تاکيد بر سرنگونی تماميت جمهوری اسلامی، شرط پیشروی جنبش توده ای !

 

اعتراضات بزرگ مردمی که به دنبال اعلام نتايج تقلب آميز "انتخابات" 22 خرداد سراسر کشور را فرا گرفت گر چه با وحشيگری ذاتی ديکتاتوری حاکم مواجه گرديد، اما آنچنان تکانی به جامعه داد که در نتیجه آن هر روز موج های جديدی از مبارزات مردمی در خیابانها سرازیر می شود.

 

آنچه که در اين اعتراضات برجستگی خاصی يافته واقعیت وجود نیروهای اجتماعی ای ست که می کوشند تا اين اعتراضات در چهار چوب اختلافات درونی طبقه حاکمه محصور شده و شعار ها و اشکال مبارزه به سطحی ارتقا نيابد که همگان به عینه و آشکارا ببینند که کل نظام جهنمی حاکم آماج خشم و نفرت و مبارزه توده های رنجديده قرار دهد.

 

در جریان جنبش توده ای اخیر چه رسانه های داخلی و چه خبرگزاريهای خارجی در يک همگامی غير قابل انکار می کوشند تا در شرايطی که نيروهای سرکوب جمهوری اسلامی با سبعيت تمام توده های معترض را به خاک و خون می کشند، مردم را از حق مسلم دفاع از خود باز داشته وآنها را به "آرامش" و "سکوت" در مقابل مهاجمین وحشی و خونخوار حکومتی، دعوت نمايند. رسانه های مزبور برای رسيدن به اين هدف  با دميدن در بدن نحيف موسوی در تلاش اند تا وی را "رهبر" اين اعتراضات جا بزنند. و این گونه جلوه دهند که تمام هم و غم مردم بجان آمده ما از مظالم و ستم های سی سال حاکمیت ننگ و جنایت جمهوری اسلامی در خیابانها این است که حتی با نثار خون خود موسوی را بجای احمدی نژاد بنشانند.

 

البته تبليغ برای موسوی از قبل از انتخابات فرمايشی 22 خرداد شروع شده بود و اصلاح طلبان حکومتی با براه انداختن "موج سوم" و دفاع از کانديداتوری موسوی و برافراشتن پرچم سبز به مثابه سمبل حرکت خود کوشيدند با سرمایه گذاری روی نفرت جوانان از  سرکوبگريهای سالهای رياست جمهوری احمدی نژاد، آنها را حول پرچم سبز خود بسيج کنند. در این راه، آن فریبکاران حتی به سرود زیبا و پر معنای "آفتابکاران" که ملهم از مبارزه قهرمانانه چریکهای فدائی خلق در اوایل دهه 50 بوده و تبلوری از آنست، دستبرد زده و وقیحانه آن را برای جلب جوانان به سوی خود، مورد استفاده قرار دادند. این ترفند ها و تبلیغات، متأسفانه در شرايط فقدان يک جنبش انقلابی سراسری و نبود یک تشکل انقلابی قادر به رهبری جنبش، گوش های شنوائی يافته و افرادی با انگيزه های گوناگون را حول خود جمع نمود که انعکاس آن در جو تبليغات قبل از انتخابات و گستردگی پرچم و آرم سبز در سطح خيابانها قابل رویت بود. این واقعيت نشان می داد اصلاح طلبان حکومتی با سرمايه گذاری بر روی نفرت مردم از احمدی نژاد ميکوشند کرکسی چون موسوی که چنگالش به خون دهها هزار نفر از کمونيستها و آزاديخواهان اين آب و خاک آغشته است را قناری خوش صدائی جا بزنند که حال نغمه آزادی سر داده است. در هياهوئی که تبليغات دروغين بر پا نمود آگاهانه تلاش شد تا کسی فرق کرکس به عنوان حیوانی خونخوار و کثیف را با قناری متوجه نشود؛ و روی اين واقعيت پرده کشيده شود که کانديداهائی که از غربال شورای نگهبان گذشته و اصل "ولايت مطلقه فقيه" را مورد تائيد قرار داده اند، در زمينه سرکوب مبارزات مردم فرقی با هم ندارند. اگر از رضائی،فرمانده پیشین سپاه پاسداران  که وجودش از جنایات این سپاه در حق مردم جدائی ناپذیر است، بگذریم، کروبی و موسوی این امتیاز را به احمدی نژاد داشتند که شقاوت های احمدی نژاد به صورت بالفعل و تازه در مقابل چشم همگان قرار داشت، اما جنايات آن ديگران را گرد زمان تا حدی پوشانده و این جنایات بخشا بخاطر گذشت زمان به خصوص برای جوانان قابل لمس نبوده و مهمتر اينکه در پرده ای ازتبليغات دروغين پوشيده شده است.

 

پس از اينکه وزارت کشور ديکتاتوری حاکم، احمدی نژاد را که به حق مورد نفرت توده هاست، برنده انتصابات خود ساخته اش اعلام نمود، خشم مردم از تقلب و وقاحت دارو دسته حاکم شعله ور گشت. دارو دسته احمدی نژاد در حاکمیت موجود، کار تقلب و تحقير مردم را به آنجا کشاندند که نه تنها آرای ديگران را به خود نسبت دادند بلکه در انتخاباتی که چهار کانديد بيشتر نداشت، برای تحقير کروبی و حاميانش، وی را نفر پنجم اعلام نمودند! تقلبات آشکار و برخوردهای تحريک آميز دولت احمدی نژاد به واقع بنزينی بود که بر آتش خشم مردم ريخته شد. بر آتش خشم مردمی که در سی سال گذشته در حاليکه همواره ضرورت حضورشان در انتخابات مورد تاکيد قرار گرفته اما عملا رای و اراده شان با وقاحت پايمال قدرت حاکم گرديده و خواستها و مطالباتشان وحشيانه سرکوب شده است.

 

اعتراض به تقلب در انتخابات از سوی توده های وسیعی که بخشی از آنها اساسا در انتخابات فرمايشی شرکت نکرده بودند، فرصتی برای سرریز شدن خشم مردمی فراهم آورد که سی سال سلطه چپاولگرانه نظام حاکم کارد را به استخوانشان رسانده است. جنبش این توده ها، آنچنان ابعاد گسترده ای يافت که زمين را زير پای جلادان حاکم به لرزه در آورد و ولی فقيه را مجبور نمود مراسم نماز جمعه 29 خرداد را خود برگزار کرده و طی سخنانی در تقابل آشکار با خواست ابطال انتخابات که مطالبه عمومی اصلاح طلبان و بخشی از مردمی بود که هنوز تحت تأثیر تبلیغات فریبکارانه آنها قرار داشتند، ضمن تائيد به اصطلاح پيروزی احمدی نژاد، مردم را به گردن نهادن به نتيجه انتخابات دعوت کرده و هر گونه اعتراض خيابانی را کار "خرابکاران " و توطئه قدرتهای بيگانه جا بزند.

 

اما تظاهرات قهرمانانه 30 خرداد و حضور گسترده مردم در خيابانها در روز بعد،  پاسخ مردم دلاور ما به اراجیف و تهدیدات خامنه ای بود. تداوم اعتراضات توده ای نشان داد که عليرغم همه سبعيت نيرو های سرکوب و شمشير کشيدنهای رهبر جمهوری اسلامی، مردم ما از چه اراده پولادين و چه پتانسيل اعتراضی بزرگی برخوردار ند که با دست خالی به خيابانها ريخته و خشم ونفرت خود از تماميت رژيم جمهوری اسلامی را به نمايش گذاشتند تا آنجا که دهها نفر بر اثر تيراندازی نيروهای انتظامی به شهادت رسيده و کار به آنجا رسيد که حتی برخی از خبرگزاريهای خارجی از کشته شدن  150 نفر گزارش دادند که البته هنوز آمار واقعی تعداد کشته شدگان روشن نشده است.

 

به اين ترتيب عليرغم همه فراخوانهای دعوت به "آرامش" و تبلیغ  "گل" دادن به نيرو های سرکوب و راهپيمائی در "سکوت"، جوانان مبارز با فرياد شعار های راديکال، با سنگ و کوکتل مولوتف به مقابله با ماشين سرکوب جمهوری اسلامی برخاسته و نشان دادند که جنبش مردمی در اثر شدت گیری مبارزه طبقاتی چه زود پوسته های تحميلی را از هم دريده و جنگ و گريز خيابانی با اراذل و اوباش حکومتی جای آرامش و سکوت به به اصطلاح رهبرانی را می گیرد که همه تلاش شان اين است که مبادا اعتراضات مردمی از کنترل خارج شده و کل نظام ضدمردمی حاکم را آماج قرار دهد.

 

برای درک افق های اين به اصطلاح رهبران، اگر حتی به دوره نخست وزيری مير حسين موسوی مراجعه نکنیم که تنها در سالهای 60 تا 62 از دوره زمامداری وی، روز نامه های دولت او هر روز خبر از اعدام دهها مجاهد،کمونيست و  آزاديخواه می دادند و لباس شخصی های خمينی و موسوی با تيغ موکت بری و اسيد، زنان را مجبور به رعايت حجاب اجباری می کردند، کافی است به تجربه 8 سال حکومت خاتمی مراجعه نمود که طی آن  اصلاح طلبان حکومتی نشان دادند که وظيفه شان نه آسيب رساندن به نظام بلکه بقول شمس الواعظين يکی از اصلاح طلبان دو خردادی "فرو رفتن در نظام و آسيب شناسی و آسيب زدائی از آن است"؛ آنهم در شرايطی که همان نظام در دريای نارضايتی و خشم مردم در حال غرق شدن می باشد. تجربه دوره خاتمی به روشنی نشان داد که اين دار و دسته در حفظ سيستم استثمارگرانه موجود هيچ اختلاف اساسی با جناح های ديگر جمهوری اسلامی ندارند و اختلاف اساسی آنها با جناح های ديگر  دست بالا داشتن در چپاول توده ها و چگونگی حفظ نظام از گزند مبارزات مردم می باشد. تکیه بر هر یک از اين تجربيات کافی است تا جوانان ما فريب دروغهای اين جماعت مردم فريب را نخورند. همچنانکه 8 سال  دوره رياست جمهوری خاتمی ثابت کرد که جمهوری اسلامی اصلاح پذير نمی باشد. شرط پيشرفت اين خيزش بزرگ مردمی نیز در حال حاضر، آشکار کردن عمومی ترین خواست خود که همانا سرنگونی رژیم می باشد و خواستی است که در لحظه کنونی، اصلاح طلبان و همه نيرو هائی که به انحا مختلف می کوشند انرژی انقلابی توده ها را در چهارچوب اختلافات جناح های حکومتی محدود سازند برعلیه آن بوده و در مقابلش موضع گرفته و می ایستند. بیهوده نیست که آنها روشهای سترون صرفا غير قهر آميز را در مقابل قهر ضد انقلابی رژيم تبلیغ نموده و با استدلال های غیر واقعی می کوشند مردم را از حق دفاع از خود و تهاجم برای نابودی کل نظام موجود باز دارند.

 

این را هم می توان دید که وقتيکه کل جامعه در اثر شدت گیری تضادهای طبقاتی و اوج گیری مبارزات توده های تحت ستم تکان می خورد همه اقشار و طبقات به تکاپو در می آيند، بر چنین اساسی است که امروز در خارج از کشور شاهد فعال شدن  توده ای– اکثريتی هائی هستیم که در تمامی اين سالها نشان داده اند به مثابه يکی از مدافعان نظم حاکم همواره در کنار جناح های درونی رژيم و بر عليه خواستها و مطالبات کارگران و زحمتکشان بوده اند. اینها امروز بار ديگر فرصت يافته اند تا ماهيت ضد مردمی خود را به نمايش بگذارند و اين روز ها همه جا آنها را در زير پرچم سبز اسلام موسوی و بيرق شعار های مردم فريب کروبی می بينيم و مشاهده می کنیم که این خائنینی که در دهه 60 آشکارا در سرکوب مردم ایران با همین دولت موسوی همکاری کردند، چگونه امروز در همه جا جزء سينه چاکان دفاع از موسوی گشته و می کوشند تا نگذارند تا کمونيستها و انقلابيون شعاری که کل نظام ظالمانه موجود و سيستم سرمايه داری حاکم را هدف قرار می دهد سر بدهند. از قرار خيزش بزرگ مردمی ما که همه نیروهای جامعه را به حرکت در آورده، باتلاق گندیده اکثریتی ها را نیز تکان داده و باعث گشته است تا اينها نيز بار ديگر به جلو صحنه آمده و دنائت و پستی ذاتی خود را بار ديگر به نمايش بگذارند.

 

با توجه به آنچه گفته شد، واضح است که شرط اصلی پیشروی جنبش توده ای شورانگیزی که این روزها حاکمیت جمهوری اسلامی را با یکی از سخت ترین چالشهای عمر ننگین خویش مواجه کرده است، رادیکالیزه شدن هر چه بیشتر مبارزات مردم همراه با افشاء شدن هر چه بیشتر اصلاح طلبان است.