به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 130 ، فروردین ماه 1389 

 

سالی که گذشت و سالی که در پيش است !

وقایع مبارزاتی سال گذشته (1388) در حافظه تاريخی مردم ما جايگاه ويژه و ماندگاری يافته است. سالی که خاطره اش فراموش نشدنی و دستاوردهای مبارزاتی اش غیر قابل انکار است. دراین سال خشم و نفرت انباشت شده در پشت سد ديکتاتوری حاکم همچون باروتی ضروری برای شعله ور نمودن آتش مبارزات توده ها بکار آمد و به انفجاری بزرگ بر علیه سیستم حاکم و دولت حامی آن  انجاميد. چنین بود که در سال گذشته، جهان شاهد خيزش بزرگ توده های عظیمی در ایران شد که با همه وجود بپاخاسته بودند تا بيش از 30 سال ظلم و جور و ستم را از ريشه بر اندازند و طرحی نو دراندازند. سالی که توده ها در تظاهرات های خيابانی آنچنان جسارت و شجاعتی از خود نشان دادند که حيرت جهانيان را برانگيخت.در این میان در طی نبرد نابرابری که بین توده های زحمتکش و نیروهای مسلح رژیم پیش آمد، این توده های شجاع و جان به لب رسیده در لحظاتی مزدوران سرکوبگر استبداد حاکم را از نفس انداختند. چنین بود که خیزش عظیم سال 88  نه فقط قدرت توده های دربند ایران را به همگان نشان داد بلکه در شرایطی که جمهوری اسلامی می کوشید خود را رژیمی پایدار در ایران جلوه دهد توانست در تقابل با آن تبليغات جهنمی، پوسيدگی بنای جمهوری اسلامی را در مقابل چشم جهانيان به نمايش بگذارد.

 

سال 88 ، سالی بود که جمهوری اسلامی عليرغم به کار گرفتن همه توان ماشين جهنمی سرکوب اش و عليرغم همه جنايات و وحشيگريهايش باز هم نتوانست جلوی سرريز شدن اعتراض توده ها را بگيرد و برغم همه سرکوبهايش، برغم تيراندازی مستقيم به مردم در خيابانها، برغم شليک با تفنگ ساچمه ای به صفوف انبوه تظاهرکنندگان ، برغم بازداشتهای وسيع معترضين و پر کردن اوين و کهريزک و دیگر سیاه چال های خود و تجاوز در زندانها و حتی تبليغ وقيحانه اين جنايت شنيع در رسانه ها و عليرغم بر پائی دادگاه های فرمايشی و احکام اعدام، باز هم توده ها از پای ننشسته و از خرداد تا چهارشبه سوری آخر سال يعنی 9 ماه تمام هر روز به شکلی و در سطحی اين سلطه ضد مردمی را به مصاف طلبيدند. در تداوم این مبارزات خانواده دستگير شدگان، محوطه جلوی زندان اوين را به صحنه اعتراض تبديل کردند و مادران عزادار با پی گیری مبارزات خویش روزهای هر شنبه در پارک لاله، رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی را بر آن داشتند که ضديت ديکتاتوری لجام گسيخته "ولی فقيه" اش را با هرگونه تجمع اعتراضی را درمقابل جهانیان به نمايش  بگذارد. به این ترتیب، در سالی که گذشت چهره سرکوبگر جمهوری اسلامی بار ديگر با برجستگی در مقابل ديد جهانيان قرار گرفت و رسوا تر از هميشه شد.

 

برغم همه واقعيات فوق الذکر، در شرايطی اين سال پر شور مبارزاتی را پشت سر گذاشته و سال نوئی را آغاز می کنيم  که جمهوری اسلامی که بلندگوهای تبليغاتی اش "ذرات هوا را از وقاحت و دروغ " انباشته است نغمه سر داده که مبارزات حق طلبانه مردم را در هم شکسته و به سلامت "فتنه" را پشت سر گذاشته است. آخر اين دستگاه وقاحت و دروغ، مبارزات مردم را بيشرمانه "فتنه" می نامد. از سوئی دیگر، با توجه به اين واقعيت  که جمهوری اسلامی هنوز بر قدرت است و خواستها و مطالبات مردم پاسخ نگرفته اند، نغمه شومی که جمهوری اسلامی سر می دهد، در پوشش ها و قالب های دیگری چه بوسیله افرادی نا آگاه و چه از طرف مغرضین، در اينجا و آنجا تکرار می شود.  در این میان البته آنهائی  که مطالباتشان در "جمهوری اسلامی نه يک کلمه بيشتر نه يک کلمه کمتر" خلاصه می شد و می شود و قبل از اينکه مردم بپاخيزند جمهوری شان را سوار بر اسب قدرت در دسترس داشتند  و با هر ادعائی باز هم فرصت دارند تا جهت بزک چهره جمهوری جنايتبارشان مدعی اصلاح آن باشند. اما اگر بخواهیم با کسانی به بحث بپردازیم که خواهان  برچيده شدن بساط استبداد مذهبی حاکم می باشند، ولی در اين توهم بسر می بردند که گویا با تظاهرات های خيابانی ای که در اين فاصله شاهد بوديم از شر جمهوری اسلامی خلاص خواهند شد، در تکذیب آن "نغمه" می توان از حقایق زیادی سخن گفت.

 

در درجه اول، باید با تأکید بر مسير طولانی ای که توده ها الزاما بايد برای رسيدن به پيروزی طی کنند، باید متوجه بود که کسانی که چنین درکی ندارند و دست یابی به رفاه و شرایط آزاد و دموکراتیک در ایران را با قیام های خودبخودی توده ها امکان پذیر تصور می کنند، مسلم است که با فروکش هر قیام و خیزش مردم دچار سرخوردگی و نا امیدی شوند. اما اگر چنين کسانی توجه کنند که مردم ما در شرايطی بپاخاستند و ماهها با جلادان حاکم پنجه در پنجه افکندند که ديکتاتوری و سرکوب امکان تشکل را از آنها گرفته بود و به دليل سرکوب سيستماتيک "سربازان گمنام امام زمان" و يک نسل کشی کامل از کمونيستها و آزاديخواهان، مردم از فقدان سازمان رهبری کننده در رنج بودند و به همين دليل هم آنچه شاهد بوديم حرکتی خود جوش و فاقد سازماندهی و رهبری بود آنگاه آنها باید به نادرستی انتظار پیروزی مبارزات توده ها بدون یک رهبری انقلابی  پی برده و به جای دچار شدن به نا امیدی بکوشند تا به نوبه خود و در حد امکانات خویش به تشدید مبارزات خود بر علیه جمهوری اسلامی پرداخته و به ایجاد چنان رهبری کمک نمایند. از طرف دیگر، بر خلاف تفکرات و ديدگاه هائی  که با ديدن تداوم سلطه جمهوری اسلامی انتظاراتشان را برآورده شده نمی بينند و به اشاعه چنين نغمه هائی دامن می زنند بايد گفت که اتفاقا دستاوردهای تاکنونی اين خيزش و چشم اندازی که مبارزات توده ها در سال جديد در مقابل جامعه گسترده است نشان می دهد که چنين استنباطی از اوضاع که گویا جنبش سترگ اخیر مردم شکست خورد و به قول آنها (مرتجعین جمهوری اسلامی) "فتنه" خوابید، با واقعيت انطباق ندارد؛ و در نتیجه در این رابطه هيچگونه ياس و نااميدی ای جايز نیست. برای اينکه بدرستی متوجه شويم  که با خیزش بزرگ خلق ما در سال گذشته چه رخ داد و چه واقعیت هائی مبین دست آوردهای این جنبش بوده و آینده درخشان آن را ترسیم می کنند، قبل از هر چيز لازم است که شرايط  کنونی را با اوضاع و احوال قبل از اين خيزش مقايسه کنيم.

 

اولاً این  امر غير قابل انکاری است که خيزش بزرگ مردم ما آنچنان تکانی به سراسر جامعه داد که می توان گفت بر اثر آن امروز گفتمان های پیشین که مبلغین و روشنفکران مرتبط با رژیم موفق به جا انداختن آن در سطح جامعه شده بودند، بکلی تغيير کرده است. اين خود دستاوردی بزرگ و انکار ناپذير است. قبل از این خیزش، ديکتاتوری حاکم همه امکانات خود را بسيج کرده بود تا با فريب توده ها مضحکه انتخاباتی خود را انتخاباتی واقعی جلوه دهد و از آن اين نتيجه را که همواره مدعی بوده اخذ کند که بر عکس تبليغات کمونيستها و مخالفين جمهوری اسلامی اين رژيم نوعی "مردم سالاری دينی" است که گویا به رای و نظر مردم اهميت داده و مسئولين اش حاصل آرای مردم می باشند. جمهوری اسلامی بر اين اساس می کوشید خود را دارای پايگاه مردمی و مشروعيت جا بزند. اما ديديم که خيزش مردم چگونه مضحکه انتخاباتی جمهوری اسلامی را به وسيله ای جهت رسوائی هر چه بيشتر آن تبديل نمود و کوس رسوائی جنايتکاران حاکم را بار ديگر با صدای بلند به صدا درآورد. این خیزش به همه و از جمله نسل جوان با وضوح آشکار نشان داد که در چهارچوب جمهوری اسلامی انتخابات بی معنا و دارو دسته حاکم برای حق رای مردم ارزشی قائل نيستند.

 

میدانيم که جمهوری اسلامی با سرکوب خونين همه سازمانهای مترقی و مخالف و سرکوب هرگونه تشکل مردمی، سالهاست که می کوشد تا اعتراضات و مبارزات مردم را در چهار چوب جناح های درونی خود محدود و محبوس نمايد. آنها سالهاست که  چنين جلوه میدهند که هر گونه خواست و مطالبه ای زمانی دست يافتی است که در اين چهارچوب طرح و برايش تلاش شود. اتفاقاً يکی از دلائل گرم کردن تنور انتخابات خرداد ماه هم همين بود تا چنين جلوه دهند که مردم در چهارچوب جناح های درونی رژيم قادر به رسيدن به خواستهايشان هستند. اما ديديم که خيزش بزرگ مردم، همه اين کاسه و کوزه ها را بهم ريخت و عليرغم اينکه اصلاح طلبان حکومتی با ديدن خيزش توده ها تلاش کردند بر موج مبارزات مردم سوار شده و آنرا به بيراهه ببرند اما جوانان و مردم ستمديده ما جنبش خود را چنان به جلو بردند که همه اصلاح طلبان را مجبور کردند تا از شعار ها و اعمال آنها تبری جویند و یک بار ديگر به توده ها و به خصوص جوانان نشان دهند که اگر واقعاً خواستار پیروزی هستند، راه رسيدن به مطالباتشان از سرنگونی جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته می گذرد.

 

با توجه به سلطه طولانی جمهوری اسلامی ما شاهد حضور بيش از سه نسل در صحنه سياسی ايران هستيم  که با توجه به  اين واقعيت که جامعه ما جامعه جوانی است اکثريت جمعيت را نسل جوان تشکيل می دهد . این نسل به اقتضای سنش آنچه در سالهای طولانی سلطه جمهوری اسلامی گذشته را نديده و شناختی از آن ندارد، مثلاً خيلی از جوانان ما نمیدانند که در دهه 60 و در زمان نخست وزيری مير حسين موسوی هزاران نفر به وسيله اين جنايتکار به قتل رسيدند. خیلی از آنها یا از آن جنایت بزرگ مطلع نبودند و یا براستی درکی از کشتار های جمهوری اسلامی نداشتند. اما با خیزش توده ها  و شرکت عظیم جوانان در آن خیزش آنها نه تنها با آگاهی از این امر به خیلی از مسایل مربوطه به خیلی از واقعیت های جامعه تحت سلطه جمهوری اسلامی واقف شدند بلکه در برخورد با ماشين سرکوب رژیم مستقیماً تجربه گرفتند. کسب چنین آگاهی هائی جهت مبارزه برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، ضرورتی احتناب ناپذير بود که در طی اين خيزش به آن پاسخ داده شد.

 

از سوی ديگر در شرايطی که جمهوری اسلامی در طول بيش از يک دهه و به خصوص به کمک اصلاح طلبان حکومتی تلاش کرده بود گفتمان حاکم بر جامعه را به گفتمان مخالفت با انقلاب و رد هرگونه مبارزه غير مسالمت آميز و تقليل مطالبات و خواستها در محدوده ای که گزندی به سلطه دشمن وارد نسازد تبديل نمايد، در شرايطی که همه دارو دسته های جنايتکار جمهوری اسلامی در حاليکه هر صدای مخالفی را در گلو خفه می کردند در تلاش بودند تا  شعار های مرگ و نابودی و سرنگونی ددمنشان حاکم را از فرهنگ جوانان و حتی "دگر انديشان" جامعه پاک سازند، در جريان اين خيزش عظيم ناگاه هزاران جوان معترض را در خيابانها در مقابل خود ديدند که فرياد "مرگ بر جمهوری اسلامی"، "مرگ بر ديکتاتور" سر می دادند و در مقابل قهر ضد انقلابی نيروی سرکوب، به قهر آميز ترين مقاومت مردمی توسل جسته و نشان می دادند که با همه وجود خواستار سرنگونی رژيم دار و شکنجه جمهوری اسلامی بوده و دراین راه حاضر به هر نوع فداکاری قهرمانانه می باشند. اين حقیقت، خود يکی از شکستهای جبران ناپذير دشمن در جريان اين خيزش بود که در شرايطی به دست آمد که اصلاح طلبان حکومتی با هزاران نيرنگ در تلاش بودند تا در مبارزات مردم نفوذ کرده و آنرا به بيراهه بکشانند. به اين ترتيب نادرست نيست اگر بگوئيم  که بر اثر اين خيزش،  در جامعه  ما "چیزی شکسته شد و چیزی جوانه زد"  جوانه ای که در جريان تداوم مبارزات توده ها شکوفه خواهد داد و به بار خواهد نشست.

 

از آنجا که پيروزی بر دشمنی چنين هار و سازمان يافته بدون تشکل و سازماندهی و رهبری انقلابی نه امکان پذير است و نه عملی، بنابراين يکی از بزرگترين دستاوردهای مبارزات ماههای اخير شناساندن همين ضعف بزرگ توده های ستمدیده و عینی کردن هر چه بیشتر آن به نیروهای جوان مبارزی است که وظیفه برطرف کردن چنین ضعفی را به عهده دارند. در حقیقت، خود این جنبش، راه غلبه بر اين امر مهم را نیز هموار نموده است.  بر عکس تبليغات دلسرد کننده دشمنان مردم، اين خيزش نسل جوان کشور را به صحنه سياست کشاند و ضرورت سرنگونی جمهوری اسلامی را با برجستگی در مقابل آنها قرار داد. همچنين، امر انکار ناپذيری است که در جريان مبارزات ماههای اخير روابط مبارزاتی در بين جوانان شکل گرفته  که برغم همه تبليغات رياکارانه دشمنان رنگارنگ توده های ستمديده، در اين روابط بر ضرورت نابودی جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته تاکيد شده و اين انديشه انقلابی که بدون توسل به قهر انقلابی امکان مقابله با دشمنی چنين وحشی و قسی القلب وجود ندارد در میان آنان وسيعا گسترش يافته است. بنابراين، همانطور که همواره تاکيد داشته ايم  آنچه چشم انداز آينده را روشنی می بخشد تداوم اين اعتراضات و در نتيجه دامن زدن به جو و اتمسفری است که عوامل ضروری برای غلبه بر اين اوضاع را بارور می سازد. به همين دليل هم بايد با تاکيد گفت که بزرگترين دستاورد اين خيزش خود اين خيزش بود.