختلف، کارگران ظاهراً تحت پوشش قانون کار قرار دارند، وضعیتی برقرار است که استفاده از مزایای قانونی همیشه برای آنان امکان پذیر نیست. مثلاً در ارتباط  با وقوع حادثه در حین کار، در بسیاری مواقع کارگران چه زن و چه مرد به دلایل مختلف از جمله به خاطر بوروکراسی فاسد، از این امکان که با استناد به قانون به حقوقشان دست یابند، برخوردار نیستند؛ یا حتی گاه به خاطر حفظ شغل خویش، خود ظاهراً "آگاهانه" از آن چشم می پوشند.

واقعیت این است که امروز شرایط کار و زندگی کارگران ایران اعم از مرد و زن بسیار وخیم، دردناک و مرگ بار است. بسته شدن پی در پی مراکز مختلف تولید، اخراج سازی های ظالمانه که بدون کمترین مسئولیتی در مورد آینده زندگی کارگران به طور  مرتب صورت می گیرد، شدت یابی آهنگ بیکاری و متلاشی شدن خانواده های کارگری در جلوی چشمان ناباور خود و اطرافیان، و اقدام کارگران زیادی که با دیدن چنین سرنوشتی برای خود و خانواده شان دست به خود کشی می زنند، همه این ها گوشه هائی دیگر از واقعیت های دردناک زندگی کارگران ما را تشکیل می دهند. آنچه امروز در سیستم سرمایه داری حاکم بر جامعه ایران، بیش از هر وقت دیگر همگان شاهد آن هستند این است که کارگری که قادر به فروش نیروی کار خود نیست (چون خریداری برای آن وجود ندارد) به ناچار با گرسنگی و مرگ مواجه می شود. در این زمینه، انگلس، این آموزگار پرولتاریای جهان، مطلب قابل تعمقی را مطرح کرده است که جا دارد در اینجا ذکر شود.  

در سال 1847، انگلس با بررسی علمی وضعیت کارگران و با اشراف به شرایط کار و زندگی آنان، در شرایطی که اتفاقاً کارگران زن در اروپا در حوزه های مختلف تولید شرکت داشتند، کارگر را با برده مقایسه نمود. او با تأکید، این واقعیت را عنوان کرد که برده دوران برده داری از شرایط زیستی بهتری نسبت به کارگر امروز برخوردار بود- هر چند که کارگر به مرحله بالائی از تکامل جوامع بشری تعلق دارد و تنها زمانی می تواند آزادی خود را کسب و از قید شرایط ظالمانه سیستم سرمایه داری رهائی یابد که کل جامعه بشری را از قید مالکیت خصوصی رهانیده باشد. انگلس به درستی توضیح داد که برده یک مرتبه و برای همیشه فروخته می شود حال آن که کارگر مجبور است که نیروی کار خود را هر روز و هر ساعت بفروشد. هر برده ای یک ارباب داشت که او را مایملک خود به حساب می آورد و به همین دلیل هم زندگی برده (توأم با هر بدبختی) به هر حال تأمین شده بود. ولی کارگر، برده کل طبقه سرمایه دار می باشد- بدون آن که برده یک سرمایه دار محسوب شود. بر اساس چنین وضعی، کارگر تنها موقعی می تواند آذوقه ای برای زندگیش بدست آورد که امکان فروش نیروی کار خود را پیدا نماید و این در صورتی است که کارفرمائی به خرید آن، نیاز پیدا کند. واضح است که تحت چنین شرایطی کارگر نمی تواند معاش تأمین شده ای داشته باشد. نقل به معنی از "اصول کمونیسم" (انتشارات سازمان دانشجویان پیشگام - برلن غربی)

حقانیت سخنان فوق از انگلس را به طور عینی امروز حتی با نگاهی گذرا به شرایط کار و زندگی همه بخش های طبقه کارگر ایران، بیشتر از هر وقت دیگر می توان درک نمود. اتفاقاً خود کارگران، این را به هزار سخن گویا بیان می کنند و ما بار ها از زبان آن ها می شنویم که با اعتراضی درد آلود فریاد می زنند که وضعیت ما از وضعیت برده در دوران برده داری هم بدتر است. در این میان اما بررسی وضع کارگران زن در بطن وضعیت دردناکی که کل طبقه کارگر ایران در درون آن قرار دارد، نشان می دهد که زنان در کنار هم زنجیری های خود یعنی مردان کارگر، ستمدیده ترین بخش این طبقه می باشند. کارگرانی که در عین حال، به دلیل زن بودنشان ستم های خاصی را نیز متحمل می گردند. متأسفانه، علیرغم وسعت حوزه های کار و تولید در جامعه ایران و اهمیت بررسی کار کارگران و به خصوص کارگران زن، عمدتاً به خاطر وجود شرایط  شدیداً پلیسی و اختناق حاکم بر جامعه که شدیداً جلوی هر گونه آزادی بیان و مطبوعات را گرفته است، گزارشات اندکی از شرایط واقعی کار و زندگی کارگران به طور کلی و کارگران زن به طور اخص منتشر می شوند. مسلم است که با وجود چنان گزارشاتی، جامعه هر چه بیشتر می تواند به طور عینی در جریان مسایل کارگری و مسایل خاص زنان کارگر قرار گیرد. این امر در خدمت رشد آگاهی مردم و به خصوص روشنفکران مبارز قرار گرفته و به آن ها امکان می دهد که بتوانند هر چه دقیق تر و همه جانبه تر با معضلات و مسایل کارگران برخورد نمایند. در اینجا با تکیه بر گزارشات در دسترس ضمن بررسی دیگر حوزه هائی که کارگران زن در آنجا ها به کار مشغولند، لازم است به طور ویژه روی موقعیت خاص زنان کارگری هم که خود نان آور خانواده می باشند تکیه شود تا بتوان با شرایط زندگی و معضلات آنان هر چه بیشتر آشنائی پیدا نمود. همچنین باید انواع ستم هائی که از آن ها به عنوان ستم های جنسیتی نام برده می شود را به طور مشخص نشان داد. ستم هائی که به کارگران زن به خاطر جنسیت شان وارد می آید و مردان کارگر از آن ها مبرا هستند.

ادامه دارد...