متن زیر از مصاحبه "پيام فدائی" با رفيق اشرف دهقانی در مورد خيزش بزرگ مردم در خرداد 1388 برگرفته شده است.

 

(قسمت اول)

 

 

 

به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 122 ،مرداد ماه 1388 

 

 

 

مصاحبه "پيام فدائی" با رفيق اشرف دهقانی

 در مورد خيزش بزرگ مردم در خرداد 1388 !

 

 

سئوال:  خوشحالم که فرصتی دست داده که یک بار دیگر با شما درمورد مسایل جنبش گفتگو کنم. رفیق اشرف همانطور که خودتان می دانيد امروز در رابطه با خیزش عظیم توده ها، سوالات زیادی، هم در ارتباط با زمينه های مادی شکل گيری این خیزش و نقش نيرو های مختلف در آن و هم در مورد رهبری و سير آتی آن مطرح است. خواستیم برخی سوالاتی که اين روز ها مطرح اند را با شما در میان بگذاریم و جویای نظرتان باشیم.

 

پاسخ: با تشکر از شما که اين فرصت را فراهم کرديد. من هم خوشحالم که از اين طريق می تونم حرفهامو با مردم عزيز ایران در هر کجا که هستند، در ميان بگذارم.

 

سوال: همانطور که می دانيد از آغاز اين خيزش، شاهد بوديم که همه دشمنان مردم در تلاش اند موسوی و اصلاح طلبان حکومتی را رهبر اين خيزش جلوه دهند. در حاليکه ما عملا شاهد هستيم که عليرغم تاکيد موسوی بر مبارزه در چهار چوب به اصطلاح قانون، و عليرغم همه ددمنشی های ماشین سرکوب رژیم، اعتراضات مردمی و زد و خورد با نيرو های سرکوب ادامه دارد. با توجه به این که چنین اعتراضات و مبارزاتی مورد توافق موسوی قرار ندارد، آیا خود تداوم این مبارزات، نشاندهنده فراتر رفتن مردم از اصلاح طلبان حکومتی نمی باشد؟  آيا با چنين برداشتی از سير رويداد ها در ايران توافق داريد؟

 

پاسخ: اجازه بدید قبل از پاسخ به سوالی که شد، یاد همه شهدای به خون خفته اين خيزش بزرگ رو گرامی داشته و تاکيد کنم که این خون ها به قول زنده ياد سعيد سلطانپور، بذرهائی هستند که به خاک نمی ماند و " خون است و ماندگار است." به واقع، هم اکنون هم شاهد هستیم که خون های شورشی آزادیخواهان جنبش اخیر، مُهر خود شو بر سیر رویداد ها می کوبد و هم امروز به پرچم تشدید مبارزه برای رهائی جامعه اسیر ما از چنگال مشتی سرمایه دار وحکومت حامی آنها تبدیل شده. واقعيت اينه و تجربه هم ثابت کرده که خون مبارزين باعث بیداری توده ها، تشجیع آنها و انگيزه ای جهت تداوم مبارزه برای تحقق آرمان های آنهاست. خون شهدای ما، درخت انقلابی را آبیاری می کند که بدون شک، نظم وحشی سیستم سرمایه داری وابسته حاکم در ایران را، سرانجام به زباله دان تاريخ خواهد انداخت. بنابراين نداها، ترانه ها، سهراب ها، کیانوش ها، بهزاد ها و مسعودها (ندا آقا سلطان، ترانه موسوی، سهراب اعرابی، کیانوش آسا، بهزاد مهاجر، مسعود هاشم زاده)و ده ها شهیدی که حتی کسی نامشان را هم نمی داند، زنده اند و عزم مردم رو به پیمودن هر چه قاطع تر راه مبارزاتیِ ظفرنمونی که آغاز شده، جزم ترخواهند کرد.

 

در پاسخ به سوال شما باید بگویم، این واقعیت که مبارزه و اعتراضات مردمی برغم سرکوب های وحشیانه، همچنان ادامه دارد، موضوعی نیست که قابل انکار باشد. همین چندی پیش حرکت انقلابی 18 تیر در مقابل چشم همه صورت گرفت و همگان دیدند که مردم جان به لب رسیده ایران مجدداً طی جنگ و گريز با نیروهای سرکوبگر رژیم به خصوص در تهران به خیابان آمدند تا خواست قاطع خود مبنی بر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را عملاً نشان بدهند. اتفاقاً، این رویداد مبارزاتی، در سالگرد جنبش دانشجوئی– مردمی ده سال پیش با مسما و پر معنا بود. چون هم یاد آور افشا شدن چهره خاتمی و سياستهای فريبکارانه اصلاح طلبان در آن دوره یعنی در 18تيرسال 78 بود و هم آشکار ساخت که علیرغم همه کوششی که موسوی و همه اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی برای کنترل حرکت های توده ای به خرج می دهند نه تنها چنین حرکت هائی تحت فرمان آنها قرار ندارند بلکه توده های انقلابی هر جا که امکان پبدا می کنند، هم حرکت و هم شعارهای خود شان را در جهتی مخالف و مغایر با خواست و نظر آنها پیش می برند. 8 روز قبل از برپائی این جنبش، موسوی بیانیه ای صادر کرد و در آن مصراً، خواستار پایان دادن به هر نوع تجمع خیابانیِ بدون مجوز، و تعقیب مسایل از طریق های به اصطلاح قانونی شد. آیا نفس برپائی همین جنبش 18 تیر از طرف زنان و مردان مبارز انقلابی ایران، یک تودهنی به موسوی نبود؟ و به بهترین وجهی شان نداد که مردم مبارز ما به قول معروف تره هم برای رهنمودهای امثال وی خرد نمی کنند؟ هم، این حرکت و هم، اعتراضات دیگری که در جاهای مختلف ادامه داره، گواه این است که علیرغم تلاش های ریاکارانه اینان و کوشش رسانه های گوناگون برای اعتبار دادن به سبزهای اسلامی که همان اصلاح طلبان هستند، آنها به هیچوجه بر جنبش مردم ما تسلط ندارند.

 

سوال: خبرهای مبارزاتی زیادی امروز از این یا آن گوشه ایران به گوش می رسد. همچنین اعتراضات و تظاهرات نیز همچنان ادامه دارد. دلیل و پشتوانه این امر بطور خلاصه از نظر شما چیست و آنها را چگونه ارزیابی می کنید؟

 

پاسخ: امروز واقعا مبارزه در اشکال مختلف در هر گوشه، از دل جامعه جوشیده و در جریان است. مثلاً می بینیم که تقريبا روزی نيستش که خبری در مورد تجمعات اعتراضی خانواده های شهدای اخیر و زندانیان سیاسی به گوش نرسد. هم، این مبارزات جاری و هم، بطور کلی تظاهرات های میلیونی روزهای اول، همه از وجود پتانسیل و انرژی عظیمی حکایت می کنند که در میان توده های رنجدیده ایران وجود دارد. اینهمه انرژی، زمینه مادی دارد، زمینه اش هم ،شدت ظلم و ستم و سرکوبهای وحشیانه حاکمیت جمهوری اسلامی در طی سی سال گذشته است که کینه و خشم و نفرت بی حد و حصر ی را در میان توده ها نسبت به سیستم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم بر کشور بوجود آورده. واقعاً حدی بر خشم و نفرت مردم تحت ستم ما، و به خصوص جوانان نمی شود متصور شد. در تاریخ 3 مرداد که تظاهراتی در میدان ونک بر پا بود و تظاهر کنندگان خواست آزادی زندانیان سیاسی را به عنوان یکی از خواستهای مهم خودشان فریاد می زدند، فردی که خودش از نزدیک شاهد صحنه بود و تعجبشو از شور و آگاهی انقلابی جوانان امروز ایران، مرتب با عبارت "باور کردنی نیست"، مطرح می کرد، از جوانانی در آن میدان تعریف کرد که با این که مورد حمله سرکوبگران رژیم قرار داشتند، باز هم بر علیه رژیم شعار می دادند. آن فرد، با یکی از آن جوانان که صورتش تماماً خونین بود و در همان حال فریاد می زد: " مرگ بر ديکتاتور"، "مرگ بر جمهوری اسلامی"، صحبت کرده و دلیل شرکت آن جوان مبارز را در آن تظاهرات پرسیده بود که جواب او هم، در توضیح کلی همانا آزادیخواهی بود. واقعیت این است که خواست آزادی که تنها با نابودی رژیم جمهوری اسلامی و سیستم سرمایه داری وابسته و  قطع هرگونه نفوذ امپریالیسم از ایران امکان پذیر است، با چنان شدتی برای مردم ما مطرح است که امروز  آنها راعلیرغم شرایط سرکوب وحشیانه نیروهای مسلح رژیم، به خیابان ها کشانده. این را هم بگویم که با توجه به این که هم بخشی از خود طبقه حاکم و هم قشرهائی که منافعشان با حفظ همین نظام تأمین می شود، در این جنبش نفوذ کرده و در آن حضور دارند که کار اصلی شان هم همانا جلوگیری از رادیکالیزه شدن جنبش و به انحراف بردن آن با ترفندهای گوناگون و بکار گیری تاکتیک هائی چند و از جمله کنترل شعارهای مردم است، باید روشن بکنم که منظور من از مردم و خلق، کارگران و دهقانان به همراه توده وسیع شهری متعلق به اقشار میانی جامعه هستند؛ که استقلال، رفاه و کسب وسیع ترین آزادی های دموکراتیک برای اکثریت آحاد جامعه، خواست اساسی آن ها را تشکیل می دهد. 

 

سوال: به نظر می رسد منظورتان از کسانی که در جنبش مردم نفوذ کرده اند، بطور کلی اصلاح طلبان، چه حکومتی و چه غیر حکومتی است. به نظر شما آثار تبعی نفوذ آنان در جنبش را در کجا می توان دید؟

 

پاسخ: بلی، اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی! اما کسان دیگری هم در ردیف آنها هستند که ممکن است به عنوان اصلاح طلب هم از خودشون نام نبرند. برخی از اونها حتی «ها آنهسابقه ارتباط با جریانات سیاسی اپوزیسیون دوره شاه و خود همین رژیم  را هم دارند. اینها امروز یا در ارتباطی آشکار با سبزهای اسلامی قرار دارند و یا به فعالیت ها ی عملی و نظری در جهت تأمین خواستهای اونها  مشغول بوده و بطور پوشیده با آنها هم آوازی و هم نوائی می کنند. واضح است که بین خواست همه این جماعات با خواست اکثریت مردم ایران اختلاف آشکاری وجود دارد. وجود اینها و حضور یک جناح از خود طبقه حاکم در اعتراضات اخیر، در اوضاع کنونی  پيچيدگی هائی را بوجود آورده است.

 

یکی از آثار تبعی نفود جماعت یاد شده در صف مردم را می توان در فعالیت های تبلیغی و ترویجی مجموعه آنها دید که با توجه به امکان پخش علنی نظراتشان در جامعه، از امکان تأثیر گذاری هر چه بیشتری هم در جنبش برخوردارند. اگر بطور مشخص خود اصلاح طلبان را در نظر بگیریم، آنها، هم، خود از امکانات تبلیغی وسیعی برخوردارند و هم همه رسانه های امپریالیستی- صرفنظر از هر سیاستی که برای خاموش کردن مبارزات مردم ایران تعقیب می کنند- به بلندگوهائی برای تبلیغ و ترویج خواست و نظر آنان تبدیل شده اند. همه اینها دست در دست هم شبانه روز می برند و می دوزند و دروغ تحویل مردم می دهند. مثلاً در شرایطی که جوانان شجاع و انقلابی ما در مقابله با نیروهای وحشی مسلح رژیم، جانشان را کف دست گرفته و به هر صورت که می توانند نفرت خود از کلیت رژیم جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته اش را نشان می دهند، اینها نه فقط در مورد این واقعیت کلمه ای نمی گویند بلکه با وارونه جلوه دادن واقعیات، همه شجاعت و عزم انقلابی آن جوانان را بی هیچ احساس شرمی به خاطر اعتراض به تقلب در انتخابات جا می زنند. اساساً در تبلیغات آنها دلیل خیزش عظیم توده ای اخیر، همین موضوع نمایانده شده و اینطور جلوه داده می شود که گویا خلق های مبارز ایران هنوز تحمل رژیم جمهوری اسلامی را  دارند و تنها اصلاحاتی را در چهار چوب این رژیم طالبند. این هم آشکارا یکی از اثرات نفود دشمن در صف مردم ما است.

 

سوال : این حرفها درست! ولی خیزش اخیر واقعاً بعد از تقلب در انتخابات رخ داد. مگر اینطور نبود؟ بعضی ها حتی مطرح می کنند که اگر شرکت مردم در انتخابات نبود، این خیزش توده ای هم اتفاق نمی افتاد.

پاسخ: بگذارید اول به قسمت دوم سوال شما بپردازم. به نظر من هیچ نظری بی مایه تر و سطحی تر از این نمی توان یافت که شرکت در انتخابات را دلیل و منشاء خیزش میلیونی توده ای اخیر، خیزشی به آن عظمت تلقی می کند. آن خیزش میلیونی عظیم که چندین روز تداوم یافت، یک انفجار توده ای بر علیه وضع ظالمانه موجود بود؛ و انفجار موقعی در یک جامعه رخ می دهد که خشم و نفرت از وضع موجود با شدتی بسیار سراپای توده ها را آکنده ساخته و آنها را واقعاً به حالت انفجار در آورده باشد. کسانی که این واقعیت را انکار می کنند، کمترین درک و شناختی از جامعه تحت سلطه ایران و حدت و شدت ظلم و ستمی که در این جامعه بر توده های مردم اعمال می شود، ندارند و نمی توانند و یا نمی خواهند بفهمند که این مردم از موضوع انتخابات تنها به عنوان یک بهانه برای ابراز خشم و نفرت خود از رژیم دار و شکنجه جمهوری اسلامی استفاده کردند. در نتیجه آنها متوجه نیستند که با در نظر گرفتن زمینه های مادی کاملاً رسیده شرایط انفجار، وقوع انفجار حتمی و اجتناب ناپذیر بود و اگر انتخابات هم نبود، آن انفجار در جریان رویدادی دیگر رخ می داد. بنابراین، این نظر که "اگر شرکت مردم در انتخابات نبود، این خیزش توده ای هم اتفاق نمی افتاد"، نظری غیر واقعی، بی پایه و ایده آلیستی است.

 

برخلاف ادعای اینان، اتفاقاً اگر بخشی از مردم در انتخابات شرکت نمی کردند و باز همچون دوره خاتمی خود را در دام دغلکاران و فریبکاران حکومتی گرفتار نمی ساختند، بسیار محتمل بود که غلیان خشم انقلابی توده های ما، در رویدادی نشان داده شود که هیچ جناحی از حکومت نتواند در آن نفوذ نماید. یکی از نتایج شرکت در بالماسکه انتخاباتی رژیم (انتخاباتی شدیدا ضد دموکراتیک)، همین است که امروز دشمن فرصت یافته است خود را در صف مردم قرار داده و با موذی گری، به نام خود جنبش توده ها، از رادیکالیزه شدن و رشد و گسترش آن جلوگیری کند. اگر چنین فرصتی به بخشی از ارتجاع جمهوری اسلامی داده نمی شد، دشمنان برای سرکوب و انحراف مسیر مبارزات توده ها با مشکلات و دشواری هائی به مراتب زیادتر از امروز مواجه می شدند و این به نفع خلق بود.

 

پس، اگر این کاملاً درست است که اولین تظاهرات توده ای به خاطر اعتراض به تقلب در انتخابات شکل گرفت. این هم واقعیتی است که در جریان همین تظاهرات و با تداوم آن خیلی زود معلوم شد که "رأی من چی شد؟" شعار و مسأله همه شرکت کنندگان در آن تظاهرات نیست و توده های وسیع انقلابی ایران برای سرنگونی این رژیم حتی مرگ را تحقیر کرده و حاضر اند جان بر کف با "برادران" بسیجی و پاسدار موسوی بجنگند و مصاف دهند. در نتیجه، خيلی فرق است بين اعتراض به خاطر دزديده شدن رای تا شورش برای پاک کردن جامعه ايران از وجود ديکتاتوری جنايتکار حاکم.

 

سوال: جای شکی نیست که اصلاح طلبان حکومتی از همان ابتدای خیزش بزرگ، تلاش کردند که تا جائی که می توانند جنبش را زیر سیطره خود در آورده و آن را به انحراف بکشانند. چه عواملی می توانند مانع از این امر بشوند؟

 

پاسخ: چنان تلاشی را از همان ابتدا کرده و همچنان ادامه می دهند. امروز هم، دشمنان و بدخواهان مردم و همینطور سازشکاران با مصادره به مطلوب مبارزات جاری مردم و حتی نسبت دادن شهدای مردم به سبز های اسلامی، سعی دارند جنبش مردم رنجدیده ما را زیر فرمان اصلاح طلبان یا "تغییر"طلبان جلوه دهند. در حالی که علیرغم همه کوششی که آنها برای کنترل حرکت های توده ای به خرج می دهند، فعلاً نتوانسته اند این جنبش را به جهتی ببرند که با خواست و نظر آنان انطباق دارد. ما قبلاً دیدیم که چطور توده های انقلابی بی اعتناء به خواست و رهنمودهای موسوی، جنبش خود را چنان به جلو بردند که او حتی خود صراحتاً اعلام نمود که مردم به حرفهای او گوش نداده و کار خودشان را می کنند(در واقع، یعنی اهداف مبارزاتی خود را پیش می برند. در ضمن موسوی مجبور به چنین اعترافی بود تا از قاطی شدن صف خود  با صف مردمی که برای تحقق اهداف انقلابیشان با قهرمانی تمام در مقابل مزودوران رژیم می جنگیدند، جلوگيری کند). در رد آن ادعا همچنین به رادیکالیزه شدن سریع شعارها و عمیق تر شدن مبارزه از همان روزهای اول جنبش سترگ مردم توجه کنید. همانطور که دیدیم خیلی زود شعارهای مربوط به رای و تقلب در انتخابات جای خود را به شعارهائی چون "مرگ بر دیکتاتور"،" مرگ بر خامنه ای" و یا "مرگ بر جمهوری اسلامی" داد.

 

 با همه این احوال می خواهم تأکید کنم که واقعیت فوق نباید باعث شود که به خطر سبزهای اسلامی در جنبش مردم کم اهمیت داده شود. نباید از نظر دور داشت که آنها به خاطر برخورداری از امکانات فراوان از جمله حرکت نسبتا آزاد و علنی سران و متفکران و وابستگانشان در جامعه و همچنین برخورداری از امکانات تبلیغی گسترده که هم متعلق به خودشان است و هم متعلق به پشتیبانان امپریالیستشان، دارند از این جنبش به نفع خود استفاده می کنند و  قادرند توجه بخشی از مردم نا آگاه و متوهم و بعضی از ناراضیان جامعه که معمولاً به دنبال قدرت می دوند تا به دنبال حقیقت و راستی را به خود جلب کنند. اما آنچه مانع موفقیت آنهاست تضاد عمیق بین خواست های اکثریت مردم ایران با خواستهای قدرت طلبانه اینهاست. توجه کنیم که از همان آغاز که مردم، تحت پوشش اعتراض به نتایج انتخابات به خیابانها آمدند، در همان ابتدا تعداد جمعیت خشمگین قیام کننده به میلیون ها نفر سر زد. این میلیون ها نفر که تنها یک تعداد از آنها در انتخابات شرکت کرده بودند، از چه کسانی تشکیل یافته بود؟ درست است که هیچ یک از طبقات تحت ستم جامعه با شعارهای طبقاتی خود در این جنبش حضور نداشتند و مثلاً نمی توان از شرکت مستقل طبقه کارگر در آن صحبت کرد اما واقعیت این است که بخش اصلی شرکت کنندگان در آن تظاهرات خیابانی عظیم، توده های تحت ستم ایران بودند که عبارتند از کارگران و توده های زحمتکش و دیگر اقشار و طبقات جامعه. از میان همه این اقشار و طبقات، در آنجا حضور داشتند. کسانی در آنجا بودند که تجربه تلخ و دهشتناک سی سال استثمار و ستم شدید و جانکاه سرمایه داران را با خود داشته و خواسته های برحق و عادلانه شان به قهر آمیز ترین وجهی توسط حکومت سرمایه داران یعنی جمهوری اسلامی، سرکوب شده است. شرایط به گونه ای است که حتی موسوی هم در توصیف آن، از لفظ های" عقب ماندگی، فقر، فساد و بی عدالتی" در جامعه استفاده می کند. در چنین شرایطی سبزهای اسلامی که کاملاً به حراست از جمهوری "مقدس" اسلامیشان مشغولند، هرگز قادر به پاسخگوئی به خواستهای واقعی مردم تحت ستم ایران که سرنگونی جمهوری اسلامی در رأس آنها قرار دارد، نیستند. همین، بزرگترین مانع است که اجازه نمی دهد آنها بتوانند جنبش مردم را کاملا تحت سیطره خود در آورند. 

 

(ادامه دارد)